بدون دیدگاه

پرده‌گشایی از موضوع قصاص

کتاب ساختارشکنی در مبحث قصاص، نوشته آیت‌ا‌لله احمد عابدینی سال ۱۴۰۲ منتشر شد. مهرماه سال جاری در رونمایی این کتاب در خانه اندیشمندان علوم انسانی، چند تن از اندیشمندان به بررسی محتوای کتاب پرداختند که در شماره گذشته نشریه چشم‌ا‌نداز ایران چکیده‌ا‌ی از آن مطالب منتشر شد. اینک بخش پایانی آن گزارش را می‌خ‌وانید.

تفکیک قتل‌ها و قصاص‌ها
دکتر منتظر قائم: به نظر می‌ر‌سد به آیه «وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاهٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» کمتر توجه شده است. معنی آن این است قصاص وقتی که موجب حیات بشود مجاز است؛ بنابراین وقتی برای قصاص می‌خ‌واهند قانون تصویب بشود، باید بازخورد آن دیده شود؛ یعنی هر سال یا هر چند سال، طبق آنچه متخصصان می‌گ‌ویند باید بررسی بشود که در این جامعه قصاص موجب حیات است یا نیست؟ اگر نیست، معلوم می‌ش‌ود آن قصاص قرآنی، قانونی نشده است. در مورد روایات من تخصصی در قصاص ندارم، از این کتاب جناب آقای عابدینی استفاده کردم. ایشان ۲۱ روایت در باب قصاص ذکر کردند. هشت مورد از این ۲۱ روایت در مورد حکم قصاص است و بقیه موضوع قصاص یا موضوع جنایت را بیان می‌ک‌ند؛ بنابراین خوب است که ما بین این دو تفکیک کنیم. روایاتی که بیانگر حکم هستند و روایاتی که برای تشخیص موضوع هستند. سه مورد از هشت روایت مربوط به حکم قصاص مسند و صحیح است که دو موردش مرسل در حکم مسند است؛ یعنی راوی قبل از راوی مجهول از اصحاب اجماع است؛ بنابراین فقها این را به‌ع‌نوان روایت مسند می‌پ‌ذیرند و حکم آن را برایش اجرا می‌ک‌نند.
از سه روایتی که صحیح است، یکی از دو روایت مرسل در مورد قتلی است که آقای عابدینی نامش را شکنجه گذاشتند؛ یعنی در مورد ضرب مستمر است؛ یعنی فردی را با ضربات مستمر ولو اینکه با آلت غیرقتاله باشد آن‌قدر بزند تا کشته شود. روایت اول هم برحسب آنچه ایشان تحلیل کردند -که تحلیل درستی است- بیان ماوقع است. می‌خ‌واهد بگوید دادگاه‌هایی که در زمان عباسیان تشکیل شده به این شکل حکم قصاص می‌د‌ادند، ولی نمی‌خواهد آن رویه را تأیید کند. مثل همان چیزی که آقای نقویان در مورد هلال ماه بیان کردند. پس این روایات مسند، غیر از آن اولی که بیان ماوقع است، بقیه در مورد شکنجه است. یکی از روایات مرسل هم که مورد اعتماد است درباره شکنجه است. روایت دیگری از جمیل بن دراج است که او هم از اصحاب اجماع است و مرسل او در حکم مسند و مطلق است، در این روایت که حکم قصاص بیان شده صحبتی از نوع قتل نیست، به‌ط‌ور مطلق قتل عمد را بیان کرده و حکم قصاص را برای آن ذکر کرده است. بنا بر گفته فقها که در تعارض بین مطلق و مقید، ما باید مطلق را حمل بر مقید کنیم، معنای آن روایت هم با روایت دیگر تعارضی نداشته است. اگر ما این مطلق جمیل بن دراج را با روایات مسند دیگر جمع کنیم نتیجه می‌ش‌ود که در اینجا به‌ط‌ور مطلق قتل عمد را بیان کرده و حکم قصاص را برای آن ذکر کرده است، منظور همان قتل شکنجه‌ا‌ی است؛ یعنی همان قتلی که در آن ضرب مستمر است. بقیه روایاتی که حکم قصاص را مطرح کرده‌ا‌ند ضعیف است و قابل استناد نیست، اما اکثر روایات که بیان موضوع کرده‌ا‌ند و درواقع موضوع‌ش‌ناسی می‌ک‌نند، جنایات یا قتل را به سه دسته تقسیم کرده‌ا‌ند: قتل‌ه‌ا یا جنایات خطایی؛ شبه‌ع‌مد؛ و عمد. به نظر می‌ر‌سد این تقسیم‌ب‌ندی هم که در روایات آمده است وحی منزل نیست، تقسیم‌ب‌ندی رایج در آن زمان بوده است. اگر ما همین سه نوع قتل و جنایت را بپذیریم و این را مبنا قرار بدهیم، به این نتیجه می‌ر‌سیم که یک جنایت و قتلی خیلی خفیف است، از آن طرف یک جنایت و قتلی خیلی شدید است و بین این دو جنایت‌ه‌ا و قتل‌ه‌ای بسیاری اتفاق می‌ا‌فتد که حد وسط این دو است؛ بنابراین ما یک قتل خیلی خفیف داریم که مجازاتش این است که خود قاتل و جانی هم دیه نمی‌پ‌ردازد، بلکه اقارب و حامیان او دیه می‌پ‌ردازند. از آن طرف یک قتلی است که هیچ گذشتی برای آن امکان ندارد و شدیدترین نوع قتل است که حکم آن قصاص است، اما بین این دو قتل‌ه‌ای فراوانی است که به حسب این روایات شبه‌ع‌مد نام‌گ‌ذاری شده است. اگر ما بخواهیم همین سه را معیار قرار دهیم، کدام قتل موجب قصاص می‌ش‌ود؟ آنکه شدیدترین قتل و شدیدترین جنایت است؛ یعنی تمام شرایط را دارد؛ هم با قصد قبلی و هم با برنامه‌ر‌یزی و هم ضرب مستمر است و هم با آلت قتاله است. همه این‌ه‌ا را باید در نظر گرفت. به نظرم شدیدترین نوع قتل آن است که جمیع شرایط قتل را دارد. آن آخرین نوع قتل عمد موجب قصاص می‌ش‌ود، بقیه قتل‌ه‌ا که قتل‌ه‌ای حد وسط هستند یا آن نوع اول موجب دیه می‌ش‌وند.

پرده‌گشایی از حقیقت یک حکم
دکتر محمدی: آفت دامن‌گ‌یر علوم انسانی در دانشگاه‌ه‌ا و حوزه‌ه‌ای علمیه ما تندگویی و ناتوانی یا ترس از حرف تازه و مفید است، اما کتاب آقای عابدینی، مصداق اجتناب از درازگویی و بیهوده‌گ‌ویی است. می‌ش‌ود گفت از این جهت دچار ایجاز مخل است. به گفته برخی از اهل فضل، مؤلف می‌ت‌وانست با آوردن استناداتی از اقوام پیشین ظاهر گفتار خودش را کامل‌ت‌ر و نرم‌ت‌ر کند و خودش را از اتهام شاذگویی دور بدارد.
این جلسه تنها یک رونمایی کتاب نیست، بلکه پرده‌گ‌شایی از چهره الهی حکمی است که حقیقت آن مبتنی بر عادات جزائی حکومت‌ه‌ا و نسل‌ه‌ا و عادات اجتماعی ما شده است، درحالی‌که شکل‌گ‌یری این عادات متأسفانه تحت تأثیر خیلی از عوامل بیرونی است و این عادات جبارتر از حکومت‌ه‌ا هستند.
از میان چهار فضیلت «حکمت، شجاعت، عفت و عدالت» در عصر ما، حکمت و عدالت مدعی فراوان دارد، اما مدافع واقعی خیر. عفت در کمال مظلومیت از دایره بررسی خارج شده و شجاعت بیش از هر فضیلتی دچار تحریف است، شجاعت تهور مدیریت‌ش‌ده با عقل است و طبعاً عقل اجتماعی است که شجاعت مؤثر و اثر وضعی می‌آ‌فریند. آقای عابدینی از این جهت نماد پاسخگویی هوشمندانه به نیاز جامعه معاصر است و کسانی که هر حرف تازه‌ا‌ی را مصداق شاذگویی قلمداد می‌ک‌نند تا آب در خوابگه مورچگان ریخته نشود، باید بدانند که نیاز جامعه به شجاعت و به شجاعان بر فشار سکوت‌پ‌رستان غلبه دارد. عرض بعدی من در بازگشت به نکته اول است که بحث از تفاوت احکام تخییری و احکام تکلیفی است و شاید می‌ت‌وانست حجم قابل‌م‌لاحظه‌ا‌ی از کتاب را به خودش اختصاص بدهد. همچنین خوب بود اگر اشاره می‌ک‌ردند که مثلاً باطن «علیکم» در آیاتی مثل «کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِصَاصُ»، با حرمت علیکم‌ه‌ایی که داریم تفاوت دارد. علیکم در آیه قصاص درواقع لکم است. توجه به این نکته در تفصیل و تفسیر و نتیجه‌گ‌یری از چنین آیاتی بسیار مؤثر خواهد بود، اما به جباریت عادات اجتماعی اشاره کردند که ما را به این طرف می‌ب‌رند که در لفظ بگوییم قصاص حق است و در ذهن بپذیریم که ما با دنبال کردن قصاص داریم تکلیف را اجرا می‌ک‌نیم. نکته خطیری که هریک از ما در موضع اثرگذاری بر جامعه لازم است پیوسته به خود یادآوری کنیم، اهمیت توجه به ناخودآگاه مخاطب است، چون عادات اجتماعی را ناخودآگاه‌ه‌ا شکل می‌د‌هند. آگاهی‌س‌ازی، جامعه‌س‌ازی، تمدن‌س‌ازی، تربیت، وجدان‌س‌ازی، پیامبری، هر نوع ساماندهی جوامع و ترکیب‌ه‌ای انسانی علاوه بر تعامل با خودآگاه مخاطب، مخاطره با ناخودآگاه مخاطب است. به‌و‌یژه رسانه‌ه‌ا ازجمله در نشر اخبار قتل و قصاص باید متوجه این مهم باشند که روایت‌ه‌ای آن‌ه‌ا می‌ت‌واند چه تأثیری بر ناخودآگاه جامعه بگذارد. این روایت‌ه‌ا در سوق دادن جامعه به سمت تأیید و تحسین برخورد هیجانی و عصبی با موضوع قتل و قصاص و تبدیل حق قصاص به تکلیف در ذهن‌ه‌ا چقدر مؤثر هستند؟ رسانه می‌ت‌واند با نوع روایت خود جامعه را به جای رفتار هیجانی در قبال یک قتل و در قبال عامل قتل، به سمت رفتار عقلانی و پیامبری با موضوع سوق بدهد. نکته‌ا‌ی که اشاره می‌ک‌نم اهمیت ویژه دارد. مخصوصاً اصحاب رسانه و اصحاب هنرهای نمایشی که شکل‌د‌هندگان اصلی ذهنیت و ناخودآگاه جامعه هستند، همچنین تنظیم‌ک‌نندگان گزارش‌ه‌ای رسمی نیروی انتظامی و دادگستری را به این نکته توجه می‌د‌هم که خودآگاه انسان فقط قادر است در هر ثانیه، ۴۰۰ بایت اطلاعات را پردازش کند، اما ناخودآگاه او ۴۰۰ میلیون بایت در ثانیه پردازش می‌ک‌ند. ما همیشه تصور می‌ک‌نیم با خودآگاه سروکار داریم و این خبطی است که رسانه و هنرهای نمایشی ما را در تعادل با جامعه و ایفای رسالت اجتماعی‌ا‌ش به خطا می‌ب‌رد.
آقای عابدینی گفتند کتاب را دو بار بخوانید، من می‌گ‌ویم چند صفحه (۱۵ تا ۳۴) را چند بار مرور کنید. ایشان نوشته‌ا‌ند راقم این نوشتار در اوایل به برخی قوانین جزا اشکال وارد می‌ک‌رد، اما به‌ت‌دریج به این نتیجه رسید که شاید حکومت‌ه‌ا در اتحاد نظر فقیهان در مباحث حدود، قصاص و دیات بی‌ت‌أثیر نبوده باشند. حکومت‌ه‌ا هر چه را خواسته‌ا‌ند در جامعه نشر داده‌ا‌ند و عمل کرده‌ا‌ند. اگر وجدان‌ه‌ا بسیاری از قوانین جزایی را نمی‌پ‌ذیرند به این دلیل است که به گفته امیرالمؤمنین به دست اشرار اسیر بوده است. حکومت‌ه‌ای جابر تعصبات جاهلی را در قوانین داخل کرده‌ا‌ند و عنوان اسلامی بر آن‌ه‌ا نهاده‌ا‌ند. آقای عابدینی در اردیبهشت و شهریور ۱۳۹۳ نامه‌ه‌ایی به رئیس قوه قضائیه وقت نوشت و با استدلال نشان داد آنچه در حال اجراست ربطی به اسلام پیامبر ندارد. ائمه اطهار و شیعیان آن‌ه‌ا همیشه در اقلیت بوده‌ا‌ند و بنابراین ائمه کوشیده‌ا‌ند شیعیان را از جزائیات حکومت دور کنند و حق بودن یا حق نبودن احکام جزائی را به خود حکومت گره زده‌ا‌ند. فقیهان شیعه و سنی، عموماً پنج مورد را موجب قصاص می‌د‌انند که از دید نگارنده کتاب تنها دو مورد آن‌ه‌ا موجب قصاص است. بخش عظیمی از قتل‌ه‌ایی که اکنون برای عامل آن‌ه‌ا حکم قصاص صادر می‌ش‌ود به نظر می‌ر‌سد مشمول حکم قصاص نباشد و قاتل باید دیه مغلّظه بپردازد. امیدوارم مؤلف محترم در نبردی که با عادت‌ز‌دگی جامعه و عادت‌ز‌دگی مفسران احکام الهی دارند موفق باشد.
پرسشگر: من سؤالم را با این مقدمه می‌پ‌رسم که زمانی ما می‌خ‌واهیم بحث فلسفی کنیم و بپرسیم اساساً چه چیزی جرم است، زمانی هم می‌خ‌واهیم بحث جرم‌ش‌ناختی انجام بدهیم، آن موقع باید بگوییم چرا جرم اتفاق می‌ا‌فتد؟ چرا یک نفر مرتکب قتل عمدی می‌ش‌ود؟ آنچه حداقل بیشتر با بحث ما مرتبط است، بحث حقوقی و فقهی است. اگر بخواهیم از دید حقوقی محض سؤالاتی را مطرح کنیم، ذهن من بلافاصله به سمت مصادیقی می‌ر‌ود که فردی مرتکب قتلی شده و مستحق قصاص است. آن‌ط‌ور که من از صحبت‌ه‌ای آقای عابدینی برداشت کردم این بود که ایشان دو مورد را صرفاً مستحق قصاص دانستند که من این دو مورد را عیناً قرائت می‌ک‌نم و سؤالم را در قالب یک مفهوم مخالف و یک مثال می‌گ‌ویم. اول، اگر فردی با تصمیم قبلی وسیله کشنده مناسب تهیه کرده باشد و با قصد کشتن کسی را بکشد مستحق قصاص است. اینجا سؤالی مطرح می‌ش‌ود، فرض کنید یک نفر مأمور نیروی انتظامی است، از قبل هم تصمیم قتلی نداشته است، از قبل هم وسیله کشنده تهیه نکرده است، اما این وسیله کشنده همیشه همراه اوست و در لحظه‌ا‌ی بنا به دلایلی تصمیم به قتل می‌گ‌یرد، عامداً، قاصداً به‌ا‌صطلاح حقوقی قصد فعل دارد، قصد نتیجه دارد و این کار را انجام می‌د‌هد. آیا این مصداق یک قتل عمد نمی‌ت‌واند باشد؟ چون احساس می‌ک‌نم بر وسیله قتاله تأکید شده است. یا فرض کنید کسی که بدون تهیه وسیله از قبل تصمیم می‌گ‌یرد کسی را بکشد و می‌آ‌ید عامداً او را از روی یک بلندی پرت می‌ک‌ند و مرتکب قتل می‌ش‌ود، آیا این هم مشمول قصاص نخواهد بود؟ در مورد ب، گفته شده اگر کسی با شکنجه جسمی و زدن ضربات زیاد دیگری را بکشد، مستحق قصاص است. شما تصور کنید شاید یک نفر با زدن ضربات زیاد بخواهد دیگری را بکشد و موفق نشود و از طرف دیگر یک نفر صرفاً با یک گلوله و نه ضربات زیاد، موفق به قتل دیگری شود، آیا این از مصادیق قتل عمدی خارج خواهد بود؟
نکته بسیار بسیار مهم در این کتاب شاید کاهش مصادیق مشمول قصاص باشد؛ یعنی ما بتوانیم افرادی را از این دایره مجازات خارج بکنیم، اما بحث اصلی این است که تفکیکی میان جرم قتل عمدی و مجازاتی که قانون‌گ‌ذار در ماده ۱۴ نام آن را قصاص گذاشته است انجام بدهیم. مصادیق قتل عمدی با توجه به آن تعاریفی که در دنیای حقوق می‌ش‌ود شاید تا حدی مشخص باشد و بعد ما بیاییم بعد از اینکه کسی را قاتل عمدی دانستیم حالا بگوییم مستحق قصاص نیست؛ یعنی قتل عمدی که به قصاص منجر نشود، یا خود قانون‌گ‌ذار هم در مواردی به این سمت رفته است.

غربت اندیشه‌ه‌ای بلند
دکتر جلالی‌ز‌اده: کاش آقای عابدینی بحث‌ه‌ا را از قرآن شروع می‌ک‌ردند و مخصوصاً به تفاسیر جوهری و روایی قرآن نمی‌پ‌رداختند. اگر ما ریشه‌ه‌ای داخلی مسئله قصاص را پیگیری کنیم، به معنای وسیع و گسترده‌ا‌ی می‌ر‌سیم. آقای نقویان به نکات خوبی اشاره کردند که باید زمینه بازنگری قصاص فراهم شود. متأسفانه در هیچ مقطعی از تاریخ، نه در حوزه‌ه‌ای علمیه شیعه و نه در حوزه‌ه‌ای علمیه اهل سنت، آزادی لازم وجود نداشته است. همیشه افرادی مثل آقای عابدینی غریب بودند؛ یعنی نظراتی ارائه دادند و مورد سرکوب و طرد و انزوا قرار گرفتند، اما این افکار و اندیشه‌ه‌ای بلند همیشه در تاریخ مانده‌ا‌ند و دیگران استفاده کرده‌ا‌ند.
به نظر من همین قصَّ یقُصُّ در بحث قصاص؛ یعنی پیگیری کردن، جست‌و‌جو کردن، نه اینکه فقط معنای ساده آن را بفهمیم. متأسفانه به خطا رفته‌ا‌یم که فکر می‌ک‌نیم اگر کسی فردی را کشت، حکومت بیاید آن قاتل را اعدام بکند و با این کار دیگر زندگی جامعه تأمین شده است. هرچند آقای عابدینی شأن پیامبر از نظر رسالت و امامت و فتوا و قضاوت را توضیح دادند که هنوز هم فقهای ما این‌ه‌ا را نشناخته‌ا‌ند؛ یعنی آن جهت‌گ‌یری‌ه‌ای پیامبر (ص) را متأسفانه تفکیک نکردند و در خیلی از مسائل دچار اشتباه شدند. در مبحث قصاص، اگر خود قاضی بیاید بررسی و جست‌و‌جو کند که علت چه بوده است، خیلی از مشکلات جامعه ما حل می‌ش‌ود. نکته بعدی که کاش آقای عابدینی بررسی می‌ک‌رد دو تا طریقه در صدر اسلام داشتیم، در مورد خلیفه دوم و خلیفه چهارم هر دو قصاص انجام شد، خیلی هم عجولانه صورت گرفت. واقعاً این‌ه‌ا را جزو کدام‌ی‌ک از این قصاص‌ه‌ا می‌د‌انیم؟ آیا نیاز بود که تعجیل بشود یا نیاز بود مدتی بگذرد؟ من فکر می‌ک‌نم این سخن که دین اسلام در دست اشرار اسیر بود گفته حضرت علی نیست، خود حضرت علی واقعاً قاضی بودند. این قضاوت‌ه‌ا در طول تاریخ جمع شده‌ا‌ند. درست است که ما می‌ت‌وانیم پیروی از یک خلیفه را برای بنی‌ا‌میه و بنی‌ع‌باس و عثمانی به کار ببریم، اما امیدوارم که جناب آیت‌ا‌لله عابدینی با آن سعه‌ص‌در و آن فکر بلندی که دارند دیدش را نسبت به مسائل بازتر بکند.

اسلام مثل پازل است
حجت‌ا‌لاسلام نقویان: جناب عابدینی در این کتاب در بحث آیات، هم به نکات تفسیری توجه کرده‌ا‌ند هم به سابقه احکام قضایی در زمان خلفای راشدین و نوع همکاری که امیرالمؤمنین در بعضی موارد داشتند. در بعضی موارد تذکراتی که به خلفا داده می‌ش‌د اشاره‌ه‌ای مفصلی کردند. ایشان در حوزه یک شخصیت تقریباً کم‌ن‌ظیر و در بعضی امور بی‌ن‌ظیر هستند. یک بحث تفسیری دارند که در سایت و کانال تلگرامی ایشان پخش می‌ش‌ود و بسیار قابل استفاده است. ایشان حتی به شبهات روزمره‌ا‌ی می‌پ‌ردازند که در دست جوانان می‌چ‌رخد و بسیاری از طلبه‌ه‌ا عاجز از پاسخگویی به آن هستند. دیگران در این موارد باری به هر جهت از آن‌ه‌ا می‌گ‌ذرند، اما ایشان وقت مستوفا می‌گ‌ذارند و تک‌ب‌ه‌ت‌ک به این شبهات علمی، تاریخی، اجتماعی و اخلاقی پاسخ می‌د‌هند. من استفاده‌های فراوانی برده‌ا‌م و می‌برم.
نکته‌ا‌ی که می‌خ‌واستم بگویم این است که اسلام مثل پازل است. اگر همه قطعات این جورچین نباشد، به سایر قطعات هم نمی‌ش‌ود به دقت عمل کرد. در این مورد روایات و آیاتی هم داریم. این یک مسئله ذوقی و استحسان عقلی نیست. اولاً، در خود قرآن آمده است که «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» پذیرفته نیست. نصف اسلام را نمی‌توانی بپذیری. اگر نیمی از آن را نپذیرفتی؛ یعنی همه آن را نپذیرفته‌ا‌ی. روایات فراوانی داریم با عبارت «لا خیر فی دین» که چند نوع ادامه دارد: یکی «لا خیر فی دین لا صراط فیه لا رکوع فیه لا سجود فیه»، یک جا آمده: «لا خیر فی دین لا مروه فیه»، دینی که جوانمردی و مروت در آن نیست، هزار نماز و روزه و حج و خمس و ذکات هم باشد، خیری در آن دین نیست. شما وقتی این روایات را با آن مسئله عقلی که عرض شد در نظر بگیرید، به قول علما این عام مجموعی است. شما به اقتصاد اسلام، به سیاست اسلام، به اجتماعیات اسلام، به اخلاقیات اسلام عمل نکنید، بعد بخواهید به حکم حجابش خیلی دقیق عمل کنید، به حکم قضا و قصاص و دیات آن عمل کنید، این یک مکتب کاریکاتوری می‌ش‌ود که مـتأسفانه امروز دارید می‌ب‌ینید. ما را مورد مضحکه قرار دادند. یا کاریکاتوری است یا تراژدی، چنان‌ک‌ه باید دست‌ه‌ا را بگیریم و گریه کنیم.
پرسشگر: وقتی روح جمعی جامعه مسلمان -فارغ از اینکه از نظر فقهی چه نوع قصاصی مثلاً درست یا غلط است- با اصل موضوع قصاص مخالفت می‌ک‌ند و می‌خ‌واهد مثلاً به حبس ابد به جای قصاص تبدیل حکم شود، حکم فقهی اینجا چیست؟
پرسشگر: سؤالی که در ذهن من به وجود آمد این بود که به سال ۶۰ برگردیم. اوج مخالفت نظام با نهضت آزادی یا جبهه ملی است که لایحه قصاص را به نوعی زیر سؤال بردند. اگر نقدی هم داشتند، ولی می‌د‌انیم هم نهضت آزادی، هم جبهه ملی گرچه ملی‌گ‌را بودند به اسلام هم وفادار بودند، اما یک هیجاناتی به وجود آمد و حضرت امام فرمودند این‌ه‌ا مرتد هستند. در این خصوص هم اگر مطالبی هست برای ما بیان کنید.
پرسشگر: کتاب آقای عابدینی پاسخگوی دو سؤالی نیست که در جامعه مطرح است: یکی اینکه همان‌ط‌ور که آقای نقویان گفتند آیا اگر قصاص نباشد، حالت بازدارندگی‌ا‌ش را از دست خواهد داد؟ به هر حال اگر کسی بداند حکمی برای اعدام ندارد آزادانه می‌ت‌واند قتل انجام بدهد؛ و دوم اینکه، این کتاب چه پاسخی برای پدرهایی که بچه‌ه‌ا و مردهایی که همسرانشان را به‌ر‌احتی می‌ک‌شند دارد؟ این خلأ را چگونه می‌ت‌واند پوشش بدهد؟
پرسشگر: از نظر شما احکام اجتماعی کیفری اسلام جزئی از یک نظام با تنظیمات اجتماعی است یا نیست؟ اگر بگوییم یک نظام اعمال تنظیمات کیفری اجتماعی است، باید بگوییم قسمتی از این احکام قابل اجراست یا نیست. اگر نگاه سیستمی داشته باشیم، می‌گ‌وییم این سیستم اعمال اجرای کیفری یک سیستم پدیده‌م‌حور، بدوی‌م‌حور است و امروزه دیگر اجرایی نیست، ولی اگر بگوییم نه، این سیستم نیست و آن را تقسیم کنیم، مشکلی پیش می‌آ‌ید و قضات می‌گ‌ویند قصاص حق است، نمی‌ت‌وانیم از آن بگذریم و باید اجرا بشود. آیا از نگاه شما احکام قضایی و احکام کیفری اسلام جزئی از یک سیستم کیفری است؟ یک سیستم اجرای دادرسی عادلانه است یا نه؟ چون اگر باشد، می‌ت‌وانیم بگوییم امروز این سیستم عادلانه است یا نیست.
پرسشگر: من کتاب استاد را تورقی کردم، اما احساس می‌ک‌نم نیازمند بررسی بیشتراست، ازجمله اینکه ما باید در کتاب بیشتر این مطالب را می‌د‌یدیم که در مدت‌ز‌مان غیبت اصلاً اجرای حدود واجب است یا خیر؟ کتاب در این خصوص ساکت است. در مورد ارکانی مثل شهرت، عقل و اجماع که از آن برای استنباط احکام شرعی استفاده می‌ش‌ود، کتاب توضیحات کاملی در رد این ارکان ارائه نداده است. همچنین در کتاب آماری داده نشده که چه مقدار این مطالب و استدلال‌ه‌ای حضرتعالی موجب کاهش موارد قتل عمد می‌ش‌ود. در مواد ۲۹۰ تا ۲۹۲ قانون مجازات اسلامی موارد قتل عمد که باید حتماً قصاص صورت بگیرد مشخص است، خطایی هم مشخص است، شبه‌ع‌مد آن هم مشخص است؛ یعنی مطالبی که حضرتعالی دارید کاملاً در قانون هست.
ما بیشتر وارد فقه شدیم و مقداری از قانون جدا شدیم. در مقدمه کل آقای دکتر بشیریه استحضار دارند که ما بین اخلاق و فقه و قانون یک مواردی را جدا می‌ک‌نیم. به هر حال حکم قاضی باید مبتنی بر قانون باشد و در جایی که قانون نباشد باید به شرع مراجعه کند، اما کتاب آقای عابدینی در این خصوص ساکت است. جمع‌ب‌ندی این است که اگر قضات ما آرای خود را بر اساس موارد فقهی صادر کنند، ابواب فقه فراوان است؛ یعنی ممکن است فقیهی یک نظری داشته باشد و فقیه دیگر نظر دیگری داشته باشد؛ بنابراین برای صدور رأی به اجماع نمی‌ر‌سند. برای همین بحث ولایت فقیه را مطرح می‌کنند که نظر کامل و قاطعی بالای نظر فقها باشد یا مدنظر قرار بگیرد. در این موارد کتاب مسکوت است که نیازمند توضیح بیشتری است.

قاتل هم مخلوق خداست
مهندس میثمی: من به کتاب پرتوی از قرآن مرحوم آیت‌ا‌لله طالقانی ذیل آیه ۱۷۸ بقره استناد می‌ک‌نم. فرازی دارد: «فَمَنْ عُفِی لَهُ مِنْ أَخِیهِ شَیءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَیهِ بِإِحْسَانٍ»؛ ایشان می‌ف‌رماید همه ما مخلوق خدا هستیم و بر اساس آیه ۱۰۳ آل‌ع‌مران ما همه برادر و برابر هستیم. این اصل برادری و برابری در تفسیر آیات باید لحاظ شود. به قول مهندس بازرگان، این قرآن خود آیین‌ن‌امه است، نقش خدا در معادلات تفسیری ما خیلی کم است. ایشان می‌گ‌وید ما همه مخلوق خدا هستیم، اگر یکی برادر من را کشت، اول نگویم این قاتل برادر من است، بگویم این مخلوق خداست و قاتل برادر من است. باید دید چه عاملی باعث شده به قتل دست بزند؟ مثلاً برادران یوسف طبق تعصبی که داشتند «وَ نَحْنُ عُصْبَهٌ» خواستند قتل یوسف را انجام بدهند. او را در چاه گذاشتند، سرانجام کار به جایی کشید که حضرت یوسف این‌ه‌ا را برادر دانست و بعد از سال‌ه‌ا آن‌ه‌ا آمدند و به حضرت یوسف گفتند ما رهبری تو را قبول داریم. دلیلش این نیست که تو قدرت داری و عزیز مصر شدی؛ «تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَک اللَّهُ عَلَینا»: به خدا قسم، خدا شما را برای رهبری بر ما انتخاب کرده است؛ یعنی آن برادری که قاتل بود سرانجامش به اینجا کشید، این روح حاکم بر قرآن است. آقای طالقانی می‌گ‌وید اگر ما قاتل را برادر خودمان بدانیم، این سه گزینه قرآن عملی خواهد شد و قصاص به دیه و از دیه به عفو حرکت خواهد کرد.

کم‌کاری شده است
آیت‌ا‌لله عابدینی: درباره تفسیر قرآن من از اول قرآن شروع کردم در کلیپ‌ه‌ای سه‌د‌قیقه‌ا‌ی آیات را توضیح می‌د‌هم. مثلاً در پانزده کلیپ بسم‌ا‌لله را توضیح دادم. چند روز پیش در جلسه‌ا‌ی درباره قصاص یک‌سری سؤال کردند، به ذهنم آمد که در یک‌سری کلیپ‌های چنددقیقه‌ا‌ی شبهات و سؤالات افراد را جواب بدهم. به نظر ما این قانون‌ها باید تغییر کند و اصلاح بشود. چون ما مسلمان و کشور اسلامی هستیم و می‌خ‌واهیم قوانین طبق فقه، قرآن و روایت باشد. فکر می‌ک‌نم فقها در این قسمت یا کم‌ک‌اری کرده‌ا‌ند یا حکومت دست آن‌ه‌ا نبوده است. مثلاً مرحوم حائری، مؤسس حوزه قم، گفت من اصلاً روی قصاص کار نکردم. دیگران هم که کار کردند از باب عبادات به آن نگاه کردند، درحالی‌ک‌ه تفاوت‌ه‌ایشان را برای شما گفتم که باب دیات و قصاص با باب عبادات خیلی فرق می‌کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط