بدون دیدگاه

ضرورت متدلوژی متناسب برای فهم قرآن

 

ت رحمانی

 

متن حاضر گزیده، تنظیم و ویرایش‌شده گفتاری از آقای رحمانی است که در رسانه‌ها آمده است. از آنجا که به نکات مهمی اشاره شده امید است که با این ضرورت اشاره‌شده برخورد فعال شود.

 

طرح کلی مسئله این است که روشنفکران مسلمان با مشکل فهم متن و تبیین آن مواجه هستند؛ مشکلی که در متدولوژی برای شناخت دین به‌وجود آمده و ادامه پیدا کرده است.

من قبلاً در مورد روشنفکران مسلمان صحبت کرده‌ام و حالا می‌خواهم بر دیدگاه‌های ملی-مذهبی که قدمت بیشتری دارد نقدی داشته باشم؛ یعنی آن‌هایی که آغازگران بیداری بوده‌اند. من بر روی ایران تمرکز می‌کنم. این نحله که با زنده‌یادان بازرگان، شریعتی و طالقانی شناخته می‌شوند و قرآن‌پژوه‌اند؛ کسانی که با تکیه بر قرآن، بینش و درک یک‌سری از علوم زمانه آغاز این بیداری اجتماعی-‌سیاسی را برای دنیای اسلام و به‌خصوص، ایران رقم زدند. اگر عقب‌تر برویم، چهره‌هایی هستند که از این افراد متأثر شده‌اند، مانند سید جمال یا ابوالحسن خان فروغی (استاد قرآن مهندس بازرگان) که قرآن‌پژوهشی مقتدر و مطلع بوده‌اند؛ البته تحلیل آقای طالقانی و بازرگان و شریعتی برای ما عمده‌تر است، علتش هم را می‌گویم که چرا توجه به طالقانی عمده‌تر است؛ طالقانی قرآن‌پژوهی بود که آیت‌الله خطاب می‌شد، ولی با حوزه علمیه مرزبندی داشت و از حوزه چون به تهران مهاجرت کرده بود حوزویان شأن فقیه و اجتهادی برایش قائل نبودند. در قرائت آیت‌الله طالقانی از قرآن هم اثری از زبان حوزوی یا فقه مصطلح نمی‌بینیم. آیت‌الله طالقانی قرآن‌پژوهی بود که قرآن را به صحنه آورد و قرآن را جوری فهم می‌کرد که گویی به محمد وحی می‌شد. علاوه بر آن، قرآن را با بینش زمانه می‌خواند و جلو می‌برد؛ یعنی به تکامل سمت‌دار و هدف‌دار معتقد بود و با همین نحوه نگرش به قرآن نزدیک می‌شد و توشه‌گیری می‌کرد. قرائت طالقانی از قرآن سمت‌وسوی مبارزه، دموکراتیک بودن و مسلمانی داشت و اسم تفسیر خودشان را هم را هم «پرتوی از قرآن» گذاشت، نه تفسیر، اما جدا از این وجوه مثبت یادشده درباره دیدگاه آیت‌الله طالقانی معتقدم در طالقانی و بعد از طالقانی به یک آسیب‌شناسی نیاز داریم که بسیار ضروری و جدی است.

اولین سؤال این است که ۱۴۰۰ از بعثت از پیامبر و متن قرآن می‌گذارد آیا با توجه به متدلوژی ارسطویی موجود از فهم قرآن چیزی مانده است؟ آیا قرآن مغلوب فهم ارسطویی نشده است؟

آیت‌الله طالقانی به بیان شریعتی یک دانشمند یا یک فقیه نیست، بلکه مجاهد است؛ اما من از کلمه کنشگر برای ایشان استفاده کنم. فرق یک تحلیلگر با یک کنشگر این است که تحلیلگر پس از تحلیل وظیفه‌ای ندارد، ولی کنشگر برای خودش کنش ترسیم می‌کند. برای آیت‌الله طالقانی، بازرگان و روشنفکران ملی-مذهبی مثل مهندس سحابی، دکتر پیمان، مهندس میثمی و علی طهماسبی و نحله ملی-مذهبی در سطوح پایین‌تر که به‌طور مستمر تولید و شاگرد داشته‌اند، یک مسئله همواره مغفول مانده است: نسبت قرآن و علوم دینی. علوم دینی، فقه، باور، احکام و الهیات فقهی است که شامل مسائل گوناگونی است و هیچ‌گاه به‌راحتی تسلیم روش قرآن محض نشد، علامه طباطبایی که تفسیر قرآن کرده‌اند و در حوزه در زمان خودش منزوی شد، از کلید فهم ارسطویی در تفسیر قرآن استفاده کرد، اما مرحوم طالقانی و مهندس بازرگان به این نگاه علامه طباطبایی نقد داشتند.

حالا با یک بن‌بست مواجه می‌شویم؛ یعنی قرآن‌پژوهان و روشنفکران ملی-مذهبی رود باریکی در اندیشه دینی راه انداختند، اما این رود باریک نتوانسته در رودخانه تفکری که به آن حوزوی می‌گوییم موج و حرکت جدی ایجاد کند، حتی اصلاح‌طلبان حوزه هم نتوانسته‌اند با اندیشه طالقانی و با فقه مصطلح تعامل داشته باشند و آزادگی، حریت، شجاعت و آنچه در متن قرآن است را در فقه موجود به‌طور سیستماتیک به جریان بیندازند. برای نمونه برابری انسان‌ها و حقوق زنان و انواع اقسام مسائلی که بعد از حکومت دینی خودش را نشان داده.

نتیجه اینکه این رود باریک، موازی آن رودخانه حرکت کرد. برای نمونه ملت ما با قرآن و نهج‌البلاغه انقلاب کردند، ولی درنهایت اصول فقه مصطلح حاکم شد.

متأسفانه مسلمان روشنفکر نتوانست جای یک قاضی بنشیند، ولی طلبه‌های جوان چهار یا پنج سال درس‌خوانده قاضی شدند و بعد حکم دادند و این شد چهره اسلام؛ به‌عبارتی نتیجه اینکه قرآن‌پژوهی این نحله راه درست را پیمود، ولی متأسفانه اثرگذاری مناسب نداشت. امروزه حکومت دینی و مشکلات عینی جامعه بیشتر تلاطم ایجاد کرده است تا بحث‌های ما درباره قرآن. ایراد از چه بوده است و از کجا بوده؟ چرا قرآن یا بینش قرآنی طالقانی یا بازرگان باب نشد؟ چرا امروز هم یک نفر ممکن است بگوید تنها قرآن کافی است و بشود ابوبکر بغدادی؛ یعنی بگوید من ارجاعی به سنت و منابع سنتی ندارم و این برداشت فردی من از قرآن است. اینجا اولین مسئله‌ای که مطرح می‌شود بینش است. آیا صرف بینش برای تفسیر قرآن کافی است؟ دوم اینکه با این متنی که ۱۴۰۰ سال از آن گذشته می‌توان مسائل روز را حل کرد؟ چه باید کرد که روح تعالی‌بخش قرآن در علوم دینی جاری اسیر نشود؟ با کدام متدولوژی می‌توان روح جاودانه قرآن را یاری کرد؟ چگونه می‌شود این رود کوچک در رودخانه، تلاطم اثرگذار ایجاد کند؟

ما تا کنون فاقد این متدلوژی‌ها بوده‌ایم؛ مرحوم طالقانی قرآن را با روح آزادانه‌اش تفسیر می‌کرد و درواقع کنشگر بود و نه مفسر قرآن؛ یعنی هم کنشگر بود و هم از قرآن متأثر بود. به همین خاطر خوانش او در دل می‌نشست. پس از آیت‌الله طالقانی، دیگر روشنفکران این نحله مانند بازرگان، مهندس سحابی، لطف‌الله میثمی و دکتر پیمان کنشگر بوده‌اند و برای بینششان هزینه داده‌اند و صرفاً دانشمندان آکادمیک نبوده‌اند، اما فاقد آن متدلوژی بوده‌اند که بتواند بین قرآن و آن علوم اسلامی، رابطه‌ای خلاق برقرار کند. از سوی دیگر شعار کفایت قرآن به‌تنهایی، شعار مؤثری نیست، چون مسلمانی آداب، رسوم و اَشکالی دارد و مدام به‌وسیله روحانیت در ذهن مخاطب خودش را بازتولید می‌کند. امکان دارد در یک‌ لحظه و زمان‌هایی افت کند و فراموش شود، ولی دوباره بازمی‌گردد. ما در این باره مشکل داشتیم و این مشکل هنوز وجود دارد. ما باید آغازگر یک مراوده و تعامل همه‌جانبه می‌بودیم. امکان دارد بگوییم بازرگان و نهضت آزادی با روحانیون تعامل داشته‌اند، ولی این تعامل سیاسی-اجتماعی بوده است و وارد فاز اندیشه و متدلوژیک نشده است.

علوم اسلامی مصطلح از یک متدلوژی برخوردار است که به آن قدرت و انسجام ظاهری می‌دهد که می‌تواند خودش را بسط دهد، شاگرد تربیت کند و مدرسه داشته باشد و مدل درست کند، ولی ما با بینش خودمان نتوانستیم این رود را تبدیل به رودخانه کنیم. درحالی‌که نمی‌توان علوم اسلامی را نادیده گرفت در عین حال نمی‌توان نقایص آن را هم ندید. در عمل ما این‌ها را نادیده گرفتیم و این مشکل را در آثار شریعتی و همه روشنفکران این نحله می‌بینیم و این مشکل کمی نیست. مسلمان، نمی‌تواند در خلأ زندگی کند؛ یعنی اگر روشنفکران مسلمان شق‌القمرشان نگاه رهایی‌بخش به قرآن بود، ولی از همین شق‌القمر خودشان می‌شود این انتقاد را هم به‌سوی آنان برد. نقد نحله روشنفکران ملی-مذهبی این است که به متدلوژی پشتوانه علوم اسلامی موجود توجه نکرده، نقد و تعاملی هم با آن ندارند و از خود هم متدلوژی مستقل ارائه نکرده‌اند.■

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط