نزدیکی حماس و ساف و پشتکردن پساصهیونیستها به اسرائیل در گفتوگو با محمد احمدی
چشمانداز ایران: مسئله فلسطین دغدغه همیشگی بخش سیاست خارجی نشریه چشمانداز ایران بوده است. در شماره پیش، بخش اول گفتوگو با محمد احمدی با عنوان «فلسطین سرزمین قیام و خون» از نظر خوانندگان گذشت. در این شماره به مطالبی چون جنگ بر سر افکار عمومی در فلسطین اشغالی، نظر یهودیان و فلسطینیان درباره یکدیگر، نبرد ذهنیتها در پشت رویدادهای سیاسی و نظامی فلسطین و شکاف بین یهودیان در خارج و داخل اسرائیل پرداختهاند.
دکتر محمد احمدی، مدرس دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر است. وی از دهه ۱۳۶۰ تا کنون از طریق مطبوعات و همایشها، مقالات تحقیقی متعددی بهویژه در زمینه فرهنگ و سینما منتشر کرده و با نقد فیلمهای سینمایی و مستند برای دانشجویان و علاقهمندان برنامههای مختلفی درباره فرهنگ، دین و توسعه برگزار کرده است.
- برخی معتقدند پیدایش حماس که رابطه نزدیکی با اخوانالمسلمین دارد، با کمک شیوخ خلیج فارس صورت گرفت و بعدها با حمایت ایران خطمشی عمدتاً ضد اسرائیل به خود گرفت. گفته میشود پیدایش حماس بهضرر سازمان آزادیبخش فلسطین بود و انشقاقی صورت گرفت که بهنفع جنبش فلسطین نبود. به نظر شما تا چه حد این گزاره درست است؟
شکاف بین فلسطینیها پیش از آن هم وجود داشت:۱. نیروهای محافظهکار سیاسی در مقابل نیروهای طرفدار اقدام نظامی؛ ۲. چریکهای پیرو رژیمهای متخاصم عرب در عراق، سوریه و لیبی؛ و ۳. چریکهای ملیگرا در مقابل چپگرایان از انواع مختلف و وابسته به بلوک شرق.
کار اصلی حماس جذب تودههایی از مردم بود که این طیفها را قابل اعتماد یا مستقل نمیدیدند. پیدایش حماس در اصل بهدلیل سرخوردگی فلسطینیها از روندهای قبلی بود. شکست ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) در جنگ لبنان در ۱۹۸۲ و خروج اجباری آن بهسوی تونس که هزاران کیلومتر با فلسطین فاصله دارد دست ساف را تا حدود زیادی بست و به پذیرش تدریجی و ضمنی موجودیت اسرائیل و کنارهگیری از عملیات نظامی منجر شد، بدون آنکه امتیازی بگیرد. این مقدمهای برای روند رسمی صلح از ابتدای دهۀ ۱۹۹۰ بود.
اما در دهۀ ۱۹۸۰، اتفاقات دیگری نیز روی داد: شکست اسرائیل و متحدانش از اهداف دیگر در لبنان، سقوط حکومت بگین در اسرائیل تحتتأثیر جنگ لبنان و سرانجام افزایش قدرت شیعیان در لبنان. انتفاضۀ اول فلسطینیها از ۱۹۸۷ شروع شد که روشی جدید برای مبارزهای برخلاف روش چریکی گذشته بود: تظاهرات مردمی و ریختن ترس از مقابلۀ رویارویی فلسطینیهای غیرمسلح با ارتش اسرائیل.
حماس در چنین فضایی ظهور کرد؛ البته پایهگذاران آن با عناوین دیگری در گذشته، یعنی از دهۀ ۱۹۳۰ فعال بودند و کمکهایی از سایر اعراب میگرفتند. طیفهای مختلفی با الهام از گروه عزالدین قسام و اخوانالمسلمین، از پیش از تشکیل اسرائیل تا پنجاه سال بعد از آن بهوجود آمد که حماس یکی از آنهاست؛ البته اهمیت یافتن حماس مدیون شرایط دهۀ ۱۹۸۰ است. نوع مبارزه آن بر اساس انتفاضه شکل گرفت که پیش از آن به این شکل مطرح نبود. اکنون نیز از همان روش انتفاضه برای راهپیمایی بزرگ بازگشت استفاده میکنند.
سازمان مزبور طی حدود سی سال عمر خود فراز و نشیب بسیاری داشته که مهمترین آن روی کار آمدن دولت حماس از طریق انتخابات در دهۀ گذشته بود. اولین دولت فلسطینی مستقل را در غزه تأسیس کردند که در تحریم و جنگها نیز دوام آورد. اسرائیل اجازه برگزاری انتخابات مجدد را به فلسطینیها نمیدهد، چون تجربۀ بدی از انتخابات قبلی دارد. طبق نظرسنجیها اگر انتخابات مجدد برگزار شود، باز هم حماس رأی میآورد.
نظرسنجیها دربارۀ افکار عمومی فلسطینیها چه میگوید؟
«مرکز فلسطینی پژوهش سیاسی و آماری» مرکزی معتبر و مستقر در کرانه غربی است که مرتباً از فلسطینیهای کرانۀ غربی و غزه افکارسنجی میکند. بهعنوان نمونه، نظرسنجیهای این مرکز در سپتامبر ۲۰۱۷ و مارس ۲۰۱۸ را مرور میکنیم که شرایطی تکاندهنده را نشان میدهد:[۱] طبق این آمار ۶۷ درصد فلسطینیها خواهان استعفای محمود عباس هستند و ۵۲ درصد حکومت خودگردان را باری بر دوش ملت فلسطین میدانند و ۴۹ درصد خواهان انحلال این تشکیلات هستند، ۷۳ فلسطینیها از تعلیق تماسها و همکاریهای تشکیلات خودگردان با اسرائیل حمایت میکنند. ۷۰ درصد نیز حامی تصمیم اخیر ساف برای لغو شناسایی اسرائیل، تعلیق توافق اسلو و نظایر آن هستند، اما ۶۵ درصد معتقدند عباس واقعاً این تعلیق را رعایت نمیکند. ۷۸ درصد فلسطینیها میگویند فساد در تشکیلات خودگردان وجود دارد. ۷۴ درصد آنان معتقدند دولت ترامپ بهدنبال صلح واقعی بین فلسطین و اسرائیل نیست. ۸۸ درصد معتقدند دولت امریکا واسطه صادقی برای صلح نیست و بهدنبال منافع اسرائیل است. بهدنبال تصمیم امریکا برای شناسایی بیتالمقدس بهعنوان پایتخت اسرائیل، ۶۵ درصد فلسطینیها مخالف روابط با دولت امریکا هستند.
یکی از دلایل مخالفت با تشکیلات خودگردان حکم محمود عباس برای جرم شمردن انتقاد از این تشکیلات حتی در فضای مجازی است که شامل حال همه ازجمله روزنامهنگاران و فعالان سیاسی میشود. اقدام این تشکیلات برای شنود تلفنها نیز مردم را خشمگین کرده و بیشتر مردم میگویند این اقدامات برای خدمت به اشغالگران است.
طبق این نظرسنجیها بین طیفهای مختلف فلسطینیها، مخالفت با محمود عباس به شکل زیر دیده میشود: بین مذهبیها ۷۳ درصد و بین سکولارها ۵۲ درصد مخالف عباس هستند. بین مخالفان روند صلح ۸۴ درصد و بین موافقان روند صلح ۵۶ درصد مخالف او هستند. بین طرفداران حماس ۹۴ درصد و بین گروههای مستقل ۷۲ درصد و بین هواداران فتح ۳۴ درصد با ریاست عباس مخالفاند. بین جوانان ۶۹ درصد و بین سالمندان ۵۹ درصد مخالف عباساند. بین آوارگان ۷۳ درصد و بین غیرآوارگان ۶۲ درصد مخالف او هستند. بین تحصیلکردهها ۶۸ درصد و بین بیسوادان ۴۸ درصد با عباس مخالفت میکنند. بین دانشجویان ۷۳ درصد و بین بازنشستهها ۵۵ درصد با او مخالفاند. پس پایگاه عباس بیشتر بین افراد سکولار، محافظهکار، سالمند و کمسواد است، اما حتی بین آنها نیز اکثریت مخالف عباس هستند.
محمود عباس اقدامات تنبیهی علیه مردم غزه را شدت داده و درنتیجه، حماس بین مردم غزه محبوبتر شده است. ۸۱ درصد غزهایها خواهان استعفای عباس هستند. در کرانۀ غربی ۶۲ درصد مردم خواهان استعفای او هستند. با اینکه غزه در محاصره و بمباران و جنگهای متعدد است، ولی طبق نظرسنجیها حس امنیت بین مردم غزه و کرانۀ باختری تقریباً مساوی است و ۵۴ درصد مردم از آن بهرهمندند.
مردم غزه حس امنیت بیشتری نسبت به گذشتۀ خود پیدا کردهاند و یکی از نشانههایش، افزایش قیمت املاک در غزه است. فیلمی مستند در یک کانال تلویزیون انگلیس به همین امر اختصاص داشت که در آن میبینیم آپارتمانها و ویلاهایی در غزه ساخته میشود که ۲ تا ۳ میلیون دلار قیمت دارد و مشتریان آن نیز از اهالی غزهاند.[۲]
طبق نظرسنجیها، حمایت از جنبش فتح در مقابل حماس در حال کاهش است. ۱۵ درصد مردم حماس را مسئول مشکلات بر سر تشکیل دولت آشتی ملی و عملکرد منفی آن میدانند و ۴۵ درصد مردم نیز تشکیلات خودگردان را مسئول میدانند. آمارها نشان میدهد اگر انتخابات ریاستجمهوری برگزار شود، اسماعیل هنیه بر محمود عباس پیروز میشود.
البته چهره محبوبتر دیگری هم برای مردم وجود دارد که مروان برغوثی است، اما او بهدلیل نقش مهمش در انتفاضه اول و دوم در زندان ابد است و نمیتواند در رقابتها شرکت کند. او دبیرکل فتح در کرانه باختری، عضو مجلس فلسطین و قبلاً هوادار روند صلح بود، اما بعد تغییر موضع داد و از حامیان مبارزه مسلحانه شد. او از ۲۰۰۲ در زندان اسرائیل است و تلاش حماس برای مبادلۀ او در جریان تبادل زندانیان به نتیجه نرسید.
- نظر فلسطینیها درباره راهحل یککشوری و دوکشوری و نوع برخورد با اسرائیل و رابطه با کشورهای عربی چیست؟
طبق آمار ۴۸ درصد فلسطینیها موافق مدل دوکشوری هستند، اما ۵۷ درصد میگویند بهدلیل توسعه شهرکها این مدل دیگر عملی نیست. ۲۸ درصد حامی مدل تککشوری بر اساس حقوق مساوی با یهودیان هستند. این حاکی از بدبینی به همزیستی با یهودیان است. فقط ۹ درصد مردم فکر میکنند امکان صلح با اسرائیل در ده سال آینده و حتی صد سال آینده وجود دارد.
۶۳ درصد فلسطینیها از مدل تظاهرات به سبک انتفاضه حمایت میکنند. حمایت از عملیات مسلحانه چریکی در ۴۸ درصد مردم وجود دارد. حامیان مبارزه مسلحانه در گروههای زیر بیشتر هستند: بین اهالی غزه ۶۷ درصد، مذهبیها ۵۵ درصد، مردان ۵۲ درصد، جوانان ۵۸ درصد، طرفداران حماس ۷۴ درصد، دانشجویان ۷۰ درصد و تحصیلکردهها ۵۴ درصد حامی این روش هستند.
علت حمایت از این مدلهای مقاومت از بین رفتن اعتماد مردم به دیپلماسی و مذاکرات صلح است. پس درواقع نتانیاهو و ترامپ خود باعث بیاعتباری خود و افزایش حمایت از حماس شدهاند؛ البته طبق آمار اکثر مردم، افراطیگری به سبک داعش را نمیپذیرند و ۷۳ درصد فلسطینیها نگران فعالیت داعش بین جوانان هستند.
بیاعتمادی به کشورهای عربی را نیز در این نظرسنجیها میتوان مشاهده کرد. تماشای تلویزیونهای وابسته به سعودی مثل العربیه فقط بین ۵ درصد فلسطینیها رایج است. ۷۴ درصد مردم میگویند کشورهای عربی بیش از حد به مسائل خود و مقابله با ایران مشغولاند و کمتر به فلسطین فکر میکنند و ۷۰ درصد میگویند اعراب ضد ایرانی با اسرائیل متحد شدهاند تا علیه ایران مبارزه کنند، درحالیکه باید به اشغالگری اسرائیل در فلسطین توجه میکردند.
درمجموع درست است که ساف تضعیفشده، ولی جنبش فلسطین شکل جدیدی بهخود گرفته که با شکلهای پیشین قیاسپذیر نیست. اکنون افکار عمومی و در صورت برگزاری انتخابات آرای مردمی اهمیت دارد. اسرائیل از آن نگران است و سازمانهای فلسطینی تلاش دارند افکار عمومی را بهخود جلب کنند و برای این کار باید نشان دهند دستاورد بیشتری از رقیبان خود داشتهاند.
موضع دکتر ولایتی بهعنوان وزیر اسبق خارجه و مشاور جمهوری اسلامی درباره فلسطین این است که باید قضیه فلسطین اسلامی شود. اسلامی شدن هم یعنی احکامی شدن. برخی معتقدند احکامی شدن هم یعنی عقبرفت و ناسیونالیسم عرب و بهویژه فلسطین موضع قویتری در برابر استعمار و اسرائیل دارند. نظر شما چیست؟
مردمسالاری حکم میکند دیدگاههای مختلف فلسطینیها درباره سرنوشتشان ازجمله روش رسیدن به صلح اجازه نشر داشته باشد. گفته میشود حماس و ایران موضع ساف را در مذاکرات صلح تضعیف میکنند، منتقد آن هستند، اما با توجه به تأمین نشدن خواستههای اصلی فلسطین در طرحهای صلح اکنون موضع خود ساف درباره روند صلح تغییر کرده و در حال نزدیک شدن به موضع حماس است. ساف حتی امریکا را دیگر بهعنوان واسطه صلح نمیپذیرد و چند سال است که در مذاکرات بر سر طرحهای موجود شرکت نمیکند چون آنها را بیفایده تشخیص داده است.
هر گروهی که بتواند اعتمادبهنفس را در فلسطینیها زنده نگه دارد و امتیازاتی برای آنها بگیرد که نتایج ملموسی برای حرکت بهسوی آرمان فلسطین داشته باشد بین این ملت محبوبتر خواهد شد. این بهطور طبیعی حاصل میشود و دستوری نیست؛ یعنی نمیتوان گفت باید کار را بهدست این گروه یا آن گروه سپرد، مگر آنکه در عمل شایستگی خودشان را اثبات کنند. نشانهای هم وجود ندارد که فلسطینیها تابع خواست دولتهای دیگر در انتخاب مسیر خود باشند.
حماس تلاش میکند ابعاد مختلف اسلامی-ملی و دموکراتیک را در خود نگه دارد و به افکار عمومی بهویژه نسل جوان اهمیت میدهد و از آن برای اتخاذ سیاستهای خود استفاده میکند؛ اما ساف عمدتاً بر اساس ملیگرایی و نخبهگرایی از بین چهرههای سکولار، محافظهکار و سالمند کار میکند. پافشاری بر خواستههای ملی مردم فلسطین نشانه آرمانگرایی حماس است و انعطافپذیری آن در پذیرش ضمنی مرزهای سال ۱۹۶۷ نیز نشانه عملگرایی حماس است. هر دو این ویژگیها یعنی آرمانگرایی و عملگرایی، کمابیش در ساف نیز وجود دارد، اما روشها و لحن این دو جناح متفاوت است.
درباره رابطه دو جناح مذهبی و سکولار در فلسطین انتشارات دانشگاه پرینستون کتابی بهنام هویت و مذهب در فلسطین: اسلامگرایی و سکولاریسم در سرزمینهای اشغالی منتشر کرده است.[۳]
ضعف و قوت دو جناح فلسطینی را باید در ارتباط با رفتار آنها با بازیگران خارجی نیز جست. نسل جوان فلسطین به سربلندی خود در مقابل متجاوز و حامیان او اهمیت بسیاری میدهد. حماس سعی دارد از این موضوع بهره ببرد. ساف سالها با اسرائیل راه میآمد، ولی امتیاز مهمی از آن نمیگرفت پس با بحران افکار عمومی روبهرو شد؛ اما اکنونکه جلوی اسرائیل و امریکا موضع میگیرد درواقع تلاش میکند بهنوعی به موضع حماس نزدیک شود.
اگر مذاکرهکنندگان با اسرائیل دچار بحران مشروعیت میشوند، پس اسرائیل با چه کسی میتواند قرارداد صلح ببندد؟
درواقع «اسرائیل با عهدشکنی» باعث نزدیک شدن موضع ساف به حماس شده و طرف خود در مذاکرات را که سالها با حمایت امریکا نگه داشته بود از دست داده است، اما انتظار این بود که هویت ساف با هویت حماس متفاوت باشد، از این نظر که ساف در مذاکرات با وساطت امریکا شرکت میکرد. درحالیکه با اقدامات اسرائیل ساف در حال از دست دادن هویت متمایز خود است.
پس رقابت ساف با حماس بر سر چیست؟
مذاکرات اتحاد بین حماس و ساف نشان میدهد هر دو به این بلوغ سیاسی رسیدهاند که به یکدیگر نیاز دارند. این دو، مانند دو بازو و حزب سیاسی در حکومت آینده در پهنه وسیعتری از کشور فلسطین هستند و تشخیص دادهاند که باید از هماکنون با هم کار کنند. پس اسلامگراها و ملیگراها در مقابل هم نیستند، بلکه مکمل هم هستند.
درواقع رقابت دو جناح اصلی فلسطینی برای جلب افکار عمومی است و این یعنی دموکراسی. برخلاف گذشته، اکنون این رقابت بیشتر سیاسی است، اما در مواجهه با بیگانگان این دو جناح فلسطینی یکدیگر را تقویت میکنند. به این شکل که فشار حماس باعث میشود ساف در صورت هرگونه مصالحه احتمالی از اسرائیل و طرفدارانش امتیاز بیشتری بگیرد، چون آنها را از حماس میترساند.
اروپا، امریکا و اسرائیل عادت دارند در هر نوع مذاکره با دیگران از قاعده «پلیس خوب و پلیس بد» استفاده کنند تا از طرف مقابل با ارعاب امتیاز بگیرند، اما اکنون فلسطینیها نیز میتوانند از این قاعده بهره ببرند. آنها سر میز مذاکره احتمالی میتوانند از وجود جناحهای مخالف خود در خیابانها سود ببرند، یعنی طرف مقابل را ترغیب کنند که امتیازات بیشتری بدهد وگرنه سروکارش با تندروها خواهد بود.
از طرف دیگر مذاکرات ساف نیز به حماس کمک میکند تا بدون آنکه با دشمنانش سر یک میز روبهرو شود از آنها امتیاز بگیرد و به اهداف سیاسیاش نزدیکتر شود. البته تاکنون اسرائیل سعی داشته در تله این بازی یعنی «پلیس خوب و پلیس بد» گرفتار نشود. به ساف امتیاز نداده و باعث تضعیف آن در مقابل حماس شده است، اما این انعطافناپذیری برای آینده اسرائیل ضررهای بیشتری دارد، چون بیاعتباری ساف به معتبر شدن حماس منجر میشود.
تأثیر بازیگران خارجی بر فلسطینیها چیست؟
فلسطینیها مردمی با غرور بالای ملی هستند و این نتیجۀ یک قرن مبارزات آنهاست. برداشت من این است که حمایت بازیگران خارجی از این گروه یا آن گروه بهخودیخود تأثیر مهمی بر افکار عمومی فلسطینیها ندارد. آنها به نتیجۀ عملی نگاه میکنند. ناسیونالیسم فلسطینی آزمایش خود را در نیمقرن گذشته پس داده و آنچه اکنون در دست دارد نتیجه همه آن تلاشهاست. حماس جوانتر است و بدون دادن امتیاز به اسرائیل توانسته حکومتی بادوام برپا کند که نظام کاملی برای اداره کشور کوچک غزه دارد. در مقابل، حکومت خودگردان در کرانۀ غربی به مویی بسته است و هر لحظه اسرائیل و امریکا اراده کنند میتوانند شریان اقتصادی-اداری و موجودیت آن را قطع کنند. به قول صائب عریقات، مقام ارشد ساف، حتی محمود عباس رئیس آن حکومت بدون اجازه اسرائیل نمیتواند از مقر خود در رامالله خارج شود.
فلسطینیهای ملیگرا اکنون نیازمند حمایت مالی عربستان و قطر از طریق کانالهایی هستند که در کنترل اسرائیل است. در مقابل، عربستان که بهطور ضمنی متحد اسرائیل است تلاش دارد بر سیاستهای تشکیلات خودگردان اثر بگذارد و مثلاً از هرگونه نزدیکی بین این تشکیلات با ایران جلوگیری کند. برای نمونه در چند سال اخیر تبلیغات رسانهای در دنیا به راه انداختند که محمود عباس ریشه بهایی دارد و از نوادگان عباس افندی (رهبر بهاییان در اوایل قرن بیستم) است تا بین ایران با تشکیلات خودگردان فلسطین شکاف بیندازند که البته محمود عباس ارتباطش با عباس افندی را تکذیب کرد. یا مثلاً عربستان در حاشیه اجلاس سال ۲۰۱۶ شرکای سازمان مجاهدین خلق در پاریس ملاقاتی بین محمود عباس و مریم رجوی ترتیب داد که همراه با انتشار تصاویر آنها بود. با این کارها میخواستند شکافی بین عباس و ایران ایجاد کنند.
اگر بخواهیم جامعه اسرائیل را تحلیل کنیم از چه طریق باید وارد شویم؟ از طریق بررسی احزاب و دستهها که جریانها نمایندگی میکنند؟ آیا جریانهایی هستند که تشکلی ندارند و کسی آنها را نمایندگی نمیکند؟
یک راه، تقسیم اسرائیلیها و بهطور کلی یهودیان بر اساس اختلاف در مذهب است و راه دیگر، بر اساس اختلاف در سیاست. میتوانید اینطور بررسی کنید: دو محور عمودی و افقی را در وسط صفحه در نظر بگیرید. محور افقی میزان صهیونیست بودن یهودیان است و محور عمودی میزان مذهبی بودن آنها.
در ربع اول صفحه (بالای راست) صهیونیستهای مذهبیاند، مانند خاخامهای رسمی و برخی از احزاب مذهبی اسرائیل که متحد لیکود هستند.
در ربع چهارم (پایین راست) صهیونیستهای غیرمذهبیاند مانند حزب لیکود و سایر احزاب راستگرای سکولار و عمده مقامات و نخبگان حاکم در اسرائیل هستند. در خارج از اسرائیل، آیپک و سایر لابیهای یهودی در غرب را نیز میتوان از این نوع دانست. آنان در هر جا که منافع اقتضا کند با افراد ربع اول همکاری و اتحاد دارند اما در پیادهکردن شرع یهودی در جامعه تضادهایی بین آنها وجود دارد.
در ربع دوم (بالای چپ) مذهبیهای مخالف صهیونیسم هستند، مانند بسیاری از فرامذهبیها (اولتراارتدوکسها) و همینطور حسیدیان که گروهی از یهودیان مؤمن هستند. در خارج اسرائیل جنبش «نتوری کارتا»[۴] نیز از این نوع است و در تظاهرات جهانی علیه اسرائیل حضور دارد. اعضای این جنبش به ایران هم رفتوآمد دارند. یهودیان ربع دوم معتقدند صهیونیسم و تشکیل اسرائیل یک ایدئولوژی سکولار و مخالفت با اراده الهی برای انتظار ظهور منجی موعود (مسیحا) است. کتاب تهدیدی از درون یا یک قرن مبارزه یهود علیه صهیونیسم[۵] برخورد بین یهودیان مذهبی با صهیونیسم را بیان میکند و سرانجام در ربع سوم (پایین چپ) سکولارهای مخالف یا منتقد صهیونیسماند که شامل برخی از روشنفکران امریکایی و اسرائیلی میشوند؛ مانند ایلان پاپه[۶] مورخ و نویسنده اسرائیلی در زمینه تاریخ برخوردهای صهیونیسم با فلسطینیها؛ نوام چامسکی[۷] استاد و نویسنده و فعال سیاسی امریکایی؛ نورمن فینکلاستاین[۸] استاد و نویسنده و فعال سیاسی امریکایی که بهدلیل مخالفت با اسرائیل از دانشگاه اخراج شد؛ فرانسیس وبر[۹] نویسنده انگلیسی و فعال سیاسی در مؤسسه روابط نژادی؛ پیتر بینارت[۱۰] استاد، نویسنده و روزنامهنگار امریکایی؛ و گیلعاد آتزمون[۱۱] هنرمند، نویسنده و فعال سیاسی اسرائیلی- انگلیسی.
پساصهیونیستها چه میگویند؟
در میان منتقدان اسرائیل، پساصهیونیستها[۱۲] معتقدند: ۱. امریکای شمالی برای یهودیان امنتر و بهتر از اسرائیل است؛ ۲. اسرائیل باید دموکراسی را برای همه ساکنان خود اعم از یهودی و غیریهودی بهرسمیت بشناسد؛ و ۳. اسرائیل نباید همیشه خود را محق و فلسطینیها را پلید معرفی کند.
پساصهیونیستها میگویند تکیهکردن بر هالوکاست و سرزنشکردن غیریهودیان بر اساس آن حدی دارد و اگر یهودیان از آن حد بگذرند روابط خود با دنیای غیریهودی را تخریب کرده و موج جدیدی از یهودستیزی را ایجاد میکنند. به نظر آنها باید هولوکاست را به تاریخ سپرد و نگاه جدیدی با خوشبینی به دنیا انداخت. کتاب هولوکاست تمام شده باید از خاکسترهای آن برخیزیم همین موضوع را تحلیل میکند.[۱۳]
پیتر بینارت نیز کتابی بهنام بحران صهیونیسم دارد که در آن میگوید حمایت رهبران یهودی امریکایی از اشغالگری اسرائیل با لیبرالیسم در تضاد است و به جدایی نسل جوان یهودی از آنها منجر خواهد شد.[۱۴]
اما میزان قدرت و نفوذ صهیونیستهای مذهبی و سکولار در سیستم حکومتی و رسانهها آنقدر زیاد است که اغلب افراد منتقد را به حاشیه میبرند و آنها به اپوزیسیون خارج از سیستم تبدیل میشوند. ایرانیان با برخی از یهودیان منتقد رابطه دارند و کتابهای روشنفکران سکولار آنها را ترجمه و چاپ میکنند، از طرف دیگر صهیونیستهای ستیزهجویی وجود دارند که تمایل به بهبود رابطه با بقیه ندارند؛ مانند نویسندهای یهودی در امریکا، کتابی منتشر کرده است بهنام استادان: ۱۰۱ نفر از خطرناکترین دانشگاهیان در امریکا که بسیاری از منتقدان امریکا و اسرائیل را در زمره این عده جای داده است. از زمان انتشار این کتاب تا حال تعدادی از این اساتید ازجمله یهودیان منتقد اسرائیل از دانشگاههای خود اخراج شدهاند.[۱۵]
افکار عمومی یهودیان از نظر سیاسی چگونه تقسیم میشود؟
مؤسسه نظرسنجی پیو[۱۶] طی سالهای اخیر آمارهایی را درباره افکار عمومی یهودیان بهدست آورده است.[۱۷]
طبق این آمارها ۸۰ درصد یهودیان دنیا، در امریکا و اسرائیل هستند و رابطه آنها در برخی موارد زیاد است. بهویژه فعالیت بهمنظور جذب کمک از یهودیان امریکا برای اسرائیل، اما ۳۱ درصد یهودیان اسرائیل چنین رابطهای را انکار میکنند و به رابطه با یهودیان امریکا عقیدهای ندارند. همین درصد از یهودیان امریکا نیز درباره یهودیان اسرائیل چنین نظری دارند. درمجموع، یهودیان اسرائیل مذهبیتر از یهودیان امریکا هستند، اما تضاد درونی بین یهودیان اسرائیل از نظر مذهبی و سیاسی شدیدتر از تضاد بین یهودیان امریکاست. از نظر ایدئولوژی سیاسی، در امریکا طیف یهودیان از جناح راست تا چپ، بهترتیب شامل محافظهکار، میانهرو و لیبرال است. مهمترین بخش این طیف، یعنی ۴۹ درصد یهودیان امریکا خود را لیبرال میدانند و بیشتر هوادار حزب دموکرات امریکا هستند، اما در اسرائیل طیف یهودیان نامهای متفاوتی دارد و شامل راست، میانه و چپ است. برخلاف امریکا، فقط ۸ درصد یهودیان اسرائیلی خود را چپگرا میدانند و تنها حزب چپ اسرائیل بهنام مرتز[۱۸] فقط ۴ درصد کرسیهای پارلمان را دارد. در هر دو کشور، یهودیان مذهبی بیشتر متمایل به راست هستند و یهودیان سکولار (غیرمذهبی) بیشتر لیبرال یا میانه هستند. از نظر سیاسی، اختلاف اصلی بین یهودیان بر سر فلسطینیهاست. ۴۸ درصد یهودیان اسرائیل میگویند فلسطینیها باید از آن سرزمین منتقل یا حتی اخراج شوند. ۴۶ درصد هم با این نظر مخالفاند (تقریباً نصف به نصف). فقط ۱۰ درصد یهودیان برای صلح به ساف اعتماد دارند و در مقابل، تنها ۲۰ درصد مسلمانان شهروند اسرائیل، یعنی ساکن منطقه ۱۹۴۸ برای برقراری صلح به اسرائیل اعتماد دارند، پس بیاعتمادی شدید بین طرفین حاکم است.
مسلمانان، مسیحیان و دروزهای شهروند اسرائیل در مقایسه با یهودیان به مذهب خود پایبندترند اما از یک نظر با بسیاری از یهودیان سکولار همعقیدهاند: اگر قوانین دموکراتیک با شرع یهودی در تضاد باشد باید قوانین دموکراتیک را ترجیح داد. بین همه این گروهها شکاف شدیدی از نظر ازدواج و دوستی وجود دارد و مذهبیها و سکولارها و یهودیان و غیریهودیان معمولاً با هم مخلوط نمیشوند. اختلاف مذهبی بین یهودیان سکولار و یهودیان مذهبی بیشتر بر سر تعطیلی شنبه، بهجا آوردن آداب دینی و پیادهکردن قوانین فقه یهودی است که به مسائل مختلف سرایت میکند.
سؤال دیگر اینکه احمد زیدآبادی برخلاف بقیه به صلح در فلسطین خوشبین است و زمینۀ خوشبینیاش وجود یهودیان عالم است که اجازه نمیدهند نتانیاهو و ترامپ تا این حد یکهتازی کند؛ یعنی خطمشی اسرائیل واحد با حقوق نابرابر و بدون اینکه فلسطینیها اکثریت شوند یا مهاجرین به دیار خود برگردند و مهمتر از همه تغییر پایتخت به قدس. لطفاً ابعاد جامعه مستقل یهود را برای ما ترسیم کنید. کسانی مانند چامسکی، جرج سوروس، ال گور و سندرز بهشدت با حمله امریکا به عراق مخالف بودند و یهودی هم هستند. آیا آنها را میتوان در زمره یهودیان مستقل نام برد؟ معاون سابق پارلمان اسرائیل که کتاب هولوکاست پایان یافته… را نوشته و همچنین یونی آونری در این خط میگنجند؟ تحلیلی جامع خود را درباره این افراد بگویید.
درون جامعه یهودی نوعی جنگ فرهنگی بین عوام و روشنفکران وجود دارد. جایگاه نتانیاهو شبیه ترامپ است: هر دو آنها با شعارهای خود از یکسو عوام را از عناصر مخالف و خطرات آینده میترسانند و از سوی دیگر خود را بهعنوان منجی معرفی میکنند تا عوام را از این ترسها و نگرانیها نجات دهند. پس گروههای قشری را بهخود جلب میکنند و رأی بهدست میآورند؛ اما درواقع از این طریق منافع خود و رفقای تندرو خود را در زمینههای ایدئولوژیک و مالی و نظامی تأمین میکنند. آنها از دموکراسی پوپولیستی برای کسب قدرت بهره میبرند، اما علاقهای به دموکراسی سالم ندارند چون به سقوط آنها منجر خواهد شد، اما باید به صلح خوشبین باشیم. علت آن را بلوغ عقلی و سیاسی در نیروهای فلسطینی اعم از ساف و حماس از یکسو و بلوغی مشابه بین برخی از یهودیان میدانم. درواقع، همین الان همکاری بین روشنفکران و سازمانهای مردمنهاد در دو طرف برای نزدیکی به هم و احقاق حقوق پایمالشده در فلسطین و خارج از فلسطین وجود دارد.
راهحل مسئله فلسطین همکاری عقلای طرفین برای ارتقای شعور اجتماعی و سیاسی است. نمیتوان گفت این کار چقدر طول میکشد، اما به نسبت گذشته پیشرفتهایی داشتهاند، مانند حامیان دولت، واحد دموکراتیک شامل یهودی و مسلمان متشکل شده است و برنامه مدونی را معرفی کردهاند؛ البته خوشبینی بیش از حد درباره زمان رسیدن به راهحل درست نیست. نظام مستقر اسرائیل و امریکا شامل سیستم مالی و نظامی و رسانهها در دست کسانی است که به این راحتی و مانند انتخابات حاضر به کنارهگیری نیستند. شکست آنها در تحقق وعدههایشان (بهویژه امنیت و رفاه در قالب فاشیستی و امپریالیستی) باید برای مردم روشن شود. روشنفکران یهودی و مسلمان باید نقاط ضعف و عوامفریبی آنها را به مردم نشان دهند.
برای شناخت طیف روشنفکران یهودی دنیا به بحث مفصلی نیاز است، اما میتوانیم به الگوی امریکا دقت کنیم. روشنفکران دموکرات و جمهوریخواه، هر دو طرفدار نظام مستقر کشور هستند، اما دموکراتها بیشتر بر لیبرالیسم اجتماعی و دولت حامی طبقه متوسط تأکید دارند و بهخاطر لحن ملایمترشان به کبوترها معروفاند. جمهوریخواهان بیشتر بر لیبرالیسم اقتصادی و دولت حامی طبقات بالا تأکید میکنند و بهخاطر لحن تندشان به بازها معروفاند. درنهایت از نظر سیاست خارجی، هر دو حامی سیستم حاکم اسرائیلاند، اما جناحی در اسرائیل هستند که نوع تفکر آنها را دارد، یعنی لیبرالیسم اجتماعی در مقابل لیبرالیسم اقتصادی یا کبوترها در مقابل بازها. انعکاس همین تقسیمبندی امریکایی را در اسرائیل نیز شاهد هستیم. مثلاً جرج سوروس و ال گور از دموکراتهای امریکا حامی جناح مشابه خود در حاکمیت اسرائیلاند. برای مردم عادی امریکا، اختلاف دو حزب حاکم در حرف زیاد است، اما در عمل فقط حدود ۵ درصد امور را شامل میشود. برای یهودیان و فلسطینیها نیز اختلاف دو جناح اصلی اسرائیل در حرف زیاد است، اما در عمل کمتر از آن است که تعیینکننده باشد. غیرممکن است یک جناح در نظام حاکم اسرائیل بدون رضایت ضمنی جناح مقابل خود قرارداد صلحی را ببندد و بازگشت آوارگان یا تقسیم بیتالمقدس را در آن بگنجاند. به یهودیانی که در سیستم حاکم امریکا و اسرائیل شریکاند نمیتوان دلخوش کرد، چون منافع گروهی را فدای منافع دموکراتیک و عمومی نخواهند کرد. در مقابل آنها، یهودیان مستقلی در امریکا، در اسرائیل و در اروپا هستند که به منافع حزبی و گروهی در حاکمیت کشور خود وابستگی ندارند. اینها را مثلاً در بین اساتید دانشگاه، چهرههای فرهنگی و نویسندگان و همینطور پیروان آنها باید جست. نوام چامسکی و ایلان پاپه از آن زمرهاند. چامسکی در کتاب خود مثلث سرنوشت که به فارسی هم ترجمه و چاپ شده است تحلیل مستقل خود را درباره مشکلات مناقشه اعراب و اسرائیل و نقش امریکا میگوید و راهحل دموکراتیک میدهد.[۱۹]
اما مشکل روشنفکران یهودی معمولاً این است که چپ و ضد مذهب هستند. این باعث میشود بسیاری از یهودیان و اسرائیلیها تحتتأثیر تبلیغات خاخامها و رسانههای خود، آنها را ضد یهودی تصور کنند و از آنها گریزان شوند، اما بیدین بودن آن روشنفکران، واقعاً بهمعنای ضد یهودی بودن ایشان نیست، چون آنها نیز از قوم یهود هستند. با این تفاوت که یهودیان را قوم برتر نمیدانند و برای آنها حقوق انسانی مانند بقیه مردم قائل هستند.
ادامه دارد…
[۱]. http://www.pcpsr.org/en/node/711
http://www.pcpsr.org/en/node/725
[۲]. Gaza’s Property Ladder-Channel 4-Unreported World-2013
[۳]. Identity and Religion in Palestine: Islamism and Secularism in OccupiedTerritories-Princeton 2007
[۴]. Neturei Karta
[۵] A Threat from Within-Yakov M. Rabkin
[۶]. Ilan Pappe
[۷]. Noam Chomsky
[۸]. Norman Finkelstein
[۹]. Frances Webber
[۱۰]. Peter Beinart
[۱۱]. Gilad Atzmon
[۱۲]. Post-Zionists
[۱۳] Holocaust Is Over, The: We Must Rise from Its Ashes-Avraham Burg-Palgrave 2008
[۱۴] The Crisis of Zionism-Peter Beinart-2012
[۱۵] Professors, The: The 101 Most Dangerous Academics in America-David Horowitz-2006
[۱۶]. PEW
[۱۷]. http://www.pewresearch.org/fact-tank/2016/03/08/key-findings-religion-politics-
israel/
[۱۸]. Meretz
[۱۹] Fateful Triangle: The United States, Israel and the Palestinians-Noam Chomsky-1999