بدون دیدگاه

سناریوهای امنیتی منطقه برای سال ۲۰۳۰

محمد احمدی

#بخش_اول

محمد احمدی در این شماره از چشم‌انداز ایران بحث سیاسی و راهبردی جدیدی را شروع کردند به نام «سناریوهای امنیتی منطقه برای سال ۲۰۲۳». ایشان در این مقاله به مطالبی چون نگاه امریکا و اسرائیل به آینده منطقه آسیای غربی و آفریقای شمالی، اتاق‌های فکر و طراحی سیاست‌های منطقه‌ای امریکا و اسرائیل و نفوذ لابی امارات در نهادهای آینده‌شناسی امریکا شاره می‌کند. چشم‌انداز ایران مطالعه این مقاله مهم را به هم‌وطنان عزیز و خوانندگان چشم‌انداز ایران توصیه می‌کند.

***

نهادهایی برای تحلیل آینده

منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا به علت منابع نفت و گاز آن، حضور نظامی امریکا در آن و مسئله اسرائیل و فلسطین، ملتهب‌ترین منطقه جهان در دهه‌های اخیر بوده است. تحلیل‌گران مستقر در اتاق‌های فکر کشورهای مختلف تلاش می‌کنند سیر تحولات این منطقه را مدل‌سازی کنند و آینده این تحولات را پیش‌بینی کنند تا به سیاست‌گذاران، راهکارهایی برای افق بلندمدت ارائه دهند. یکی از گزارش‌های مبسوط در این زمینه را یک اتاق فکر امریکایی بر اساس پیش‌بینی کارشناسان اسرائیلی از چشم‌انداز ده‌ساله این منطقه از سال ۲۰۲۱ تا سال ۲۰۳۰ و نقش اسرائیل در آن، طی چند سناریوی احتمالی ارائه کرده است.۱

پیش از آنکه این سناریوها را بررسی کنیم به معرفی نهاد امریکایی انتشاردهنده، نهاد اسرائیلی طراح این سناریوها، رابطه این نوع نهادها با سیاست‌گذاران و مقامات امریکا و اسرائیل و رابطه کشورهای دیگر با این نهادها می‌پردازیم.

مؤسسه خاورمیانه۲ یک نهاد پژوهشی و اتاق فکر مستقر در واشنگتن است. این مرکز که در ۱۹۴۶ تأسیس شد، از قدیمی‌ترین و مهم‌ترین نهادهای مطالعاتی امریکا درباره این منطقه است و نتایج برخی از مطالعات خود را در ژورنال خاورمیانه۳ منتشر کرده است.۴

مقامات دولتی امریکا، سفرای سابق، دانشگاهیان و تحلیل‌گران و اعضای هیئت‌علمی این اتاق فکر را تشکیل می‌دهند. دیدگاه‌های این مؤسسه در جلسات دولتی و نهادهای رسانه‌ای بسیار مطرح می‌شود و تأثیر فراوانی بر سیاست خارجی امریکا در غرب آسیا دارد.

مؤسسه خاورمیانه روابط دیرینی با وزارت خارجه و نهادهای امنیتی امریکا دارد و بسیاری از مدیران آن، سفرا و مأموران سابق امریکا در کشورهای مختلف بوده‌اند. مثلاً در دوره‌ای در دهه ۱۹۶۰ کرمیت روزولت۵ ریاست این مؤسسه را بر عهده داشت. ایرانیان نام او را زیاد شنیده‌اند. در دهه ۱۹۵۰ این افسر اطلاعاتی، از مدیران سازمان سیا و طراح و عامل اجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. آیزنهاور، رئیس‌جمهور امریکا در ۱۹۵۴ مخفیانه مدال امنیت ملی امریکا را به خاطر همین کودتا به او داد.۶

کرمیت روزولت، پس از کودتا، رابطه خود با محمدرضاشاه را تا سال‌ها از طریق دیدارهای طرفین حفظ کرد. ۲۶ سال پس از آن کودتا و اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، کرمیت روزولت کتابی به نام ضد کودتا۷ درباره این عملیات نوشت؛ البته سازمان سیا پیش از دادن مجوز انتشار، تغییراتی در کتاب داد تا برخی از وقایع شکل داستانی بگیرند.۸

لابی محرمانه اعراب در امریکا

در دو دهه اخیر، امارات متحده و عربستان مهم‌ترین حامیان مالی و کمپانی‌های نفتی و نظامی از زمره حامیان مؤسسه خاورمیانه بوده‌اند. در این میان، امارات به شکلی محرمانه، بیشترین سهم را در این زمینه دارد با این هدف که بر تصمیمات دولتی، سیاست خارجی و افکار عمومی امریکا در این منطقه به‌ویژه علیه ایران اثر بگذارد. سفیر امارات در امریکا، یوسف العتیبه۹ که از سال ۲۰۰۸ تاکنون در این پست مشغول بوده، نقش اصلی را در کمک‌های محرمانه امارات به اتاق‌های فکر امریکا دارد.۱۰

یوسف العتیبه، فرزند یک سرمایه‌دار بزرگ نفتی است که سابقاً وزیر نفت امارات بود. او سال‌ها در امریکا زندگی کرده است و روابط نزدیکی با مقامات نظامی و سیاسی آن دارد. هکرها تعدادی از پیام‌های ایمیل العتیبه را به دست آورده‌اند که نشان می‌دهد او به‌عنوان سفیر امارات هزینه‌های بسیاری برای جلب‌نظر اتاق‌های فکر، مقامات و رسانه‌های امریکایی و کمک به بنیادهای آن کشور صرف می‌کند. مثلاً در ۲۰۰۸ مؤسسه خاورمیانه از العتیبه درخواست کمک ۵۰ میلیون دلاری کرد و امارات طی چند سال پس از آن، مقدار زیادی از این درخواست را اجابت کرده و در مقابل، به تحلیل‌های این مؤسسه شکل داده است.

یوسف العتیبه واسطه امریکا و شیخ‌نشین‌های خلیج فارس برای همکاری آن‌ها با عملیات نظامی امریکا در عراق و خلیج فارس بوده است. العتیبه در ژوئیه ۲۰۱۰ خواهان حمله نظامی امریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران شد. از ۲۰۱۵ تاکنون او در واشنگتن در جهت تداوم جنگ یمن فعالیت کرده است. امارات از طریق عملیات نظامی، جوخه‌های مرگ و سالن‌های شکنجه در یمن، نقش فعالی در آن جنگ دارد که به مرگ هزاران یمنی و گرسنگی و بیماری میلیون‌ها نفر منجر شده، به‌طوری‌که فاجعه انسانی یمن در تاریخ معاصر بی‌سابقه است.

بر اساس ایمیل‌های افشاشده، مرکز امنیت نوین امریکا۱۱ در دوران ریاست‎جمهوری اوباما، روابط نزدیکی با العتیبه برقرار کرد. این یک اتاق فکر است که از کارشناسان امنیت ملی مرتبط با دولت اوباما تشکیل شده و یک شرکت نفت و گاز امریکایی به نام شرکت نفت غربی۱۲ واسطه آن با امارات شده است. این شرکت در یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های گازی خاورمیانه، قراردادی سی‎ساله با امارات دارد. هنگامی‌که کارشناسان دولت اوباما مشغول تهیه راهبرد خاورمیانه‌ای امریکا ازجمله نحوه فروش تسلیحات و کمک‌های نظامی در منطقه برای سال ۲۰۱۱ بودند، شرکت نفت غربی، نظرات العتیبه را به آن‌ها منتقل می‌کرد. این نوع گزارش‌ها بر تصمیمات دولت، کنگره و سنا تأثیر مهمی دارند. مثلاً با توصیه همین اتاق فکر، فروش پهپادهای امریکایی به امارات تسهیل شد.

در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ، العتیبه روابط نزدیکی با جرد کوشنر، مشاور و داماد ترامپ و رئیس سیا و وزیر خارجه، مایک پمپئو داشت و نقش مهمی در برقراری روابط علنی با اسرائیل و همکاری با آن علیه ایران ایفا کرد. تلاش العتیبه تشویق رویکرد خشن و نظامی امریکا در این منطقه از طریق اتاق‌های فکر، توسعه روابط نظامی و روابط شخصی با مقامات آن کشور است. او از ۲۰۱۵ تاکنون مهم‌ترین مشوق امریکا برای تقویت جایگاه بن سلمان ولیعهد عربستان بوده، زیرا موضع العتیبه و بن سلمان درباره ایران و یمن مشابه است. تحریم قطر توسط چند کشور عربی از ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ نیز پروژه مشترک امارات و عربستان بود که العتیبه به علت برخی اختلافات سیاسی با قطر، ازجمله در زمینه روابط دوستانه قطر با ایران، آن را هدایت می‌کرد.۱۳

با اینکه حساسیت زیادی علیه لابی‌گری در امریکا برای دولت‌های خارجی وجود دارد و نمونه آن را در مورد دخالت روسیه در انتخابات ۲۰۱۶ امریکا دیده‌ایم، مؤسسه خاورمیانه علاوه بر فعالیت به‌عنوان اتاق فکر، به‌عنوان یک لابی مؤثر برای برخی کشورهای عربی عمل می‌کند، البته یک استثناء آشکار برای لابی‌گری در امریکا به نفع یک دولت خارجی وجود دارد و آن لابی‌گری برای اسرائیل است. ظاهراً اجازه فعالیت لابی امارات و عربستان در امریکا به دلیل هماهنگی آن با لابی اسرائیل است و انتشار مقالات کارشناسان اسرائیلی توسط مؤسسه خاورمیانه، یک نشانه برای این هماهنگی است.

اتاق فکر امنیتی اسرائیل

طراحی سناریوهای احتمالی برای پیش‌بینی آینده این منطقه، توسط یک نهاد پژوهشی اسرائیل صورت گرفته که با مؤسسه خاورمیانه همکار است و تحلیل‌های خود در این زمینه را برای انتشار به آن سپرده است. مؤسسه مطالعات امنیت ملی۱۴ یک اتاق فکر اسرائیلی است که در سال ۱۹۷۷ به‌عنوان زیرمجموعه دانشگاه تل‌آویو تشکیل شد. مطالعات این مؤسسه در زمینه امور نظامی و راهبردی، درگیری‌های کم‌شدت، توازن نظامی خاورمیانه و جنگ سایبری است. ریاست آن بر عهده ژنرال آموس یادلین،۱۵ فرمانده سابق اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل، است. خط فکری تولیدشده در این مؤسسه، مورد استفاده سیاست‌گذاران، مقامات حکومتی، دانشگاهیان و رسانه‌ها در اسرائیل و کشورهای متحد آن قرار می‌گیرد. دانشگاه پنسیلوانیای امریکا در گزارش سال ۲۰۱۹ خود درباره اتاق‌های فکر، این مؤسسه را بهترین اتاق فکر خاورمیانه معرفی کرده است.۱۶

تحلیل‌گران سناریوهای احتمالی درباره آینده منطقه، سه اسرائیلی از اعضای هیئت‌علمی مؤسسه فوق هستند:

۱. آری هیستین،۱۷ از مدیران مؤسسه مطالعات امنیت ملی است و در زمینه سیاست خارجی امریکا، روابط آن با اسرائیل، راهبرد اسرائیل در مقابل ایران و جنگ یمن فعالیت می‌کند.

  1. سرهنگ دوم، دانیل راکوف،۱۸ افسر سابق سازمان اطلاعات دفاعی اسرائیل موسوم به امان۱۹ است.
  2. یوئل گزانسکی،۲۰ متخصص امور امنیتی مرتبط با ایران و خلیج فارس است. او که از کارشناسان مؤسسه خاورمیانه است، در شورای امنیت ملی اسرائیل زیر نظر چند نخست‌وزیر ازجمله نتانیاهو کار کرده و اکنون مشاور چند وزارتخانه در اسرائیل است.۲۱

خطاهای رایج در پیش‌بینی‌ها

منطقه آسیای غربی و شمال آفریقا در دهه جاری میلادی چه سیری را طی خواهد کرد و در سال ۲۰۳۰ در چه وضعیتی خواهد بود؟ پیش‌بینی‌های دقیق از چند سال آینده غیرممکن است و به‌احتمال زیاد به شکست می‌انجامد. مثلاً به گزارش مجمع جهانی اقتصاد۲۲ بنگرید که در ژانویه ۲۰۲۰ تلاش می‌کند ریسک‌های جهان را برشمرد.۲۳

با آنکه نویسندگان این گزارش از آغاز شیوع کرونا در چین مطلع بودند، به پیش‌بینی این گزارش، احتمال شیوع یک بیماری عفونی و احتمال ناپایداری در بازار انرژی جهان نسبتاً ناچیز است. گرچه جهانیان شاهد بودند کمتر از دو ماه بعد هر دو موضوع تحقق یافت. پس به جای پیش‌بینی آینده منطقه بهتر است سناریوهای احتمالی برای آینده را تحلیل کرد و جایگاه اسرائیل و سایر کنشگران در آن‌ها را شناخت. در این تحلیل، دو متغیر به‌عنوان مهم‌ترین عوامل تأثیرگذار در آینده منطقه انتخاب می‌شوند و از ترکیب آن‌ها در جهت مثبت و منفی، چهار سناریوی کلی به دست می‌آیند. از سوی دیگر برای تحلیل آینده، هم باید اثر روندهای جاری و موجود را در نظر داشت، مانند سیر مسلح شدن کشورهای منطقه و هم باید به موضوعات جدیدی دقت کرد که در افق نمایان می‌شوند و می‌توانند قدرت بگیرند و در آینده به تغییرات سیستمی منجر شوند، مانند ظهور سازمان‌های جدید مسلح از نوع انصارالله یا حشد الشعبی. این موضوعات جدید می‌توانند ریشه‌های درونی یا بیرونی داشته باشند و مبتنی بر تغییرات جمعیتی یا ایدئولوژیک یا فنّاوری باشند. تحلیل سناریوهای فرضی برای آینده بر اساس این تحولات کمک می‌کند مباحثات و سیاست‌گذاری‌ها درباره چالش‌ها و فرصت‌های آینده شکل بگیرد. در اینجا هدف نویسندگان این سناریوها، تشخیص روندها و افق‌های منطقه‌ای و اهمیت آن‌ها برای منافع اسرائیل، تعیین نحوه واکنش به این روندها و افق‌ها و توصیه به مقامات اسرائیل برای آمادگی در مقابل آن‌هاست.

پیش از تحلیل سناریوهای آینده، خوب است نمونه شاخصی از کارهای گذشته در این زمینه را بررسی کنیم. شورای اطلاعات ملی۲۴ امریکا در سال ۲۰۰۴ تحلیلی درباره آینده تا سال ۲۰۲۰ را تحت نام ترسیم آینده جهانی۲۵ منتشر کرد.۲۶

با مطالعه این گزارش درمی‌یابیم چند نوع خطای سیستمی در آن وجود دارد که نمونه‌ای از خطاهای این نوع سناریوها برای پیش‌بینی آینده است:

اولین نوع خطا در این‌گونه تحلیل‌ها، تمایل نویسندگان به تأکید بر روندهای جاری، بدون توجه به ظهور عوامل جدید است. مثلاً تأثیر دلار امریکا بر سیستم مالی جهان و تعهد جهان بر جلوگیری از افزایش کشورهای دارای سلاح هسته‌ای، از زمره روندهای جاری در ۲۰۰۴ و ۲۰۲۰؛ یعنی سال نگارش و سال پیش‌بینی‌شده در گزارش شورای اطلاعات ملی امریکاست، اما تغییرات ریشه‌ای که بدون سابقه قبلی، بین این دو مقطع زمانی ظهور کرده در نظر گرفته نشده است؛ البته باید توجه داشت این تغییرات نیز معمولاً از قوانینی مشخص پیروی می‌کنند و تحلیل‌گران نمی‌توانند آن‌ها را تصادفی بپندارند. مثلاً پیشرفت نیروی مقاومت در لبنان و رسیدن آن به حد نیرویی بازدارنده در مقابل اسرائیل با آنکه سابقه قبلی نداشته، پیش‌بینی‌پذیر بوده است.

۲. خطای دوم این است که در تحلیل تحولات آینده، ممکن است دوگانه بودن این تحولات از نظر دور بماند. مثلاً گزارش شورای اطلاعات ملی امریکا در سال ۲۰۰۴ به نقش فزاینده اینترنت برای چالش علیه دولت‌ها اشاره می‌کند، اما اکنون مشخص شده است رسانه‌های اجتماعی در انحصار مردم برای فعالیت علیه دولت‌ها نیست؛ زیرا اینترنت و قابلیت‌های فنّاوری هوشمند در زندگی روزمره قدرتی چند برابر گذشته برای دولت‌ها فراهم کرده تا زندگی و فعالیت‌های مردم خود را تحت کنترل و پیگرد قرار دهند. پس وقتی از سناریوهای آینده سخن می‌گوییم باید به روندهای بدل یا ضد روندها نیز در کنار روندهای قابل پیش‌بینی اشاره کنیم.

۳. خطای سوم این است که وقتی از تحولات آینده سخن می‌گوییم، ممکن است تصور کنیم آیندگان نیز این تحولات را مانند ما ارزیابی خواهند کرد. مثلاً گزارش شورای اطلاعات ملی امریکا در سال ۲۰۰۴ پیش‌بینی می‌کند تا سال ۲۰۲۰ همکاری اقتصادی امریکا و چین پیشرفت زیادی خواهد داشت، اما نمی‌تواند بگوید آیندگان در سال ۲۰۲۰ آن را چگونه ارزیابی خواهند کرد و ارزیابی آن‌ها چه تفاوتی با نگرش تحلیل‌گران در سال ۲۰۰۴ خواهد داشت. همکاری امریکا و چین در گزارش سال ۲۰۰۴ برای طرفین خوش‌بینانه و سودمند تلقی می‌شد و امریکا در آن زمان حتی نگران مشکلات مالی چینی‌ها بود، اما طی سال‌های بعد، نگرش لیبرال در سیاست خارجی امریکا در این باره تغییر کرد و اکنون نگرش امریکا به چین شکلی بدبینانه یافته و به‌خصوص با توجه به افول امریکا در عرصه جهانی، حالتی تهدیدآمیز گرفته است. مثال دیگر، کمک امریکا به شبه‌نظامیان افغانی برای مقابله با شوروی اشغالگر در دهه ۱۹۸۰ است که در آن زمان، نمونه‌ای موفق از دخالت امریکا تلقی می‌شد، اما بعدها به کابوس القاعده و طالبان و بیست سال نبرد بی‌حاصل امریکا در افغانستان تبدیل شد. پس وقتی سناریوهای آینده را ترسیم می‌کنیم باید ببینیم تحت چه شرایطی، سودها و ریسک‌های این سناریوها، شکلی متفاوت نسبت به ارزیابی کنونی ما خواهند داشت و سیاست‌گذاران امروز چگونه باید در واکنش به این سناریوها آماده باشند.

۴. خطای چهارم این است که میزان اهمیتی که به هر موضوع خاص در یک سناریو داده می‌شود، انعکاسی از تمایلات تحلیل‌گران در زمان انتشار آن است، اما اهمیت موضوعات طی زمان تغییر می‌کند و می‌تواند در آینده مورد نظر متفاوت باشد. مثلاً در سال ۲۰۰۴ که گزارش شورای اطلاعات ملی درباره پیش‌بینی ۲۰۲۰ منتشر شد، امریکا درگیر فضای پس از ۱۱ سپتامبر و منازعات مرتبط با آن در افغانستان و عراق بود، اما امروزه اهمیت ۱۱ سپتامبر مطرح نیست و در مقابل، شکل حکومت‌های حاکم بر افغانستان و عراق و رابطه آن‌ها با ایران اهمیت زیادی دارد. پس این مهم است که در سناریوهای مختلف به متغیرهای کلیدی، وزن‌های ‌انعطاف‎پذیر بدهیم.

۵. خطای پنجم این است که کارشناسان هر کشور عادت به برون‌نگری دارند و از تحولات درونی کشور خود غافل می‌مانند. مثلاً گزارش شورای اطلاعات ملی امریکا در ۲۰۰۴ پیش‌بینی می‌کند جهانی‌شدن به واکنش منفی در برخی مناطق، به علت حس عقب افتادن از این روند منجر خواهد شد و برای نمونه، اوج‌گیری پوپولیسم در امریکای لاتین را مطرح می‌کند، اما نمی‌تواند پیش‌بینی کند خود ایالات‌متحده به‌عنوان یکی از ارکان جهانی‌شدن نیز گرفتار این نوع واکنش پوپولیستی خواهد شد، چنان‌که در دوران ترامپ شاهد آن بوده‌ایم.

روندهای مستمر در منطقه

بحران کرونا پیچیدگی‌های پیش‌بینی درباره آینده منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا را بیشتر کرده و بسیاری از فرض‌ها را زیر سؤال برده است. از اوایل سال ۲۰۲۰ که این بحران آغاز شد، نهادهای اقتصادی بارها مجبور شده‌اند پیش‌بینی خود درباره مصرف انرژی و بهبود شرایط اقتصادی را تغییر دهند. به همین شکل، مسائل سیاسی، نظامی و اجتماعی در مجموعه کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا در معرض تغییر شدید است. تحلیل‌گران اسرائیلی چهار سناریوی احتمالی را برای این منطقه در سال ۲۰۳۰ در نظر گرفته‌اند. این سناریوها به این منظور طراحی شده‌اند که مورد استفاده سیاست‌گذاران اسرائیل قرار گیرد، نه برای آنکه پیش‌بینی کنند چه چیز اتفاق خواهد افتاد یا باید اتفاق بیفتد، بلکه به‌عنوان هشدار برای اینکه چه وضعیت‌هایی ممکن است پیش بیاید. طراحان آن مدعی هستند، هم روندهای مستمر و هم تغییرات جدیدی که می‌توانند روندها را به هم بریزند در این سناریوها دیده شده است.

مهم‌ترین روندهای مستمر در این منطقه طی دهه ۲۰۲۱ تا ۲۰۳۰ از این قرار است:

۱. افول نظام تک‌قطبی: جهان در حال تغییر از سیستم تک‌قطبی با حاکمیت امریکا به سیستم دوقطبی چین و امریکا، یا سیستم چندقطبی چین و امریکا و روسیه است و این چالش‌های بزرگی برای نظام موجود بین‌المللی ایجاد می‌کند. رقابت این قدرت‌ها در کل دنیا ازجمله در منطقه ما تشدید می‌شود، گرچه امریکا تلاش دارد توجه نظامی خود را به منطقه شرق آسیا معطوف کند. چین نفوذ خود را از طریق تجارت و پروژه‌های زیرساختی در این منطقه توسعه می‌دهد و روسیه تلاش می‌کند به‌عنوان واسطه قدرت در این منطقه تثبیت شود.

۲. رقابت منطقه‌ای: قدرت‌های منطقه‌ای درگیر رقابت شدیدی برای نفوذ در کشورهای ضعیف‌تر شامل سوریه، لبنان، یمن، لیبی و کشورهای دیگری در آفریقا خواهند بود. اکنون با تغییر رژیم در افغانستان، باید این کشور را نیز به قلمرو رقابت قدرت‌های منطقه‌ای افزود. قدرت‌های رقیب در این منطقه به شکل چند بلوک تقسیم شده‌اند: الف) ایران و شیعیان؛ ب) ترکیه و قطر؛ و ج) امارات متحده و عربستان؛ البته منافع کشورهای درون هر بلوک لزوماً همیشه در یک جهت نیست و حتی منافع برخی از کشورهای درون دو بلوک رقیب می‌تواند هم‌پوشانی داشته باشد.

۳. التهاب ایدئولوژیک: سرکوب سیاسی توسط حکومت‌های غیردموکراتیک در این منطقه می‌تواند به ظهور ایدئولوژی‌های رادیکال و خشونت‌آمیز منجر شود. گرچه جنبش اخوان‌ المسلمین پس از کودتای سال ۲۰۱۳ مصر فروکش کرده است، ممکن است شکل‌های جدیدی از اسلام رادیکال یا ملی‌گرایی رادیکال در منطقه بروز کند تا با دولت‌های سرکوبگر مقابله کند.

  1. توسعه فنّاوری‌های نظامی: نگرانی نظام‌های کنترل تسلیحات، متمرکز بر ریسک اشاعه تسلیحات هسته‌ای و شیمیایی در این منطقه است، اما مهم‌تر از آن، توسعه تسلیحات هوشمند و دقیق است که تحت هیچ نظام کنترل تسلیحاتی قرار ندارد و سبب ظهور یک قدرت راهبردی غیرهسته‌ای در این منطقه شده است. در گذشته، این نوع سلاح‌ها در انحصار قدرت‌های بزرگ بود، اما اکنون ایران با پهپادها و موشک‌های نقطه‌زن این انحصار را از دست آنان خارج کرده و باعث نگرانی آن‌ها شده است.

۵. فشارهای فزاینده جمعیتی: انتظار می‌رود تا سال ۲۰۳۰ جمعیت خاورمیانه با ۲۰ درصد رشد به بیش از ۵۸۰ میلیون نفر برسد. بر اساس گزارش یونیسف درباره نسل ۲۰۳۰ در این منطقه، به دلیل نرخ نسبتاً بالای زادوولد در مجموعه این کشورها، نسل جوان باعث فشار زیادی بر دولت‌ها می‌شود تا دست به افزایش سریع سرمایه‌گذاری بزنند، اما به نظر نمی‌رسد توانایی این کار را داشته باشند و بنابراین، بیکاری نسل جوان ۱۱ درصد افزایش خواهد یافت و بر کودکان محروم از تحصیل ۵ میلیون نفر افزوده خواهد شد.۲۷

  1. افق اقتصادی و اجتماعی: نشانه‌ای در دست نیست که پیشرفت قابل‌توجهی در مسائل بنیادی اقتصادی و اجتماعی این منطقه پدید آید، مسائلی که به انقلاب‌های سیاسی از ۲۰۱۰ به این‌سو منجر شد. کمبود شدید در سرمایه انسانی و افول اعتماد مردم به نهادهای دولتی از ویژگی‌های بیشتر این کشورهاست. تلاش برای اصلاح ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در این کشورها با مقاومت طبقات برتر و شیوه‌های دیرینه آنان ازجمله اتکا بر قدرت‌های خارجی روبه‌رو خواهد بود. پس به‌سختی بتوان پیشرفت عمده‎ای را در ترمیم شکاف‌های موجود مشاهده کرد. برخی از شکننده‌ترین کشورهای جهان در این منطقه واقع شده‌اند و به علت مناقشات منطقه‌ای می‌توانند درگیر بی‌ثباتی بیشتری شوند. به‎علاوه، بحران کرونا چالش‌های قابل‌توجهی بر اقتصاد این منطقه تحمیل کرده است. صنایع کلیدی آنان زیر فشار است و کشورهای وابسته به نفت، با بازار بی‌ثبات محصولات نفتی مواجه خواهند بود که باعث کسر بودجه آنان خواهد شد.
  2. مسائل زیست‌محیطی: تغییرات آب‌ و هوایی در کره زمین به تشدید بحران کمبود آب در منطقه کم‌آب ما منجر خواهد شد. در نتیجه آن، کمبود مواد غذایی، ‌سکونت‌ناپذیر شدن مناطق جدیدی در آسیای غربی و شمال آفریقا و به راه افتادن موج آوارگان از پدیده‌های قابل‌ملاحظه در دهه‌های آینده خواهد بود.
  3. تغییر سریع فنّاوری: پیشرفت فنّاوری‌های نوین مانند هوش مصنوعی سبب می‌شود رژیم‌های مستبد منطقه و همین‌طور قدرت‌های خارجی، قادر به نفوذ و کنترل بیشتر در زندگی خصوصی مردم منطقه شوند. این پدیده استبداد دیجیتال است که از طریق توسعه سیستم‌های رایانه‌ای خودکار در عرصه مناقشات اجتماعی در داخل و خارج کشورها وارد عمل خواهد شد.

علاوه بر روندهای جاری که در بالا ذکر شد، تحولات جدید و غافلگیرکننده‌ای می‌تواند وارد معادلات منطقه‌ای شود که قواعد بازی را در دهه پیش‌رو بر هم خواهد زد، مانند تغییر کادر رهبران کشورها؛ تغییر اتحادها و رقابت‌های منطقه‌ای؛ شورش‌ها و قیام‌های داخلی منجر به تغییر حکومت‌ها؛ مداخلات نظامی قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای در بحران‌ها؛ پایان منازعات نظامی و ظهور شرایط جدید پس از آن‌ها؛ دستیابی کشورهای جدید به سلاح‌های هسته‌ای؛ و دستاوردهای چشمگیر نظامی و برهم‌زننده تعادل بین کشورها و فاجعه‌های طبیعی با تحمیل صدمات بزرگ بر جوامع و زیرساخت‌های آنان.

انتخاب متغیرهای کلیدی

تعداد متغیرها برای طراحی سناریوهای احتمالی آینده منطقه بسیار زیاد است، اما برای سادگی دو متغیر اصلی مورد توجه اسرائیلی‌ها را در نظر می‌گیریم که با تعداد فراوانی از متغیرهای فوق ارتباط دارند:

اولین متغیر مهم از نظر اسرائیل، میزان آمادگی امریکا برای ایفای نقشی قوی برای شکل دادن به منطقه، ازجمله به کار بستن منابع، نیروی انسانی و سرمایه سیاسی خویش برای حمایت از متحدان و مقابله با مخالفان خود است. این متغیر می‌تواند کاهش یا افزایش یابد و درنتیجه بر متغیرهای دیگری اثر بگذارد: الف) آینده رقابت قدرت‌های بزرگ در این منطقه؛ ب) رقابت بین قدرت‌های منطقه‌ای؛ ج) مقابله با تروریسم و نیروهای رادیکال؛ و د) اشاعه تسلیحات هسته‌ای. عقب کشیدن امریکا از مسائل این منطقه، فرصت بیشتری برای فعالیت چین و روسیه فراهم خواهد کرد، محدودیت‌های سیاسی و نظامی بر قدرت‌های منطقه‌ای مثل ایران و ترکیه را کاهش خواهد داد و امکان دستیابی به فنّاوری پیشرفته هسته‌ای در این منطقه را بیشتر خواهد کرد، اما در سوی مقابل، درگیری بیشتر امریکا باعث شکل دادن به منازعات منطقه‌ای طبق خواست متحدانش خواهد شد و امکان دستیابی کشورهایی بجز اسرائیل به تسلیحات هسته‌ای را کاهش خواهد داد. مبارزه با تروریسم، انگیزه‌ای بوده که امریکا به کمک آن دخالت خود در این منطقه شامل افغانستان، عراق و سوریه را توجیه کرده است. پس افول گروه‌های شبه‌نظامی یا سازمان‌بندی جدید آن‌ها در این منطقه می‌تواند بر میزان دخالت امریکا مؤثر واقع شود.

دومین متغیر مهم از نظر اسرائیل، میزان پایداری اقتصادی و اجتماعی در کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقاست. این متغیر که می‌تواند کاهش یا افزایش یابد با متغیرهای دیگری مرتبط است: الف) فشارهای جمعیتی؛ ب) افق‌های اقتصادی و اجتماعی؛ ج) مسائل زیست‌محیطی؛ و د) تغییرات فنّاوری. کاهش درآمد کشورهای نفت‌خیز و افزایش جمعیت آنان می‌تواند به شکستن نظم اجتماعی موجود بین دولت‌ها و مردم منطقه منجر شود. مشوق‌ها و یارانه‌ها برای مردم در این کشورها کاهش خواهد یافت و دولت‌ها برای بقای خود، بیشتر به زور متکی خواهند شد. بحران کرونا و مسائل زیست‌محیطی بر فشارهای اقتصادی خواهند افزود و شکاف‌های اقتصادی و اجتماعی را گسترش خواهند داد. این تحولات ممکن است اتحادهای منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را دستخوش تغییر کند.

از ترکیب دو متغیر فوق در جهت افزایش یا کاهش، اسرائیل خود را در مقابل چهار سناریوی احتمالی می‌بیند:

  1. سناریوی «رقابت منطقه‌ای» که ناشی از کنار کشیدن امریکا از یک منطقه نسبتاً پایدار خواهد بود.
  2. سناریوی «شطرنج چندبعدی» که ناشی از درگیر شدن بیشتر امریکا در یک منطقه نسبتاً پایدار خواهد بود.
  3. سناریوی «دیگ فشار» که ناشی از درگیر شدن بیشتر امریکا در یک منطقه ناپایدار خواهد بود.
  4. سناریوی «عرصه آزاد» که ناشی از کنار کشیدن امریکا از یک منطقه ناپایدار خواهد بود.

اگر صفحه را مانند شکل به چهار بخش تقسیم کنیم، محور افقی نشانگر متغیر اول؛ یعنی میزان درگیری و دخالت امریکا در منطقه است و محور عمودی نشان‌دهنده متغیر دوم؛ یعنی میزان پایداری اقتصادی و اجتماعی منطقه است. بر این اساس چهار سناریو شکل می‌گیرد که هریک را به‌تفصیل بررسی خواهیم کرد.■

 

پی‌نوشت:

۱.https://www.mei.edu/publications/what-will-middle-east-look-2030-israeli-perspective

۲.Middle East Institute (MEI)

۳.The Middle East Journal

۴.https://en.wikipedia.org/wiki/Middle_East_Institute

۵.Kermit Roosevelt

۶.https://en.wikipedia.org/wiki/Kermit_Roosevelt_Jr.

۷.Countercoup

۸.https://archive.org/details/countercoup

۹.Yousef al Otaiba

۱۰.https://theintercept.com/2017/08/09/gulf-government-gave-secret-20-million-gift-to-d-c-think-tank/

۱۱.Center for a New American Security

۱۲.Occidental Petroleum

۱۳.https://en.wikipedia.org/wiki/Yousef_Al_Otaiba

۱۴.Institute for National Security Studies (INSS)

۱۵.Amos Yadlin

۱۶.https://en.wikipedia.org/wiki/Institute_for_National_Security_Studies_(Israel(

۱۷.Ari Heistein

۱۸.Daniel Rakov

۱۹.Aman

۲۰.Yoel Guzansky

۲۱.https://www.mei.edu/publications/what-will-middle-east-look-2030-israeli-perspective

۲۲.World Economic Forum

۲۳.https://www.weforum.org/reports/the-global-risks-report-2020.

۲۴.National Intelligence Council (NIC)

۲۵.Mapping the Global Future

۲۶.https://www.dni.gov/files/documents/Global%20Trends_Mapping%20the%20Global%20Future%202020%20Project.pdf

۲۷.https://www.unicef.org/mena/reports/mena-generation-2030

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط