بدون دیدگاه

شهروندی جنسیتی و شکل‌دهی به دولت

ترجمه‌ی نتیجه‌گیری کتاب «زنان و جمهوری اسلامی(نقش شهروندی جنسیتی در شکل‌دهی به دولت ایران

 دکتر شیرین سعیدی (مدیر گروه مطالعات غرب آسیا در دانشگاه آرکانزاس)/برگردان: آزاده شعبانی

 

در دوره‌های مختلف تنش، قوانین رسمی و غیررسمی ایران پس از انقلاب بین برنامه‌هایی برای محدود کردن، حذف یا مشروط کردن شهروندی در نوسان بوده است. این روند در تاریخ پس از انقلاب ایران همچنین فضای زیادی برای میانجی‌گری و لغزش‌هایی ایجاد می‌کند که پروژه‌های حکومتی ملی را در سطح محلی بازسازی می‌کنند؛ بنابراین، در ایرانِ پس از انقلاب، فقط نهادها یا ویژگی‌هایی مثل انتخابات و آزادی مطبوعات (که جنبه‌های جمهوری‌خواهانه یا دموکراتیک نظام محسوب می‌شوند)، عامل غیرقابل پیش‌بینی بودن عملکرد دولت نیستند. بلکه عوامل دیگری هم در داخل جامعه و ساختار حکومت وجود دارند که باعث می‌شوند رفتار و سیاست‌های دولت قابل پیش‌بینی نباشد.

کتاب «زنان و جمهوری اسلامی» استدلال می‌کند وقتی اقدامات مرتبط با شهروندی را در فرآیند دولت‌سازی ادغام می‌کنیم، متوجه می‌شویم دولت ایران پس از انقلاب به‌شدت تحت تأثیر میراث جنسیتی‌شده از جنگ ایران و عراق قرار دارد. علاوه بر این، اقتدارگرایی پروژه‌ای مبهم است وقتی از درون جامعه بررسی شود. در برخی موارد، مانند اجرای پروژه‌های اسلامی‌سازی که در فصل شش به آن پرداخته شده، تاکتیک‌های اقتدارگرایانه دولت‌سازی -که از طریق اصرار دولت بر اطاعت محض شهروندان بیان می‌شود- خود به موضوع مناقشه تبدیل می‌شوند. هرچه دولت سعی می‌کند با ابزارهای اقتدارگرایانه، اسلامیسازی را با محوریت کنترل بدن و حقوق زنان پیش ببرد، به شکل غیرمنتظره‌ای به تقویت جنبش زنان دامن می‌زند.

با این حال، کتاب «زنان و جمهوری اسلامی» نشان می‌دهد زنان ایرانی، به‌عنوان شهروندان فعال در بافتار پس‌ازانقلاب،  در فرآیند تعریف نقش خود به‌عنوان سازندگان دولت به سوژه‌های دولت تبدیل شده‌اند. برای زنانی که در این مطالعه شرکت کردند، گفتمان‌ها و دیدگاه‌های رقیب درباره دولت-ملت، نقش محوری در نحوه تصور آن‌ها از حقوقشان، چگونگی اجرا و مطالبه این حقوق و توسعه حس تعلق از طریق بیان‌های مختلف اقدامات شهروندی داشته است. این مطالعه درباره شکل‌گیری دولت از طریق اقدامات شهروندی، پرسش‌هایی را مطرح می‌کند درباره اینکه چگونه نقش زنان ایرانی را در دگرگونی دولت پس از انقلاب ایران در نظر می‌گیریم و همچنین به‌طور کلی، تعامل آن‌ها با اقتدارگرایی را چگونه تحلیل می‌کنیم.

این کتاب با نشان دادن زندگی زنان در دوره‌های مختلف تنش در ایران پس از انقلاب، بیان می‌کند که علی‌رغم تاریخ اقتدارگرایانه‌، جمهوری اسلامی شاهد شکل‌های خاصی از کنش‌گری شهروندی است که به شیوه‌های غیرمنتظره‌ای دولت را می‌سازند. این موضوع زمانی آشکار می‌شود که ایران پس از انقلاب را در دوره‌های مختلف تنش بررسی کنیم. چالش زنان در برابر پروژه‌های جنسیتی دولت-ملت پیش‌بینی‌پذیر است، اما به‌شدت به بافتار خاص ملی، بین‌المللی یا محلی که اقدامات شهروندی در آن انجام می‌شود، وابسته است.

در دوره ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷، برای مثال، توجه کمی به حقوق کسانی می‌شد که دیدگاه سیاسی متفاوت داشتند. در دوره پس از ۱۳۶۷، خانواده‌های شهدای جنگ به دلیل تقدس شهادت در تشیع، جایگاه بالایی در جامعه ایران پیدا کردند. علاوه بر این، این خانواده‌ها به دلیل جنبش اصلاح‌طلبی و ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، گروه اجتماعی مهمی برای مقابله با مواضع سخت‌گیرانه و بی‌تسامح ساختار در مورد حقوق مردم بودند. همسران و دختران شهدا، شهروندان فعالی بودند که از حقوق دیگر زنان و مردان ایرانی حمایت می‌کردند، درحالی‌که خود به مفهوم حکومت اسلامی وفادار باقی می‌ماندند.

یکی از یافته‌های کلیدی کتاب «زنان و جمهوری اسلامی» این است که اگرچه دوگانه اقتدارگرایی/دموکراسی ممکن است برای درک روندهای کلی سیاسی مفید باشد، اما در عمل اطلاعات کمتری درباره جهت، بافت و سرعت تغییرات سیاسی به ما می‌دهد.

برای من تعجب‌آور است، برای مثال، فعالان فرهنگی زن حزب‌الله، گروه اجتماعی‌ای که جریان‌های امنیتی تلاش کردند آنها را به اکثریت تبدیل کنند تا با فمینیسم مبارزه کنند، گاهی در ساخت دولت با ترکیب پروژه‌های اسلام‌سازی با نوعی از شهروندی بسیار فردگرا که به حقوق جامعه، مردان یا سایر زنان علاقه‌ای ندارد، مشارکت کرده‌اند. با این حال، از طریق مشارکت در پروژه‌های اسلام‌سازی، فعالان زن حزب‌الله نقش محوری در بازتولید فرهنگی جمهوری اسلامی پس از انتخابات جنجالی ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ ایفا کرده‌اند. حداقل برای برخی از زنان حزب‌الله امروز، تمایل به پیشبرد حقوق فردی و جمعی زنان، انگیزه مشارکت آن‌ها در اسلام‌سازی حقوق زنان است. من به‌ندرت با فعالان فرهنگی زن حزب‌الله مواجه شدم که به دنبال محدود کردن زندگی و حقوق زنان باشند که هدف اصلی دولت در تأمین مالی این پروژه‌ها بود. همان‌طور که این زنان مرزهای حقوق را میان خود یا جامعه گسترده‌تر جابه‌جا می‌کنند، آن‌ها نیز شکل ترکیبی دولت را حفظ می‌کنند؛ اما نه همیشه به شیوه‌هایی که برابرطلبانه باشد.

این کتاب نشان داده چگونه ساخت خودمختاری فردی و جمعیت‌ها با فرآیند شکل‌گیری دولت در دوره‌های مختلف تنش در ایران پس از انقلاب مرتبط است. همان‌طور که زنان غیرنخبه در فضاهای مختلف با دولت و جامعه درگیر می‌شوند، آن‌ها نیز با بازتعریف حقوق، نقش‌ها و مسئولیت‌های خود، شکل‌گیری دولت پس از انقلاب را مشروط می‌کنند. با وارد کردن دیدگاه جامعه‌شناختی به مطالعات شکل‌گیری دولت، کتاب «زنان و جمهوری اسلامی» نشان می‌دهد که چگونه با قراردادن عینک شهروندی روی اقتدارگرایی، می‌توان نقش زنان غیرنخبه را در فرآیند ساخت دولت بهتر درک و تصدیق کرد.

فصل اول، پایه‌های نظری این مطالعه بر چندین حوزه و زیرحوزه مختلف بنا نهاده‌است. این فصل نسل جدید ادبیات شکل‌گیری دولت را که بر شکل‌گیری فرهنگی تمرکز دارد، با آثار فمینیستی که بر ماهیت مستمر پیکربندی دولت تأکید می‌کنند و مطالعات انتقادی شهروندی که شهروندی را بدون اجازه رسمی ظهور یافته می‌بینند، گرد هم آورده‌است. هدف از این کار بازتعریف شکل‌گیری دولت از طریق اقدامات شهروندی و کنش‌های زنان در سطح بومی و محلی است. به‌طور دقیق‌تر، من به دنبال بررسی پرسش‌های زیر بوده‌ام:

زنان غیرنخبه خارج از جنبش‌های سازمان‌یافته حقوق زنان چگونه به‌عنوان شهروندان پس از انقلاب در یک دولت تاریخی اقتدارگرا عمل می‌کنند؟ به نوبه خود، اقدامات شهروندی چگونه بر فرآیند شکل‌گیری دولت تأثیر می‌گذارند؟

فصل دوم ارتباط خطی بین مبارزات حقوقی زنان در سراسر قرن بیستم و مطالبات حقوقی زنان پس از انقلاب را به چالش کشید. این فصل نشان داد زنانی که در دوره ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۶ با سازمان‌های چپ‌گرا و اسلام‌گرا مرتبط بودند، به‌ندرت انگیزه‌های مرتبط با حقوق زنان داشته‌اند. در عوض، مصاحبه‌شوندگان من تجربیات شخصی و خانوادگی خود از تبعیض و بی‌عدالتی را به‌عنوان عامل محوری در تصمیم‌گیری‌شان برای ایفای نقش فعال‌تر در جامعه بیان کردند. فعالیت زنان همچنین زمانی پیشرفت کرد که بستگان مرد و نخبگان سیاسی از زنان در عرصه‌های عمومی و خصوصی حمایت کردند.

فصول بعدی بررسی کردند چگونه زنان غیرنخبه ایرانی، که وابسته به هیچ جنبش حقوق زنان نبودند، در فضاهای مختلف ازجمله زندان‌ها، جبهه‌های جنگ، حوزه‌های علمیه و بیمارستان‌ها، با تاکتیک‌های دولت‌سازی مقابله کردند و درگیر شدند. در فصل سوم بررسی شده که چگونه شهروندی معنوی نقش زنان را به‌عنوان مدعی در زندگی روزمره شکل داد. من نشان دادم مفهوم معنویت سیاسی که فوکو آن را نیروی محرکه مبارزه ایرانیان برای یک ذهنیت جدید در دوره انقلاب شناسایی کرد، اقدامات معنوی زنان را در حوزه شهروندی پیش برد. این فصل نشان داد معنویت سیاسی به این معنا بود که زنان اقدامات شهروندی‌ای را انجام می‌دادند که حول محور تلاش‌های آن‌ها برای مراقبت از خود می‌چرخید.

در فصل چهارم به پیش‌بینی‌ناپذیری احساسات ناشی از خشونت سیاسی، به‌ویژه احساس انزوا که مصاحبه‌شوندگان به یاد می‌آورند، توجه شده است. این فصل به ارتباط بین ملی‌گرایی و ملت‌سازی در دوران جنگ پرداخته‌است. درحالی‌که زنان در فضاهای مختلف (ازجمله بیمارستان‌ها، جبهه‌های جنگ و زندان‌ها) ذهنیت‌های خود را تعیین می‌کردند، به‌طور هم‌زمان با بازتعریف رابطه بین ملیت، جنسیت و تمایلات جنسی، درک‌های جدیدی از ملی‌گرایی را شکل می‌دادند. نگاهی به ساختار نظام‌های سیاسی و مفاهیم مردانگی و زنانگی که در آن‌ها جریان دارد نشان داد که دوگانگی‌های جنسی و شکل و تصورات هترونرماتیو ملت، توسط برخی از ایرانیانی که در این مطالعه شرکت کردند، بی‌ثبات شد. اختلال در نقش‌ها و هویت‌های جنسی نشان داد «بدنه ملی» هیچ موقعیت ذاتی ندارد و دولت-ملت می‌تواند بدون اولویت دادن به مردانگی شکل بگیرد.

در فصول پنج و شش، میراث جنگ ایران و عراق برای فرآیند شکل‌گیری دولت از طریق تجربیات دو گروه اجتماعی که در جنگ شرکت کردند و پس از پایان جنگ به هدف سیاست‌های متعدد دولت برای نظامی‌سازی زندگی روزمره تبدیل شدند، بررسی شده است. از آنجا که انقلاب ۱۳۵۷ به نام دینداران اعلام شد، مهم است بررسی کنیم این گروه‌های اجتماعی ممتاز چگونه با فرآیند شکل‌گیری دولت درگیر می‌شوند. درحالی‌که هر دو فصل به زنان غیرنخبه می‌پردازد، خانواده‌های شهدای جنگ و فعالان فرهنگی حزب‌الله به‌عنوان نمایندگان مسیر سیاسی شهدای جنگ، نماد معماری فیزیکی جمهوری اسلامی هستند. از طریق مطالعات موردی همسران و دختران شهدای جنگ و با نگاهی به میراث خشونت سیاسی در دهه اول جمهوری اسلامی و تحولات بین‌نسلی، فصل پنج به بررسی ذهنیت‌های جنسیتی برای این دسته خاص از زنان که به‌طور گسترده به سیاست‌های اصلاح‌طلبی گرایش دارند، پرداخت. این یک گروه اجتماعی است که هم درگیر و هم موضوع تقاطع‌های بین انقلاب، جنگ و روایت‌های دولت-ملت در ایران پس از ۱۳۵۷ بوده است.

به بیان ساده، این خانواده‌ها در وسط یک مناقشه ملی درباره چگونگی یادآوری جنگ ایران و عراق قرار دارند. آیا جنگ تنها در چارچوب یک تهاجم خارجی به یاد آورده خواهد شد؟ یا شهدا نیز حرفی درباره نقض حقوق شهروندی در سطح محلی دارند؟ به این ترتیب، ذهنیت‌های جنسیتی در اینجا نشان داد چگونه روایت جمهوری اسلامی از دولت-ملت توسط خانواده‌های شهدا به چالش کشیده شد تا روایت‌های متقابلی ایجاد کنند که از حقوق دیگر زنان ایرانی برای مطالبه حق خودمختاری، آزادی انتخاب و آزادی بیان دفاع کند. اگرچه این زنان به مفهوم حکومت اسلامی پایبند هستند، آن‌ها نیز به‌عنوان شهروندان فعال عمل می‌کنند که هنجارهای پدرسالارانه و تبعیض‌آمیزی را که از طریق نیروهای دولتی و اجتماعی تحمیل شده است به چالش می‌کشند.

پس از سال ۱۳۸۸، بسیاری از این خانواده‌ها در کشور جایگاه سیاسی ندارند. ساختار خانواده‌های شهدای جنگ را دیگر از مرکزیت توجه خارج کرده است، زیرا آن‌ها به‌مرور دارای رویکردی دموکراتیک شده‌اند و قدرت را در دست مردم می‌خواهند.

فصل شش نشان داده می‌شود که رابطه بین جمعیت مذهبی و دولت پس از انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۸۸ تغییر کرده است. این فصل به بررسی اقدامات شهروندی فعالان فرهنگی زن حزب‌اللهی در ایران پس از حوادث ۱۳۸۸ پرداخته است. فعالان فرهنگی حزب‌الله توسط دولت به‌عنوان مالکان مشروع دولت و نمایندگان مسیر و ایدئولوژی شهدای جنگ به تصویر کشیده می‌شوند. جوانان وابسته به حزب‌الله نیز به درکی از حکومت اسلامی معتقدند که حقوق و شهروندی مردم را تنها به‌عنوان یکی از ارکان دولت پس از انقلاب می‌بینند و برقراری تعادل بین قدرت دولت و قدرت مردم، نحوه‌ای نیست که این جوانان تغییر را تصور کنند. من استدلال کردم که ابهامات در بیان پروژه‌های اسلام‌سازی به شیوه‌ای از بالا به پایین منجر به اقدامات غیرمنتظره شهروندی با انگیزه‌ای زیربنایی برای حقوق زنان شده است. این در تضاد با برنامه‌ای است که دولت امیدوار است از طریق پروژه‌های اسلام‌سازی خود دنبال کند. از طریق بررسی اسلام‌سازی علوم اجتماعی و پروژه حقوق زنان توسط دولت، این فصل استدلال کرد اگرچه آن‌ها بسیار دور از دموکرات‌ها هستند، برای اولین بار در تاریخ ایران پس از انقلاب، زنان-و گاهی مردان- وابسته به فعالیت‌های فرهنگی حزب‌الله، به فرمول‌بندی‌های اخلاقی هنجاری برای پیشبرد منافع زنان متکی هستند، زیرا تمایل دارند در ایران تغییرات اجتماعی ایجاد شود.

در طول کار میدانی‌ام در تهران از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲، شاهد بودم زوج‌های حزب‌اللهی در مورد مرزهای جنسی و جسمی خود با هم تصمیم می‌گیرند، به جای اینکه صرفاً حق مردان برای کنترل جنسیت زنان را که در قانون خانواده ایران مقرر شده است، فرض بگیرند. زنان وابسته به حزب‌الله در ایران نیز از مبارزات حقوق جنسیتی همتایان زن لبنانی خود حمایت می‌کنند. به‌عنوان مثال، در جلسه‌ با محققی که برای یک مؤسسه تحقیقاتی خصوصی کار می‌کند، به من گفته شد که آن‌ها به‌طور خصوصی با رهبر معظم انقلاب در مورد اثرات منفی چندهمسری بر خانواده‌های لبنانی صحبت کرده‌اند. او استدلال کرد گاهی مردان وابسته به حزب‌الله لبنان، همسران دوم خود را به همان خانه و تخت خواب همسران اول خود می‌آورند. این محقق ایرانی این موضوع را هشداردهنده یافت و ادعا کرد رهبر معظم انقلاب با حسن نصرالله، دبیر کل حزب‌الله لبنان، در مورد این نگرانی صحبت کرده است. زنان ایرانی وابسته به حزب‌الله نیز در برخی موارد به متون اسلامی برای تسلط بر مردان در ازدواج با اصرار بر حق زن برای داشتن مهریه بالا و حق طلاق تکیه می‌کنند. در مواقع دیگر، آن‌ها در کنار سایر شهروندان اعتراض می‌کنند تا دولت را پاسخگو نگه دارند، همان‌طور که من در خوابگاه زنان دانشگاه تهران شاهد بودم. درحالی‌که محققان فرض کرده‌اند پروژه‌های اسلام‌سازی تنها منجر به تمرکز بیشتر قدرت دولت می‌شود، مشخص نیست پروژه‌های اسلام‌سازی در محیط‌های غیردموکراتیک به چه سمتی ممکن است حرکت کنند. بررسی فعالیت‌های فرهنگی وابستگان به حزب‌الله در ایران ما را به این واقعیت سوق می‌دهد که اقدامات شهروندی می‌توانند هم از سیاست‌های اقتدارگرایانه دولت حمایت کنند و هم بقای آن را از طریق بازنگری‌های غیرمنتظره پیش ببرند.

من در سراسر کتاب «زنان و جمهوری اسلامی» ادعایی خلاف شهود مطرح کردم: علی‌رغم وجود برخی عناصر غیردموکراتیک در ساختار جمهوری اسلامی، احترام شیعیان به چهره‌های مقدس زن و میراث جنگ ایران و عراق موجب رویکرهای جدید شهروندی شده است. برقراری برابری جنسیتی به مطالبه اجتناب‌ناپذیری برای زنان و مردان به درجات مختلف تبدیل شده است و ساختار اغلب در موقعیتی قرار می‌گیرد که ناگزیر خود را با تحولات اجتماعی در مبارزه برای بازتعریف آزادی، اخلاق، حقوق و سایر ویژگی‌های شهروندی هماهنگ کند. بدون شک روند کنش‌گری مردم ایران برای تأثیرگذاری بر ساختار در هر مسیر که پیش برود، ایرانیان باید از جمعیت زنان خود به خاطر تقویت مبارزه به سمت شهروندی در دوران پس از انقلاب تشکر کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط