بدون دیدگاه

نوروز، جشن مهر و زندگی

محمدعلی دادخواه

 

موسم گل است و جشن نوروزی

دلتان شاد و لبتان خندان باد

 

نوروز دلکش‌ترین جشن زمان و گذر روزگار است که همراه با اوج پردازش پروردگار بر پرده پرنقش‌ونگار پهنه هستی پدیدار می‌شود و به انسان می‌آموزد پیشرو، آفرینشگر و خردمند باشد. این پرتو بیرونی نوروز است که رازهای شگفت‌انگیز درونی دارد و در دوران ما کمتر به آن دل سپردند و دیده دوختند. فرخنده هنگامی که زمین با زمان آشتی می‌کند، پیوند می‌خورد، هم‌آغوش می‌شود و گل را در بی‌کران زیبایی بر غنچه می‌نشاند تا جهان جوان شود. به همین سبب ما یک سال چشم به راه نوروز می‌مانیم و روزها پیش از آمدنش تا ماه‌ها پس از رفتنش همه کار و بارمان را با آن می‌سنجیم. به پیش از نوروز بازگردیم؛ به شب چله، طولانی‌ترین شب سال، و آغاز جشن زمستان که ایرانیان کهن آن را «نوده» می‌گفتند یعنی نود روز به نوروز مانده است. با زمان رهسپار می‌شویم. به دهم بهمن می‌رسیم جشن «سده» را بر پا می‌کنیم، اما چگونه پس از نوده سده برگزار می‌شود؟ باز هم یک کرشمه دلاویز در آن هست که شوق مردم و دلدادگی آنان را بر این جشن و بزم نشان می‌دهد. بدین گونه که چشم‌انتظاران نوروز این بار شب و روز را جدا شمردند؛ زیرا سده هنگامی است که پنجاه شب و پنجاه روز به نوروز مانده است و پیش از آمدن جشنواره نوروزی نخست خانه را رفت‌وروب می‌کنند و به آن خانه‌تکانی می‌گوییم؛ اما این خانه‌تکانی گل است. مگر نه این است که در پی آنیم که با تابش طلایی نخستین پرتو نوروز هیچ ناپاکی و پلیدی در کوچه و کاشانه ما نباشد. این بهار نوازشگر است که پس از خانه‌تکانی صحن و سرا به اتاق ما گام می‌نهد و به بقچه و صندوق‌خانه نیز سر می‌زند و آن‌گاه به دل ما می‌نشیند و آن را روشن می‌سازد تا درون ما را چون شکوفه بیدمشک زرین و خوشبو سازد؛ تا در آن هنگام که کلبه بیرونی پر از ترانه و سرور است همان‌گونه اندرون ما لبریز از مهر و عشق و پاکی باشد و هیچ اندیشه پلید و نگرش رشک‌آمیز و کینه‌ور در پیدا و پنهان ما وجود نداشته باشد. این خانه‌تکانی دل در پرتو شعله‌های رقصان آتش چهارشنبه‌سوری رخ می‌دهد که همه بدی‌ها را می‌سوزاند گرمی و نور در دل ما می‌افروزد. این خانه‌تکانی دل را در بهترین هنگام پاک‌سازی خود و بهسازی اندیشه پی می‌گیریم. آنان که این سرور و سعادت را نمی‌یابند سوگمندانه گویند عید آمد و ما خانه دل را نتکاندیم، گردی نفشاندیم و غباری نستردیم.

نوروز می‌آید. سفره هفت‌سین گسترده می‌شود و چون هفت چراغ راهنما در هفت مرحله زندگی ما را یاور و راهبر می‌شود. در پایان این جشنواره نوروزی در روز سیزده‌بدر در آغوش طبیعت رها می‌شویم و چون جهان زاینده و بالنده و هنگامی که نوروز دامن‌کشان از پیش ما می‌رود باز هم هر سنجش و کار و بارمان را با آمدوشد وی می‌سنجیم. هنگام درو کشت را هفتادم می‌گوییم؛ یعنی، هفتاد روز پس از نوروز.

اما واژه‌ای که یادآور دوباره بازگشتن و رسیدن به موعود است و دیدار آنچه چشم به راهش بوده‌ایم از دوران ایران کهن تا امروز به نوروز پیوند خورده است. گویی نیاکان ما ایران بدون نوروز را هرگز نمی‌پذیرفتند. این بازگشت شادی و جشن را از زبان منوچهری بشنویم:

آمد نوروز و جشن نوروزی فراز

کامکارا کار گیتی از سر گیر باز

باز پیشینه‌کاوان این باورند که آریایی‌ها نخستین گروهی بودند که در این آب و خاک فرهنگی سامانمند پی ریختند. آنان سال را به دو فصل سرما و گرما تقسیم می‌کردند که زمان گرما هفت ماه را در برمی‌گرفت و هنگام سرما پنج ماه بود. شاید یکی از ارزش‌های فراوانی که برای شمارگان هفت یاد کرده‌اند از همین ریشه هفت ماه کار و کشت و داشت و برداشت است. برخی این هفت ماه را به سور فلکی همسو دانستند که جنبش و گردش و چرخش کار و بار آدمیان با این زمان هم‌سو است. ناصرخسرو می‌گوید:

به نام خداوند بی‌چون و چند

برآورده هفت‌چرخ بلند

در زمینه هفت و کار و آگاهی و تلاش آدمی نیز داستان دلنشینی سینه به سینه گفته شده است که یکی به نزد حضرت زرتشت رفت و پرسید چرا در آیین بهدینان به هفت ارزش و توجه فراوانی شده؟ مگر در این شماره ویژگی فزون‌تری است؟ زرتشت پاسخ داد این اعتبار و ارزش هفت از آن روست که آگاهی و هوشیاری آدمیان از هفت روزن است و پیوند جهان هستی با انسان از همان هفت دریچه پدیدار می‌شود. پرسشگر گفت آیا من هم در این شمارم؟ پاسخ شنید هر انسان سالمی در این چرخه قرار می‌گیرد. وی به پیامبر ایرانی گفت آن سرچشمه آگاهی و هوشیاری کدام است؟ و پاسخ شنید دست خود فراز آر و بر بالای چانه خود بنه و آن را نخستین روزن بدان. سپس انگشت خود بر بالای لب قرار ده و دومین و سومین دریچه را بشناس (بینی) و آن‌گاه بر پیشانی نزدیک ساز و به چهارمین و پنجمین چشمه‌های آگاهی ره جوی و پس از آن به دو سمت سر خود توجه کن که ششمین و هفتمین مشعل آگاهی دو گوش توست و این رهگذرهایی است که ما را در میدان زندگی امکان درک و دریافت و فرمان راندن و فرمان شنیدن فراهم می‌سازد و آنچه به دیگران می‌گوییم و یاد می‌دهیم از این هفت راه آگاهی است.

پیرامون سفره هفت‌سین نیز به همین گزارش و نگرش ره سپردند. واژه سال که دوازده ماه به هم پیوسته را یادآور می‌شود سرچشمه از کلمه سرد گرفته شده که به معنی این است که در ابتدای دگرگونی هوا از گرمی به سردی یعنی، از تابستان به پاییز می‌رود و به آغاز سال و آمدن نوروز گفته می‌شده است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه می‌گوید: «نوسرد روز اول آن نوروز سغدیان که نوروز بزرگ باشد.» باید یادآور شد در تقویم اوستایی هر سی روز ماه نام ویژه‌ای داشته و نخستین روز هرماه را به نام اهورامزدا به معنای توانای خردمند است نامگذاری کرده‌اند و اینکه در دوران پس از اسلام نویسندگان آورده‌اند «اول دفتر به نام خالق یکتا» پیروی از همین شیوه کهن گاه‌شماری ایرانی است.

منوچهری به شنگی و شنگولی این پیک خجسته روز نو ماه نو و سال نو را در کنار هم نشانده است:

بوستان بانا! حال و خبر بستان چیست؟

اندرین بستان چندین طرب و مستان چیست؟

گل سردستان بنموده در آن دستان چیست؟

اورمزداست خجسته سر سال و سر ماه چیست؟

این آمیختگی آهنگ موزون جهان هستی در یک جشنواره انسان‌ساز و خیرمند را فراهم آورده است:

از آن سال و از آن ماه و از آن روز

به‌جا مانده خجسته جشن نوروز

 

در ایران کهن دو جشن که هر دو فراخوان آدمی به میانه‌روی است مهم‌ترین جشن‌های ایران به شمار می‌آمد: نخست نوروز که اعتدال بهاری است؛ و دیگر مهرگان که اعتدال پاییزی است. هنگام برپایی این جشن‌ها مردم شست‌وشوی شادانه انجام می‌دادند. بر این باور که هرکس در این بخش سال تن به آب زند و خود را پاکیزه گرداند و از اورمزد خواستار آن باشد که خداوند شادی و داد را بر او فراهم آورد. بی‌گمان، او شاد و دادور خواهد بود، زیرا باور ایرانیان کهن بر آن بوده است که شادی و دادوری پیوندی ناگسستنی با یکدیگر دارند و به همین انگیزه این دو جشن هنگام برابری شب و روز و همسانی تاریکی و روشنایی انجام می‌شود. حکیم توس گوید:

بسازید و از داد باشید شاد

تن‌آسان وز کین مگیرید یاد

و شادی را در مبارزه با بیداد دانسته است:

بزن گردن غم به شمشیر داد

و در دیگر جای گوید:

بکوشید تا مهر و داد آورید

به شادی مرا نیز یادآورید

در اسطوره نوروز هم می‌بینیم پی و پایه این جشن بر دادگری برآمده است؛ جمشید بر دیوان یورش برد و آنان را شکست داد و مردم را شادمان کرد و آنان بر گرد او برآمدند و این پیروزی را تبریک گفتند و آن روز را روز نو خواندند و از آن پس در زبان‌ها افتاد که نوروزتان پیروز باد، اما زیبایی بی‌همتایی که در این جشن و بزم و آداب و رسوم آن به چشم می‌خورد که شاید در دیگر باشندگی مردم این ویژگی نیست. روشنی واژگان و سادگی آداب و خیرمندی این چینش‌ها و چرخش‌هاست به‌گونه‌ای که هر باید و نباید این جشنواره پندآموز و شادگر و خیرمند است. می‌توان گفت برآمده همه این جشنواره سالانه فرزانگی و پارسایی در بستر شادمانی است. مرزبان فرهنگ کهن و روشنگر این آب و خاک گزارش می‌کند:

نگه‌دار این فر و جشن سده

همان فر نوروز و آتشکده

فردوسی از این شکوه بیرونی به اندیشه و دل ما پرتو می‌افکند و روشنی می‌بخشد:

همان اورمزد همان روز مهر

بشویید به آب خرد جان و چهر

حکیم باورمند آن است در روزی که به نام پروردگار روز و ماه و سال را آغاز می‌کنیم باید از چشمه فرزانگی بیرون و درون خود را پاک، مهرورز و شاداب کنیم. همان‌گونه که در چهارشنبه‌سوری و خانه‌تکانی گفته شد پس از مادها هخامنشیان به نوروز نگاهی ویژه داشتند و این آغازگر سال را به‌گونه‌ای پرارج به جشن و شادی برپا می‌کردند آن‌چنان‌که انگیزه ساختن کاخ جمشید جایگاهی برای بزرگداشت نوروز بوده است.

با نگاهی بر پلکان کاخ آپادانا گذرگاهی که برای رفتن به جشنگاه ساخته شده بود می‌بینیم سنگ‌تراشه‌هایی است که نشان می‌دهد مردمان هریک پیشکش‌های گوناگون به میزان توانایی خویش در این جشن مردمی جشن دهقانان و کشتگران شرکت جستند و نوروز بر پایه شادی دهقانی فراهم آمده است نه دستور سلطانی. در این سنگ‌تراشه‌ها هر کس به‌اندازه توش و توان خویش در این جشن زمین شادی زمان و مهرورزی انسان شرکت می‌کرده. دامداری با پیشکش کردن یک بز و دهقانی با آوردن یک سیب؛ زیرا هدف شادی همگانی است. در این کاروان مهر و همبستگی سراسری میهن است تا از این رهگذر یکپارچگی احساس همه مردمان با هر باور ریشه و اندیشه و قوم و قبیله فراهم شود. امروز هم این شیوه دیروز برای فرمانداران این آب و خاک سودمند و کاراست. از این برش تاریخی پند آموخت، به‌ویژه در این دوران یورش بی‌امان ارزش‌باختگی باید از آبشخور نیک‌نگری و همدلی فرمانروایان ایران کهن درس گیریم که در پی همبستگی و پیوند همه ایرانیان- از فارس و کرد و لر و بلوچ و آذری و عرب و ترکمن- همان‌گونه که پاسداران این آب و خاک بهره جسته‌اند کمک گیریم. بازآفرینی ارزش‌های گران‌بهایی که به آن‌ها بی‌مهری شده می‌تواند همسوی همدلی و همبستگی همه اقشار ایرانی را با هر باور و نگرش و جنسیتی فراهم آورد. به‌سادگی می‌توان در چهارشنبه‌سوری در همه ورزشگاه‌های کشور را گشود. سالن‌های شهر را آذین بست و جشن‌های ملی نوروز را از خاش تا تایباد و از ارس تا قشم و کیش برپا کرد، زیرا نوروز جشن هستی، دوستی و همبستگی ملی است و یک سرمایه بی‌نظیر اجتماعی است که هیچ رسم و سنتی تاب هماوردی با آن را ندارد. بسیار روشن است پیوند مردمی این آب و خاک که در بخش‌های گوناگون جغرافیایی زندگی می‌کنند و باورهای گوناگونی دارند آسان نیست و پافشاری برای فراگیر کردن یک باور و برجسته ساختن یک آیین، تخم باد کاشتن است و طوفان درو کردن. برای همدلی و همبستگی ملی باید همه توان و تلاش خود را در برافراختن ستونی به‌کار بریم که همگان به آن تکیه دهند و از دل و جان با آن هم‌سو باشند. جشن نوروز بارزترین و ارجمندترین ستون همبستگی است که با شاهنامه‌خوانی که دیگر میراث فرهنگی و تاریخی این سرزمین است می‌تواند کمند مهر و پیوند باشد و تک‌تک ما را به نزد یکدیگر بنشاند و دل ما را به گرمی و لبمان را به خنده بخواند.

برای آگاهی بیشتر به ریشه و دیرینه این گرانیگاه تاریخ و زندگی مردم ایران و یکپارچگی این سرزمین به این بسنده می‌کنم که بیشتر رخدادها از هستی و چیستی و بودن و شدن ما به نوروز بازمی‌گردد. مجلسی در بحارالانوار می‌گوید جهان در نوروز پدیدار شد، نخستین انسان در نوروز پدیدار شد، کشتی نوح در نوروز به کوه جودی نشست و برای هر باید و نباید که در زندگی ما نقش‌آفرین و فرهنگ‌سازند داستانی آورده‌اند. برای نمونه برای دشت دادن و پیشکش نوروز داستان دلنشینی است. می‌گوید حضرت سلیمان در بهار بر نسیم نوروز نشست و باد را گفت تندتر حرکت کن. گنجشکی به نزد سلیمان آمد و گفت اگر از این سوی بگذری باد آشیانه مرا ویران خواهد ساخت و من به‌تازگی تخم گذارده‌ام. سلیمان از رفتن بدان سو چشم پوشید و به راهی دگر رفت. گنجشک ران ملخی پیشکش سلیمان کرد و از آن روز عیدی دادن و شادیانه گرفتن برقرار شد که تا روزگار ما پابرجاست.

این فقط توان و هنر کمند مهرآمیز عطرآگین گیسوی نوروزی است که همه ما را در یک روز، یک ساعت و یک هنگام گرداگرد سفره پندمندی می‌نشاند که باور ما زیرمجموعه آن است.

بهدینان اوستا را بر سفره می‌نهند و هفت‌سین در گرد آن می‌چینند، یهودان تورات را در کنار آینه قرار می‌دهند و چشم به در برای آمدن نوروز قلب و جانشان به تپش است.

مسیحیان انجیل را در کنار شمع می‌نهند و باورمند آن‌اند که نوروز برای آنان شگون و شادی و شعف خواهد آورد و مسلمانان قرآن بر سفره می‌نهند و شربت هفت سلام می‌نوشند تا دیگر سال به سلامت بزیند.

می‌بینیم هریک از ایرانیان نمادی و کتابی و آیینی دارند، اما همه آن را در یک سفره می‌نهند. خردمندی ما را هشدار می‌دهد که این یکدلی مردم از ارتفاع البرز تا ساحل خلیج‌فارس و جای گرفته در کویر بی‌پایاب مرکزی را هر روز استوارتر و محکم‌تر داریم که راز پیروزی پیشینیان در همین بزم بوده است.

بدین‌گونه که نوروز فرهنگ‌آفرین و تمدن‌ساز شده و آمدن و رفتن فرمانروایان و دولت‌ها و تغییر باور حکومت‌گران هرگز نتوانسته در این بنیاد کهن هیچ رخنه‌ای ایجاد کند.

پس نوروز فقط یک جشن و بزم نیست؛ یگانه پرچم گاه‌شماری ایران به شمار نمی‌آید. نوروز یک فرهنگ و تمدن و آیین است.

هرگز نمی‌توان از این حقیقت روشن چشم پوشید که از هر زمان که ایران بر پهنه گیتی پدیدار شده است نوروز پا به پای ایرانیان نشسته و تا هرگاه ایران باشد این جشن و بزم از این آب و خاک رخت برنمی‌بندد.

هیچ هنگامی را نمی‌توان در تاریخ دیرپای ایران جست‌وجو کرد که نوروز در دل و جان مردم نبوده باشد. باید به این نکته افزود هرگاه نوروز نیرومند و پرتوان جلوه‌گر شده است ایران نیز پرقدرت و استوار بوده و هرگاه حکومت‌ها با این بنیان مهرورز درآویختند مردم آن را در دل خود پنهان کردند. ایران درگذر سه هزار سال پیشینه فرازها و فرودهای فراوانی داشته. گاه دچار سستی و کاستی شده و گاه فرازمند و سرفراز در قله تاریخ ایستاده. در همه این رفتن و ماندن‌ها نوروز پیشگام و پیشرو مردم در همین روزگار ارزش‌باختگی ما هم این نوروز است که می‌تواند همه ایرانی‌ها را به ارزش‌های انسانی و اجتماعی فراخواند. تاریخ گزارشگر است که در دوران‌های گذار، نوروز نقش برجسته‌تری در فرهنگ و تمدن ایرانی بر دوش داشته.

هنگام گذار زمانی است که شما پای در گذشته دارید و دل به آینده سپرده‌اید، اما هنوز از گذشته نبریده‌اید و به آینده هم نپیوسته‌اید. دلواپس فردای مبهم‌اید و دل‌نگران دیروز ارزشمند. در چنین رخدادهایی که به فراوانی در تاریخ این آب و خاک پیش آمده است که ما رهسپار فردای پر از بیم و امید از منزلگاه امروز خویشیم، پیوندهای اخلاقی و اجتماعی دچار لغزش و ریزش می‌شوند به‌گونه‌ای که پرشمار مردمی از ارزش‌ها و باورها دل می‌برند و به اعتقادات پشت پا می‌زنند؛ در این دوران گذار این ویژگی جشن نوروز است که ایرانیان را در چنین فراز و فرودی همسو و همدل می‌شود و ارزش‌های ارجمند انسانی را پاس می‌دارد. گزافه نیست که چنین ویژگی فقط در آداب و رسوم نوروزی به چشم می‌خورد. پیشینه‌نگاران ما را یادآور شده‌اند نوروز در صلح و در فراوانی و در سختی و در جنگ تکیه‌گاه ارزشمندی بوده، در شدیدترین بحران‌های شهری و کشوری این همدلی نوروزی مشکل‌گشا و آرام‌بخش مردمان بوده است و نیرومندترین پیوندی که ما را یکپارچه ساخته است تا بر دشواری‌ها برآییم تا در کنار سفره هفت‌سین سفره دل خود را بگشاییم و بر دشواری‌ها چاره‌اندیشی کنیم.

نوروز ستون گذشته، پی و پایه فرهنگ و شوق و شادی ماست. راز همدلی و بستر خردمندی امروز و زمینه‌ساز همکاری و همگامی که چراغ آینده است نمونه روشنی از همدلی و همسویی مردم در پرتو نوروز رخدادهای سال‌های ۱۲۸۸ و ۱۲۸۹ خورشیدی رخ داد. بازرگانان، پیشه‌وران و روحانیان یک صدا بر آن می‌شوند تا زمانی که نیروی ارتش روسیه تزاری در ایران است از برگزاری جشن ملی نوروز خودداری ورزند. این تصمیم چنان احساسات و عرق ایرانیان را شعله‌ور کرد که دینولسکی، نماینده روسیه تزاری، در این باره می‌نویسد: دعوت به اتحاد در پرتو پیوند ملی نوروز جشن ملی را بر ضد روس‌ها نیرومند و پرتوان ساخته است. بر اساس اسناد سیاسی وزارت خارجه روسیه تزاری تلگراف روحانیون تهران به تبریزی‌ها چنین بوده است:

«قلب ملت ایران، به دنبال ادامه توقف ارتش خارجی در سرزمین ایران مالامال از غم و اندوه است. بگذار همه روحانیون، بازرگانان و پیشه‌وران جشن ملی (نوروز) را در کشور تحریم کنند و احساسات ملی ایرانی خود را به مردم جهان نشان دهند. البته روحانیون تبریزهمراه با سایر طبقات مردم تبریز از این کار مهم پشتیبانی خواهند کرد.

سید عبدالله بهبهانی، سید رحان‌الله صدرالعلما، مرتضی آشتیانی، محمدرضا، سید عبدالحسین، محمدرضا کاشانی، سید هاشم پسر ریحان‌الله، محمدرضا رضوی، سید محسن، حسین رضوی قمی، سید محمد، سید حسن شوشتری

هشتم ربیع‌الاول ۱۳۲۸، ۶ مارس ۱۹۱۰»

این یورش بر ضد بیگانه و همسویی مردم در جشن مردمی نوروز ما را به یاد پلکان کاخ آپادانا می‌اندازد که دهقانی با یک دانه سیب و یک دنیا شور با جشنیان همدل می‌شود و دامداری با بزغاله کوچک دل به جشن می‌سپارد. بانوی ترکمن ایرانی با بافته‌ای از پارچه زربفت زیبایی جشن را فزون می‌سازد.

جشن مردم که چرخش روزگار هر روز آن را دل‌نشین‌تر، ساخته و جنبش بهاری دل و جان ایرانیان را در زیر سایه پرچم نوروز هر روز پررونق‌تر ساخته، به‌گونه‌ای که هیچ برهه‌ای از تاریخ فرض ایران به دور از نوروز شکل نمی‌گیرد، اکنون نوروز در موسیقی گوشه‌ای را به خود اختصاص داده؛ حتی «پرده نوروز» نام نوایی بوده است که در جشن‌های پیروزی و کامیابی و همچنین جشن نوروز نواخته می‌شده است.

اکنون که مرغ پرده نوروز می‌زند

ای ماه پرده ساز خروش و رباب کو

و نوروز اصل یکی از آوازهای شش‌گانه بوده است. نوروز جلالی هم یکی از دستگاه‌های موسیقی است که در نوروز نواخته می‌شود. حافظ گوید:

می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش

که بخشد جرعه‌ای جامت جهان را ساز نوروزی

 

نوروز چنان فراگیر و شادی‌بخش بوده که زندانیان را در نوروز آزاد می‌کردند.

جانم از غم رهان چو عید رسید

عید زندانیان کنند آزاد

و این آزادی زندانیان پا به پای پاشنه نوروز پی گرفت.

چو جمشید بزم طرب ساز کرد

رها کرد زندانیان را ز بند

صاحب برهان قاطع هم می‌گوید:

هر سال از نوروز عامه تا نوروز خاصه که شش روز باشد حاجت‌های مردم را بر آورندی و زندانیان را آزاد کردندی و مجرمان را عفو فرمودندی.

گفتنی است که روز ششم فروردین روز زایش حضرت زرتشت است و از این دریچه نوروز تقدیس ویژه‌ای را با خود به همراه دارد. جالب است که داستان زندگی پندآموز گل نیلوفر که طلایه‌دار امید و آفتاب است نیز در نوروز سینه‌به‌سینه گفته می‌شود تا سنگستان را درنوردد و پیمایش مهر و لطف را در چشم و جان همه آدمیان بنشاند و به ما بازگوید همه آدمیان در یک ریشه انبازند.

این شور بی‌پایان که در آغاز سال در رگ‌های همه مردم این سرزمین می‌دود و خروشی بی‌امان را پی می‌ریزد زمزمه جاندار را در جان و دل فرزندان این آب و خاک بازمی‌گوید تا در جان نماند، پر پرواز گیرند و شوق شدن و این معجزه نوروز زندگی‌ساز در تاریخ و تمدن این مرز و بوم بوده است.

داستان پندآموز و دلنشین گل نیلوفر که بر سرستون‌های تخت جمشید پای نهاده نیز جلوه‌ای از نوروز است؛ زیرا این گل در مرداب می‌روید چشم به خورشید باز می‌کند، عطرآگین می‌شود و در مراسم نوروزی بر دست فرمانروایان جای می‌گیرد. بار رمزآمیز این از مرداب سیاه تا جشنگاه نوروزی آن است که مردمان از این گل پند بیاموزند که از کمترین جایگاه به برترین پایگاه ره سپارند و سامانه نوروز همین سخن را زمزمه می‌کند.

گفتنی است در کتیبه‌های برآمده این گل نه فقط در دستان داریوش شاه است بلکه به دست وزیر نیز همین گل دیده می‌شود.

باز هم پیام پنهانی در این گردش و چرخش است که رأی‌ورزان باید در پایداری اندیشه بکوشند تا هم‌گرایی و نیک‌نگری آن‌گونه باشد که مردمان افتاده و فسرده از پایین‌ترین خط و جای به برترین مقام و منزلت ره یابند.

در چنین آمد و شدی، نومیدی در اندیشه و دل کسی جای نمی‌گیرد و امید و تلاش خط پیوندی است که از زمین تا بی‌کران و بر آسمان پیوند می‌خورد و بدین گونه آدمیان دشواری‌ها را می‌روبند و سنگ را می‌شکفند تا پیروز و کامیاب شوند.

بدان گونه که نوروز سرمای زمستان را درنوردید و به نسیم بهاری رسید.

 

روشنی واژگان نوروزی

واژه‌کاوان کلمات را به دو دسته تقسیم می‌کنند: نخست کلماتی که از روی صدا و ساخت و پرداخت آن‌ها به‌راحتی می‌توان به معنی آن پی بریم یا به اندک درنگی مراد گوینده و بار معنای آن را می‌یابیم. این گروه از کلمات را کلمات روشن یا شفاف نامگذاری کرده‌اند که ساختار واژه به‌گونه‌ای است که خود به خود شما را به آنچه هدف گوینده است راهنمایی می‌کند. در برابر به کلماتی برخورد می‌کنیم که چنین ویژگی را نداشته باشند و خواننده یا شنونده نتواند به‌سادگی از ساختار کلمات به معنای آن پی برد. این گروه از واژگان را تیره می‌نامند.

در یونان فلاسفه به دو گروه تقسیم می‌شوند: نخست طبیعت‌گرایان[۱] که بر این باور بودند که باید بین لفظ و معنی کلمه پیوند وجود داشته باشد و به این اعتبار کلمات خود به خود بیان‌کننده و دربردارنده معنی خویش‌اند. گروه دیگر قراردادیان[۲] بودند که معتقد بودند پیوند لفظ و معنی یک پیوند طبیعی نیست بلکه پیوندی است قراردادی که منشأ آن را باید در تصادف جست و عواملی ازاین‌گونه آن‌ها را پدیدار کرده است. باید یادآور شد بخش اعظم واژگان همه زبان‌ها را کلمات قراردادی تشکیل می‌دهند که هیچ پیوندی بین لفظ و معنی نیست. برای نمونه هرگاه واژه کفش را به‌کار بریم هیچ پیوندی بین پا و پوشیدن در آن به چشم نمی‌خورد، اما اگر از واژه پاپوش بهره‌جوییم بی‌درنگ ساختار کلمه به‌گونه‌ای است که بازگوکننده پا و پوشیدن و پوشش است؛ یا هرگاه از کلمه قالی برای آنچه زمین را فراگرفته است استفاده شود بر مبنای یک قرارداد معنی خاصی در ذهن شما جوانه می‌زند، اما اگر از واژه کف‌پوش استفاده شود باز هم شنونده به‌سادگی مراد گوینده را درمی‌یابد که چه پدیده‌ای در ذهن گوینده پدیدار شده است؛ یا خارسو به معنای مادرزن یا بوسوره به معنای پدرزن که هیچ معنای خاصی از آن‌ها روشن نیست؛ اما پدرزن و مادرزن کلمات روشنی هستند که پیوند لطیفی بین لفظ و معنی به چشم می‌خورد. باید یادآور شوم به گونه شگفت‌انگیزی پیوند لفظ و معنی در واژگان نوروزی پابرجاست.

از خانه‌تکانی آغاز کنیم. آیا بهتر از این می‌توان مراد خود را از آنچه خواست و تقاضای ماست بیان کنیم؟

هنگامی که لباس شما غبارگرفته و گرد بر آن نشسته است آن را می‌تکانید تا پاک شود و تیرگی از آن دور شود. یا چهارشنبه‌سوری بی‌هیچ گفت‌وگویی هنگامی از هفته را یادآور می‌شود که «سور» جشن «سور = سرخی» در آن گرد آمده است. باز هم یک پیوند طبیعی و معنوی میان آنچه مراد ماست و آنچه رخ خواهد داد؛ نو صفت است که به معنای تازه، جدید، دلپذیر و شایسته است و روز زمان است که پیوند این صفت و اسم مرکب، نوروز را یادآور می‌شود که به‌سادگی شما روز نو، روز خرسندی و روز دلپذیر را از آن دریافت می‌کنیم. هفت‌سین یا سفره هفت‌سین این هماهنگی در همه ارکان و عناصر آن به چشم می‌خورد. سفره پهن‌کردنی است. هفت عدد است و سین حرف الفبا. هیچ‌کدام نیازمند گفتار فزون‌تر نیست.

سین نخست سنجد نماد سنجیدگی، اندیشه و ارزش‌گذاری است که ما را به سنجیدن فرامی‌خواند. این واژه به‌گونه‌ای روشن آنچه را با خود به همراه دارد و هدف نهایی ما را از آن بیان می‌کند؛ اما پژوهش‌های تازه بازگوکننده آن است که رنگ زرد طلایی برانگیزاننده قوای هوشی است.

اکنون می‌بینید یک هماهنگی بی‌مانند بین لفظ، معنی و رنگ به چشم می‌خورد یا دومین سین سفره، سیب، به معنای سلامتی است و در فرهنگ ما در برابر آسیب که بیماری و ناراحتی است به کار می‌رود.

اکنون به این نکته دل دهید که باور ما آن است که عقل سالم در بدن سالم است؛ اکنون می‌بینید نماد خردمندی و ارزشیابی بی‌درنگ در کنار سیب نشانده شده است؛ یعنی تن سالم و اندیشه خردورز.

سومین سین سفره هفت‌سین سبزه است که نشانه مهر و ایثار و ازخودگذشتگی است. سبزه نماینده درخت در خوان نوروزی است. اکنون نام، رنگ و شکل نماد پیوند ناگسستنی دارد. سمنو در سفره نوروزی نماد توانایی و قدرت است، اما سمن به معنی توان و نیرومندی است و دلالتگر آن است که توانایی‌های شما را بازگوید؛ اما واو نشان فراوانی و کثرت است مثل ریشو، اخمو، شپشو یا نق‌نقو. سمنو نشانه «قدرت سمن + و» که بازگوکننده توانایی گسترده و نیروی بی‌کران است؛ اما رنگ ارغوانی و قرمز تند نیز نماد قدرت و چیرگی است.

یک بار دیگر رنگ، لفظ و معنی همسو و همراه می‌شوند و سیر که نماد سیرچشمی و پاکدستی است و مناعت و قناعت را بازمی‌گوید و سیرچشمی در لفظ پدیدار است و پاکدستی در شکل لباس عروس‌گونه این گیاه به چشم می‌خورد. باز هم بستگی لفظ و معنی و شکل و مراد آشکار است ضمن آن‌که رنگ سفید بازگوکننده پاکی، راستی و دادگری است. بر همین پایه دادرسان همه جهان در جلوی سینه خود پارچه سفیدی آویزان می‌کنند تا پاکدلی و سیر چشمی خود را به یادآورند.

جا دارد به بنیان نوروز امروز نیز نگاهی بیفکنیم. در تاریخ فرمانروایان این آب و خاک با کمتر فرزانه‌ای فروتن روبه‌رو می‌شویم که همگان را یکسان ببیند و خودی و بیگانه نگوید و به همه زنان و مردان این در دشت در ترازوی حق برابر بنگرد؛ اما امروز اگر از رود سند تا گستره خلیج‌فارس فرهنگ ایرانی پرتو افکنده، به همت والای آن فریادگر خیرمندی است که در سال ۵۳۴ پیش از میلاد نوروز را به‌عنوان جشن ملی و ستون پیوند همه کارها استوار ساخت. کورش بزرگ در آن سال پس از هم‌پرسگی فراوان برای زمانی به‌منظور همیاری دولت و پرداخت باژ (مالیات) نوروز را رونق دوباره بخشید تا مردم در این بازه زمانی به ارزیابی کار و بار خود بپردازند و با پوشیدن لباس نو پاکیزه ساختن کاشانه و خانه و شهر و دستگیری مستمندان و تبریک و شادباش به یکدیگر این روز را که آغاز خجسته جنبش طبیعت است، گرامی دارند. پا به پای این اندیشه کورش تخت‌جمشید برای بازآفرینی ارزش نوروز ساخته شد؛ جنبشی فراگیر و آگاه گر که از آن روز در کوله‌بار تمدن ایران گذاشته شد و هنوز ما از آن چینش درست و فرزانگی فراگیر بهره‌وریم رواداری، نیک‌نگری، همسویی در بحران‌ها و یکپارچگی سرزمین همگی ارمغان‌های این جشن سراسری و ملی بود کورش بزرگ برای هم‌کیشان و پیروان آیین خود امتیازی فزون‌تر نخواست. این نگرش انسان‌گرای بی‌همتای او بود که نه فقط او را در تاریخ ایران که در سراسر گزارش روزگار یگانه می‌سازد.

[۱]. Naturalist

[۲]. Conventionalist

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط