در اواخر دهه ۸۰ به مناسبتی جمعی از دوستان در یک رستوران جمع بودند. از مرحوم سحابی درخواست شد صحبت کنند که ایشان طی یک سخنرانی کوتاه مطلب زیر را بیان کردند.
در انقلاب اسلامی برخلاف انقلاب دیگر کشورهای جهان، مانند انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب چین و انقلاب روسیه شاهد ظهور پدیدهای در جامعه هستیم که بهنوعی حالت طلبکاری شباهت دارد؛ یعنی هرکس پس از پیروزی سهم میخواست. به نظر من یکی از دلایل پیدایش این عارضه برخوردی بود که نیروهای سیاسی ما با کارهای خیر و عامالمنفعه کردند. در دیدگاه و ایدئولوژی آنها اینگونه امور منفی و حقیر جلوه میکرد. کار خیر را از زندگی حذف کردند. تمام ذهنیت آنها را مسائل سیاسی، تحلیلهای سیاسی و اعمالی متکی به آن پرکرده بود، درحالیکه قرآن که معتبرترین سند دینی ماست نسبت به کار خیر نگاهی دیگر دارد.
در سوره انبیا خداوند پس از یاد کردن از ابراهیم و اینکه فرزندانی به او عطا کرده است میگوید: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»: فرزندان ابراهیم را رهبرانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکنند. در ادامه این فراز میگوید: «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ»: ما کار خیر را به آنها وحی کردیم؛ یعنی از ایدئولوژیهای بشری و مرامهای سیاسی و اجتماعیاش کار خیر درنمیآید، یا با آن مبانی قابل تبیین نیست، بلکه این در بینش الهی است که کار خیر جایگاه پیدا میکند.
در جایی میگوید: «إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً»؛ یعنی در سرشت انسان حرص و خودگرایی هست. «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً»؛ وقتی در سختی قرار گیرد و شری به او برسد ناله و زاری میکند. «وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً»: اگر صاحب مکنت و دارایی شود، تنگنظر شده و دیگر به کسی چیزی نمیدهد. بعد در ادامه یک استثناء میگذارد و میگوید: «إِلَّا الْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ»: بجز نمازگزارانی که در نمازشان پیگیرند: «وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ»؛ و آنها که در اموالشان سهم ثابتی برای محرومان و مستمندان هست.
اثر کار خیر
این توجه به محرومان و خیرات کردن دو جنبه دارد: یکی رفع فقر و پاسخی به نیاز مستمندان و محرومان است؛ و یکی هم اثری که در سرشت و اخلاق و فرهنگ شخص بخشنده میگذارد. با توجه به اینکه در همه انسانها خودگرایی و خودخواهی و انحصارطلبی هست، این کارهای خیر و کمکرسانی به دیگران تمرینی است که شخص بر این خصلتهای منفی خود غلبه کرده و بهتدریج خصلتهای مثبتی جایگزین آنها کند.
بنا بر روایت برخی ادیان، نسل انسان از قابیل است که برای منافع خود حاضر شد برادرش را به قتل برساند؛ یعنی خوی خودخواهی و منفعتپرستی از همان اول در فرهنگ و شخصیت بشر نهادینه شد. پیامبران آمدند که با کار خیر و اعمال نیکو انسان را یاری کنند تا بر این خوی خودگرایی خود غلبه کند. از خود درآید و به دیگران هم بیندیشد. قرآن به کار خیر اینچنین مینگرد، اما نیروهای مبارز ما کار خیر را یک عمل فرعی و غیرانقلابی میدانستند.
این فرهنگ نتیجهاش این شد که از اول انقلاب همه به جای اینکه بخشنده باشند و بخواهند خیرات کنند و قدمی برای دیگران بردارند طلبکار بودند و سهم میخواستند؛ لذا دیدیم از آن زمان تا حال ۵۰۰ میلیارد دلار پول نفت را صرف هزینههای روزمره و مقطعی کردیم که اگر در کره ماه هزینه میشد، آنجا گلستان میشد. فقر و فلاکت و عقبماندگی هم به جا ماند و الآن از بسیاری کشورهای دیگر عقبماندهتریم.
یکی از ریشههای فرهنگی این وضعیت همین است که نیروهای انقلابی و مبارز ما نسبت به کار خیر و اهمیت آن بیتوجه بودند و تبلیغ منفی میکردند و برخوردی سیاسی با این مسئله داشتند؛ لذا نتوانستند اخلاقیات و فرهنگ خودخواهی و منفعتطلبی را از میان بردارند. پدیدهای که پس از پیروزی عوارض ملموسش را نشان داد.
گفته میشد اگر به فقیر و محرومی کمک کنی، انقلاب را عقب انداختهای، درحالیکه باید فکر میکردیم انقلاب را پیش بیندازیم که چه بشود؟ در هیچ انقلابی سابقه ندارد نیروهای سیاسی و مردم اینقدر که در انقلاب ایران شد، دنبال سهم باشند.
من آن زمان در شورای انقلاب بودم این روحیه سهمخواهی را بهخوبی لمس کردم. آقای کروبی زمانی میگفت یک آقایی که من او را میشناسم سلطنتطلب است، چون فرزندش در انقلاب شهید شده بود، آمده بود میگفت سهم نفت ما را بده. اکثراً دنبال رانتخواری هستند، اگر هم دستشان نرسد نق میزنند. حتی همین بازار که ظاهراً باید منطق مادی و اقتصادی بیشتر از جاهای دیگر بر آن حاکم باشد در گذشته سنتهای بسیار خوبی داشت. در گذشته وقتی یک تاجری ورشکست میشد همه بازاریهای دیگر برایش دلسوزی میکردند و او را کمک میکردند و بدهیهایش را به عهده میگرفتند و نمیگذاشتند به خاک سیاه بنشیند، درحالیکه امروز ما شاهد چنین پدیدههایی نیستیم.■