بدون دیدگاه

من فرزند ۱۶ آذر و سه ملی کردن هستم

در روز ۱۶ آذر ۱۴۰۲ در کانون توحید مراسم نکوداشت مهندس میثمی با حضور جمعی از دوستان و فرهیختگان برگزار شد. در این مراسم ضمن ارزیابی عملکرد مهندس میثمی در گذشته، سخنانی راهبردی و جامع نیز از سوی ایشان و مهمانان ایراد شد؛ افرادی همچون دکتر هادی خانیکی، دکتر کاشی، فخرالسادات مفیدی، مهندس تقی هاشمیان و دکتر فضل‎الله صلواتی به ایرادات سخنانی پرداختند. در پایان جلسه نیز مهندس میثمی ضمن تشکر از حاضران صحبت‌های مختصری کرد که در زیر می‌آید:

به نام خداوند جان و خرد

«وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ»

امروز روز ۱۶ آذر است و این روز نقطه‌عطفی در تاریخ معاصر ماست. پس از کودتا علیه دکتر مصدق، دکتر فاطمی را اعدام کردند، سفارت انگلیس بازگشایی شد و محاکمات دکتر مصدق آغاز شد. در دانشگاه اعتراض‌ آغاز شد و نیروهای مسلح به‎منظور سرکوب به دانشکده فنی دانشگاه تهران آمدند و سه نفر از دانشجویان این دانشکده به شهادت رسیدند. تا آن زمان بار مبارزات نهضت ملی روی دوش بازار، کسبه، خیابان بوذرجمهری، ناصرخسرو و در شهرستان‌ها و کارخانه‌های ملی بود، اما پس از کودتا فشارها آن‌چنان زیاد شد که دانشگاه درخشید و در ۱۶ آذر قلب تپنده دانشجویی به کار افتاد و بار مبارزات از بازار و خیابان و کسبه روی دوش دانشگاه افتاد و آن آرمان طبقه متوسط و انقلاب مشروطیت و طبقه‌ای که همیشه شهید و هزینه می‌داد، از دوش آن‌ها روی دوش دانشجو افتاد و از آن پس، ۱۶ آذر به یک نقطه‎عطف در تاریخ ما تبدیل شد.

هم‌زمان با اعدام دکتر فاطمی یک تغییر خط‌مشی هم داشتیم. در دوران نهضت ملی، اولویت با مبارزه با استعمار بود. فاطمی پیش از اعدام گفت باید استعمار را در کاخ شاه یعنی استبداد از بین برد و پس از اعدام او مبارزات ضد استبداد شروع شد و این مبارزات بی‌امان تا زمان انقلاب ادامه داشت.

من فرزند ۱۶ آذر هستم و خودم را فرزند مصدق، بازرگان و خاتمی می‌دانم؛ مصدق نفت را، بازرگان دین را و خاتمی اطلاعات را ملی کرد. نفت از ابتدا در دست فراملیت‌ها و انحصارات نفتی بود و جرئتی که مصدق به خرج داد بی‌سابقه بود. نیکسون در کتابی که نوشته می‌گوید هیچ‌کس به‌اندازه مصدق منافع ما را به خطر نینداخت و مهندس بازرگان و دکتر شریعتی با الهام از نهضت ملی حرکت کردند.

مرحوم بازرگان پس از کودتا دین را ملی کرد، دین هم دست انحصارات بود و ایشان قرآن، نهج‌البلاغه و وحی را به زبان ساده و بی‎پیرایه در دست ما گذاشت. به هر حال حرکت بزرگی شروع شد و طالقانی، سحابی و بازرگان در وجهه‌های اجتماعی، سیاسی علمی و دینی با هم پیوند خورد و انجمن‌های اسلامی، نهضت آزادی و جبهه ملی به وجود آمدند و قیام ملی ۱۵ خرداد سرکوب و مبارزات نسل جوان آغاز شد.

در زمان خاتمی، قتل‌های زنجیره‌ای رخ داد که در اوایل آذرماه بود و افرادی مانند داریوش فروهر و همسرش پروانه اسکندری، پوینده، مختاری، مجید شریف و … به قتل رسیدند. آقای خاتمی به‎جای اینکه از این مسائل بگذرد و مثلاً بگوید این قتل‌ها کار غیرایرانی‌هاست گفت این قتل‌ها از درون وزارت اطلاعات بوده است و این کار ایشان در دنیا بی‌نظیر بود.

من سابقاً چندین سفر به امریکا داشتم و درباره ترور کندی کتاب‌های زیادی می‌خواندم، اما آدم به هیچ جا راهی پیدا نمی‌کرد. لی هاروی اسوالد، جان اف کندی را ترور کرد و او را بازداشت کردند، جک روبی اسوالد را کشت و جک را هم کس دیگری کشت و پرونده بسته شد. سی‌آی‌اِی حاضر نبود اعتراف کند این ترور توسط ما انجام شده است، اما اینجا آقای خاتمی اطلاعات و قانون‌گرایی را ملی کرد و کاری کرد که وزارت اطلاعات بیانیه داد این قتل‌ها کار ما بود؛ البته تاوان آن را هم پس داد؛ حمله به کوی دانشگاه تهران، تعطیلی فله‌ای مطبوعات و دستگیری هشتاد نفر از سران نهضت و ملی-مذهبی‌ آن هم با برچسب ناچسب براندازی از عواقب ایستادگی خاتمی بود و واقعاً هر نُه روز یک بحران برای دولت وی ایجاد می‌کردند. همین شعار «زن، زندگی، آزادی» اگر بخواهیم بررسی کنیم به بهترین وجه در همان دوران انجام شد. من فرزند این سه ملی کردن هستم و مدیون و وامدار این بزرگانم. امثال طالقانی، بازرگان و دکتر سحابی درختانی بودند بزرگ و بارور و ما مانند نیلوفر دور آن‌ها پیچیدیم و از آن‌ها بهره‌مند شدیم. می‌خواستم از همه این معلمان سابق تشکر کنم. دومین تشکر از دوستان ستاد است که زحمت کشیدند و این مراسم را برپا کردند. من که شرمنده هستم، امیدوارم صلاحیت این حرف‌هایی که زده شد را پیدا کنیم و از شما می‌خواهم برای من دعا کنید که نیک‌فرجام و عاقبت‌به‌خیر شوم و به این چیزهایی که گفته شد عمل کنم. می‌خواهم از مادرم تشکر کنم؛ او بیست‌وپنج‌ساله بود که پدرم فوت شد. شش فرزند و یک فرزند در راه داشت و ما را بزرگ کرد و به دانشگاه رساند. مادر دو نصیحت به ما می‌کرد: یکی اینکه امام حسین(ع) از اسب افتاد، ولی از اصل نیفتاد؛ و دیگری اینکه، صبر کوچک خدا چهل سال است، حضرت یعقوب چهل سال برای یوسف صبر کرد. این دو توصیه واقعاً راهنمای بزرگی برای من بود. در تمام ادوار چهار بار زندان رفتم، چندین سفر به خارج رفتم، به خلیج فارس رفتم و مادرم همیشه همراه من بود.

از همسر اولم حوری بازرگان تشکر می‌کنم که فداکاری کرد و چون مریض بود به خارج رفت تا معالجه کند و برگردد و قبل از برگشت بنا بود با فاطمه امینی یک خانه تیمی جدیدی داشته باشیم که من دستگیر شدم و او هم بعداً شهید شد. همین‌طور از همسر دومم، مریم روحانی بسیار تشکر می‎کنم که بعد از انقلاب با وجود نابینایی من در تمام مدت کنار من بود، به زندان و ملاقات من می‌آمد و خیلی سختی کشید. حقوق هر دو ما قطع شده بود. برای گذران زندگی گل‌پروری و گل‌فروشی می‌کرد، برای اینکه زیر بار خودکامگی مقامات زندان نرود و خواهشی از آن‌ها نکند. از ایشان و دخترم تشکر می‎کنم. همچنین از دوستان زندان که با هم کار فکری می‌کردیم، از دوستان راه مجاهد و همکارانم در چشم‌انداز ایران.

پس از انقلاب به این نتیجه رسیدم که ما در تمام ادوار عاشق پیشرفت و توسعه ایران بودیم و احساس کردم دانش راهبردی یک دانش ضعیفی است و جریان کارشناسی ملی هم خیلی ضعیف است و تلاش کردم نشریه چشم‌انداز ایران را در این دو راه که دانش راهبردی و کارشناسی ملی است پیش ببرم. مثلاً در یک مورد بحران سال ۶۰، ۸۵ مصاحبه درباره یک مقطع انجام دادیم، یا در مورد بحران کردستان سه ویژه‌نامه کار کردیم. همین‌طور درباره جنگ، قانون اساسی، آموزش‌های جاری حوزه، توسعه و به‌طورکلی مسائلی که جنبه راهبردی دارند کار کردیم. کتاب‌هایی که ترجمه می‌کردم نیز در همین زمینه بود.

من فقط یک دعا می‎کنم که ایران ایران بماند و ایرانیان سربلند باشند؛ مردم خوبی داریم. در روزهای انتخابات سال ۱۳۸۸ در مراسمی که آقای خاتمی شال سبز را روی دوش آقای مهندس موسوی انداخت وقتی مراسم تمام شد با تعدادی از دوستان به یک اتاقی رفتیم. ده بیست نفر دیگر هم بودند. آقای خاتمی گفت مهندس میثمی شما هم چیزی بگو. گفتم آخر شما از حزب رجا صحبت نمی‌کنید. گفت رجانیوز که با ما خوب نیست. گفتم حزب رجا رانده‌شدگان جمهوری اسلامی هستند؛ یعنی کسانی که انقلاب را قبول دارند، نظام را قبول دارند، قانون را قبول دارند اما رانده شده‎اند و به دلایل مختلف حذف شده‌اند. بعد که همه رفتند آقای مهندس موسوی (خدا حفظشان کند) که اتفاقاً این ساختمان و مسجد از طرح‌های ایشان است و ای کاش اینجا بودند- نزد من آمدند و گفتند مهندس جان من امیدوارم تو از این حزب رجا بیرون بیایی. در جواب ایشان گفتم من امیدوارم شما رئیس‌جمهور شوید، دلم نمی‌خواهد این را بگویم، اما می‌ترسم شما هم خودتان به حزب رجا بیایید، و به هر حال مهندس موسوی هم به حزب رجا پیوستند. حزب رجا آدم‌های ناامیدی نیستند، آدم‌های امیدوار و فرهیخته‎ای هستند، اما سرکوب شدند و زیر فشار هستند و مستضعف‌اند. فرهیختگانی که در حزب رجا هستند از خود نظام بیشترند، ولی پراکنده‌اند و راهی که من پس از شصت‌وچند سال فکر کردن به آن رسیدم این است که ما بدون اینکه پای خارجی را به کشور باز کنیم، بدون اینکه جنگ داخلی باشد، بدون جنگ مسلحانه و بدون این‌ها، جامعه مدنی را تقویت کنیم. هر ریزشی که در نظام اتفاق بیفتد و هر حذفی که در این نظام انجام شود یک رویشی برای جامعه مدنی است و جامعه مدنی یک گام تقویت می‌شود، به شرط اینکه ما این‌ها را در آغوش بگیریم و همدست بشویم. دستانمان را به هم بدهیم و یک دسته‌گلی بنا کنیم که شعار این دسته‌گل «جامعه بدون حذف» باشد. چهل‎و‎چهار سال است همه نیروهای رزمنده‎ای که در جنگ بودند یا در زندان بودند همه خانه‌نشین شده‌اند. این وضع که نمی‌شود. آن‌ها هم دارند یکدست می‌شوند و هر روز به قول خودشان خالص‌سازی می‌شود. متأسفانه حافظه‌شان هم خوب نیست که این خالص‌سازی ابتدا از کلیسای قرن ۱۴ شروع شد که هر کس در آموزش‌های کلیسا تردید می‌کرد او را به نام خالص‌سازی۱ حذف می‌کردند. این‌ها هم الآن این خالص‌سازی را انجام می‌دهند، اما هرچه خالص و یکدست می‌کنند تنازعات داخلی‌شان نیز بیشتر می‌شود. من به این نتیجه رسیدم که باید جامعه مدنی توانمند شود و با یک گفتمان فراگیر و با یک سازمان‌دهی متناسب آن‌قدر توانمند شود که این نظام یکدست‌شده با ما گفت‌وگوی برابر داشته باشد، تحویلمان بگیرد و آن زمان که موازنه برقرار شد می‌گوییم ما اهل انتقام نیستیم. ما می‌گوییم جامعه هم‌افزا یا هم‌افزایی جامعه؛ هم جامعه مدنی و هم نظام باید دست به دست هم بدهند و راه آزادی، استقلال، آبادی و اقتدار نظام برای رفع موانع توسعه را در برابر توطئه‌ها پیش ببرند. ما اهل انتقام نیستیم و در نهایت هم همین‌طور خواهد شد. ما باید در این جامعه مدنی دست به دست هم دهیم و به هم نزدیک شویم و خط‌مشی مناسب داشته باشیم تا مملکتمان آباد و آزاد و ایران برای همه ایرانیان باشد.

 

پی‌نوشت

  1. purification

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط