بدون دیدگاه

فرآیند بازگشت‌ناپذیر نفی نظام رسانه‌ای حاکم

حسن نمک‌دوست تهرانی[۱]

 رویدادهای اخیر، انحطاط نظام رسانهای حاکم، بهخصوص چهار مؤلفه اصلی و ممیزه درهمتنیده و همافزای آن را خیلی خوب نمایان کرده و به آشکارتر شدن این انحطاط شتاب بخشیده است. درعینحال کنش ارتباطی-رسانهای شهروندان، از سطوح میانفردی و درونگروهی تا ارتباطات مبتنی بر پیامرسانهای موبایل و شبکههای اجتماعی، تا حدود زیادی، این نظام رسانهای حاکم و مؤلفههای آن را در عمل منتفی، یا حداقل کماثر کرده است.

چهار مؤلفه مورد اشاره که در طول ۱۸۰ سال گذشته، به‌صورت مستمر، جز دورههایی کوتاه و مجالهایی اندک، بر فضای ارتباط‌جمعی ایران حاکم هستند از این قرارند:

  1. نظام اخذ مجوز برای فعالیت رسانهای. آزادی مطبوعات، زیرمجموعه آزادی بیان و ازجمله آزادیهای فکری است. برخورداری از این آزادی حق همه شهروندان است و بر همین اساس هم هست که همگان از حق ارتباط و انتشار رسانهای، بدون نیاز به اخذ مجوز از حاکمیت برخوردار می‌شوند. این در حالی است که در ایران، اخذ مجوز از حکومت برای فعالیت رسانهای امری الزامی است و بدون دریافت مجوز نمیتوان رسانهای را منتشر کرد.

همان‌طور که میدانید فرآیند اخذ مجوز بسیار طولانی و تبعیضآمیز و دریافت آن منوط به تأیید نهادهای امنیتی است. بد نیست بدانیم درحالی‌که انتشار روزنامه و نشریات به یک مجوز نیاز دارد، اما در حوزه انتشار کتاب، ناشران با وجود پشت سر گذاشتن فرآیند مفصل و پیچیده اخذ مجوز برای فعالیت مؤسسه انتشاراتیشان، برای انتشار هر کتاب هم ملزم به اخذ مجوز خاص آن کتاب و درواقع پیمودن فرآیند ممیزی هستند. درباره فیلمهای سینمایی نخست سناریو باید به تأیید بررسان وزارت ارشاد برسد. پس از اتمام کارهای تولید فیلم هم اخذ پروانه نمایش فیلم الزامی است. یعنی تولیدکنندگان فیلم دستکم باید دو مجوز از وزارت ارشاد اخذ کنند. البته همه با ماجرای فیلمهای دارای هر دو مجوز که به هنگام نمایش دچار مشکل شدهاند و اکران آن‌ها متوقف و درواقع توقیف شده است آشنا هستیم. اگر بنا به تهیه و تولید فیلم بر اساس یک کتاب باشد، در عمل دفعات اخذ مجوز به چهار نوبت میرسد! همه این دشواریها و پیچیدگی‌ها، برای فعالیت در عرصه تئاتر و موسیقی یا در فضای وب نیز وجود دارد. کافی است نگاهی به ضوابط اخذ مجوز و فعالیت شرکتهای ارائه‌دهنده خدمات اینترنتی یا اپراتورها یا حتی الزاماتی که برای کاربران پیشبینی شده یا در حال تجویز است بیندازیم.

متأسفانه ایران ازجمله معدود کشورهای جهان است که هنوز نظام اخذ مجوز برای فعالیت رسانهای در آن حاکم است. حتی کشور عراق و افغانستانِ قبل از حاکمیت مجدد طالبان، نظام رسانهای خود را از «نظام پیشگیرانه اخذ مجوز» به «نظام تنبیهی ثبت» تغییر دادند. مقصود از نظام ثبت آن است که هر شهروندی بتواند محتوای موردنظر خود را منتشر کند و پس از انتشار اگر نقصانی قانونی در محتوای انتشاریافته وجود داشته باشد، پاسخگو باشد.

بنیانهای نظام اخذ مجوز برای تولید محتوا، بر اساس تجربه زیسته ماههای گذشته، در ذهنیت بخش زیادی از شهروندان یا اصولاً دیگر وجود ندارد و یا اینکه بهشدت دچار خدشه شده است. به بیان دقیقتر این بخش بزرگ جامعه، انتشار محتوا را، بی‌نیاز از هرگونه مجوز حاکمیت، حق مسلم خود میداند و بر این حق پای میفشرد. ترانه شگفتانگیز «شروین حاجی پور» و ترانهها و ترانه سرودهای همانند و اجرای متنوع و متعدد آن‌ها یا اجرای فوقالعاده آقای مهدی پورآذری و خانم سهیلا گلستانی و همکارانشان، به همراه آتشفشان هزاران هزار محتوای دیگر به دست روزنامهنگاران، نویسندگان، شاعران، هنرمندان، متخصصان و شهروندان عادی، مثال‌های گویا و جذاب تولید رسانهای خارج از قیدوبندهای نظام متصلب اخذ مجوز در ایران در ماههای گذشته است.

  1. مالکیت و مدیریت حکومت بر رسانهها و فضای رسانهای جریان اصلی. از آغاز پدیداری رسانههای جمعی در ایران، نقش مسلط حکومت در مالکیت و مدیریت رسانهها و تأمین منابع مالی آن‌ها بلامنازع بوده است. این فرآیند با انتشار نخستین شماره نشریه کاغذ اخبار در ۱۱ اردیبهشت ۱۲۱۶ خورشیدی (یکم می ۱۸۳۷) که به فرمان محمدشاه منتشر شد آغاز شده و کماکان به قوت خود باقی است.

گرچه مالکیت و مدیریت حکومت بر رادیو و تلویزیون، قبل و پس از انقلاب، نمود بارز این امر است، اما واقعیت این است که عموم روزنامهها و نشریات بزرگ کشور و نیز خبرگزاریها، درواقع کنشگران اصلی در فضای رسانه‌های جریان اصلی، مستقیم و غیرمستقیم تحت مالکیت و مدیریت حکومت و بخشهای مختلف آن هستند (دولت، نهاد رهبری، سپاه پاسداران، قوه قضائیه، شهرداری، صداوسیما، سازمان تبلیغات اسلامی و…)

هدف همه حکومتهای ایرانی از اِعمال چنین مالکیت و مدیریتی بر رسانههای جریان اصلی در دو قرن اخیر، تبدیل کردن و بهرهمندی از رسانهها به‌مثابه دستگاه‌های تبلیغات و پروپاگاندای سیاسی بوده است. حکومت نهایت بهره را از جریان درهمآمیخته اطلاعات، شبهاطلاعات و ضداطلاعات رسانههای جریان اصلی برده است که مثال‌های آن متنوع و بیشمارند. اما بر اثر رویدادهای سه ماه گذشته، برج و باروی عظیم رسانههای جریان اصلی که تحت قیمومیت حکومت قرار دارند فرو ریخته است و این رسانهها کارکرد تبلیغاتی و پروپاگاندایی همیشگیشان را به میزان چشمگیری از دست دادهاند. به بیان دقیقتر، بخش بزرگی از شهروندان یا دیگر به محتوای رسانههای حاکمیت باور ندارند یا بهشدت به دیده تردید به آن‌ها نگاه می‌کنند. مهم‌تر، در بیشتر موارد، درست خلاف آنچه را رسانههای جریان اصلی حاکمیت منتشر می‌کنند، واقعیت می‌دانند.

  1. انحصار. بارزترین نمونه انحصار در فضای رسانهای ایران، وضعیت صداوسیماست. به‌موجب اصل ۴۴ قانون اساسی، رادیو و تلویزیون در شمار مواردی است «که به‌صورت مالکیت عمومی و در اختیار دولت» قرار دارد. هم‌چنین به‌موجب بند ج از بند ۶ اصل یکصدوهشتم قانون اساسی، نصب و عزل و قبول استعفای رئیس سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی از وظایف و اختیارات رهبری است. جالب است بدانیم که در اصل ۴۴ ماهیت دولتی بودن صداوسیما در کنار فعالیتهایی همچون بانکداری، بیمه، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، کشتیرانی، و راه‌آهن فهرست شده است. این در حالی است که طی سالیان، فعالیت بخش خصوصی در عموم این فعالیتها به رسمیت شناخته شده، اما انحصار حکومتی بودن صداوسیما کماکان به قوت خود، با قدرت بسیار، باقی مانده است و در سال‌های اخیر داعیهها و سازوکارهای فراوانی برای بسطید انحصار صداوسیما بر مقدرات سایر تولیدات دیداری و شنیداری، همچون شبکه‌های سینمای خانگی و شبکه‌های تولید محتوا توسط کاربر در جریان است.

البته با در نظر داشتن آنچه در بند دوم گفته شد فضای رسانهای جریان اصلی تا حدود زیادی در انحصار حکومت قرار دارد و تعدد رسانهها در ایران بههیچوجه مؤید تنوع و تکثر آن‌ها نیست. اما رخدادهای اخیر بیش از پیش نشان داد که بنای انحصار رسانهای کشور تا چه حد شیشهای و شکننده است. قبل از رویدادهای اخیر، شبکههای تلویزیونی ماهوارهای فارسی‌زبان خارج از ایران توانسته بودند به میزان زیادی، گوی جریان سرگرمی و اوقات فراغت را از صداوسیمای انحصاری بربایند؛ امری که پیامدهای بسیار مهم و درخور مطالعه فراوانی را برای جامعه ایرانی دارد. در جریان رخدادهای اخیر، این واقعیت، به قلمرو برجستهسازی، روایتگری و پوششدهی اخبار رویدادها نیز تعمیم یافت. پرداختن به فرآیندها و اثرات فراوان این امر از اولویتهای جدی اندیشمندان و پژوهشگران حوزه ارتباطات و رسانه است. کمااینکه نقش بارز، پیگیرانه، مسئولانه و بسیار مهم شهروند-خبرنگاران در تولید محتوای روزآمد خبری و انتشار آن‌ها، به راههای مختلف، در شکستن انحصار سنتی صداوسیما و رسانه‌های حاکمیتی جریان اصلی فوق‌العاده حائز اهمیت است.

  1. سانسور و فیلترینگ. دو بلیّه آشنای سانسور (قدیم) و فیلترینگ (جدید) در نظام ارتباطی-رسانهای حاکمیتی جریان اصلی درنتیجه مشارکت گسترده شهروندان در تولید و انتشار انواع محتواهای خبری، نظری و هنری از هر طریق ممکن (دیوارنویسی، پخش دستنویس و تراکت، سرودخوانی و اجراهای متنوع در فضاهای شهری و درون دانشگاهها، شعار دادن در جریان تظاهرات و اعتراضات خیابانی و سردادن شعارهای شبانه بر فراز بامها و بالکنها و در محوطه برجها و مجتمع مسکونی، تا تولید انواع محتواهای دیداری و شنیداری اعتراضی و انتشار آن‌ها از طریق پلتفرمهای گوناگون و …) سودمندی همیشگی خود را برای حکومت و روایتهای آن بهکل از دست دادند. جریحهدار شدن عمیق احساسات آحاد جامعه از رفتار بهغایت خشن با معترضان، سبب شد اعتراض نسبت به رفتارهای صورتگرفته به کانون اصلی گفتوگو و بحث ارتباطات میانفردی و درونگروهی شهروندان تبدیل شود.

درعین‌حال، علاقه و توجه عموم شهروندان به پیگیری رویدادها سبب شده استفاده از شبکههای خبری فارسی‌زبان خارج از ایران و مهم‌تر از آن بهرهگیری از انواع فیلترشکنها، علیرغم شدت فیلترینگ، به طرز بیسابقهای در میان اقشار مختلف جامعه افزایش یابد، به‌گونه‌ای که در این روزها استفاده دائم و بیوقفه از فیلترشکنها رویه جاری و معمول شهروندان است.

در یک کلام، تجربه زیسته بخش بزرگی از جامعه ایرانی در استفاده از فیلترشکنها و دسترسی به شبکههای اجتماعی و مشارکت در تولید محتوای آن‌ها، مفاهیم سانسور و فیلترینگ و هراس از آن‌ها را تا حدود قابلتوجه و قابل مطالعهای از ذهنیت بخش وسیعی از شهروندان ایرانی زدوده است و بسیار بعید است که بار دیگر بتوان نظام سانسور را بر اذهان حاکم کرد، گرچه حکومت درصدد خواهد بود که از تمامی امکانات و راهها برای تداوم و تشدید سانسور و فیلترینگ بهره بگیرد.

اعتراض جمع بزرگی از مترجمان برجسته کشور، علیه سانسور و تعهد آنان به انتشار بدون ممیزی کتابهای ترجمه شده جلوه بسیار مهم دیگری از تأثیر عمیق تحولات اجتماعی اخیر بر نظام کهنه و فرتوت ارتباطی-رسانهای ایران است که باید قدر آن را دانست.

درمجموع، و همان‌طور که در سرآغاز اشاره شد، به نظر من، تلاش آزادی‌خواهانه و تجربه زیسته مردم ایران در ماههای اخیر توانسته است نظام تاریخیِ منحط ارتباطی-رسانهای حاکم بر ایران، با قدمت ۱۸۰ سال آن را، به نمایندگی از بخش بزرگی از ملت، منتفی کند و این فرآیند و دستاوردهای آن بازگشتناپذیرند.

 

[۱]. روزنامه‌نگار، مترجم، پژوهشگر علوم ارتباطات و عضو سابق هیئت‌علمی گروه ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط