سخنان سوسن شریعتی در مراسم بزرگداشت پوران شریعترضوی
مراسم گرامیداشت زندهیاد پوران شریعترضوی عصر پنجشنبه دوم اسفند ۱۳۹۷، در کانون توحید تهران برگزار شد. شخصیتهای برجسته سیاسی و فرهنگی بسیاری در این مراسم حضور داشتند. افرادی مانند محمدرضا حکیمی، محمدرضا شفیعی کدکنی، اعظم طالقانی، یوسف اباذری، ناصر فکوهی، محمود دعایی، غلامعباس توسلی، محمد توسلی، هاشم صباغیان، لطفالله میثمی، هادی خانیکی، عبدالله نوری، سید محمود دعایی که بعضاً برخی از آنان سخنرانان این مراسم نیز بودند. مجری برنامه نیز فیروزه صابر بود. اولین سخنران برادر پوران شریعترضوی بود. بعد از آن چندی از حضار و نوههای پوران شریعترضوی در رثای مادربزرگ هر یک به نحوی به ادای احترام نسبت به او پرداختند.
سخنرانی سوسن شریعتی در میان سخنان حاضران رنگ و بوی دیگری داشت. سوسن شریعتی با تأکید بر اینکه درباره پوران شریعترضوی سخن خواهد گفت و نه علی شریعتی، درباره میراث مادرش سخن گفت. او گفت در اینجا به تفاوت مادر و پدرش در زمینه «سیاست»، «فلسفه»، «ادبیات» و «مباحث اجتماعی» خواهد پرداخت.
او مادرش را تبلور «امنیت» در زیست خانوادهشان تشریح کرد و پدرش را تبلور «آزادی» و گفت: «پوران متضمن امنیت ما بود و اگر میگفت باید درس خواند و دوست داشت دخترانش چون خودش شاغل شوند، بهخاطر حفظ امنیت ما بود».
سوسن شریعتی از نظر اجتماعی تفاوت پوران شریعترضوی با علی شریعتی را در این دانست که پوران شریعترضوی طرفدار جمله «کوچک زیباست» بود و فتح قلههای بلند را برای شریعتی گذاشت و بهخاطر همین چهرهای خیّر و مدرسهساز و کمکحال مستمندان و خانواده زندانیان سیاسی بود. سوسن شریعتی یادآوری کرد پدرش انشایی با موضوع «به فقیر کمک کنیم یا با فقر مبارزه کنیم» به آنان داده بود و پوران گفته بود تا شما با فقر مبارزه کنید من به فقیران کمک خواهم کرد. به این معنا سوژه پوران «هماکنون» بود و «بدبینی» او به سیاست نیز از همینرو بود. برای او فتح قلههای دور اولویت نداشت و او در پی «همینجا» و «هماکنون» بود. به همین دلیل از نشر تا فروشندگی کتاب را بر عهده گرفت و همواره بدون اینکه وکیلی بگیرد کارهایش را خودش پا در رکاب انجام میداد. با اینکه چریک نبود، ولی یک پارتیزان فرهنگی بود.
سوسن شریعتی با اشاره به اینکه مادرش قائل به «شأن» نبود گفت: نه در مقابله با سیاست و نه در انجام کار و حتی برخلاف آنان که معتقد بودند نباید فروشندگی کتاب کند و این کار در شأن او نیست، او همچنان پشت میز فروشندگی کتاب در نمایشگاه کتاب مینشست و مشغول به این کار بود.
سوسن شریعتی تفاوت دیگر پدر و مادرش را در نگاه فلسفی آنان دانست و گفت پوران اهل «رئالیسم» بود و علی شریعتی اهل «ایدهآلیسم». او مادرش را «قهرمان امر روزمره و زندگی روزمره» توصیف کرد و گفت: «پوران از واقعیتها با همه خطراتی که داشت، فرصت میساخت و برخلاف شریعتی که متهم بود واقعیت را نادیده میگیرد و تحقیر میکند، پوران شریعتی به تعبیر علی شریعتی «رمانتیک» نیست و در تلاش برای کشف واقعیت بود». او مادرش را کسی دانست که بهجای آنکه بر واقعیت کثیف تف بیندازد و برود، ماند و ۳۶ جلد آثار شریعتی را با کمک چند نفر منتشر کرد و علیرغم همه مشکلات بر این راه پایدار ماند. او آنقدر ماند و تلاش کرد تا «ممنوع» را به «ممکن» تبدیل کند. سوسن شریعتی در این زمینه به نگاه متفاوت پدر و مادرش به موضوع «پول» پرداخت و گفت. برخلاف علی شریعتی که پول را تحقیر میکرد و در تمام مدت تألیفش هرگز حق تألیف نگرفت، ولی پوران همواره در مظان این اتهام بود که حق تألیف آثار شریعتی را میگیرد. سوسن ادامه داد: «پوران حق مسلّم خود را در امتداد واقعگراییاش گرفت، چون خوردن نان از مال پدری را حق فرزندان شریعتی میدانست». سوسن شریعتی در این زمینه گفت: پوران همواره متکی به درآمد خود از شغل معلمیاش بود و این را مایه مباهات میدانست. او خانه قبلیاش را که موزه کرد بیخانه شد و بدون استفاده از حق تألیفها و با پول معلمیاش خانه دیگری تهیه کرد.
سوسن شریعتی گفت: همین استقلال و تفاوتها باعث شد «پوران مرید علی شریعتی نباشد، بلکه عاشق او باشد». از همین رو متهم شد به اینکه آیا او شوهرش را درک کرده است یا نه. پوران وفادارانه تمام آثار شریعتی را منتشر کرد، ولی هرگز متولی شریعتی نبود و حتی آثاری از شریعتی را منتشر کرد که میتوانست آنها را پاره کند و نادیده بگیرد، حتی مضامینی که علیه خودش بود.
پوران برخلاف زنانی که معمولاً بعد از مرگ همسرانشان هیچکاره میشوند، بهسختی و با روحیه واقعگراییاش توانست متولیگری آثار شریعتی را بعد از انقلاب بر عهده بگیرد.
با وجود تفاوتهایی که پوران و شریعتی با هم داشتند، در یک چیز مشترک بودند و آن این بود که آنها عاشق ایران بودند».
پوران اگرچه سیاسی نبود و شخصیتی فرهنگی داشت، اما با مرگ دو برادر و ازدواج با علی شریعتی حتی اگر میخواست از سیاست فاصله بگیرد، سیاست دست از سر او برنمیداشت و بارها تا آستانه زندانی شدن پیش رفت و هشت سال ممنوعالخروج شد.
سوسن شریعتی در انتها با دلگیری از باز نشدن درهای حسینیه ارشاد به روی پیکر مادرش گفت: «من آنجا متوجه شدم که پدر و مادرم از یک نظر دیگر هم به هم نزدیک بودند و آن اینکه آنها کسانی بودند که عدهای حتی از مردههای آنان نیز میترسند».