لطفالله میثمی
در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ شور مبارزه علیه خودکامگی سراسر دانشگاههای ایران را فراگرفته بود. در آن سالها من عضو انجمن اسلامی دانشجویان، جبهه ملی ایران و نهضت آزادی ایران بودم. هدف از این مبارزات سیاسی استقرار حکومت قانون و حکومت ملی بود. قانون اساسی انقلاب مشروطیت نیز محور آموزشهای چنین مبارزاتی بود. در سال ۱۳۴۱ به رهبری مراجعی چون آیات عظام خمینی، گلپایگانی، شریعتمداری و میلانی حرکتی مذهبی آغاز شد که آن هم زبان قانون داشت و بهتدریج رنگ قانونی آن فزونی گرفت. در آن روزها اعلامیههای صادره از سوی مراجع مذهبی بهویژه از جانب آیتاللهالعظمی خمینی شفافتر میشد و رنگ ضداستبدادی به خود میگرفت. در چنین شرایطی دانشجویان عضو انجمن اسلامی دانشگاهها و اعضای نهضت آزادی ایران بهنوبه خود پیوند خود را با حرکت مراجع بیشتر کردند. در آن روزها من رفتوآمد زیادی به مدرسه مروی در خیابان ناصرخسرو داشتم. حجره حجتالاسلام توکلی در این مدرسه کانون این رفتوآمدها بود. زندهیاد آقا رضا اصفهانی و حجتالاسلام جواهری در آن محل حضور داشتند. آیتالله مطهری هم در یکی از اتاقهای این مدرسه درس میدادند و اعلامیههای مراجع در همین مدرسه توزیع میشد. در آن سالها ساواک دانشجویانی که فعال سیاسی بودند را از دانشگاه اخراج و برای سربازی به پادگانها اعزام میکردند. این شیوه ساواک درباره طلبههای مبارز و فعال نیز اجرا شد و در همان سال ۱۳۴۱، طلاب مبارزی چون آقای هاشمی رفسنجانی و آقای جواهری را بهمنظور سربازی تنبیهی به پادگان باغشاه فرستاده بودند. نخستین باری که من آقای هاشمی رفسنجانی را با لباس سربازی دیدم در ساعت ملاقات در پادگان باغشاه که روزنامه و خبر در این ملاقات متبادل میشد. بعضی مراجع سعی داشتند طلبهها به سربازی نروند، ولی مرحوم امام معتقد بودند نباید از رژیم چیزی درخواست کرد و از قضا طلاب باید به سربازی بروند و فنون نظامی را یاد بگیرند، که همین امر علاقه دانشجویان را دوچندان کرده بود.
به یاد دارم بعدها که جمعی تشکیل شده بود که بعداً نام سازمان مجاهدین خلق ایران را به خود گرفت، کتاب آقای هاشمی را جزو برنامه آموزشی خود قرار داده بود. این کتاب کارنامه سیاه استعمار نام داشت و آقای هاشمی آن را از عربی به فارسی برگردانده بودند. گفته میشد ایشان را به خاطر فعالیتها چند بار دستگیر و شکنجه کرده بودند.
در سال ۱۳۵۰ که حرکت بنیانگذاران مجاهدین علنی شد و عدهای از سران و اعضا دستگیر شده بودند آقای هاشمی و مهندس سحابی تلاشهایی در راستای حمایت از مجاهدین انجام دادند که دستگیر شدند و آقای هاشمی مدتی را در زندانهای قزلقلعه، اوین و عشرتآباد گذراندند.
به یاد دارم یک روز در یکی از سلولهای اوین بودم و با صدای بلند اعلام کردند که من هاشمی رفسنجانی هستم سلول شماره… و به وضو نیاز دارم. ایشان با این کار به بقیه سلولها فهماندند که دستگیر شدهاند و به بقیه افراد نیز روحیه دادند. چراکه معمول نبود کسی با صدای بلند با زندانبانها صحبت کند. ساواک چندی بعد دوباره ایشان را دستگیر کرد، بهطوریکه سالهای ۱۳۵۴ تا پیروزی انقلاب در زندان اوین بود که خود داستان مستقلی دارد.
من سعی دارم در این مختصر به یکی از ویژگیهای بارز آقای هاشمی رفسنجانی اشاره کنم و آن این بود که سعی داشتند اسلام را بهصورت یک مکتب اجتماعی و دینی نشان دهند که قابلیت نظامشدن را دارد و قادر است حکومتی را اداره کند. ایشان در یکی از خطبههای نماز جمعه به همین مسئله اشاره کردند و گفتند پیروزی انقلاب و شکلگرفتن جمهوری اسلامی ایران و دستیابی به قانون اساسی به جهانیان نشان داد که اسلام میتواند بهصورت یک نظام اجتماعی درآید و این در حالی بود که در گذشته مناسک دینی جنبه فردی و فرعی داشت و روی وجوه اجتماعی آن کار وسیعی نشده بود و هرگونه کار غیرفردی مجازی یعنی غیرحقیقی قلمداد میشد. در چنین شرایطی بود که آقای رفسنجانی و همرزمانشان حزب تشکیل دادند. درحالیکه حزب هم «مجازی» تلقی میشد.
در ایران جنبش وسیعی بر اساس رشد قرآنی و دانش نهجالبلاغه بهوجود آمده بود که حرکتهای اجتماعی را ایجاب میکرد، ولی از سوی دیگر آموزشهای سنتی مبتنی بر احکام فردی و فرعی بود. برای ادامه حیات جمهوری اسلامی ایران لوایح چندی تهیه شده بود که با مشکل اجتهاد مصطلح و فقه سنتی روبهرو شد و میرفت که بنبستی در نظام جمهوری اسلامی ایران بهوجود آورد. به نظرم آقای هاشمی رفسنجانی نقش زیادی در رفعکردن اینچنین بنبستی داشتند. توضیح بیشتر اینکه یادم میآید آیتالله امامی کاشانی بدین مضمون گفتند ما فقهای شورای نگهبان صبح هنگام در جلسه خودمان به این نتیجه میرسیم که قانون کار مغایر با شرع است، ولی بعدازظهر همان روز در جلسه مجمع تشخیص مصلحت مینشینیم و به این نتیجه میرسیم که قانون کار موافق مصلحت کارگران است؛ بنابراین، از یکسو با قوانین شریعتی روبهرو هستیم که نزدیک به هزار سال سابقه داشته، نهادینه شده و بهصورت رسالههای عملیه درآمده است و از سوی دیگر نمیتوان عقبتر از زمان و دستاوردهای بشری بود. کارگران باید تأمین اجتماعی داشته باشند و نمیتوان آنها را بهصورت اجاره درآورد. ظاهر بنبستی که نظام جمهوری اسلامی با آن روبهرو بود این بود که شریعت مخالف منافع کارگران و مستضعفان تلقی میشد. حتی از راه احکام ثانویه هم که میخواستند کاری به نفع مستضعفین انجام شود ابتدا باید قضیه شرایط را اضطراری معرفی کنند که آنگاه جایگاه مستضعفین در ردیف خوردن گوشت میته و خوک درمیآمد، بعد هم گفته میشد اگر شرایط اضطراری به پایان رسید باید به حکم اولیه برگردیم.
مرحوم امام برای آرای مردم اهمیت فراوانی قائل بودند ایشان ابتدا برای حل این بنبست اعلام کردند که اگر نصف بهعلاوه یک نمایندگان مجلس شورای اسلامی که صلاحیتشان تأیید شده و رأی مردم مسلمان را بهدست آوردهاند با لایحهای موافقت کنند شورای نگهبان با آن مخالفتی نداشته باشد. البته این امر نمیتوانست مورد موافقت فقهای شورای نگهبان باشد و از سوی دیگر مطبوعات و روشنفکران نیز از این فتوای امام حمایت چشمگیری به عمل نیاوردند. در مرحله بعد مرحوم امام گفتند اگر دوسوم نمایندگان مجلس شورای اسلامی به لایحهای رأی دادند دیگر ضرورتی ندارد که شورای نگهبان مخالفتی با آن لایحه بکند که این امر هم با مقاومتهایی روبهرو شد و حرف و حدیثهایی را بهوجود آورد. در این مرحله فرصتی تاریخی را از دست دادیم که اگر دوسوم نمایندگان مجلس به لایحهای رأی دادند، در واقع ما به مردمسالاری دینی خیلی نزدیک شده بودیم و اصل ۵۶ قانون اساسی تحقق مییافت. این اصل بدین مضمون میگوید گرچه حاکمیت با خداوند است، انسان میتواند سرنوشت خود را خودش رقم بزند. وقتی نظریه دوسوم نیز با مخالفت روبهرو شد در نهایت مرحوم امام نظریه «مصلحت مردم و نظام» را مطرح کردند که البته مصلحت مردم مقدم بر مصلحت نظام بود و این بماند که چرا بعدها مصلحت مردم حذف شد و فقط مصلحت نظام بر سر زبانها افتاد و رویه جاری شد و متأسفانه بهصورت رویه جاری درآمد که امید است مصلحت مردم احیا شود. در این مرحله مشکل اساسی ابن بود که «مصلحت» ملاک و معیار نداشت. در حالیکه اصول فقه ملاک و معیار داشت و ملهم از منطق صوری است که فقها شکی در آن ندارند؛ بنابراین، امکان اینکه از فقه و اجتهاد مصطلح عبور کرده و به «مصلحتی» تکیه کنیم که ملاک و معیاری ندارد بسیار سخت بود. در اینجا ملاحظه میشود که باید از گردنه سخت و پیچ سرنوشتسازی عبور میشد تا فقه مصطلح را با مصلحت مردم و نظام را به هم گره زده و آشتی داد؛
آیتالله هاشمی رفسنجانی در یکی از خطبههای نماز جمعه سعی کرد از این گردنه عبور کند؛ بدین مضمون در خطبه گفتند همزمان با صحبتهای من، امام خمینی در حال شنیدن این صحبتها هستند و اگر مخالف باشند حتماً مخالفت خود را ابراز خواهند کرد. آنگاه ایشان روح قرآن را معادل مصلحت مردم ارزیابی کرد و گفتند آیه پنجم سوره قصص روح قرآن را نشان میدهد که روند تاریخ با حاکمیت مستضعفین است. «وَ و نریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ»[۱]
درواقع ایشان خواستند بگویند روح قرآن که همان مصلحت مردم است باید بر احکام فقه مصطلح اولویت پیدا کند. به عبارتی همان اولویت احکام اجتماعی قرآن بر احکام فردی و فرعی بود که در سال ۶۶ توسط مرحوم امام مطرح شد. البته شهید مطهری هم مطلب مهمی را گفته بودند که اگر از مقدسین بپرسید دین مهمتر است یا عدل خواهند گفت دین، درحالیکه عدل بر دین اولویت دارد و این رهگشایی مطهری میتوانست فقه ما را متحول کند و به فقهی تبدیل کند که مقصد آن عدل است، یعنی احکام ما متضمن عدل باشد و این میتوانست یک فقه پویا و زندهای را ارائه کند که ملهم از خدای «حی و قیوم» باشد. بهتازگی ما شنیدهایم که نحله جدیدی از اخوانالمسلمین که قانونگرایی و حق شهروندی و رأی مردم را قبول کردهاند و مدتی در مصر به حاکمیت قانونی رسیدهاند کتابی بهنام «فقهالمقاسط» تدوین کردهاند و معتقدند چون مقصد دین عدالت است بنابراین باید تمام احکام فقهی ملهم از عدل و عدالت باشد. مرحوم امام در همان سالهای تحول در فقه مصطلح بدین مضمون گفتند اگر فقهای شورای نگهبان مصلحت مردم را تشخیص میدادند نیازی به مجلسی بهنام تشخیص مصلحت نبود؛ بنابراین هزینهای هم به نظام تحمیل نمیشد؛ اما ما دیدیم در مجلس بازنگری قانون اساسی در سالهای ۶۸ ـ ۶۷ ترتیبی داده شد که اگر نمایندگان مجلس شورای اسلامی بر تصویب لایحهای اصرار دارند و شورای نگهبان با آن مخالفت میکند این لایحه دوباره توسط نمایندگان مجلس ارزیابی شده و اگر بر نظر خود تأکید داشته باشند لایحه به مجمع تشخیص مصلحت رفته و در آنجا بررسی میشود و آنچه در این مجلس تصویب میشود جنبه قانونی خواهد گرفت که نمونه آن نظارت استصوابی است که نمایندگان مجلس ششم آن را ترمیم کردند، ولی شورای نگهبان با آن مخالفت کرد و درنهایت در مجمع تشخیص مصلحت به تصویب نهایی رسید؛ که اگر هیئتهای اجرایی و هیئتهای نظارت این مصوبه را مو به مو اجرا کنند بسیاری از اختلافات حل خواهد شد. آقای هاشمی رفسنجانی نقش زیادی در تمامی مراحل انقلاب داشتهاند ولی از آنجا که قلم محدود است فقط به یکی از ویژگیهای ایشان اشاره کردم.
[۱] و ما اراده کردیم که بر آنان که در زمین ضعیف شمرده شدند منت نهاده، آنها را پیشوایان خلق و وارثان دیگران قرار دهیم.