لطفالله میثمی
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل متحد، درباره تضاد خونبار میان فلسطینیها و اسرائیل گفت: جنگ اخیر در خلأ اتفاق نیفتاده است و اسرائیل باید بمباران مردم غیرنظامی غزه و زیرساختهای آن، و بهویژه کشتار کودکان و زنان را متوقف کند.
در واکنش به سخنان گوترش، نماینده اسرائیل در سازمان ملل با پرخاشگری و تندخویی اعتراض کرد و به او گفت یا استعفا دهد یا از تمام مردم اسرائیل عذرخواهی کند؛ بنابراین جا دارد به ریشهیابی این تضاد خونبار بپردازیم.
از نحوه و مراحل شکلگیری اسرائیل، غصب، اشغالگری و در پی آن تبعیض نژادی و آواره کردن فلسطینیهای ساکن فلسطین آگاهیم؛ بنابراین از جنگ ششروزه ژوئن سال ۱۹۶۷ شروع میکنم و تا جایی که ممکن است به نقطه عطفهای این نزاع در آن سرزمین میپردازم.
به نظر من، عوامل مهم شکلدهنده اسرائیل عبارتاند از: الف) صهیونیستها؛ ب) دولتمردان اسرائیل؛ و ج) جامعه یهود. شناخت هریک از این سه مؤلفه، مطلب مستقلی را میطلبد.
در زمان جنگ ژوئن این سه مؤلفه، همراستا و مکمل هم بودند؛ یعنی اختلاف چندانی بین صهیونیستها، دولتمردان و جامعه یهود نبود و با عَلَم کردن «ارض موعود»، که در تورات آمده، یهودیان را انگیزهمند کردند که موتور محرک این جنگ شوند. دولتهای عرب ازجمله مصر، سوریه و اردن در این جنگ شکست خوردند؛ و جمال عبدالناصر صادقانه مسئولیت این شکست را بر عهده گرفت و استعفا داد. مردم مصر در تظاهرات بیسابقهای با شعار «ای جمال، کسی که کانال را ملی کرد» از او خواستند به مسئولیت خود ادامه دهد. در این زمان، با رهبری عبدالناصر، مذاکرات بین اعراب و اسرائیل با میانجیگری سازمان ملل شروع شد و به قطعنامه ۲۴۲ منجر شد. طبق این قطعنامه قرار شد اسرائیل سرزمینهای اشغالشده در سال ۱۹۶۷؛ یعنی شبهجزیره سینا، بلندیهای جولان، نوار غزه و کرانه باختری را به صاحبان اصلی آن بسپارد که اسرائیل زیر بار انجام آن نرفت.
انور سادات، جانشین ناصر، کار او را ادامه داد و در اکتبر سال ۱۹۷۳ در تهاجم غافلگیرکنندهای که به جنگ رمضان مشهور شد، از کانال سوئز عبور کرد و خاکریزهای اسرائیل را درهم شکست و صحرای سینا را از اشغال اسرائیل درآورد. در واکنش، ژنرال اسرائیلی، آریل شارون، قسمتی از خاک مصر را تصرف کرد و بعد از آن با میانجیگری سازمان ملل آتشبس دوبارهای برقرار شد و مذاکراتی شروع شد. علت شکست غافلگیرانه اسرائیل در روزی به نام «یوم کیپور» که روز مغفرت یهودیهاست، ظاهراً این بود که بین عوامل شکلدهنده اسرائیل اختلافی به وجود آمده بود؛ بدین معنا که برای صهیونیستها که از سرمایهداری جهانی جدا نیستند ثبات نفتی اهمیت ویژهای داشت و مانند جنگ ژوئن با دولتمردان یهودی و جامعه یهود همراستا نبودند. از سوی دیگر، اعراب به رهبری مصر، هم سازماندهی بهتری داشتند و هم از تجهیزات مناسبتری برخوردار بودند و برای اولین بار افسانه شکستناپذیری اسرائیل را مخدوش کردند.
در این زمان، سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) که به سازماندهی خود میپرداخت، جنگوگریزهای محدودی با اسرائیل داشت. در نبرد معروف به کرامه، فلسطینیها توانستند ضربه غافلگیرانهای به اسرائیل وارد کنند که جنگوگریزهای پیشین را به فاز جدید و فراگیرتری بدل کرد و به جنگ محدود معروف شد. این امر اعتماد به نفس فلسطینیها را افزایش داد و ضربهپذیری اسرائیل را نمایانتر کرد.
مذاکرات مصر و اردن با اسرائیل ادامه داشت تا اینکه در کمپ دیوید، دهکدهای در امریکا، سران اسرائیل، مصر و امریکا یعنی سادات، بگین و کارتر گفتند ما کشورهای باورمند به خدا باید در برابر کشورهای ناباورمند به خدا، یعنی کمونیستها متحد شویم. این قرارداد پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، به امضای نهایی رسید و در منطقه و ایران، علیه آن تظاهراتی شکل گرفت. مدتی بعد سادات به اتهام خیانت و سازش با اسرائیل در یک رژه نظامی، توسط خالد اسلامبولی ترور شد. فلسطینیها پس از درگیری برای سرنگونی ملک حسین، بهشدت در اردن سرکوب شدند و بقایای آنها به شمال لبنان مهاجرت کردند و گروه «سپتامبر سیاه» از همین جا به وجود آمد که عملیات چشمگیری انجام داد. آنها از یکسو با خودشان جنگ داخلی داشتند که به کشته شدن ۱۲۰۰ نفر در شمال لبنان منجر شد و از سوی دیگر با جنگ داخلی لبنان روبهرو شدند. یاسر عرفات و کمال جنبلاط، به شعار دموکراتیک بین نیروها برای لبنان و منطقه باور داشتند؛ بدین معنا که چه در لبنان و چه در اسرائیل، مسلمانان، یهودیان و مسیحیان باید در یک روند دموکراتیک، همزیستی مسالمتآمیز داشته باشند. این شعار معنیدار برای نظام طایفهگرای لبنان و نظام ایدئولوژیک اسرائیل زنگ خطری را به صدا درآورد.
در پی پیروزی انقلاب اسلامی، در مطبوعات غرب اعلام شد به مدت سی سال برای انعقاد قرارداد کمپ دیوید تلاش به عمل آمده است، اما چون یکی از پایههای مهم آن، یعنی رژیم سلطنتی ایران، سقوط کرد، ضربه سختی به آن خورد و نتوانست به اهداف خود برسد.
چند ماه پیش از تاریخ ۸ دسامبر ۱۹۸۷ که انتفاضه اول آغاز شد، در کنفرانس سران عرب در اردن اعلام شد ایران بهجای اسرائیل در کانون مرکزی دشمنی اعراب و فلسطین قرار گرفته است، ولی چیزی نگذشت که انتفاضه سراسری فلسطین در سرزمینهای اشغالشده شروع شد و همه با سنگ به جنگ اسرائیلیها رفتند. این انتفاضه تا سال ۱۹۹۳ ادامه داشت و فلسطینیها پتانسیل معنیدار خود را نشان دادند، تا آنکه در سال ۱۹۹۳ اسحاق رابین، نخستوزیر اسرائیل و یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین، در چمن جنوبی کاخ سفید با ابتکار و حضور بیل کلینتون، رئیسجمهور امریکا، قرارداد اسلو یعنی «زمین بهجای صلح»۱ را امضا کردند و خودمختاری سرزمینهای کرانه غربی رود اردن و غزه به فلسطینیها واگذار شد. بنیامین نتانیاهو با قرارداد اسلو به مخالفت برخاست و اعلام کرد «زمین بهجای صلح» منافع اسرائیل را تأمین نمیکند و «زمین بهجای امنیت»۲ را مطرح کرد. امنیت به قرائت اسرائیلیها یعنی اینکه اعراب نفرتی نداشته باشند و گروههای گردشگری آنها بهراحتی مسافرت کنند و قرارداد مودت بین آنها امضا شود تا کالاهای اسرائیلی هم بتواند در این کشورها به فروش برسد.
یکی از افراطیون تلمودخوان، به نام ایگال عمیر، اسحاق رابین را به اتهام خیانت برای امضای قرارداد اسلو، ترور کرد و در دادگاه گفت شریک من خدا بوده است. نتانیاهو روند مخالفت با قرارداد اسلو را ادامه داد تا اینکه در سال ۲۰۰۹ نخستوزیر شد. با اینکه اسرائیل را ظاهراً در قامت یک کشور دموکراتیک در بین ۱۰۰ میلیون عرب بدوی شهرت داده بودند، اما این کشور رسماً روند یهودیسازی و تنها به رسمیت شناختن هویت یهودی را آغاز کرد و در مقطعی نتانیاهو گفت: «هر نقشه راهی که هویت یهودی اسرائیل را مخدوش کند از ابتدا باطل است».
این روند بسیار مهم است، چراکه یهودیان افراطی که از ابتدا با تشکیل دولت یهود مخالف بودند اکنون مدعی بودند که باید در کابینه و رأس دولت باشند تا دیدگاههای افراطی خود را اجرا کنند. آنچنانکه دیدیم در انتخابات سال ۲۰۲۳، ایتامار بن گویر به وزارت امنیت و بزالل اسموتریچ به وزارت دارایی کابینه نتانیاهو رسیدند. این در حالی است که ۶۰ درصد جامعه اسرائیل لائیک و سکولار هستند و به آموزههای تورات توجه اندکی دارند. در آنجا نزد برخی از مردم، علیرغم آموزههای تورات، فحشا و هموسکشوالیسم وجود دارد و مراسم و راهپیماییهای خاص خود را اجرا میکنند و خاخامهای یهودی از این امر بسیار ناراحت هستند. اصلیترین تضاد درون اسرائیل، عبارت است از تضاد بین اسرائیل مدعی دموکراسی با اسرائیل بر اساس همبستگی خونی و نژادی یهود.
همانطور که میدانیم تظاهرات چهلهفتهای مردم در آن کشور نشان میدهد نتانیاهو برای فرار از اتهامات خود در دادگاه میخواهد دادگاه عالی اسرائیل و قانون اساسی را تابع قوه مجریه سازد.
در پی پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ اسرائیلیها جنوب لبنان را اشغال کردند و تا نزدیکیهای بیروت یعنی رود لیتونی پیش رفتند، درحالیکه فلسطینیها به بیرون از لبنان رانده شده بودند. حزبالله، این سازمان جدیدالتأسیس، با مقاومت فزاینده خود توانست از نیروهای امنیتی و نظامی اسرائیلی دفع تجاوز نماید. آبا ابان،۳ وزیر خارجه اسبق اسرائیل که یک شخصیت بهشدت باورمند به آرمانهای یهود بود، اعلام کرد در تاریخ یهودیت چنین عقبنشینی ذلیلانهای، باعث خواری و خفت قوم یهود نشده بود.
وقتی ساکنان غزه دیدند مردم جنوب لبنان با دست خالی تجاوز اسرائیل را حتی پس از آنکه تفنگداران دریایی امریکایی و فرانسوی از آنها حمایت میکردند دفع کردند، از آنها الهام گرفتند و گفتند ما چه چیزی کمتر از آنها داریم و اراده حیات کردند تا سرنوشت خود را تغییر دهند. حزبالله لبنان بهتدریج خود را تعمیق و گسترش داد و هماکنون به اعتراف مقامات نظامی امریکا و اسرائیل به یک نیروی بازدارنده قوی و استوار تبدیل شده است.
چهار سال پیش از انتفاضه اول، اسرائیل حدود چهارصد نفر از فعالان غزه را از منطقه غزه و اسرائیل اخراج کرد که در هیچ کجای دنیا، بهجز حزبالله لبنان به آنها پناه ندادند. آنها آموزشهای سیاسی و نظامی را از حزبالله دریافت کردند و دوباره در مقطع دیگری به درون غزه راه یافتند و مبارزات سازمانیافته خود را شروع کردند.
حزبالله لبنان در ژوئیه ۲۰۰۶ با ربودن دو مرد اسرائیلی با واکنش نظامی شدید اسرائیل روبهرو شد و اسرائیل به بمباران زیرساختهای لبنان پرداخت و حزبالله با ارتش اسرائیل وارد یک درگیری محدود شد که فراتر از جنگوگریز بود. به قول منابع اسرائیلی، رزمندگان لبنان بعد از تهاجم میایستادند و بهجای فرار، مقاومت میکردند و درگیر میشدند که این برای اسرائیلیها جای تعجب داشت. در این جنگ تانکهای مرکاوای اسرائیلی که مستقیماً با ستاد جنگ ارتباط داشت با موشکهای حزبالله که از سوریه تحویل گرفته بود، منهدم میشد. این جنگ ۳۳ روز طول کشید و هزاران نفر از مردم لبنان به سوریه و جاهای دیگر مهاجرت کردند و بعد از پایان جنگ به لبنان برگشتند.
دولتهای عربستان، امارات و دیگر دولتهای عرب که در اصل مخالف حضور حزبالله در لبنان بودند تمایل داشتند اسرائیل حزبالله را محو کند، ولی موشکباران اسرائیل توسط حزبالله، شهروندان اسرائیل را به درون پناهگاهها برد و بهجای ارض موعود زندگی در پناهگاه برایشان سخت آمد. از یکسو فشار مردم اسرائیل به دولتمردان آن و از سوی دیگر فشار ناسیونالیسم عرب که به جوش آمده بود به دولتهای خودشان و انتقال این فشار به اسرائیل و امریکا، موجب وهن و فشار افکار عمومی و آتشبس شد و افسانه شکستناپذیری اسرائیل آن هم توسط یک گروه به ظاهر کوچک حزبالله مخدوش شد. رسانهها میگفتند مردم عرب در کافهها و قهوهخانهها که مقاومت رزمندگان لبنان را میدیدند به این نتیجه رسیدند که میتوان از طریق جنگهای غیرمتقارن با اسرائیل درگیر شد.
در زمان ریاستجمهوری بوش پسر با نظارت جیمی کارتر، رئیسجمهور اسبق امریکا، انتخابات سراسری بین فلسطینیهای مناطق اشغالشده برگزار شد که حماس حدود ۷۰ درصد آرا را به دست آورد و در پی آن کابینهای به نخستوزیری اسماعیل هنیه تشکیل داد. اسرائیل با دخالت نظامی، اعضای این کابینه را ربود و به داخل اسرائیل برد و تاکنون اجازه نداده که چنین روندی ادامه یابد. هماکنون نیز بر اساس نظرسنجیهای سازمان ملل و تشکیلات محمود عباس در رام الله، حماس بین ۸۰ درصد فلسطینیها محبوبیت دارد. بعد از آن هم بین آنها و فلسطینیهای کرانه باختری به رهبری محمود عباس درگیریهایی پیش آمد که نتیجه آن به استقلال حماس منجر شد. اسرائیل با ترور افسران حماس در تاریخ ۲۷ دسامبر ۲۰۰۸، حماس را به واکنش موشکی انداخت و اسرائیل نیز در واکنش به کشتار مردم غزه پرداخت که به عملیات «سرب گداخته» مشهور شد. این عملیات بیست روز طول کشید و با تقاضای آتشبس اسرائیل خاتمه یافت. با همین روال در سال ۲۰۱۲، طی یک جنگ هشتروزه و در سال ۲۰۲۱ طی یک جنگ پنجاهروزه، با تحریکات اسرائیل و واکنش موشکی نیروهای حماس، درنهایت اسرائیل بود که تقاضای آتشبس کرد. بر اثر مقاومت رزمندگان حماس در برابر تانکهای اسرائیل و همچنین سخت آمدن زندگی در پناهگاه به مردم اسرائیل، آنچنان فشاری به دولتمردان اسرائیل آورد که تقاضای آتشبس کردند. اسرائیل در هیچیک از عملیاتهای خود، نتوانست تونلهای زیرزمینی حماس را آسیبپذیر کند.
اتفاقی که در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ رخ داد در خلأ به وجود نیامده بود، بلکه تغییرات تدریجی آن طی شده بود. یک بار آریل شارون با رفتن به بیتالمقدس مردم را تحریک کرد و این بار نتانیاهو با فشارهایی که به کانونهای مقاومت در کرانه باختری و تحریکاتی که در مسجدالاقصی انجام داده بود، موجب شد حماس چندین بار در مرز بین غزه و اسرائیل چند رزمایش انجام بدهد. همزمان فلسطینیها ۵ هزار زندانی در اسرائیل دارند که مقاومت فلسطین را نشان میدهد. این اواخر حتی چهارده اردنی در جنین دستگیر شدند و به زندانهای اسرائیل برده شدند که نشان میداد مردم اردن و لبنان، کانون مقاومت جنین و دیگر کانونها را تغذیه میکنند.
ساعت ۶ صبح روز ۷ اکتبر که مصادف با «یوم کیپور» و «جشن سوکوت» بود، حماس با تجهیزات ابتدایی و دستساز مانند پاراگلایدر و دوچرخه و موتور استحکامات اسرائیل را که به نام دیوار حائل، مانند دیوار برلین معروف شده بود درنوردید و به شهرکهای اسرائیلی دست یافت، عده زیادی کشته شدند و عده دیگری هم اسیر شدند. اسناد منتشره نشان میداد ارتش اسرائیل وقتی حضور پیدا کرد که کنشگران حماس نفرات زیادی از نظامیان و غیرنظامیان را به اسارت گرفته بودند و از آنجا که بهتزده شده بودند خودی و غیرخودی را به رگبار بستند و همه را در یک تبلیغات مسموم به پای حماس گذاشتند تا بتوانند افکار جهان را تغییر دهند و سرکوبشان را موجه کنند. سیمور هرش،۴ خبرنگار معروف طی مقالهای با عنوان «نتانیاهو دیگر کارش تمام است!» نوشت به دستور نتانیاهو دو گردان نظامی از سه گردان -که هرکدام هشتصد سرباز دارند- به کرانه باختری منتقل شدند تا از جشن سوکوتی که یکی از افراطیهای پارلمان برای تحریک فلسطینیها ترتیب داده محفاظت کند. گفته شده نیروهای نظامی ۵ الی ۶ ساعت به رزمندگان حماس دسترسی نداشتند و مردم اسرائیل نتانیاهو را در این باره مقصر میدانند. دلیل دیگری که سیمور هیرش از یکی از نیروهای خودی اسرائیلی نقل میکند این است که وقتی نتانیاهو در سال ۲۰۰۹ زمام امور اسرائیل را به دست میگیرد سعی میکند بین حماس موسوم به مذهبی و محمود عباس موسوم به ملی تفرقه بیندازد. بدینسان اجازه میدهد که ۱.۶ میلیون دلار کمک کشور قطر در اختیار حماس قرار گیرد. هدف این بود که چون حماس دو دولت در کنار هم را قبول ندارد خطمشی نتانیاهو تقویت شود. مردم اسرائیل معتقدند این کار باعث تقویت حماس شد. بهطوریکه اسرائیل نتواند به مصاف با آن برخیزد و بنابراین نتانیاهو را مقصر میدانند و معتقدند نتانیاهو بعد از آتشبس باید کنار رود.
در ابتدای تهاجم حماس به اسرائیل با نام «طوفان الاقصی» فیلمهایی منتشر شد که نشان میداد گروه حماس اقدامات غیراخلاقی مرتکب شدهاند.
تهاجم حماس به اسرائیل، به قول مسئولان و تحلیلگران اسرائیلی همه را بهتزده کرد. چند روز بعد رئیس شین بت، مسئول امنیت داخلی، مسئولیت آن را پذیرفت و رئیس ستاد جنگ هم گفت ما اشتباه کردیم و تصور نمیکردیم که حماس جرئت کند استحکامات ما را درنوردد. بیشتر صاحبنظرانی که برای تحلیل به ماهوارهها و رسانهها آورده میشدند اولین سؤالشان این بود که چگونه اسرائیل غافلگیر شده، درحالیکه مسائل امنیتی و اطلاعاتی در رأس اولویتهای اسرائیل قرار داد و تریلیاردها دلار خرج امنیت اسرائیل شده است.
افسانه شکستناپذیری اسرائیل ضربه سختی خورد؛ بهطوریکه برای اولین بار امریکا اسرائیل را سقوطیافته احساس کرد. اسرائیل با غرور کمنظیر خود ادعا میکرد که کشورهای عرب، عقبافتاده و ذلیل و خوار هستند و قادر نیستند به لحاظ نظامی با اسرائیل مصافی داشته باشند و اینگونه آنها را تحقیر و به بزدلی و ترس متهم میکرد. نبرد کرامه، جنگ ۱۹۷۳، جنگ ۳۳ روزه حزبالله لبنان و جنگهای حماس با اسرائیل نشان داد که ترکهای زیادی به این افسانه شکستناپذیری خورده و این بار در ۷ اکتبر به جهشی تبدیل شد که همه جهانیان را بهتزده کرد.
یکی از تحلیلگران اسرائیلی میگفت اگر عربستان، امارات، بحرین، سودان و مراکش حاضر میشوند با اسرائیل در روند قرارداد ابراهیم قرار بگیرند، به خاطر این است که از درگیری نظامی با اسرائیل وحشت دارند و ناچارند همکاری و تبعیت از اسرائیل را بپذیرند. واکنش اسرائیل چیزی نبود جز کشتارجمعی فلسطینیهای غزه، که این بار رقم آن از ۱۰ هزار نفر هم عبور کرده که ۷۰ درصد آن را کودکان و زنان تشکیل میدهند و نهتنها دیگ ناسیونالیسم عرب، بلکه افکار عمومی جهانیان را به جوش آورده است.
در ابتدای تهاجم گردانهای قسام فیلمهایی به نمایش درآمد که رزمندگان حماس کارهایی برخلاف اخلاق انجام داده که در شأن یک جنبش نیست؛ البته بعضی از اینها مربوط به روز ۷ اکتبر نبود که افشا شد، ولی حماس طی بیانیهای اعلام کرد رزمندگانش چنین اعمالی را مرتکب نمیشوند؛ لذا بین نقد همدلانه به حماس و کشتار ۱۵۰ هزار نفر از سال ۱۹۴۸ تاکنون توسط اسرائیل، تفاوت از زمین تا آسمان است. در روند یهودیسازی اسرائیل قرار است اگر فلسطینیهایی که شهروند اسرائیلاند با مواضع اسرائیل مخالفت بورزند با ترک تابعیت از اسرائیل اخراج شوند.
در قرآن آیات زیادی هست که فرعون بنیاسرائیل را با قدرت افسانهای خود ترساند تا آنها به اطاعت او درآیند، حال میبینیم که همین کار را دولتمردان اسرائیل با فلسطینیها و اعراب میکند و خود را حق مطلق میداند و بشریتی برای فلسطینیها قائل نیست و دیدیم که چگونه بحران انسانی را به بحران انسانیت و بشریت تبدیل کرد.
صاحبنظران و برخی مسئولان منطقه، دلسوزانه از اسرائیل میخواهند بین فلسطینیها و ساکنان اسرائیل انتخاباتی ساماندهی کنند تا مسلمانان، یهودیان و مسیحیان بدون انهدام اسرائیل و زیرساختهای آن، زندگی مسالمتآمیزی را تشکیل دهند، ولی اسرائیل حتی بدون حضور آوارههای فلسطینی هم زیر بار چنین انتخاباتی نمیرود و دیدیم که حتی حاضر نیست بین فلسطینیها انتخابات مجددی صورت گیرد.
هماکنون که سی روز از ۷ اکتبر میگذرد نظرخواهیهایی که در رام الله انجام میشود نشان میدهد گرچه عده کمی در غزه مخالف خطمشی موجود حماس هستند، ولی محبوبیت حماس در بین فلسطینیها و در جهان روزبهروز بیشتر میشود و همزمان نظرخواهیهایی که درباره ساکنان اسرائیل میشود نشان میدهد روزهای اول جنگ ۷۵ درصد آنها به ورود به خاک غزه و نابودی استحکامات آنها معتقد بودند و اکنون این آمار با کاهشی چشمگیر به ۲۸ درصد رسیده است، ولی سردمداران به جنگ ادامه میدهند. بهاصطلاح مردم و دولتمردان اسرائیل از آنجا که خودحقبین و خودخدابین شدهاند، هیچ خدایی را بنده نیستند.
اکنون ابرقدرتی از افکار عمومی جهان و همچنین صاحبنظران مطرح جهان و مجمع عمومی سازمان ملل خواهان آناند که بمباران وحشیانه زنان و کودکان در غزه متوقف شود، ولی اسرائیل به آن تن نمیدهد.
در غیردموکراتیک بودن اسرائیل همین بس که زمانی که در سازوکارهای بهار عربی دو کشور تونس و مصر، با سرنگونی بن علی و مبارک به دستاورد چشمگیر انتخابات دموکراتیک نائل شدند، اسرائیل بهشدت با این کار مخالف بود. مناشه امیر، سخنگوی سابق فارسیزبان رادیو اسرائیل، بهشدت به عملکرد امریکا حمله کرد و گفت کاری بود نابخشودنی که حتی از عملکرد امریکا در ۱۹۷۹ هم بدتر بود و کار را بدان جا رساندند که با هماهنگی اسرائیل و ارتجاع عرب در مصر کودتا شد و در تونس کودتای خزنده قانونی صورت گرفت.
به همین دلیل مدت چهل هفته است که در اسرائیل تظاهراتی در مقابل روند یهودیسازی افراطی صورت میگیرد تا اینکه دادگاه عالی اسرائیل که تنها باقیمانده روابط دموکراتیک است تابع عملکرد قوه مجریه یعنی نتانیاهو و وزرای افراطیاش قرارگیرد.
آنچه در اسرائیل میگذرد نارضایتی مردم و نیمی از دولتمردان از عملکرد افراطیون یهود است. صهیونیستها هم مخالف این روند افراطیگری هستند. توماس فریدمن، سرمقالهنویس نیویورکتایمز، در ۲۵ اکتبر ۲۰۲۳ (۳ آبان ۱۴۰۲) مقالهای با عنوان «حمله به غزه یک اشتباه بزرگ خواهد بود» نوشت؛ بنابراین اسرائیل از تواناییهای ژوئن ۶۷ و اکتبر ۷۳ یعنی هماهنگی بین صهیونیستها، دولتمردان یهود و جامعه یهود بههیچوجه برخوردار نیست و ضربهپذیری آن استمرار خواهد داشت.
نکته دیگر اینکه، از سال ۱۹۴۸ تاکنون تریلیاردها دلار برای امنیت اسرائیل هزینه شده، ولی دیدیم که در طرفهالعینی طی یک نیمروز در ۷ اکتبر همه این افسانهسازیها ضربه سختی خورد و یکی از کسانی که یهودیان جهان را به اسرائیل مهاجرت میداد، حالا تلاش معکوسی را انجام میدهد.
شوروی هم به لحاظ نظامی و امنیتی ادعا داشت ولی وقتی مردم هماهنگ با نظام حاکم نباشند دیدیم چگونه فروپاشی شد.
این درسی است برای دولتمردان ایران که گرچه نیروی امنیتی و نیروی نظامی برای دفاع بازدارنده از کشور و دفاع در برابر تجاوز ضروری است، اما امنیتمحوری و نظامیمحوری هم مشکلی را حل نمیکند، بهویژه که برخلاف قانون اساسی مصوب ۵۸ و ۶۸ انتخابات آزادی نداریم و بیاعتمادی بحران اصلی مملکت را تشکیل میدهد و باز دیدیم که مردم ما در واکنش به نظام، واکنش خودجوشی علیه نسلکشی کودکان، زنان و مردان فلسطینی انجام ندادند.
به نظر میرسد عمل صالح زمان ما بازگشت به انتخابات آزاد چون اوایل انقلاب و قبل از رویه شدن نظارت استصوابی شورای نگهبان است که به فروپاشی بدون انهدام اسرائیل میانجامد.
تهاجم حماس که درواقع دفاعی بود در برابر ۷۵ سال عملکرد ظالمانه اسرائیل، تصور رسانه از هولوکاست و تصور مردم از ظالم و مظلوم را تغییر داد و برای بار دوم -پیش از حمله به عراق – ابرقدرت تودهها علیه زورمندان شکل گرفت. رخداد حماس، آزمایش و امتحانی بود برای ارزیابی ابرقدرتها و قدرتها که در این راستا میتوان مطالب بسیاری گفت و نگاشت.
پینوشتها
- Land for peace
- Land for security
- Abba Eban
- Seymour hersh