بدون دیدگاه

مشق سرمایه

نگاهی به کتاب مسئله مدرسه

مهدی فخرزاده

آموزش و پرورش در ایران پس از انقلاب، ازجمله نهادهایی بود که دغدغه نخستین و اولویت‌دار مسئولان پس از انقلاب بود. آمار و ارقام نشان می‌دهد دهه ۶۰، مدارس تحت زعامت دولت رشد کمّی جدی پیدا کرد. دیگر نشانه اهمیت مدرسه برای ساختار حاکم، گزینش‌های سخت‌گیرانه در آموزش و پرورش بود. سخت‌گیری بر معلمان که هنوز هم ادامه دارد، نه برای یافتن افرادی واجد صلاحیت تعلیم و آموزش، بلکه برای یافتن افرادی حتی‌الامکان منطبق با معیارهای ایدئولوژیک نظام حاکم است. این گزینش‌ها هنوز هم هست، اما از آنجا که یافتن افرادی با آن معیارها خود دشواری‌ای بزرگ شده است، در نتیجه گزینش در آموزش و پرورش تا حدودی حالت فرمالیته پیدا کرده است و بیشتر شبیه آزمونی برای کشف قدرت ظاهرسازی افراد تبدیل شده است.

با پایان جنگ و سرآمدن عمر نخست‌وزیری میرحسین موسوی، دولت جدید برای آبادانی مملکت به نسخه‌های بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول پناه آورد و طرفه آنکه اجرای این نسخه‌های فاجعه‌بار، از مدرسه شروع شد.

در مسیر خصوصی ساختن آموزش، به‌مرور تنوع در نوع پرداخت و تنوع در امکانات مدارس ایجاد شد، اما برنامه درسی همچنان باید کاملاً منطبق بر ارزش‌های ساختار حاکم می‌بود و در نتیجه نفس برنامه درسی (جدای از کیفیت مفاد درسی) بسیار تنگ‌نظرانه طراحی شد.

بیش از یک قرن از تلاش برای آموزش عمومی در ایران می‌گذرد. در این مدت حکومت‌های مختلف تلاش کرده‌اند انسانی با مشخصاتی خاص برای حکومت تربیت کنند، اما آیا این اهداف و دیگر اهداف مدرسه در ایران تحقق یافته است؟

پاسخ دکتر نعمت‌الله فاضلی به این پرسش و یافتن چرایی آن، محور اصلی مجموعه بحث‌هایی است که در کتاب خواندنی و ارزشمند مسئله مدرسه منتشر شده است. فاضلی با بهره‌گیری از تحلیل هانا آرنت در کتاب وضع بشر می‌گوید: «محصول نظام آموزشی ما انسانی غیرعامل، غیرانتخابگر و بی‌خلاقیت است که فقط در بازار کارگری می‌کند؛ معلم مزدوری است که از دانش‌آموزان، افرادی مطیع ایدئولوژی می‌سازد که در سراسر عمر خود در جهت تولید و ارائه خدمات و کسب سرمایه فعالیت می‌کنند».

آرنت معتقد است انسان سه ساحت رنج یا زحمت، کار و کنش دارد؛ نخستین آن ابزار بقا، دیگری که وجه تمایز انسان است برای تولید و سومی برای خودبودگی است. از دید آرنت که فاضلی نیز با آوردن این استناد، باور خود به آن را اعلام می‌کند، سرمایه‌داری کنش را حذف می‌کند تا انسان زحمت‌کش و کارگر بر جای بگذارد، درحالی‌که بودن انسان با چیزی جز کنش معنا ندارد.

فاضلی در مقدمه مفصل خود بر این کتاب، مسئله مدرسه را مجموعه‌ای از تنش، نابرابری، بی‌توجهی و ناتوانی برای اقشار مختلف درگیر مدرسه می‌داند. فاضلی هرچند نقدهای کسانی چون ایلیچ، فریره و آلن تورن را به مدرسه می‌پذیرد، اما با رویکرد «مدرسه‌زدایی» ایلیچ و توصیه او مبنی بر پیاده شدن از اسب مرده مدرسه موافق نیست. فاضلی مسئله مدرسه را بازخوانی می‌کند و رویکردش فهم این مسئله است.

یکی از اساسی‌ترین مفاهیم این کتاب و شاید اساسی‌ترین آن‌ها، مفهوم مرگ سوژگی و مرگ مدرسه است. مدرسه درواقع می‌بایست جایی برای تبدیل انسان به سوژه مدنی باشد، اما تصمیم اولیای امور در دوران مختلف بر این قرار گرفته که گاهی سوژه متجدد بپرورد (الگوهای دوره پهلوی) و گاهی سوژه مؤمن. این روندها با فشار از بالا ایجاد شده و به مقاومت در بدنه منجر شده است. مقاومت در بدنه، به‌جای اینکه سوژه مؤمن یا متجدد را بپروراند به تربیت سوژه مقاوم منجر شده است. سوژه مقاوم، در دو سطح مختلف به مقاومت می‌پردازد، او یا منفعل است یا فعال که در کتاب مسئله مدرسه، دکتر فاضلی نشان می‌دهد که چگونه خود ساختار مدرسه، با وجود محتوایی که به‌طور کامل در خدمت ساختار ایدئولوژیک حاکم است، ضد خود را تولید می‌کند. شاید دقیق‌ترین نشانه چنین وضعیتی، اتفاقی است که جامعه از شهریور با آن درگیر است. نسل‌های نو که معمولاً پدران و مادرانشان نیز پرورده همین نظام آموزش و پرورش است، نسبت به محتوای درسی مقاومت بسیار بالایی دارند. فاضلی معتقد است: «ایفای وظیفه پرورش سوژه مدنی توسط نهاد مدرسه و نظام آموزشی زمانی ممکن است که شیوه‌های اعمال قدرت، هم در جامعه و هم در مدرسه بر اساس الگوی حکومت‌داری و حکمرانی باشد نه الگوی حاکمیت و حکم‌فرمایی؛ الگوی دموکراتیک همراه با تأمین حدی از آزادی و خودمختاری و خودآیینی فرد». با این رویکرد، مدرسه سوای از نظام سیاسی و اجتماعی نیست و عملکرد آن با عملکرد همه نهادها درهم‌تنیده شده است.

فاضلی معتقد است در برخی از دوره‌ها مدرسه در ایران موفق به پرورش سوژه مدنی شده است. از تشکیل مدرسه تا سیاست‌های نوسازی رضاشاه مدرسه چنین ویژگی‌ای داشت. در دوران رضاشاه، مدرسه رشد کمی جدی پیدا کرد و آمار باسوادی و تعداد مدرسه دچار جهشی عجیب شد، اما مدارس محلی برای ساخت نیروی متناسب با سیاست‌های دوران شد. البته با همه این اوصاف به نظر دکتر فاضلی مدرسه تا دهه ۱۳۴۰ که سازوکارهای کنترل ایدئولوژیک جدی‌تر شد و شکل گرفت هنوز فضاهایی برای رشد سوژه مدنی داشت. با افزایش کنترل‌ها در دهه ۴۰ شمسی، سوژه مقاوم نیز شکل گرفت و مدارس مذهبی فعالیت گسترده‌تری یافتند. آن‌ها در مقابل سوژه متجدد که ایده‌آل پهلوی‌ها بود، سوژه مؤمن را پرورش می‌دادند که اساساً مخالف سوژگی است و دال مرکزی آن، سوژه‌زدایی است.

با شوک نفتی، اقتدار دولت بر مدارس بیشتر شد و بسیاری از مدارس ملی شدند، اما مدارس مذهبی به حال خود رها شدند. آن‌ها چون در دعوای شاه با مارکسیست‌ها، طرف شاه بودند، مقداری مصونیت داشتند. با انقلاب، این مدارس الگوی تمامی مدارس رسمی در ایران شدند و اکنون نیز این رسالت متناقض‌نما با کارکرد مدرسه که بر دوش مدرسه نهاده شده است، نتایجی به بار داده که می‌توان به‌وضوح دید.

از دل فصل اول کتاب مسئله مدرسه، به نوعی تاریخ مدرسه از منظر سوژ‌گی گفته شده است و در بخش‌های دیگر کتاب به اجزای مختلف مدرسه پرداخته شده است. فصل دوم، مسئله شهروندی مورد بحث قرار گرفته است. شهروندی مدنظر فاضلی در این کتاب، به نوعی همان سوژه مدنی است. کسی که شهرنشین شده است، اقتضائات شهرنشینی را شناخته و امکانات زیستن در شهر را در خود تعبیه کرده است. در بخش‌های مختلف کتاب، ویژگی‌های شهروند آورده شده است. از مهم‌ترین ویژگی‌های شهروند، پذیرش دیگری است. زندگی در شهر مستلزم پذیرش تفاوت‌هاست. شهر نیازمند شهروندانی «چندفرهنگی، کارآفرین، هنری، بصری و جهانی‌شده» است که «آمادگی روبه‌رو شدن با تغییرات پرشتاب و فرآیندهای ویرانگر و سازنده امروز را داشته باشند که بتوانند با جهان امروز، ارتباطی خلاقانه و مسئولانه برقرار کنند». شهروند شخصیتی نویسا و خواناست؛ کسی که می‌خواند، تجربه می‌کند و تجربه‌هایش را منتقل می‌کند.

بخش‌هایی از کتاب به آموزش در شرایط بحران اختصاص دارد. بحران جهانی همه‌گیری کرونا، در کنار مصائب خود، آموزش‌هایی هم برای انسان داشت. از دید فاضلی کرونا ثابت کرد که در جهان چیزی از انسان مهم‌تر نیست. این انسان است که به جهان معنا می‌بخشد، پس انسان اهمیت بسیاری دارد. ایدئولوژی، مذهب، ملیت یا قومیت، هیچ کدام برتر از انسان نیست. انسان است که به تمام این عناصر معنا می‌بخشد و آموزش و پرورش می‌بایست انسانی کنشگر تربیت کند، هرچند «محصول نظام آموزشی ما انسانی غیرعامل، غیرانتخابگر و بی‌خلاقیت است که فقط در بازار کارگری می‌کند؛ معلم مزدوری است که از دانش‌آموزان، افرادی مطیع ایدئولوژی می‌سازد که در سراسر عمر خود در جهت تولید و ارائه خدمات و کسب سرمایه فعالیت کند».

انسان‌ها قرار است با خلاقیت و ابتکار و عزت‌نفس خود به تغییر جهان یا حداقل تفسیر آن بپردازند، نه سربازانی در خدمت نظام سلطه و کالاهایی برای عرضه به بازار شوند. این اتفاق با سرمایه‌داری در جهان افتاده است، اما کشوری که ادعاهای بزرگی دارد نظام آموزش و پرورشش نه آموزش در خود دارد و نه پرورش. آزمون‌های بین‌المللی تیمز و پرلز و آمارهای رسمی نشان می‌دهد که تا چه اندازه از آموزش عقب مانده‌ایم و نشانه‌های بسیار دیگری وجود دارد که چرخ پرورش و چرخ دانش‌آموزی و معلمی بر مدار خود نمی‌گردد.

کتاب مسئله مدرسه، بازاندیشی انتقادی در آموزش و پرورش ایران به همراه عناوین دیگری در حوزه آموزش و پرورش را انتشارات هوش ناب منتشر کرده است؛ حوزه‌ای که به کار بسیار نیاز دارد و هرچند به قول دکتر فاضلی دانش در این حوزه تلنبار شده، اما انباشت نشده است و تا دانش انباشت نشود از آن خیری برنخواهد خاست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط