مترجم: شبنم کاظمی
تاریخ: ۱۰ فوریه ۲۰۲۵
لینک: https://m.youtube.com/watch?v=J_s8XV9iQ_8
جفری ساکس: بگذارید همین اول بگویم. به نظر من نتانیاهو دیوانه است. فکر میکنم کارهایی که اسرائیل انجام داده، ویرانگر و مخرب واقعاً باورنکردنی است، اما نکته این است که برای این کارها برنامهای وجود داشته است. مثلاً بازسازی خاورمیانه طبق تصویر اسرائیل در این برنامه بوده است. این برنامه حتی سال ۱۹۹۶ در مقالهای که برای نخستوزیر جدید اسرائیل در آن زمان، یعنی بنیامین نتانیاهو نوشته شد، «گسست کامل» (۱) نامیده میشد. این موضوع در آن مقاله توصیف شده بود. گسست کامل به معنای جدایی کامل از خاورمیانه بود تا اسرائیل، البته با پشتیبانی نظامی ایالاتمتحده، دشمنانش را از بین ببرد. در کمال تعجب، حداقل از سال ۱۱ سپتامبر این برنامه عملیاتی شده است.
فکر میکنم جالب است که از بیانیهای شروع کنیم که نتانیاهو چند روز پیش در کنفرانس مطبوعاتیاش داد. او گفت که این تکمیل فرآیندی گامبهگام است که اسرائیل از ابتدا دنبال کرده است. این لاف زدن نیست، بلکه بیان دقیق اتفاقی است که رخ داده. جنگ علیه حماس و حزبالله در چند ماه اخیر پایگاه نظامی دولت اسد را که به پشتیبانی نظامی حزبالله وابسته بود، بهشدت تضعیف کرد. این فقط تلاشی در راستای جنگ اسرائیل در چند ماه گذشته نبوده است. بلکه به گفته خود نتانیاهو در راستای کارزاری است برای بازسازی خاورمیانه توسط اسرائیل که درواقع به سی سال پیش برمیگردد. آنچه در روزهای اخیر شاهد آن هستیم، بخشی از یک برنامه است که به بیش از بیست سال پیش برمیگردد. به نظر دیوانگی میرسد، اما این چیزی است که در حال و حاضر با آن سر و کار داریم. برنامهای برای از بین بردن هفت رژیم.
آنها واقعاً فکر کردند تا از نظر قانونی بهانهای پیدا کنند. منظورم این است که اینطور در نظر بگیرید که کسی کاری کاملاً غیرقانونی مثل به راه انداختن جنگ انجام میدهد، اما به دنبال یک پوشش قانونی برای آن کار است. به همین دلیل بود که اول عراق را انتخاب کردند! ایدهشان این بود که بلافاصله پس از عراق، سوریه سرنگون شود و سپس بقیه لیست هم یکی پس از دیگری هدف قرار بگیرند.
طبق چیزی که توسط افراد نظامی درگیر در این ماجرا به من توضیح داده شد، ارتش ایالاتمتحده به شکلی غیرمنتظره در عراق درگیر شورشها شد و نتوانست مستقیماً سراغ سرنگونی اسد برود. اتفاقی که قرار بود در ۲۰۰۳ اتفاق بیفتد. این موضوع بسیار جالب است؛ اما چرا این کار را کردند؟
نتانیاهو در کتابش در سال ۱۹۹۵، جنگ با تروریسم (۲) و سپس در سخنرانی قابلتوجهی که در تاریخ ۲۰ سپتامبر ۲۰۰۱، یعنی کمی پس از ۱۱ سپتامبر در ایالاتمتحده ایراد کرد، گفت: «برای مبارزه با تروریستها، با تروریستها نمیجنگند، بلکه با دولتهایی که از آنها حمایت میکنند، میجنگند.» ایده نتانیاهو که توسط نئومحافظهکارهای دیوانه و خشونتطلب و منفور در ایالاتمتحده حمایت میشد -امیدوارم منظورم واضح باشد- (۳) این بود که ما خاورمیانه را بهوسیله جنگهای پیدرپی بازسازی خواهیم کرد.
حماس و حزبالله توسط صدام حسین حمایت میشدند. اسد و ایران آنها را حمایت میکردند. درواقع، آن زمان فقط محور مقاومت ایران نبود، بلکه همه این دولتها در اطراف اسرائیل از آرمان فلسطین حمایت میکردند.
جنگ عراق در دسامبر ۲۰۰۳ شروع شد و جنگ علیه اسد در دسامبر ۲۰۱۱. هر کسی از عملیات «تیمبر سایکامور» (۴) اطلاع ندارد. این عملیات توسط سیا برای سرنگون کردن اسد و تحت ریاستجمهوری اوباما انجام شد. همه از دموکراتها گرفته تا جمهوریخواهها، از افراد خوب یا بد، باید بدانند که آمریکا یک سیاست خارجی واحد و پیوسته دارد که هیچ ارتباطی با دموکراتها و جمهوریخواهها ندارد.
جنگ برای سرنگونی اسد در دسامبر ۲۰۱۱ شروع شد؛ اما موفقیتآمیز نبود. چون اسد پشتیبانی روسیه را داشت، مخصوصاً از سال ۲۰۱۵. حزبالله پشتوانه رژیم سوریه بود. ایده این بود که با حمله به حزبالله و لبنان و کشاندن نیروهای حزبالله به لبنان و قطع کردن خطوط تأمین حزبالله از طریق بمباران گسترده سوریه طی هفتههای اخیر و همچنین عملیات نظامی رژیم را سرنگون کنند. این اتفاق، مطمئناً، بسیار سریعتر از چیزی که همه انتظار داشتند، رخ داد. حالا اسرائیل از جنوب غربی به سوریه حمله کرده و تا شمال شرقی پیشروی میکند و در آنجا متوقف میشود. کسی چه میداند؟ افراد دیوانهای در اسرائیل هستند که میگویند تا دمشق پیش برویم.
به بقیه لیست نگاه کنیم. سومالی در دسامبر ۲۰۰۶ توسط اتیوپی مورد حمله نیابتی ایالاتمتحده قرار گرفت. (۵) ایالاتمتحده سودان را تکهتکه کرد و آن را به سودان و سودان جنوبی تقسیم کرد و با یک ترفند هوشمندانه تمام ذخایر نفتی را در سودان جنوبی قرار داد و حالا سودان شمالی ورشکسته و درگیر قحطی و جنگ داخلی است. جنگ لیبی در دسامبر ۲۰۱۱ شروع شد. لبنان هم بارها توسط اسرائیل مورد حمله قرار گرفته است، ازجمله همین اواخر.
درواقع این ایده اجرا شده. نتانیاهو هم چند روز پیش با افتخار درباره آن لاف میزد: «ما خاورمیانه را بازسازی کردهایم. این کار را قدمبهقدم انجام دادهایم.» بنابراین نباید شک کنیم که این بخشی از یک استراتژی بلندمدت است.
البته اردوغان (۶) هم در این میان حضور دارد که میخواهد نفوذ ترکیه را در سوریه افزایش دهد. من نمیخواهم نقش دیگر فاکتورها را کماهمیت جلوه بدهم، اما این بخشی از یک برنامه قدیمی فروپاشی فوری است که هیچکسی آن را پیشبینی نمیکرد؛ شاید بهجز جامعه اطلاعاتی اسرائیل و بدون شک سیا و چند نفر دیگر؛ بنابراین بهراحتی ممکن است جنگ بین نیروهای تحت حمایت ترکیه و ایالاتمتحده آغاز شود یا جنگ بین نیروهای حمایتشده توسط ترکیه و اسرائیل رخ دهد که به جنگ گستردهتری منجر شود. ممکن است جنگ جدیدی با ایران رخ دهد. این مسائل شفاف نیستند. لابی اسرائیل در ایالاتمتحده بسیار قدرتمند و بیپروا بوده و بیمسئولیت عمل کرده است. نتانیاهو بهشدت غیرمسئولانه رفتار میکند و دولت او از خودش هم بدتر است -کمی سخت است بگوییم کدام بدتر هستند- اما دولت نتانیاهو یک دولت کاملاً افراطی است که قطعاً به دنبال یک جنگ گستردهتر است.
در حال حاضر هر چیزی در خاورمیانه ممکن است. اسرائیل میخواهد جنگ را گسترش دهد. میخواهد ترامپ را به یک جنگ گستردهتر بکشاند. افرادی در دولت او خواهان جنگ گستردهتر خواهند بود و افرادی نیز با آن مخالف خواهند بود. متأسفانه در دنیای ما، تصمیمات چند نفر سرنوشت دهها یا صدها میلیون نفر یا حتی میلیاردها نفر را شکل میدهد. این وضعیتی است که اکنون در آن قرار داریم. هیچکس در این مورد حق رأی ندارد. تصمیمها را تعداد کمی از افراد میگیرند و واضح است که آنها آدمهای خوبی نیستند.
ما تنها یک رأی با راهحلی که میتواند صلح را به خاورمیانه بیاورد، فاصله داریم و آن یک رأی، وتویی است که ایالاتمتحده به داشتن یک دولت فلسطینی بهعنوان کشوری مستقل در کنار اسرائیل، بر اساس مرزهای ۴ ژوئن ۱۹۶۷ و مطابق با قوانین بینالمللی داد. ایالاتمتحده به نمایندگی از اسرائیل این تصمیم را وتو کرد. (۷)
به نظر من، این ریشه درگیریها در سراسر منطقه است. دکترین نتانیاهو این است که هرگز یک دولت فلسطینی وجود نخواهد داشت، و به همین دلیل مقاومت در برابر اسرائیل ادامه خواهد داشت و به همین دلیل، اسرائیل باید با هر دولتی در منطقه که از آرمان فلسطین حمایت میکند در جنگ باشد. این به سی سال پیش برمیگردد.
اسرائیل در سراسر منطقه جنگها را تحریک کرده تا رژیمهایی را که از فلسطین و از حماس و حزبالله که برای فلسطین میجنگند، سرنگون کند؛ بنابراین بهجای صلح، جنگ را داریم. ایالاتمتحده بارها به نمایندگی از اسرائیل به جنگهایی رفته است که برای جهان، برای ایالاتمتحده، و به نظر من، برای امنیت بلندمدت اسرائیل گران تمام شده است. ما دو انتخاب اصلی داریم: صلح، یا جنگ بزرگتر؛ و نفوذ لابی اسرائیل بر سیاست امریکا آنقدر قوی بوده که انتخاب به سمت جنگ شعلهورتر در لبنان، سوریه، عراق، سودان، سومالی، لیبی و اگر نتانیاهو به خواسته خود برسد، در ایران پیش رفته است.
به نظر من برای بهبود روابط ایران و عربستان سعودی، دلایلی فراتر از سوریه وجود دارد که یکی از مهمترین آنها این است که هر دو کشور درواقع به دنبال ثبات و توسعه اقتصادی هستند. آنها واقعاً جنگ مداوم را نمیخواهند. به نظر من اسرائیل و ایالاتمتحده اصلیترین تحریککنندگان در منطقه هستند. شکست مداوم در دستیابی به راهحل دو دولتی، که در آن یک کشور فلسطینی قابل دوام در کنار اسرائیل وجود دارد، عامل اصلی تداوم درگیری در خاورمیانه است. اگرچه مناقشه اسرائیل و فلسطین از نظر جغرافیایی محدود به گوشهای از خاورمیانه است، ماهیت حلنشده آن پیامدهای گستردهای دارد و دلیل آن این است که اسرائیل همچنان به خشونتهای خود در سراسر منطقه، از لبنان و سوریه گرفته تا تمایل به جنگ با ایران، ادامه میدهد. به نظر میرسد تصمیم فوری اسرائیل الحاق کرانه باختری است. در تمام این موارد، اسرائیل یک عامل بزرگ بیثباتی است و تا زمانی که ایالاتمتحده بهطور قاطع از این بیثباتسازی حمایت کند، صلح در منطقه امکانپذیر نخواهد بود، اما ایران و عربستان سعودی منافع مشترکی در جلوگیری از گسترش این درگیری به یک جنگ منطقهای عمومی دارند. در صورت شکست در بهبود روابط جدید این دو کشور یا در صورت ادامه حمایت ایالاتمتحده از دیدگاه بیپروایانه و مخرب اسرائیل برای ایجاد به اصطلاح «اسرائیل بزرگتر» در مسیر جنگ پیش خواهیم رفت.
چه اتفاقی افتاده است؟ جنگ مداوم بدون وقفه وجود دارد. تقسیمات پیاپی رخ دادهاند. این در مورد عراق صادق است. در لبنان هم به وضوح صدق میکند. در سوریه هم که بهطور کامل از هم پاشیده و از هر نظر تکهپاره شده، صادق است. سوریه قبل از سال ۲۰۱۱و قبل از اینکه تلاش عمدی برای نابودی آن آغاز شود، کشوری با درآمد متوسط بود که چشماندازهای طبیعی برای توسعه داشت. از زمانی که قذافی سرنگون شد، چه بر سر لیبی آمده است؟ آیا آنطور که این احمقها در دولت ما وانمود میکنند، سرنگونی قذافی صلح و دموکراسی برای لیبی آورد؟ نه، البته که نه. فقط به جنگ داخلی بیوقفه دامن زد. سومالی تا به امروز به یک کشور فعال تبدیل نشده. وضعیت سودان حیرتآور است، میلیونها نفر در آستانه قحطی هستند. در سودان و سودان جنوبی هم جنگ داخلی جریان دارد. به عبارت دیگر، چیزی که در پی استراتژی «هفت جنگ در پنج سال» نتانیاهو و لابی اسرائیل اتفاق افتاده، این است که خاورمیانه به یک فاجعه، به یک منطقه جنگی مداوم و شعلهور تبدیل شده و نتانیاهو تا به امروز در آرزوی جنگ با ایران است.
این طنز و کنایه نیست، تمام این ماجرا تراژدی است. ایران در دو سال گذشته نشانههایی از تمایل به صلح مطرح کرده و گفته است که میخواهد مذاکره کند و به دنبال یک راهحل دیپلماتیک است. من دیروز با یک واسطه که نمیخواست نامش فاش شود، صحبت کردم که در مذاکرات سطح بالایی شرکت داشت. این واسطه میگفت که ایران در آن مذاکرات تلاش میکرد تا به یک رویکرد دیپلماتیک برسد.
نتانیاهو مخربترین رئیسجمهوری است که ایالاتمتحده تا به حال داشته است! او به همه رئیسجمهورهای ایالاتمتحده دیکته میکند که چه کار کنند. همه رئیسجمهورهای ما تا به امروز بهطور کامل از دیدگاه نتانیاهو در مورد بازسازی خاورمیانه حمایت کردند. در واکنش به تصرف غیرقانونی و تهاجم غیرمؤثر اسرائیل به قلمرو سوریه در چند روز گذشته، سخنگوی امریکا گفت: «خب، بله، ما این کار را یک اقدام موقت قابل درک از سوی اسرائیل میدانیم و ایالاتمتحده از این اقدام حمایت میکند»؛ البته که ایالاتمتحده از این اقدام حمایت میکند. ایالاتمتحده از هر کاری که اسرائیل انجام میدهد حمایت میکند، مهم نیست که چقدر هرج و مرج در پی این اقدامات ایجاد شود.
در تفسیر افرادی که اسرائیل و ایالاتمتحده را اداره میکنند کسی که میگوید «مذاکره کنیم»، ضعیف است و مذاکرهکنندگان به معنای واقعی کلمه باید ترور شوند، چون در دیدگاه محافظهکارانه نتانیاهو، کشتن افرادی که مایل به مذاکره هستند بسیار مهم است، و بعد باید به جنگ با آنها رفت، چون ضعیف شدهاند. این آشفتگی و جنونی است که در آن قرار داریم.
این وضعیت چه نتیجهای خواهد داشت؟ هیچ نتیجه خوبی نخواهد داشت. قطعاً هیچ نتیجه خوبی. به کشتارها و هرج و مرجی که اسرائیل و ایالاتمتحده اساساً از زمان جنگ عراق در سراسر خاورمیانه ایجاد کردهاند نگاه کنید! عجیب است که حتی یک راهحل دیپلماتیک، یک لحظه صلح، یا راهحلی برای یک بحران وجود نداشته است. به نظر من، کل این رویکرد دیوانگی است. اگر نوشتهها یا دیدگاههای نتانیاهو را خوانده بودید یا او را از سی سال پیش میشناختید، موافق بودید که هم آن زمان دیوانگی بود و هم امروز دیوانگی است.
ایده این است که ایالاتمتحده از گروههای جهادی حمایت میکند -مطمئنم کسانی که به این صحبتها گوش میدهند میدانند که القاعده ساخته ایالاتمتحده بود، هست و باقی خواهد ماند- همه این گروههای به اصطلاح تروریستی، از ابتدا توسط سیا حمایت شدهاند. این حتی یک راز هم نیست. این موضوع بهطور کامل در قفسههای پر از کتاب مستند شده است. با این کارها به صلح نمیرسید، چون رژیم شرور اسد سرنگون شده، مرزهایتان امن نمیشوند، بلکه جنگ و هرج و مرج مداوم به دست میآورید، اما این وضعیت پایدار نخواهد بود.
نتانیاهو قبلاً گفته است: «اینجا مال ماست. ما ادعا میکنیم و هرگز آن را پس نمیدهیم». این رویکرد کلی اسرائیل است: «هرچه بگیریم، مال ماست و این به خودمان بستگی دارد که چه چیزهای بگیریم و تا زمانی که بخواهیم بیشتر میگیریم». این رویکرد اسرائیل بزرگتر است. رویکردی که کاملاً بیثباتکننده است، دیوانگی است. چیزهایی که قبلاً دربارهشان صحبت کردیم، ملتها و اقتصادها را نابود میکنند. هژمونی غرب را میتوان توهمآمیز توصیف کرد و همیشه هم ظالمانه بوده است، اما در زمان ما یک آناکرونیسم (نابهنگامی) چشمگیر است. این ایده، این فرض که ایالاتمتحده -کشوری با تنها ۱/۴ درصد از جمعیت جهان- به هر شکلی باید رهبری جهان را بر عهده داشته باشد، در این مرحله از تاریخ جهان، فقط یک توهم پوچ است.
با این حال، افرادی در واشنگتن به این باور دارند و تا زمانی که آنها به این باور دارند و تا زمانی که ایالاتمتحده سالانه بیش از یک تریلیون دلار برای ماشین جنگی خود هزینه کند، خطر کاملاً جدی باقی خواهند ماند.
من طرفدار بزرگ برنامه «ابتکار کمربند و جاده» (۸) هستم. این طرح، ابتکاری است برای ایجاد زیرساختهای ارتباطی مانند جادهها، راهآهن سریعالسیر، انرژی، و اینترنت 5G. اینها زیرساختهایی هستند که اقتصاد را بهدرستی به کار میاندازند. صلحآمیز هستند. همکاریجویانه هستند و ملتها را به هم نزدیک میکنند.
به نظرم هدف برایکس (۹) ایجاد جهانی چندقطبی و صلحآمیز است؛ البته ایالاتمتحده برعکس این را گفته و معتقد است برایکس قصد دارد نظم مبتنی بر قوانین موجود را از بین ببرد. به نظر من، همه باید بدانند که در این مرحله نظم مبتنی بر قواعد به معنای هژمونی ایالاتمتحده است. بله، برایکس قصد دارد هژمونی ایالاتمتحده یا هر کشور دیگری را پایان دهد و یک جهان چندقطبی به وجود بیاورد. این کشورها بهویژه به توسعه اقتصادی علاقهمندند. کشورهای درحالتوسعهای که میخواهند استانداردهای زندگی بالاتری داشته باشند. آنها صلح میخواهند. جنگهای مداوم نمیخواهند. پروژه کمربند و جاده یا این نوع ابتکارات، پروژههای اقتصادی هستند، نه گسترش ناتو، نه پایگاه نظامی، نه الحاق، نه اسرائیل بزرگتر! اینها پروژههای اقتصادی هستند و بسیار منطقی به نظر میرسند.
ما یک بیانیه جالبتوجه از ژنرال وسلی کلارک(۱۰) داریم که بسیار شناخته شده است. پس از حملات ۱۱ سپتامبر، وسلی کلارک از پنتاگون بازدید کرد و به او یک تکه کاغذ نشان دادند که روی آن نوشته شده بود هفت کشور ظرف پنج سال سرنگون خواهند شد. این لیست شامل عراق، سوریه، ایران، لبنان، سومالی، سودان و لیبی بود. کلارک اظهار شگفتی و سردرگمی کرد: این چه ربطی به ۱۱ سپتامبر دارد؟ و پاسخ این بود: ما داریم خاورمیانه را از نو میسازیم. (۱۱)
این همان استراتژی «گسست کامل» بود که از سال ۱۹۹۶ طراحی شده و اکنون قرار بود اجرایی شود. در سپتامبر ۲۰۰۱ با وجود اینکه عراق هیچ ارتباطی با حملات ۱۱ سپتامبر نداشت، تصمیم گرفته شد که بازسازی خاورمیانه با اولین حمله به عراق اجرایی شود. این موضوع به خودی خود بهعنوان یک نکته فرعی جالبتوجه است. دلیل انتخاب عراق بهعنوان اولین هدف، صدام حسین یا سلاحهای کشتارجمعی نبود. همه میدانستند که چنین سلاحهایی وجود ندارد. انتخاب عراق برای اولین حمله یک ادعای حقوقی بود که میتوانستند از آن استفاده کنند: «قانون آزادسازی عراق۱۹۹۸» (۱۲) که توسط کنگره تصویب و توسط رئیسجمهور کلینتون امضا شده بود و بهعنوان قانون رسمی کشور، برکناری صدام حسین از قدرت را الزامی میکرد.
به نظر من، سوریه همچنان یک میدان کشتار باقی خواهد ماند. جنگ در این کشور همچنان ادامه خواهد داشت. من بشخصه اعتقادی ندارم که در سالهای آینده شاهد یک سوریه یکپارچه و متحد باشیم. اسرائیل از جنوب به این کشور حمله کرده است. ایالاتمتحده از کردها در شمال شرقی حمایت میکند. ترکیه نهتنها در آخرین اقدام برای تصرف دمشق، بلکه برای وارد شدن به نبرد با نیروهای کرد، از جهادیها حمایت کرده است. ایران نیز منافع قویای در سوریه دارد و قصد عقبنشینی ندارد. این ایده که به هر شکلی احتمال حلوفصل این وضعیت وجود دارد، به نظر من خیلی خیلی خوشبینانه است.
تمام تجربیات تغییر رژیم توسط غرب -این هم یک تغییر رژیم دیگر توسط غرب است- نشان میدهد چنین اتفاقاتی با سرنگون کردن یک رژیم تمام نمیشود و تنها به آغاز جنگ داخلی جدیدی میانجامد. به نظر من این احتمال در مورد سوریه نیز وجود دارد. شاید ضربه نهایی توسط ترکیه وارد شده باشد، اگرچه من کاملاً از این موضوع مطمئن نیستم، چراکه اسرائیل و ایالاتمتحده نقش بسیار بزرگی در رویدادهای منجر به سقوط اسد در طول سیزده سال گذشته داشتهاند.
1- “A Clean Break: A New Strategy for Securing the Realm”«یک گسست پاک: استراتژی جدید برای تأمین امنیت قلمرو» یک سند سیاستی بود که در سال ۱۹۹۶ توسط نئومحافظهکارانی مانند ریچارد پرل و دیوید وورمسر برای بنیامین نتانیاهو تهیه شد. هدف اصلی این استراتژی، شکستن پیمانهای صلح گذشته با اعراب و ایجاد یک فضای جدید برای بازسازی صهیونیسم بود. این استراتژی شامل تغییر شکل خاورمیانه به نفع منافع اسرائیل از طریق حذف رژیمهای متخاصم با اسرائیل، با شروع از عراق و سوریه بود.
2- Fighting Terrorism: How Democracies Can Defeat Domestic and International Terrorists توسط نتانیاهو نوشته و در سال ۱۹۹۵ منتشر شد.
۳- ساکس به مجموعه خاصی از نئومحافظهکاران بسیار تأثیرگذار اشاره میکند که در شکلدهی سیاست خارجی ایالاتمتحده، بهویژه در دوران پیش از جنگ عراق و «بازسازی» گستردهتر خاورمیانه نقش داشتند. کسانی که مشتاقانه از مداخله نظامی و تغییر رژیم در خاورمیانه، بهویژه عراق حمایت میکردند و طرفدار جنگ بودند. ریچارد پرل با این استدلال که صدام حسین سلاحهای کشتارجمعی دارد و با تروریسم مرتبط است، در پروژه قرن جدید آمریکا PNAC در اوایل سال ۱۹۹۸ مشارکت داشت و به مداخله نظامی در عراق اصرار داشت. داگلاس فیث از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵ معاون وزیر دفاع در امور سیاست بود، بهعنوان یکی از بنیانگذاران PNAC نقش مهمی در شکل دادن به سیاست دفاعی ایالاتمتحده داشت. همچنین پل ولفوویتز، معاون وزیر دفاع، یکی از حامیان اصلی این حمله بود و استدلال میکرد که حذف صدام حسین به دموکراتیزه شدن در عراق و ثبات در منطقه منجر میشود.
4- Operation Timber Sycamore برنامه مخفی سیا بود که در زمان دولت اوباما از سال ۲۰۱۳ آغاز شد و هدف آن حمایت از گروههای مخالف سوری بود که در طول جنگ داخلی سوریه علیه دولت بشار اسد میجنگیدند. عملیات شامل تأمین تسلیحات و آموزش به گروههای مخالف سوری بود. منتقدان استدلال کردهاند که برخی از تسلیحات و حمایتهای ارائهشده در زمان این عملیات به دست گروه ای افراطی، ازجمله جناحهای مرتبط با القاعده افتاد و به افزایش درگیری و بیثباتی ختم شد.
۵- در اواخر سال ۲۰۰۶، ارتش اتیوپی با حمایت ایالاتمتحده، برای مبارزه با اتحادیه دادگاههای اسلامی (ICU) که کنترل قابلتوجهی بر جنوب سومالی به دست آورده بود، در سومالی مداخله کرد. ایالاتمتحده در این عملیات کمک نظامی و پشتیبانی اطلاعاتی به اتیوپی ارائه کرد و ICU را همسو با تروریسم تلقی کرد. پس از موفقیت اولیه نظامی، شورشی علیه نیروهای اتیوپی به رهبری جناحهای مختلف ازجمله اعضای سابق ICU و شبهنظامیان قبیله پدید آمد. این مقاومت بهطور فزایندهای سازماندهی شد و گروههایی مانند الشباب به شهرت رسیدند. اشغال اتیوپی تا اوایل سال ۲۰۰۹، زمانی که نیروهای دفاع ملی اتیوپی در بحبوحه شورش و فشار بینالمللی از سومالی خارج شدند. این مداخله بیثباتی در سومالی را تشدید کرد و منجر به افزایش خشونت و بحرانهای انسانی شد و به جای سرکوب فعالیتهای جهادی، به رشد گروههای شبهنظامی مانند الشباب کمک کرد.
۶- رجب طیب اردوغان، دوازدهمین ریاستجمهور ترکیه.
7- ایالاتمتحده قطعنامههای متعددی با هدف به رسمیت شناختن کشور فلسطین را وتو کرده است که نمونههای قابل توجه آن در سالهای ۲۰۱۱ و ۲۰۲۴ رخ داد. در سال ۲۰۱۱، تشکیلات خودگردان فلسطین به دنبال عضویت کامل در سازمان ملل بود، اما ایالاتمتحده به صراحت اعلام کرد که باید هر گونه پیشنهادی را وتو کند و ادعا کرد که صلح تنها از طریق مذاکره دوجانبه قابل دستیابی است. همچنین در ۱۸ آوریل ۲۰۲۴ ایالاتمتحده قطعنامهای را وتو کرد که اعطای عضویت کامل در سازمان ملل به فلسطین را توصیه میکرد. این قطعنامه از طرف دوازده عضو شورای امنیت سازمان ملل حمایت شد، اما توسط ایالاتمتحده مسدود شد، زیرا استدلال میکرد که متقاضی معیارهای لازم برای در نظر گرفته شدن بهعنوان یک دولت را ندارد.
8- ابتکار کمربند و جاده (Belt and Road Initiative – BRI) یک پروژه بزرگ اقتصادی و توسعهای است که توسط چین در سال ۲۰۱۳ راهاندازی شد. هدف اصلی این پروژه، ایجاد شبکهای از راهها، بندرها، خطوط راهآهن، خطوط لوله و دیگر زیرساختها برای اتصال چین به آسیا، اروپا، آفریقا و دیگر نقاط جهان است. این ابتکار دو بخش اصلی دارد:
کمربند اقتصادی جاده ابریشم: این بخش شامل ایجاد مسیرهای زمینی از چین به اروپا و دیگر مناطق از طریق آسیای مرکزی و خاورمیانه است.
راه ابریشم دریایی قرن ۲۱: این بخش شامل توسعه مسیرهای دریایی از چین به جنوب شرق آسیا، اقیانوسیه، آفریقا و اروپا است.
9- BRICS گروهی متشکل از پنج کشور بزرگ درحالتوسعه، شامل برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی که در سال ۲۰۰۶ با مشارکت چهار کشور اول (برزیل، روسیه، هند و چین) تشکیل شد و در سال ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی به آن پیوست. هدف اصلی بریکس تقویت همکاریهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بین این کشورها و ایجاد یک موازنه قویتر در برابر نفوذ کشورهای توسعهیافته، بهویژه در نهادهای بینالمللی مانند صندوق بینالمللی پول (IMF) و بانک جهانی است.
۱۰- General Wesley Clark ژنرال بازنشسته ارتش ایالاتمتحده است. او از سال ۱۹۹۷ تا ۲۰۰۰ بهعنوان فرمانده عالی نیروهای ناتو در اروپا خدمت کرد.
11- اشاره به افشاگری ژنرال وسلی کلارک در مورد طرح نظامی ایالاتمتحده پس از حملات ۱۱ سپتامبر دارد. به گفته کلارک، اندکی پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، در جریان بازدید از پنتاگون، به وی اطلاع داده شد که برنامهای برای سرنگونی دولتهای هفت کشور در طی پنج سال وجود دارد. کلارک این موضوع را در بیانیههای عمومی و مصاحبههای خود در حوالی سال ۲۰۰۷ ذکر کرد. او توضیح داد که در سفرش به پنتاگون یادداشتی به او نشان داده شد که این استراتژی را تشریح میکرد. این افشاگری آنچه را که بسیاری بهعنوان یک برنامه سیاست خارجی گسترده و تهاجمی توسط نومحافظهکاران در دولت بوش میدانستند، برجسته کرد. این طرح با انتقادات گستردهتر از سیاست خارجی ایالاتمتحده پس از ۱۱ سپتامبر به دلیل تمرکز آن بر تغییر رژیم در چندین کشور خاورمیانه به بهانههای مختلف مطابقت دارد.
12- ۱۹۹۸ Iraq Liberation Act قانون آزادی عراق در سال ۱۹۹۸ بیانیه سیاست کنگره ایالاتمتحده بود که هدف آن حذف رژیم صدام حسین از قدرت در عراق و جایگزینی آن با یک دولت دموکراتیک بود. این اقدام نشانگر تغییر قابلتوجهی به سمت درگیری فعال علیه رژیم صدام حسین بود، اما اجازه اقدام نظامی مستقیم ایالاتمتحده را بدون تأیید بیشتر کنگره نمیداد.
در نوامبر ۱۹۹۸، اندکی پس از تصویب این قانون، پرزیدنت کلینتون عملیات روباه صحرا را به دلیل عدم رعایت قطعنامههای سازمان ملل در مورد بازرسی تسلیحات، علیه عراق آغاز کرد. عملیات روباه صحرا یک عملیات نظامی بزرگ بود که توسط ایالاتمتحده و بریتانیا علیه عراق از ۱۶ تا ۱۹ دسامبر ۱۹۹۸ در پاسخ به امتناع صدام حسین از تبعیت از قطعنامههای سازمان ملل در مورد بازرسیهای تسلیحاتی انجام شد.