بدون دیدگاه

ریشه‌های وابستگی افراد به سازمان‌های فرقه‌ای

چشم‌انداز ایران: مقاله حاضر با عنوان «ریشه‌های وابستگی افراد به سازمان‌های فرقه‌ای» نوشته یکی از استادان اقتصاد دانشگاه استکهلم است که بجز آثار فراوان در حوزه اقتصاد، در حوزه‌های دیگر نیز آثار بسیاری دارد. رجوی معتقد است همه اعضای گروه باید به او پاسخگو باشند، ولی او به هیچ وجه پاسخگوی اعضا نیست و به قول خودش صرفاً پاسخگوی خداوند است. معمولاً بیشتر جداشدگان از این تشکیلات تا مدتی فکر می‌کنند در گذشته در رؤیا و خواب و خیال بودند و زمانی طول می‌کشد تا به خود آیند و خاطرات یا دل‌نوشته‌هایی را ارائه دهند که مطالعه آن‌ها بسیار مفید است، اما در میان بعضی از آن‌ها که به تحصیلات عالیه نائل می‌شوند، ارائه مقاله‌های علمی-تحقیقی هم دیده می‌شود. امید که از تجربیات دیگران هم بهره‌مند شویم.

فرقه‌گرایی سیاسی پدیده‌ای است که بارها در عرصه سیاسی ایران تجربه شده است. با این وجود دانستنی‌ها و یافته‌ها و دانش مکتوب مربوطه چندان گسترده نیست. تحلیل اینکه چرا اعضای سازمان‌های سیاسی فرقه‌ای معمولاً دشوار است که از آن جدا شوند، بسیار پیچیده است؛ چراکه نیازمند گردآوری یافته‌های بسیار و صورت‌بندی نظریات بینارشته‎ای گوناگون علمی است و هیچ نظریه خاصی در عرصه معین نمی‌تواند به‌طور کامل پدیده را توضیح دهد؛ بنابراین شگفت‌آور نیست اگر این نوشتار تنها به برخی از جنبه‌های گوناگون این پدیده می‌پردازد. امید آن است در فرصتی مناسب در ادامه، جنبه‌های دیگری از آن بیشتر کاویده شود. در این نوشته، تنها به چند جنبه از پرسش برای مثال از منظر روان‎شناسی فردی یا روان‎شناسی گروهی عضو سازمان،۱ وضعیت شناختی۲ و مکانیسم سازمانی ممانعت از جدا شدن افراد از فرقه‌های سیاسی پرداخته می‌شود.
در تحلیل سازمان‌های سیاسی فرقه‌ای۳ و دلایل ناتوانی اعضا برای خروج از آن‌ها، چندین نظریه روان‌شناسی و جامعه‌شناسی به کار می‌روند که هم دلایل فردی برای باقی ماندن عضو و هم مکانیسم‌های ساختاری سازمان مربوطه را توضیح می‌دهند. در این زمینه، نظریه‌های وابستگی روانی،۴ کنترل شناختی،۵ فشار اجتماعی۶ و ساختارهای تنبیهی و پاداشی۷ نقش مهمی دارند.

۱. از منظر فردی عضو سازمان (روان‌شناسی فردی)
نظریه وابستگی روانی:۸ این نظریه توضیح می‌دهد که اعضای فرقه‌ها و سازمان‌های بسته، معمولاً وابستگی روانی شدیدی به رهبر، اعضا و آرمان‌های گروه پیدا می‌کنند. این وابستگی می‌تواند نتیجه فرآیندهایی مانند بمباران محبت۹ باشد که در آن گروه در ابتدا توجه و محبت زیادی به فرد نشان می‌دهند تا حس ارزش و تعلق به او بدهند. سپس فرد به‌تدریج به این حس نیازمند می‌شود و نمی‌تواند خود را بدون تأیید و حمایت گروه تصور کند. این وابستگی روانی موجب می‌شود که فرد احساس کند خارج شدن از سازمان منجر به از دست دادن این حس ارزشمندی۱۰ یا حتی احساس خیانت به ارزش‌ها و آرمان‌های گروه خواهد شد.
تئوری خودتوجیه‌گری:۱۱ اعضا برای حفظ تعادل روانی و جلوگیری از ناراحتی شناختی۱۲ ممکن است به خود بقبولانند که باقی ماندن در سازمان بهترین تصمیم است؛ زیرا خروج از گروه به معنی قبول اشتباهات و شکست‌های گذشته است که می‌تواند برای فرد دشوار و پرتنش باشد. این فرآیند به فرد کمک می‌کند تا نقش خود را در گروه توجیه کرده و به‌عنوان بخشی از هویت خود بپذیرد.
ترس از تنهایی و بی‌هویتی:۱۳ برای بسیاری از اعضای سازمان‌های فرقه‌ای، گروه به نوعی جایگزین خانواده، دوستان و هویت شخصی۱۴ می‌شود. جدا شدن از این محیط می‌تواند منجر به تنهایی۱۵ و بی‌هویتی۱۶ شود. این ترس، به‌ویژه در سازمان‌هایی که مرزهای شدید میان اعضا و بیرونی‌ها ایجاد می‌کنند، عامل مهمی برای ماندن در گروه است.

۲. از منظر مکانیسم‌های درونی سازمان (روان‌شناسی اجتماعی و جامعه‌شناسی)
نظریه کنترل ذهن و شست‏وشوی مغزی:۱۷ بسیاری از سازمان‌های فرقه‌ای از تکنیک‌های کنترل ذهن۱۸ و شست‌وشوی مغزی۱۹ استفاده می‌کنند تا افکار و باورهای اعضا را مطابق با ارزش‌های گروه شکل دهند. فرآیندهایی مانند کنترل شناختی،۲۰ بازآموزی افکار۲۱ و تکرار مداوم ایدئولوژی‌ها۲۲ در جلسات گروهی، به مرور زمان موجب می‌شود که فرد نتواند به‌راحتی از سازمان جدا شود، چراکه باورهای او به‌شدت تغییر یافته‌اند و دیدگاه‌های متفاوتی نسبت به جهان خارج پیدا کرده است.
ساختارهای تنبیهی و پاداشی:۲۳ بسیاری از سازمان‌های فرقه‌ای مکانیسم‌های تنبیه۲۴ و پاداش۲۵ خاصی برای ایجاد وابستگی و محدود کردن اعضا دارند. به‌ عنوان مثال، افراد مطیع و وفادار به سازمان تشویق۲۶ می‎شوند و پاداش۲۷ می‌گیرند و در مقابل، افرادی که بخواهند گروه را ترک کنند یا از دستورات سرپیچی کنند با تنبیه‌های روانی، مالی و حتی فیزیکی۲۸ مواجه می‌شوند. این ساختار تنبیه و پاداش موجب ایجاد ترس از خروج۲۹ می‌شود.
انزوای اجباری:۳۰ سازمان‌های فرقه‌ای اغلب اعضا را از محیط بیرون۳۱ و خانواده و دوستان جدا می‌کنند. با قطع ارتباطات اجتماعی خارج از سازمان،۳۲ اعضا به‌تدریج توانایی خروج را از دست می‌دهند، زیرا دیگر منابع حمایتی یا راهنمایی‌های بیرونی برای تصمیم‌گیری ندارند. این انزوای اجتماعی۳۳ به گروه امکان می‌دهد تا هر گونه دیدگاه مخالف۳۴ را حذف کند و اعضا را به‌شدت به خود وابسته سازد.
استفاده از زبان و مفهوم‌سازی خاص:۳۵ بسیاری از سازمان‌های فرقه‌ای، زبان و مفاهیم خاصی۳۶ ایجاد می‌کنند که فقط اعضای گروه با آن آشنا هستند. این امر موجب احساس هویت مشترک۳۷ و ایجاد دیوار میان اعضا و بیرونی‌ها۳۸ می‌شود. اعضا احساس می‌کنند که فقط درون گروه می‌توانند معانی واقعی را درک کنند و جهان بیرون را سردرگم و بیگانه می‌بینند.
فشار اجتماعی و نظارت جمعی:۳۹ در بسیاری از این سازمان‌ها، اعضا همواره تحت نظر دیگر اعضای گروه قرار دارند و در صورت بروز شک و تردید۴۰ یا عدم وفاداری۴۱ مورد انتقاد۴۲ و حتی محاکمه داخلی۴۳ قرار می‌گیرند. این فشار اجتماعی از طریق جلسات انتقاد و خودانتقادی۴۴ و تأکید بر وظایف گروه۴۵ فرد را در یک وضعیت پیوسته از خودکنترلی۴۶ قرار می‌دهد تا همچنان به گروه وفادار بماند. همچنین در مورد اعضای سازمان‌های سیاسی فرقه‌ای یا گروه‌های مشابه، دستاوردهای نظری کمک می‌کند که توضیح دهیم چرا اعضا با وجود مواجهه با اطلاعات یا تجربیاتی که با باورها یا انتظارات آن‌ها ناسازگار است همچنان در گروه باقی می‌مانند.

اصول کلیدی نظریه سازگاری شناختی در زمینه سازمان‌های فرقه‌ای
الف: ایجاد باورهای همسو: اعضا ممکن است با نوعی بمباران ایدئولوژیک۴۷ مواجه شوند که آن‌ها را به باورهای گروه متعهد می‌کند. این باورهای عمیق ممکن است با رفتارهای آن‌ها و تجربیات واقعی‌شان در تضاد باشد. با این حال، برای کاهش ناهمخوانی شناختی، آن‌ها تلاش می‌کنند باورها و رفتارهای خود را با ایدئولوژی گروه هماهنگ کنند.
ب: توجیه سرمایه‌گذاری‌های فردی:۴۸ اعضای سازمان‌های فرقه‌ای معمولاً زمان، انرژی و حتی اموال شخصی خود را به گروه اختصاص می‌دهند. با افزایش سرمایه‌گذاری، جدا شدن از گروه موجب احساس پشیمانی و ناراحتی شدید می‌شود. این حالت که گاهی به اثر تصدیق پس از انتخاب۴۹ هم معروف است به فرد کمک می‌کند تا با تغییر تفکر خود، رفتارهای گذشته را توجیه کند و از نظر شناختی راحت‌تر با آن‌ها کنار بیاید.
ج: انکار یا تجدیدنظر در شواهد مخالف: از آنجا که خروج از سازمان می‌تواند ناراحتی و ناهمخوانی شناختی شدیدی ایجاد کند، اعضا ممکن است اطلاعات مخالف یا شواهد خلاف ایدئولوژی گروه را نادیده بگیرند. این موضوع می‌تواند به‌ویژه در سازمان‌هایی که با جهان خارج تماس کمی دارند و از نظام‌های کنترل اطلاعاتی۵۰ بهره می‌برند، بیشتر به چشم بیاید. در این حالت، فرد با بازتعریف اطلاعات یا نادیده گرفتن آن‌ها، ناراحتی شناختی را کاهش می‌دهد.
د: تغییر برداشت از خود:۵۱ اعضا برای کاهش ناراحتی شناختی ممکن است هویت فردی خود را به‌عنوان عضوی از گروه بپذیرند و این هویت را برتر از هر هویت دیگری بدانند. این موضوع موجب می‌شود جدا شدن از گروه نه‌تنها با ناراحتی شناختی، بلکه با از دست دادن احساس هویت و ارزش فردی نیز همراه باشد.

راهکارهای مقابله اعضا با ناهمخوانی شناختی در سازمان‌های فرقه‌ای
اعضای سازمان‌های سیاسی فرقه‌ای به‌طور معمول به یکی از این روش‌ها برای کاهش ناهمخوانی شناختی روی می‌آورند:
بازتعریف واقعیت: به دلیل تأکید شدید گروه بر ارزش‌های خاص، اعضا ممکن است دچار انحراف شناختی۵۲ شوند و واقعیت را طوری بازتعریف کنند که با ارزش‌های گروه همخوانی داشته باشد.
کاهش اهمیت شواهد مخالف:۵۳ اعضا معمولاً با تأکید بر غیر قابل اعتماد بودن اطلاعات خارجی یا بی‌اهمیت بودن منابع اطلاعاتی خارجی، تلاش می‌کنند شواهد مخالف را بی‌ارزش و بی‌اهمیت تلقی کنند.
همسو کردن اقدامات و باورها: اگر رفتاری از اعضا سر بزند که با باورهای گروه همخوانی ندارد، ممکن است تلاش کنند که این رفتار را به‌گونه‌ای توجیه کرده یا حتی رفتار خود را تغییر دهند تا با انتظارات گروه مطابقت داشته باشد. این فرآیند برای جلوگیری از تجربه ناهمخوانی و حفظ هماهنگی شناختی صورت می‌گیرد.

۳. نظریه کنترل اطلاعات۵۴
نظریه کنترل اطلاعات که به‌ویژه در نظریات رابرت جی. لیفتون درباره اصلاح ذهن۵۵ مطرح شده، بیان می‌کند سازمان‌های فرقه‌ای برای کنترل دسترسی به اطلاعات و حفظ اعضا تلاش می‌کنند فقط اطلاعات تأییدشده و هماهنگ با ارزش‌های خود را به اعضا ارائه دهند. در سازمان فرقه‌ای، با استفاده از سیستم‌های آموزشی بسته و کنترل شدید بر اطلاعات و ارتباطات خارجی، تلاش می‌کند اعضا را از دسترسی به اطلاعات مخالف محروم کند. این مکانیسم‌ها به‌ویژه برای اعضایی که در کمپ‌های بسته سازمان در خارج از ایران زندگی می‌کنند، مشهودتر است.

۴. نظریه تعلق‌گیری گروهی۵۶
طبق این نظریه، اعضای سازمان‌های فرقه‌ای به مرور زمان احساس وابستگی روانی و عاطفی به گروه پیدا می‌کنند و گروه را به‌عنوان خانواده یا جامعه‌ای جایگزین می‌بینند. در سازمان‌های فرقه‌ای، این موضوع با تأکید شدید بر ساختارهای گروهی و جلسات اعتراف جمعی تقویت می‌شود. اعضا در این جلسات تشویق می‌شوند تا تمامی احساسات شخصی، انتقادات و شکایات خود را با دیگر اعضا در میان بگذارند و از این طریق به گروه تعهد بیشتری پیدا کنند.
این مکانیسم باعث می‌شود که فرد نه‌تنها در سطح فکری بلکه در سطح روابط عاطفی و روانی نیز به سازمان وابسته شود و هر گونه تفکر در مورد جدایی از گروه منجر به احساس تنهایی و از دست دادن حمایت عاطفی شود. درواقع، سازمان به‌عنوان محیطی برای تأمین نیازهای عاطفی و هویتی اعضا عمل می‌کند.

۵. نظریه «دروازه‌بانی شناختی»۵۷
نظریه «دروازه‌بانی شناختی» بیان می‌کند سازمان‌های فرقه‌ای نوعی فیلتر شناختی ایجاد می‌کنند که به اعضا تنها اجازه می‌دهد اطلاعاتی را بپذیرند که با ایدئولوژی سازمان همخوانی داشته باشد. در مجاهدین خلق، اعضا ترغیب می‌شوند تا افکار و باورهای خود را تنها از زاویه دید سازمان ببینند و هر گونه تردید را به‌عنوان خیانت تلقی کنند. این ساختار شناختی باعث می‌شود اعضا به‌سختی بتوانند جهان خارج را بدون فیلترهای سازمانی درک کنند و در نتیجه ترک گروه برای آن‌ها غیرممکن به نظر برسد.

۶. نظریه کنترل رفتاری و محدودسازی۵۸
نظریه کنترل رفتاری و محدودسازی که در بسیاری از مطالعات فرقه‌ها به آن اشاره شده، بر این موضوع تأکید دارد که سازمان‌های فرقه‌ای با ایجاد قوانین سخت‌گیرانه و الزامات رفتاری پیچیده، افراد را وادار به انطباق با استانداردهای خاص خود می‌کنند. در سازمان فرقه‌ای، اعضا موظف به رعایت قوانین رفتاری سخت‌گیرانه، مانند کنترل لباس و محدودیت در ارتباطات شخصی هستند. این ساختارهای کنترل‌کننده باعث می‌شود اعضا احساس کنند خارج از سازمان نمی‌توانند عملکرد طبیعی داشته باشند و با محیط بیرونی سازگار شوند.

جمع‌بندی
ترکیبی از وابستگی‌های روانی فردی و مکانیسم‌های قوی سیطره سازمانی در سازمان‌های فرقه‌ای، ازجمله کنترل شناختی، فشار اجتماعی و مجازات انضباطی، موجب می‌شود اعضای گروه‌های فرقه‌ای به‌سختی بتوانند از این سازمان‌ها جدا شوند. نظریه‌های کنترل ذهن، وابستگی روانی، فشار اجتماعی و ساختارهای پاداش و تنبیه، ابزارهایی مفهومی هستند که کمک می‌کنند تا توضیح داده شود که سازمان‌های سیاسی فرقه‌ای چگونه افراد را به اسارت خود درمی‌آورند.
پی‌نوشت‌ها
1. Group psychology
2. Cognitive Dissonance Theory
3. Sect-like political organizations
4. Psychological dependency
5. Cognitive control
6. Social pressure
7. Punitive and reward structures
8. Theory of Psychological Dependency
9. Love bombing
10. Sense of worth
11. Self-Justification Theory
12. Cognitive dissonance
13. Fear of Isolation and Identity Loss
14. personal identity
15. isolation
16. identity loss
17. Mind Control and Brainwashing Theory
18. Mind control
19. Brainwashing
20. Cognitive control
21. Thought reform
22. Repeated ideology indoctrination
23. Punishment and Reward Structures
24. Punishment
25. Reward
26. Praise
27. Rewards
28. Psychological, financial, or physical punishments
29. fear of exit
30. Forced Isolation
31. external environment
32. cutting off external social connections
33. social isolation
34. opposing views
35. Use of Language and Specific Conceptualization
36. specific terms and concepts
37. Shared identity
38. Creating barriers between members and outsiders
39. Social Pressure and Collective Control
40. Doubt
41. Loyalty
42. Criticism
43. Internal trial
44. Criticism and self-criticism sessions
45. Group obligations
46. Self-control
47. Ideological bombardment
48. Justification of Personal Investment
49. Post-decision rationalization
50. information control systems
51. Self-Perception Change
52. Cognitive distortion
53. Devaluation of Dissonant Evidence
54. Information Control Theory
55. thought reform
56. Group Attachment Theory
57. Cognitive Gatekeeping
58. Behavioral Control and Restriction Theory

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط