
روزگاری برای خواندن و دانستن باید به کتاب مراجعه میکردید و خبر را در برگهای کاغذی روزنامه باید میخواندید یا منتظر میماندید تا ساعت پخش اخبار از تلوزیون آغاز شود و در جریان اخبار واقع شوید. در دنیای امروز شرایط تغییر کرده است و شما حتی در خلوت خود میتوانید در عرض چند ثانیه به حجم بالایی از «داده» دست یابید. رسانه در ظاهر کار را آسان کرده است اما امروز ما در مقابل تحلیلهای دروغین، تاریخسازیهای جعلی و علمهای ساختگی بسیار آسیبپذیر شدهایم. دامیان تاپسون در کتاب ارزشمند «ضد دانش» سالها قبل چهرههایی از این پدیده را افشا کرده است، امروز با توسعه رسانه و هوش مصنوعی، باید بیشتر به «ضد دانش» پرداخت.
مطلبی در فضای مجازی درباره ابنسینا منتشر شده است. نوشتاری با منابعی قابل تأمل و بدون نام نویسنده. اینکه چطور این نوشتهها میتوانند بر نگرش مردم تأثیر بگذارند، خود موضوع کتابهای بسیاری میتواند باشد. دکتر اکبر ثبوت، استاد دانشگاه و پژوهشگر برجسته ایرانی، در نقد این نوشته یادداشتی کوتاه به ما دادند که در ادامه میخوانیم. متن نوشتاری که در فضای مجازی دستبهدست میشد را در اینجا بخوانید. متن کامل نوشتار استاد ثبوت، را نیز در همینجا در سایت نشریه چشمانداز ایران میتوانید مطالعه کنید.
شخصی که همه دانستههایش درباره ابنسینا را از قصههای مجعول ذبیحالله منصوری و مانند او گرفته و محض رضای خدا به هیچ منبع معتبری درباره ابنسینا از قبیل کتابهای خود او یا مقالات مستند ابنسیناشناسان مراجعه نکرده، حرفهای عجیبوغریبی درباره این فیلسوف بزرگ عرضه کرده که خلاصه همه آنها چنین است:
الف. ابنسینا با آموزههای اسلامی مخالف بوده.
ب. علمای اسلام همگی با ابنسینا مخالف بودهاند.
ج. به دلیل سلطه ملاها در ایران، آثار ابنسینا از جمله کتاب شفا در ایران رواج نیافته است.
در پاسخ به این مدعیات، به موارد زیر توجه فرمایید:
۱. دو مجلد بزرگ از کتاب شفای ابنسینا (مشتمل بر طبیعیات و فلسفه-به اصطلاح آن روز الهیات) در دوره قاجار، یعنی در عصر سلطه نسبی ملاها بر ایران در سال ۱۳۰۳ قمری به وسیله ناشران مذهبی و زیر نظارت و با تصحیح علمای دین منتشر شد.
در عصر پهلوی که عصر سرکوب ملاها و روزگاری بود که پول فراوان نفت در اختیار حکومت بود، از ناحیه حکومت کوچکترین اقدامی برای چاپ کتابهای اصلی ابنسینا یعنی شفا، نجات، اشارات و قانون به عمل نیامد و حکومتی که تبلیغات او درباره ایرانی بودن ابنسینا گوش فلک را کر کرده بود، حاضر نبود یک ریال برای چاپ شاهکارهای او مایه بگذارد و این کار را به عهده عربها گذاشته بود که ادعا میکردند ابنسینا عرب است. تنها یک ناشر مذهبی موسوم به موسسه النصر، کتاب اشارات ابنسینا را همراه با شرح خواجه طوسی و محاکمات قطبالدین رازی میان شارحان کتاب را در سه مجلد (منطق، طبیعیات و فلسفه) منتشر کرد.
بعد از انقلاب، نیاز به چاپ دوره کتاب شفا به صورت جدی مطرح شد، ولی هیچ یک از ناشران عرصه علمگرایی و روشنفکری حاضر نبودند برای این کار سرمایه بگذارند. چون اولا این کتاب مشتمل بر پنج، شش مجلد بزرگ و در هزارها صفحه بود و هزینه چاپ آن، خیلی زیاد بود و ثانیاً معلوم نبود که پس از چاپ و انتشار دوره کتاب، خریداران آن به اندازهای باشند که حداقل پولی که خرج شده برگردد. ولی یکی از مراجع بزرگ تقلید که کتابخانهای عظیم بنیاد نهاده و یک موسسه مطبوعاتی هم به موازات کتابخانه برپا کرده بود (آیتالله العظمی مرعشی نجفی) هزینه سنگین چاپ و نشر دوره شفا را متقبل شد و بیتوجه به اعتراضهایی که ممکن بود متشرعان، خصوصاً درباره قسمتی از آن کتاب (علم و فن موسیقی) به ایشان داشته باشند، کتاب را در تیراژ بالا منتشر کرد و آن را با قیمتی نه چندان گران در اختیار مشتاقان علم و فلسفه نهاد. تا همه آنان (از جمله این بنده ناچیز) بتوانیم آن را تهیه و مطالعه کنیم. همچنین کتاب بسیار مهم و عظیم قانون ابنسینا که پیش از انقلاب هیچ اقدامی در مورد آن نشده بود، بعد از انقلاب به سرمایه یکی از نهادهای حکومتی به زبان فارسی ترجمه و در مجلدات فراوان منتشر شد.
۲. قسمتهای مختلف کتاب شفا علیرغم مخالفان جزء کتابهای درسی بوده و علمای دین آن را تدریس میکردهاند. چنانکه شیخ عبدالنبی قزوینی از مشایخ سید بحرالعلوم نقل میکند که: حاج اسماعیل اصفهانی خاتونآبادی، از اعاظم علما و اکابر فقهای شیعه در قرن دوازدهم (دوره شاه سلطان حسین صفوی) و مردی بسیار زاهد و متقی و در عین حال در فن موسیقی به غایت استاد بود و بخش موسیقی از کتاب شفای ابنسینا را در مسجد جامع سلطانی در اصفهان تدریس میکرد. بنگرید به کتاب تتمیم الأمل، صفحه ۶۶ و به مقاله خود من در فصلنامه موسیقی ماهور، شماره ۸۶، صفحه ۳۳. اما در عصر خود ما مرحوم علامه طباطبایی بخش فلسفه از کتاب شفا را تدریس میکرد و استاد مطهری به گونهای که در مقدمه کتاب اصول فلسفه نقل کرده، این قسمت از شفا را در محضر ایشان آموخته است. در خاطرات آیتالله منتظری نیز میخوانیم که مرجع اعظم آیتالله بروجردی به علامه طباطبایی دستور دادند به دلیل فشارهایی که وجود دارد، ایشان کتاب اسفار ملاصدرا را درس ندهند. بلکه شفای ابنسینا را تدریس کنند و به آقای منتظری هم دستور دادند به جای شرح منظومه سبزواری، اشارات ابنسینا با شرح خواجه طوسی را تدریس کند. در کتابی هم که مرحوم حسنزاده آملی در معرفی استادانش نوشته، تصریح میکند که خود او کتاب شفا را در محضر شیخ محمد حسین فاضل تونی که بسیار مورد تأیید آیتالله بروجردی بود فرا گرفته است. خود من نیز بیشتر منطقیات شفا را که در چهار مجلد بزرگ و بیش از هزارها صفحه است، در محضر استاد میرزا محمود شهابی فرا گرفتم.
همچنین طبیعیات شفا را در محضر آیتالله سید محمد مشکات و ریاضیات و موسیقی شفا را در محضر علامه شیخ ابوالحسن شعرایی فراگرفتم. علاوه بر اینان، تا جایی که من خبر دارم، استاد مطهری و شیخ مصباح یزدی نیز در چند دوره به تدریس قسمتهایی از شفا میپرداختهاند و گمان میکنم تقریرات درسهای آنان نیز به زبان فارسی منتشر شده است.
اما کتاب اشارات ابنسینا که مشتمل بر آخرین نظریات اوست، بیش از شفا مورد توجه بوده و بسیاری از علمای زمانهای گذشته و دوران معاصر به تدریس آن میپرداختهاند. از جمله استاد مهدی الهی قمشهای، استاد ابوالحسن شعرایی، حکیم فقید محمدتقی آملی، استاد محمود شهابی، مرحوم حسنزاده، آقای جوادی آملی و بسیاری دیگر. بسیاری از علمای دین هم برای توضیح نظریات ابنسینا بر کتابهای او شرح و حاشیه نوشتهاند که ذکر همه آنها در اینجا مقدور نیست و هرکس طالب آن باشد میتواند به کتاب الذریعه جلد ۶ و ۱۳ و ۱۴ و به مقدمه مفصل مرحوم دانشپژوه بر کتاب نجات ابنسینا (چاپ انتشارات دانشگاه تهران بعد از انقلاب) و به منابع دیگر مراجعه کند. هر یک از مواردی که گفتیم، دلیل بر آن است که آنچه آن شخص محترم و بسیار دانشمند درباره مخالفت علما با ابنسینا و جلوگیری از نشر آثار او فرمودهاند، حداقل به آن صورت که ادعا شده نیست. به علاوه مخالفتهایی که با ابنسینا بوده، مانند بسیاری از مخالفتهای دیگری بوده که علمای دین در میان خود داشتهاند. همچنین جالب است که نویسنده برای اثبات ادعاهای خود، کسانی را به عنوان مخالف ابنسینا معرفی کرده که هیچ یک از علمای شیعه نیستند. برای مثال ابنرشد نه فقط شیعی نیست، بلکه خود او فیلسوفی است که برخی ادعا میکنند از ابنسینا هم عقلگراتر است. بنابراین مخالفت او با ابنسینا مخالفت یک فیلسوف با فیلسوف دیگر است. همچنین شهابالدین سهروردی که از او نام بردهاند، یک عالم شیعی نیست. بلکه یک صوفی و عارف است و مخالفت او با ابنسینا، مخالفت دو جریان فکری (فلسفه و عرفان) با یکدیگر است. ضمناً این شهابالدین، با شهابالدین سهروردی فیلسوف، معروف به شیخ اشراق اشتباه نشود. نیز امام محمد غزالی که او را مخالف ابنسینا شمردهاند، خود او بسیار تحت تاثیر ابنسیناست و کتابی هم در بیان فلسفه مشاء نوشته که به دلیل همان کتاب، بسیاری از اروپاییان او را یک فیلسوف مشائی میدانند. و هرچند که به دلیل اقتدار مخالفان ابنسینا، در پارهای موارد با آن حکیم حتی به شیوه غیرمنطقی درافتاده، ولی باز هم از یاد نبریم که مخالفت او با ابنسینا، مخالفت دو فیلسوف با یکدیگر است.
این بود پاسخهایی به ادعاهای آن دانشمند محترم.
ضمناً گمان میکنم من در مرحلهای از عمر باشم که بتوانم به آن دانشمند و همگنان او پدرانه نصیحت کنم که فرزندان من! کارنامه ملاها بسیار سیاهتر است از آنچه حتی به تصور شما آید؛ ولی این نکته را به عنوان یک اصل کلی در نظر داشته باشید که اگر در هر موردی یک سلسله ادعاها و انتقادهای سست و غیرمنطقی مطرح کنید، دیگر کسی حرف حسابتان را هم گوش نخواهد کرد. چه درباره ملاها باشد و چه درباره هر کس دیگر.
متن نوشتاری که مورد نقد استاد اکبر ثبوت قرار گرفته است را در ادامه میخوانید؛
چرا ایرانیان نباید از مطالب کتاب «شفا» ابن سینا اطلاع داشته باشند…
عقایدی از ” ابن سینا ” که نمیخواهند ما بدانیم :
از ابوعلی سینا، حکیم فرزانه ایرانی، کتابی فلسفی بنام “شفا ” بجای مانده است، وی در این کتاب با دلیل و برهانهای عقلانی، باورهای مذهبیون را باطل اعلام میکند.
او در کتاب ” شفا ” منکر وجود هر نوع معجزه میشود،
منکر زنده کردن مردگان توسط عیسی،
و تبدیل عصای موسی به مار،
و به دو نیم کردن ماه ( شق القمر ) توسط پیامبر اسلام میشود.
وی همچنین نظریاتی در رد وحی و وجود جهنم و بهشت میدهد.
ابوعلی سینا در زمان خود از سوی روحانیون، به کفر و اِلحاد نظری متهم شد و به دستور خلیفه وقت، در سال ۵۵۵ هجری، کتابهایش سوزانده شد.
مهمترین افرادی که او را متهم به کفر و اِلحاد نمودند، عبارتند از :
شهاب الدین سهروردی، ابن رشد آندلسی، امام فریدالدین، ابن قیلان و امام محمد غزالی.
حکیم فرزانه ” ابن سینا “، شکوایه خود را در بیان شعری از مراتب درونی خویش، در خصوص تهمت و افتراء و کفر و الحادی که روحانیون و مذهبیون در آن زمان، بر ایشان وارد کرده بودند، چنین میگوید :
کفرِ چو مَنی، گزاف و آسان نَبُوَد،
محکم تر از ایمان من، ایمان نَبُوَد،
در دَهر، چو من، یکی و، آنهم کافر ؟
پس در همه دَهر، یک مسلمان نَبُوَد… !
کتاب شفای ابن سینا در اروپا، سالیان سال تدریس شد و باعث رُنِسانس و روشنگری گردید، اما افسوس که مردم سرزمین ابن سینا، به گفتههای او پشت کردند و تا امروز نیز درگیر خرافات مذهبی هستند.
” ابن سینا ” از مدافعان برتری اصلی خردگرایی بر الهامات پوچ متافیزیکی و معتقد به تفسیر اصول مذهبی ( اصلاح دینی ) بر پایه علم و مخالف معاد جسمانی بود.
«ابن سینا» بدون اینکه از مخالفت و خشم علمای اسلامی ترسی به خود راه دهد، شجاعانه تا پایان عُمر کوشش کرد، تا تعصبات و خرافات مذهبی را با علم و منطق تعدیل نماید.
یکی دیگر از مواردی که باعث خشم مذهبیون از ” ابن سینا ” شده بود، شراب خواری اوست.
او نه تنها خود شراب مینوشید، بلکه در کتاب ” قانون ” از فواید پزشکی شراب بسیار نوشته، “البته تنها در صورتیکه روزی سه پِیک مصرف شود”.
و این شعر نیز منسوب به ابوعلی سینا در باب خوردن شراب است :
چو بوعلی، مِیِ ناب اَر خوری حکیمانه،
به حَقِ حَق، که وجودت به حَق شود مُلحَق،
حَلال گشت، به فتوای عقل بر دانا،
حَرام گشت، به فتوای شرع بر اَحمَق…
” ابن سینا ” در مورد خلقت جهان میگوید :
“اگر تصور کنیم خدا لحظه ای تصمیم به خلقت جهان گرفته باشد، واجب می آید تصور کنیم که قبل از آن کار واجبی میکرده و واجبتر میآید که پیش از آن کار واجب، کار واجبتری و واجبتری…،
و اگر این رشته را ادامه دهیم، به بینهایت میرسیم و چون بی نهایت در منطق، امری مُهمل است، پس خلقت جهان هم امری مُهمل است.
از شیخ سئوال شد که :
چرا نوشیدن شراب برای مردم عادی حرام و بر شما و اهل علم حلال است… ؟
شیخ گفت :
«چون مردم عادی اندازه آنرا نگه نمیدارند، بر ایشان حرام است و برای اهل علم، با رعایت سه پیمانه در روز، عین حلال است.»
زندگی، آثار، و افکار حکیم ایرانی ” ابن سینا ” – سعید نفیسی.
” ابن سینا ” – جورج. بی. کوچ ترجمه : ذبیح الله منصوری
بجای ابن سینا، بهتر است پورسینا گفته شود
.






۱ دیدگاه. Leave new
بسیار ارزشمند و خواندنی بود سپاسگزارم