بدون دیدگاه

نتایج آزمون پرلز و چند نکته

محمدرضا نیک نژاد

چندی پیش، نتایج آزمون پرلز ۲۰۲۱ که مهارت خواندن و درک مطلب دانش آموزان پایه چهارم ۵۷ کشور ۸ ایالت از کشورهای گوناگون را ارزیابی می‌کند منتشر شد که گزارش کوتاه و سودمندی را «رضا امیدی» در رسانه‌های ایران بازتاب داد. در این گزارش می‌خوانیم که «در بین ۵۷ کشور شرکت‌کننده، دانش‌آموزان ایرانی با نمره ۴۱۳ در رتبه ۵۳ قرار گرفته‌اند و تنها اردن، مصر، مراکش و آفریقای جنوبی پس از ایران قرار دارند. کشورهای منطقه نظیر عربستان، عمان، قطر و بحرین که در دوره قبل آزمون در وضعیت نزدیک به ایران یا پایین‌تر قرار داشتند، در این دوره پیشرفت قابل‌توجهی کرده‌اند. در تمام کشورهای شرکت‌کننده، نمره دختران بالاتر از پسران است. در ایران نیز نمره دختران ۴۲۲ و نمره پسران ۴۰۵ است. در مقایسه با دوره پیش آزمون دختران ایرانی حدود ۳۰ نمره و پسران حدود ۲ نمره افت کرده‌اند. بخش دیگری از آزمون پرلز به وضعیت اجتماعی-اقتصادی خانوار دانش‌آموزان به‌لحاظ تحصیلات والدین، تعداد کتاب و کتاب کودک در خانه و وضعیت شغلی والدین مربوط است و بر این اساس خانوارها در سه سطح بالا، متوسط و پایین دسته‌بندی شده‌اند. از نمونه دانش‌آموزان ایرانی ۷ درصد در دسته بالا، ۳۸ درصد متوسط و ۵۵ درصد در دسته پایین قرار گرفته‌اند. در نمونه دانش‌آموزان ایران آن‌هایی که به‌لحاظ اجتماعی-اقتصادی در دسته بالا قرار دارند ۱۱۲ نمره با دسته پایین اختلاف دارند؛ نمره ۴۹۳ به ۳۸۱. این شکاف در کل آزمون بین دانش‌آموزان دسته بالا و پایین حدود ۸۶ نمره است. بیشترین شکاف به‌لحاظ پایگاه اجتماعی-اقتصادی مربوط به آفریقای جنوبی است. بعد از آن کشورهایی نظیر برزیل، بلغارستان، مجارستان، امارات و بحرین شکافی بیش از ایران دارند». با توجه به این بخش از گزارش می‌توان درباره عدالت آموزشی که بنا بر سندهای جهانی یک حق انسانی است و از دیگر سو نبود آن ستم آشکار و خشونت‌بار به دانش‌آموزان و بچه‌های امروز و شهروندان آینده بوده و البته چندین سال است در کشور ما به شکل‌های گوناگون گسترش و ژرفای بیشتری یافته است می‌توان نکاتی را ارائه داد.

گزارش در کل نشان می‌دهد ما در ایران دچار افت نمرات و در نتیجه افت کیفیت آموزشی هستیم. برای نمونه در جایی از همین گزارش آمده که دختران ایرانی نسبت به آزمون پیشین به‌طور میانگین ۲۰ نمره و پسران ۲ نمره افت داشته‌اند، اما موضوع این نوشتار در حد امکان پرداختن به پیامدهای گرفتاری‌های اقتصادی خانواده‌ها بر آموزش فرزندان‌شان است.

کرونا در حالت کلی تأثیر اقتصادی آسیب‌زایی بر کل جامعه جهانی و از آن میان ایران گذاشت و حتی بحران‌های اقتصادی را در پی داشت. ایران که زیرساخت‌های درخور و محکم اقتصادی نداشت با کرونا ضعیف‌تر شده و از این رو بسیاری از کسب و کارها تعطیل یا در آستانه ورشکستگی قرار گرفتند. این شرایط کلی کم و بیش بر بچه‌ها، به‌ویژه در خانواده‌های متوسط و زیر متوسط تأثیرگذار بود؛ این جدای فاصله آموزشی بود که میان بچه‌ها، مدرسه‌ها و معلمان افتاد. شرایط اقتصادی بد که نوعی خشونت بر بچه‌های زیر سن قانونی به شمار می‌آید در دوران کرونا شدت یافت. این خشونت شکل‌های گوناگونی داشت و البته دارد، ازجمله اینکه پدر خانواده یا والدین نمی‌توانند نیازهای اولیه بچه را فراهم کنند و حتی در خورد و خوراک فرزندان مشکل دارند، اما سطح دیگری از این گرفتاری عدم پشتیبانی‌هایی است که خانواده‌ها می‌بایست در زمینه‌های فرهنگی-اجتماعی از فرزندان داشته باشند که آن نیز در این دوران ناقص ماند یا به‌کلی قطع شد. آموزش بخشی از نیازهای اجتماعی-فرهنگی بچه‌هاست؛ بنابراین در این روند آسیب‌های جدی دید. خانواده‌هایی که به لحاظ اقتصادی وضعیت بهتری داشتند توانستند این عقب‌افتادگی‌ها را یا کاهش دهند یا کلاً از بین ببرند. خانواده‌هایی که پس‌زمینه‌های فرهنگی داشتند، برای نمونه پدر و مادرها یا دست‌کم یکی از آن‌ها تحصیلکرده بودند، می‌توانستند فرزندان دانش‌آموز خود در خانه را پشتیبانی کنند و به لحاظ آموزشی وضعیت او را پیگیری کنند. از این رو فرزندان این خانواده‌ها افت آموزشی کمتری داشتند. یا خانواده‌هایی که به لحاظ اقتصادی و البته فرهنگی از وضع بهتری برخوردار بودند با فرستادن فرزند خود به کلاس‌های فوق‌برنامه، کلاس‌های خارج از مدرسه یا گرفتن معلم خصوصی عقب‌افتادگی آموزشی فرزندان خود در دوران کووید را جبران کردند، اما این امکان برای بخش بزرگی از جامعه فراهم نبود و نیست. در شرایط اقتصادی بحران‌زده خانواده‌های قشر کارگر و خانواده‌های متوسط و زیر متوسط که درگیر معیشت هستند نه‌تنها امروز و در دوران کرونا، که پیش از آن نیز پولی نداشتند که از سبد معیشتی‌شان کسر کنند تا از پس هزینه‌های آموزشی فرزندان خود برآیند. در همین گزارش می‌خوانیم که نمره زیر ۴۰۰ نشان‌دهنده ضعف جدی در روخوانی و ناتوانی گسترده در درک مطلب است و می‌توان ادعا کرد که دست‌کم بخشی از این ضعف و ناتوانی به وضعیت اجتماعی خانواده‌ها برمی‌گردد؛ گرچه به نظر بهتر بود به جای وضعیت اجتماعی، ترکیب اجتماعی-فرهنگی به کار گرفته می‌شد، زیرا بچه‌های متعلق به سطح پایین جامعه اغلب از پشتیبانی‌های اجتماعی، فرهنگی و آموزشی از سوی خانواده‌ها محروم‌اند.

به‌ هر روی عقب‌افتادگی آموزشی که در دوران کرونا برای فرزندان این خانواده‌ها پدید آمد نتوانستند جبران شود و همچنان جبران نشده‌ است، اما پرسش بنیادی‌تر آن است که در این زمینه آموزش و پرورش چه نقشی داشته و دارد؟

گرچه آموزش و پرورش از سویی وظیفه‌مند است که با فراهم کردن شرایط درخور چنین عقب‌افتادگیِ گسترده و تأثیرگذاری را جبران کند و از دیگر سو دست‌اندرکاران آموزشی در جاهای گوناگون قول دادند که با برنامه‌ریزی‌های آموزشی مؤثر آسیب‌های آموزشی به ویژه در دوران کرونا را جبران کنند؛ اما در یک سالی که از اوج کرونا گذر کرده‌ایم در عمل کم و بیش هیچ کاری سازمان‌یافته‌ای در سطح خرد و کلان انجام نداده‌ است و چشم‌اندازی نیز برای این کار دیده نمی‌شود. در نبود ساختاری کارآمد باز هم مدرسه‌هایی که به لحاظ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سطح بهتری قرار گرفته‌اند، معلمان بهتری را نیز به کار می‌گمارند. این معلمان با توجه به تجربه و سوادشان و همین‌طور توانایی‌هایشان می‌توانند بخشی از آن عقب‌ماندگی‌ها را جبران کنند؛ هرچند به‎آرامی و گام‎به‎گام و البته به‎خاطر عدم پشتیبانی‌های ساختاری و امکانات درخور، صد درصد کامیاب نخواهد بود. چراکه آموزش و پرورش فرآیندی ساختارمند و هدفدار است که نیازمند ورود دولت و نهاد آموزش است. از این‎رو به شکل سلیقه‌ای و از سوی هر معلم انجام بگیرد گرچه خوب و ارزشمند است، اما آن تأثیر فراگیر و ژرف را نخواهد داشت با این توضیح که حتی در صورت تأثیر، بیشتر مدرسه‌ها برای نمونه در مناطق نابرخوردار و حتی متوسط شهری این امکان وجود ندارد؛ به‌ویژه با ساختار بد و ناکارآمد که در سال‌های پیش در جذب و به‌کارگیری معلمان داشتیم این اتفاق خیلی ژرف‌تر شده است. بخشی از این معلمان افزون بر اینکه دانش و مهارت معلمی را به‌اندازه کافی ندارند، انگیزه‌های لازم برای کار آموزشی را نیز نداشته و به دلایل گوناگون و از سر ناچاری و برقراری یک آب باریکه حقوقی و موقت جذب معلمی شده‌اند. این معلمان یا دل به کار نمی‌دهند یا توانایی انجام کار مثبتی را برای بچه‌ها ندارند. دانش‌آموزان چنین مدرسه‌هایی اغلب از خانواده‌های متوسط و فقیر هستند، که همچنان که اشاره شد، در خانه نیز پشتیبانی‌های آموزشی لازم را دریافت نمی‌کنند. شوربختانه این عامل در کنار بسیاری از عوامل دیگر که باز هم ریشه‌های اقتصادی و اجتماعی دارند، سبب می‌شود که افت آموزشی در این بچه‌ها گسترده‌تر و ژرف‌تر باشد؛ و این نارسایی آموزشی منجر می‌شود که این بچه‌ها در رقابت‌های متفاوتی که در سطح آموزشی، حرفه‌ای و شغلی که در سال‌های بالاتر وآینده وجود دارد کامیاب نباشند و از چرخه رقابت در دریافت شغل و معیشت مناسب محروم بمانند. این بخش از دانش‌آموزان کنونی و شهروندان آینده به همین شکل که در دوران کودکی و نوجوانی دچار خشونت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی می‌شوند در آینده نیز باید زیردست بچه‌های اغلب برخورداری که توانسته‌اند به جایگاه‌های خوب اقتصادی-اجتماعی و فرهنگی دست پیدا کنند کار کنند و به‌نوعی علاوه بر آن خلأهایی که از دوران بچگی در وجودشان بوده، در بزرگسالی هم طعم تلخ زیردست بودن و طبقه متوسط و زیر متوسط بودن و ناکارآمدی را بچشند که به نظر خشونت بزرگی است که بر بچه‌های طبقه متوسط و زیر متوسط اعمال می‌شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط