نقد و بررسی کتاب «پنجاه سال برنامهریزی در ایران»
نوشته هدی صابر
دانشکده علوم اجتماعی تهران در ۲۹ دیماه، میزبان جلسه نقد و بررسی کتاب «پنجاه سال برنامهریزی در ایران» نوشته شادروان هدی صابر بود. در این جلسه محمدجواد زاهدی جامعهشناس و فرشاد مؤمنی، اقتصاددان، به نقد و بررسی این کتاب پرداختند. مشروح سخنان دو منتقد برنامه را میخوانید.
محمدجواد زاهدی؛ سیر تهیه کتاب پنجاه سال برنامهریزی در ایران
در دیماه سال ۱۳۷۷ ویژهنامهای با عنوان نیمقرن برنامه در مجله ایران فردا منتشر شد که خیلی زود مورد اقبال عمومی قرار گرفت، چراکه آن را بهعنوان سند اساسی برنامههای توسعه در ایران تلقی کردند. مرحوم صابر سردبیر این ویژهنامه بود.
قسمت اول کتاب مرور تاریخی بر تجربه توسعه ایران و شامل اطلاعاتی درباره تجربه برنامهریزی و فرآیند توسعه از منظر دستاندرکاران و مسئولان است که دادههای خوبی را در اختیار افراد قرار میدهد. در این میان، آرای متخصصانی همچون فیروز توفیق، علیاکبر معینفر، محمدتقی بانکی، صادقی تهرانی و عزتالله سحابی آورده شده و بخش دوم ویژهنامه شامل برنامهها و دیدگاهها بود که در آن دیدگاه مطلعان، دستاندرکاران و مسئولان سازمان برنامه و بودجه گنجانده شده بود. در این بخش، نقطهنظرات افرادی مثل عظیم حسینی، کمال اطهاری، بایزید مردوخی، مهرداد اتحاد و فرشاد مؤمنی درباره برنامهریزی مطرح شده است
اگرچه کتاب و ویژهنامه ایران فردا تفاوتهایی با هم دارند، اما بهطور عمده مطالب در این دو اثر مثل هم هستند و همین خوب است، چراکه دادههای اصلی در خصوص تجربه برنامهریزی و برنامهنویسی در ایران و مسائل حوزه برنامههای توسعه که با آن مواجه بودند در ویژهنامه ایران فردا مطرح شده که بهنوعی تاریخ شفاهی است.
فیروزه صابر همه اینها را به کتابی تبدیل کرده که موجب ماندگارسازی دادههای آن مجله است، این کار موجب میشود تا اطلاعات برای نسل جوان و محققان علاقهمند به مباحث توسعه در ایران دسترسپذیرتر شود. درواقع، این اقدام تمهید خردمندانه و ارزشگذاری برای کتابی است که رونمایی میشود. همچنین در این کتاب دو مقاله افزوده شده که با رویکردی تحلیلی انتقادی نگارش شده است. مقاله نخست را محسن رنانی با عنوان «برنامهریزی در ایران، گذار از تراژدی به کمدی» نوشته که مطلبی انتقادی و رادیکال است که منظور از تراژدی مربوط به برنامههای پیشین و هدف از بهکار بردن کمدی، برنامههای اخیر است. مقاله دیگری را محمد ستاریفر با عنوان «پیششرطهای گذار از توسعهنیافتگی» نوشته که فرآیند توسعه و تجربه آن را بیان میکند.
فرشاد مؤمنی؛ فرجام پنجاه سال برنامهریزی توسعه در ایران
کتاب پنجاه سال برنامهریزی در ایران را از چند زاویه میتوان بررسی کرد: نخست، درباره پدیدهای به نام هدی صابر و تلاشهایی است که برای اعتلای ایران انجام داده است؛ دوم، درباره خود کتاب؛ و سوم ماجرای توسعه برنامهریزی شده در ایران و چالشها و چشماندازهای آن به اعتبار مفاد این کتاب است.
از زاویه نخست، هدی را باید بسان یک «منظومه» نگاه کرد؛ یعنی اندیشه و روش و منش او مورد واکاوی قرار بگیرد. تجربه شخصی من میگوید در هر سطحی از این سه زمینه کار بکنیم شاید این یکی از بزرگترین خدمات فرهنگی قابل تصور در شرایط کنونی برای ارتقای بنیه اندیشه و اراده و همت نسلهای پس از هدی باشد.
در کارهای پژوهشی صورتگرفته در اقتصاد سیاسی و جامعهشناسی تاریخی ایران با کمال تأسف ما دورههای تاریخی مختلف را سیاه و سفید میبینیم. در این کتاب، هدی صابر با دقت و نکتهسنجی منحصر به فردی تلاش داشته تا همه بخشهای انتشارنیافته ذخیره دانایی در بخشهای مختلف توسعه را که در قبل از انقلاب در برنامه توسعه وجود داشته است، به حد مقدورات یک ویژهنامه در بیاورد.
اگر بخواهیم از تلاشها و اندیشه هدی الهام بگیریم، باید به خود و نسلهای پس از خودمان یادآوری کنیم که در این مملکت کسانی که کار کلیدی میکنند نباید انتظار پاداش داشته باشند و اگر کسی تنبیه نشود همین کافی است. اینکه نابهسامانی و ناگواریها ما را دلسرد کرده و به حاشیه براند مانند پاس گلی است که به بانیان استمرار توسعهنیافتگی در ایران دادهایم. جای تأسف است که تعداد زیادی برای شانه خالیکردن از مسئولیتها، ژست رادیکال گرفته و صحنه را ترک میکنند.
بحث دوم مربوط به خود این کتاب؛ یعنی «پارادوکس ایران» بهعنوان یکی از پارادوکسهای بزرگ در مطالعات توسعه است. همه کسانی که چه در داخل و چه در خارج در مورد ایران کار میکنند به «پارادوکس ایران» معتقدند؛ یعنی وقتی که شما از بیرون به جامعه ایران و ظرفیتهای مادی و تاریخی آن نگاه میکنید همه چیز حکم میکند که این کشور باید بسیار بزرگتر و عظیمتر از این جایگاهی باشد که هماکنون در آن قرار دارد، اما وقتیکه به کارنامه نگاه میکنیم میبینیم این عملکرد روحیه خرابکن است.
ایران در میان کشورهای درحالتوسعه در زمره پیشگامان برنامهریزی محسوب میشود. ما در طول دهههای گذشته همه هزینههای مربوط به یک کشور توسعهیافته را در طول هشتاد سال گذشته پرداخت کردهایم، اما تقریباً هیچیک از دستاوردهای حداقلی از جامعهای را که بنا دارد به صورت برنامهریزی عمل کند در دست نداریم.
به اعتبار آن حسی که هدی صابر در ارزیابی خودش ارائه میدهد و میگوید ماجرای برنامهریزی در ایران به لحاظ تاریخی یک پدیده «برونزا» بوده، ما نیز در رابطه با تمهید هیچیک از آن بسترهای زیربنایی معنیدارکننده و ایجادکننده دستاورد زیر بار آن نرفتیم که اگر مجالی باشد، این مسئله میتواند موضوع یک کارگاه آموزشی باشد.
در دنیا هفت فلسفه بنیادین در حوزه برنامهریزی وجود دارد که اگر از منظر این هفت فلسفه، برنامهریزی در ایران مورد بررسی قرار بگیرد، متوجه خواهیم شد مطابق با اسناد موجود، برنامهریزی در ایران از منظر هیچیک از این فلسفهها صورت نگرفته است.
مهمترین فلسفه برنامهریزی توسعه ایجاد هماهنگی است که متأسفانه تا به امروز یک مطالعه در رابطه اسناد مرتبط با برنامهریزی نداریم که بگوید ماجرای پیشبرد توسعه در ایران در معرض چه ناهماهنگیها و موازیکاریهایی است. وقتی به مطالعات دانشگاه هاروارد نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که از این نظر فوقالعاده کار کردند چراکه این افراد از هیچ نهاد امنیتی ترسی نداشتند و بهراحتی پژوهش کرده و آن را منتشر میکردند. این پژوهش در سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۰ در ایران نوشته شده و اگر به نکات این پژوهش نگاه کنیم، گویی در رابطه با مسائل امروزین ما نوشته شده است. بهعبارتی، مسائل و مشکلات برنامهریزی توسعه در ایران بهگونهای است که طی چهار تا پنج دهه همچنان حلنشده باقی مانده است.
ماجرای برنامهریزی در ایران در حال حاضر با چالشهای بسیار بیشتری نسبت به زمانی که هدی صابر این کتاب را نوشت روبهرو است. ما نیازمندیم تا دانشگاهها و نهادهای رسمی آموزشی و پژوهشی بسیار فراتر از کوششهایی که تا الآن در این زمینه انجام شده در دستور کار قرار بدهند. یکی از این چالشها این است که برنامهریزی توسعه دولت توسعهگرا میخواهد.
در سال ۱۳۹۷ اقتصاد سیاسی ایران با یک نقطه عطف خطرناک روبهرو شده و آن نقطه عطف این است که برای اولین بار اندازه رانتهای ضد توسعه خلقشده از ناحیه سیاستهای اقتصادی دولت از اندازه رانت نفتی بیشتر شده که این یک تحول بنیادین است و باید بیشتر دربارهاش صحبت کرد.■