بدون دیدگاه

ناکامی کتاب‌های درسی در آموزش مسائل کاربردی زندگی

 

عبدالجلیل کریم‌پور

دبیر جامعه‌شناسی شهرستان خواف

همیشه وقتی از یک جامعه سالم و منطقی صحبت به میان می‌آید، اولین مؤلفه مورد نظر درباره آن میزان مشارکت اجتماعی اعضا تشکیل‌دهنده آن است، اعضایی که این مشارکت در آن‌ها درونی شده باشد. یکی از جایگاه‌هایی که می‌تواند زمینه‌ساز این درونی شدن باشد، مدرسه و محتوای کتاب‌های درسی است. کتاب‌های درسی که دانش‌آموز از شش‌سالگی با آن‌ها سر و کار دارد و می‌تواند او را از همان ابتدا به سمت یک زندگی منطقی سوق دهد؛ یعنی کاربرد مطالب آموخته‌شده در مدرسه در زندگی اجتماعی او نمود پیدا کند. این البته بدان معنی است که اگر دانش‌آموزی بنا به هر دلیلی تحصیل را نیمه‌کاره رها کرد بتواند متناسب با آنچه در مدرسه آموخته، زندگی‌اش را سر و سامان دهد. حال باید پرسید که آیا کتاب‌های درسی و آموزش‌های مدرسه‌ای از محتوایی کاربردی برخوردار است؟

اولین مؤلفه در این رابطه، بررسی قدرت جذب مدرسه است؛ یعنی آیا مدرسه می‌تواند برای دانش‌آموز علاقه ایجاد کند. متأسفانه عامل مدرسه‌گریزی در بین دانش‌آموزان رواج پیدا کرده است. عاملی که بیانگر این واقعیت مهم است که مدرسه و محتوای آموزشی کتاب‌ها از قدرت جذب بالایی برای نگهداری دانش‌آموز در همان زمان مقرر برخوردار نیست؛ یعنی نمی‌توانیم امیدوار باشیم که او با این اوصاف بتواند در این محیط با اصول و قواعد زندگی آشنا شود. بی‌شک محتوای غیرکاربردی کتاب‌ها نمی‌تواند فضایی جذاب را برای دانش‌آموز به ارمغان آورد.

دومین عامل در این رابطه، آموزش کاربردی مسائل شهروندی است که متأسفانه در محتوای کتاب‌ها کمتر به این مسئله پرداخته شده است. دانش‌آموز از همان اوان ابتدایی تلاش می‌کند تا مطالب را حفظ کند و کم‌کم رابطه‌ مفاهیم را با کنکور پیدا نماید و میزان اثربخشی یک کتاب و درس مربوط به آن را در میزان اثربخشی آن در کنکور محاسبه کند تا هرکدام از این کتاب‌ها که کمتر این رویه را دنبال کند از صحنه توجه و یادگیری اصولی خارج شوند.

آیا دانش‌آموزی که بنا بر هر دلیلی از ادامه تحصیل دور می‌ماند، می‌تواند شهروندی درست و منطقی و متناسب با اسلوب‌های اجتماعی باشد؟ اگر به عناوینی چون توجه به مسائل زیست‌محیطی، رعایت قانون و مقررات، توجه به حقوق شهروندی، رعایت مفاهیم اخلاقی و… توجه کنیم، متأسفانه شاهد وضعیت خوبی نخواهیم بود. شاید عناوین کتاب‌هایی که دانش‌آموز در دوران مختلف تحصیلی با آن‌ها سر و کار دارد پرطمطراق باشد، اما چه اندازه اثرات محتوایی این کتاب‌ها-‌که هیچ جایگاهی هم در بین دانش‌آموزان ندارند- را در رفتارهای اجتماعی و زیستی آن‌ها می‌بینیم؟ دانش‌آموز ابتدایی که باید در مدرسه با مفاهیم درسی زندگی کند و از لابه‌لای آن‌ها انرژی‌های شادی‌آوری را برای خود پیدا نماید، شوربختانه باید وقت و انرژی کودکی‌اش را در یک آمدورفت کلیشه‌ای و خواندن کتاب‌هایی حوصله بر، در یک محیط خشک و خسته‌کننده صرف کند!

سومین عامل مورد توجه، تأثیر مدرسه بر موفقیت‌های افراد است. در کشور ما تحصیل یعنی ورود دانش‌آموز به رشته تجربی و رسیدن به مدارج عالی در این حوزه است که همه خانواده‌ها را درگیر خود کرده است! آیا همه دانش‌آموزان به این توفیق دست می‌یابند؟ اگر نتوانستند چه کنند؟ آیا از طریق محتوای کتاب‌های مدرسه برای این دانش‌آموزان تدبیری اندیشیده شده است؟ آیا مفاهیمی که دانش‌آموز دوازده سال با آن‌ها سر و کار داشته‌اند می‌تواند برایش لقمه نانی به ارمغان آورد؟ می‌تواند او را در تنگناهای اقتصادی یاری کند یا حتی می‌تواند لااقل او را یک انسان نیمه‌حرفه‌ای مجهز به سلاح علم و اخلاق و اندیشه بار آورد؟ یعنی بعد از دوازده سال باید به بازار برود و در فضای آن با سبک و سیاق مربوط به آن، از اول شروع کند؟ یعنی واقعاً همه این درس خواندن‌ها، همه‌ی این استرس‌ها هیچ! پس حال چه باید کرد؟ خوب می‌دانیم، سال‌هاست چرخه آموزش کشور ما به‌گونه‌ای می‌چرخد که نه بار علمی دارد و نه بار زندگی! البته روی سخنم به سمت جمعیت بالایی است که از همه‌چیز مانده‌اند، نه در رشته موردنظرشان در کنکور قبول شده‌اند و نه پول دانشگاه آزاد را دارند نه توانایی‌های ضروری برای یک زندگی معمولی و نه حوصله و آرامشی. به نظر می‌رسد آنچه می‌ماند این است که فرادستان کمی به خود آیند و تغییری اثربخش در محتوای کتاب‌های درسی به وجود آورند تا شاید روحی تازه در وضعیت دانش‌آموز دمیده شود!

دانش‌آموز ابتدایی در قالب بازی‌های جمعی که جزو درس‌های اصلی مدرسه تلقی می‌شود باید یاد بگیرد شاد باشد و در کنار این شادی با دیگران هم ارتباط خوبی برقرار کند. محتوای کتاب‌های درسی به او یاد بدهد که چگونه مطالبه‌گر باشد و چگونه واقف به‌حق و حقوقش گردد. او را در فضایی نرمال به سمت یک زندگی نرمال قرار دهد.

در پایه‌های بالاتر نیز باید محتوایی را به او آموزش داد تا مجبور نباشد برای گذران زندگی، اصول اخلاقی- اجتماعی را زیر پا گذارد! مفاهیم درسی -‌آموزشی طوری او را بار آورد که از حداقل‌ها برخوردار باشد. شکی نیست که محتوای درسی-‌آموزشی ما باید تغییری جدی یابد تا شاهد زندگی نرمال اجتماعی باشیم و بتوانیم توفیق نظام آموزشی‌مان را در تربیت یک شهروند متعادل، آگاه و اثربخش لمس کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط