بدون دیدگاه

پلی روی مرزها

گفت‌وگو با شیما وزوایی

مهدی فخرزاده: تاریخ افغانستان با کودتا و اشغال گره خورده است؛ سرنوشتی که تاریخ جهان بسیار برای کشورهای عقب نگه داشته شده رقم زده است. با اشغال شوروی، امواج مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران آغاز شد. مقاومت افغان‌ها در مقابل اشغال بهانه‌ای به دست امریکا داد که جنگ سرد را در افغانستان به مواجهه نظامی مستقیم تبدیل کند. گروه‌های جهادی با حمایت پاکستان و امریکا و عربستان وارد کارزار نیابتی علیه شوروی شدند. از میان جهادی‌ها مناسب‌ترین گزینه برای امریکا و پاکستان، جریان مرتجع و عقب‌مانده طالبان بود. جریانی که سال‌ها ویرانی برای افغانستان به بار آورد. پس از سقوط برج‌های مرکز تجارت جهانی در امریکا، نیروهای نظامی ناتو بر سیاق همیشگی با ابزار جنگی پیشرفته‌شان به جنگ جهادی‌هایی رفتند که ساخته و پرداخته خودشان بودند؛ جنگی که تا به امروز طول کشید و ناتو و امریکا با تقدیم مقادیر زیادی سلاح به نیروهای طالب، افغان‌ها را به طالبان سپردند و رفتند.

سال‌هاست افغان‌ها به دنبال کار و آزادی و امنیت از وطن خود گریخته‌اند. رنگ و لعاب حکومت‌های پس از طالبان هم نتوانست مشکلات آن‌ها را حل کند. افغان‌ها همچنان در تنگنا ناگزیر از مهاجرت‌اند و در این تنگنا، بسیاری از کشورهای جهان مقصرند و البته گویا درها هم بر روی افغان‌هایی که در این میان گیر افتاده‌اند بسته است. سرنوشت آن‌ها را امروز به قول شاملو بت‌هایی رقم می‌زنند که دیگران ساخته‌اند.

مرزهای ایران امروز محل رفت‌وآمد افغان‌هاست. به گفته یک مقام هلال احمر: ما تنها برای یک شب از زن و بچه و پیر و جوان افغان که از موانع بسیار می‌گذرند تا به ایران برسند میزبانی می‌کنیم. آن‌ها باید برگردند! برگردند به جایی که زنانشان طعمه هوس طالبان به اسم جهاد شوند و زن و مرد و کودکشان در آتش کور ارتجاع بسوزند. جمعی از تشکل‌های مردم‌نهاد حامی کودکان کمپینی را آغاز کردند به نام «ما کنار ما» برای افغانستان. کمپینی که توانست بخش دیگری از نهادهای مدنی را هم به آن پیوند دهد. شیما وزوایی، مدیرعامل شبکه یاری کودکان کار که مجموعه‌ای است از تشکل‌های مردم‌نهاد حامی کودکان در شرایط دشوار به این واسطه در ارتباط با جامعه مهاجر، به‌ویژه کودکان افغانستانی و خانواده‌های آن‌ها، در این گفت‎وگو با ما از وضعیت مرزها و ماجرای این کمپین گفته است.

***

با سلطه طالبان بر افغانستان، روند مهاجرت بسیاری از شهروندان افغان از کشورشان آغاز شد. بخش بزرگی از این خروج از مرز به سمت ایران بود. این‌ها از چه مرزهایی وارد ایران می‌شوند و در این‌سوی مرز چه اتفاقی برایشان می‌افتد؟

تا جایی که من می‌دانم، هم از خراسان و هم از سیستان و بلوچستان افراد زیادی وارد شدند. حداقل اطلاعاتی که ما از تشکل‌های خودمان گرفتیم این بوده. در مناطق حاشیه شهر مشهد خیلی از خانواده‌هایی که الآن شناسایی شدند تازه ‌وارد منطقه شده‌اند. گزارش‌هایی که ما داشتیم در هفته‌های اول نشان می‌داد یا دیواره و مرزها بسته است یا کسانی که شب وارد می‌شوند صبح بازگردانده می‌شوند، اما به‌مرور تشکل‌هایی که در این حوزه فعال بودند و با آن‌ها همکاری می‌کردیم و در محله‌هایی مانند دروازه‎غار تهران، کن یا محله‌ای در ورامین فعال بودند متوجه شدند خانواده‌هایی تازه از مسیرهایی وارد ایران شده‌اند. همه این‌ها نشان می‌دهد پس راه‌هایی برای ورود وجود داشته. به نظر می‌رسد یک ‌بخشی توانستند از همان روزهای اول با ویزا وارد شوند، ولی بخش‌های زیادی از طریق قاچاق‌برها و روش‌های دیگری توانستند وارد مرزها شوند و از راه قانونی ممکن نبوده.

 بیشتر چه اقشاری از افغانستان وارد ایران شدند؟

در مواردی که من با آن‌ها مواجه بودم تغییراتی را مشاهده کردم؛ مثلاً نهادهایی که به‌صورت رسمی حامی مهاجران هستند تأکید می‌کنند ما می‌خواهیم مهاجران نخبه یا فعالان را حمایت کنیم یا می‌گویند ما می‌خواهیم برای دانشگاهیان فرصت مطالعاتی باز کنیم. طبیعی است اقشاری از این دست هم وارد شده‌اند. سیاست ایران قبلاً این‌طور نبود. این اتفاق جدیدی است. به نظر می‌آید آن‌هایی که دارند این‌گونه حمایت می‌کنند تحلیلشان این است که چرا اروپا و امریکا دارند این کار را می‌کنند، ما هم باید چنین کاری انجام دهیم. شاید از نظر آن‌ها و با تحلیل آن‌ها توده‌های مردم در امان هستند، پس ما باید به نخبگان آن‌ها پناه بدهیم. درست است که ما باید از فعالان و فعالان حقوق زنان حمایت کنیم و همین‌طور نخبگان دانشگاهی، اما نباید از توده‌ها غافل شویم. همچنین باید به این فکر کنیم چه فرصتی برای کودکان افغانستانی که دهه‌ها و نسل‌ها در ایران زندگی کرده‌اند به وجود آورده‌ایم که از مسیر شهروندی و قدرتمندسازی همین‌جا به فرصت‌های کاری شایسته، سمت‌های دانشگاهی و سیاسی و رسانه‌ای دست پیدا کنند؟ الآن شاهد هستیم خانواده‌هایی از مسیرهای طولانی مثلاً از شرق افغانستان با پای پیاده نزدیک مرز آمدند و دوباره بازگردانده شدند؛ یعنی به نظر من اینکه ما می‌خواهیم به نخبگان توجه کنیم و فرصت‌هایی برای مهاجران باز کنیم نباید باعث شود فراموش کنیم ما با موجی از مهاجرت طرف هستیم؛ جابه‌جایی و پناهجویی حقی انسانی و رسمی است. هزاران دلیل برای مهاجرت آن‌ها وجود دارد. توده‌ها هم مانند نخبگان نمی‌توانند سرکوب سیاسی، ارتجاع و وضعیت نابسامان اقتصادی را تحمل کنند. این‌ها دلایلی است که مردم را به جابه‌جایی و کوچ وامی‌دارد. ما باید الآن این درک را داشته باشیم که از این توده‌ها به‌ویژه زنان و کودکان غافل نشویم.

 نقد شما به سیاست جذب نخبگان چیست؟ برای آن‌ها و برای ایران فرصت ایجاد می‌شود؟

به نظر من، هم مثبت است هم منفی. از این جهت که می‌خواهند این حمایت را انجام دهند خوب است که مثلاً می‌خواهیم فرصت شغلی باز کنیم، می‌توانیم فکر کنیم، می‌توانیم انتخاب کنیم و مثلاً فضاهایی برای فعالان رسانه‌ای، فرهنگی، حقوق زنان و هنرمندان و شخصیت‌های دانشگاهی افغانستانی باز کنیم و از آن‌ها استقبال کنیم، اما بعد نباید فکر کنیم این مسئله تمام شد و ایران به وظیفه خودش عمل کرده است یا اینکه صرفاً می‌خواهیم از برنامه‌های اروپا و کشورهایی که این سبک را پیش گرفتند کپی کنیم، اما من هم‌زمان فکر می‌کنم تقلیل پذیرش پناهجویان به کسانی که دوست دارند «نخبه» بخوانند درست نیست، چون از کسانی که در اوج نیاز هستند غافل می‌شویم، این خیلی حسابگرانه است که کسی را نپذیریم، چون سرمایه اجتماعی ندارند یا به لحاظ اقتصادی به حمایت‌های بیشتری نیاز دارند؛ یعنی بگوییم حالا که ما متخصصانشان را آوردیم بقیه مردم برگردند. الآن گزارش هلال‌احمر از مرز هم این را نشان می‌دهد که شب‌ها مردم عادی می‌آیند و صبح بازگردانده می‌شوند؛ یعنی نباید از این بازگرداندن جمعی و ظلمی که در آن هست غافل شد.

 شما در مقابل این رویکرد کمپینی راه انداخته‌اید که رد مرز را نقد می‌کند. استقبال جامعه مدنی ایران از این کمپین چطور بوده؟

این کمپین از دل یک اراده جمعی و چندین جلسات گفت‎وگو شکل گرفت که فعالان و مربیان افغانستانی تشکل‌های حامی کودکان نیز در آن حضور داشتند. این فعالان به‌واسطه ارتباطشان با جامعه مهاجر و کار با سمن‌ها از تجربه انتقال آشنایان یا دوستانشان به مرزها و بازگرداندنشان می‌گفتند و بر اهمیت پذیرش پناهجویان و حتی احقاق حقوق شهروندی مهاجران ایران تأکید می‌کردند. درواقع ما در ابتدا این تجربه را جمع کردیم، این روایت‌ها را دیدیم و شنیدیم. فکر می‌کنم این روند با روند عادی بسیاری از کمپین‌ها کمی متفاوت بود، به جای اینکه از بالا به پایین باشد چند نفر کنار هم بیایند و بیانیه‌ای نوشته شود و چند هزار امضا بگیرد و بعد فراموش شود و ما یک چیزی را شروع کنیم و بعد منتظر شویم تا نتیجه را ببینیم. ما از شنیدن شروع کردیم و تلاش جمعی و نهادی برای تغییر وضعیت. از خود فعالان افغانستانی شنیدیم. از کسانی که تجربه کار مدنی داشتند. تشکل‌های حامی کودکان به‌واسطه حمایت از کودکان و خانواده‌هایشان ارتباط خوبی با جامعه مهاجر و پناهنده ایران دارند و نسبت به آن دغدغه دارند به نظر من این بخش ارزشمند این کمپین بود که سعی کردیم مطالبات ما بازتاب مطالبات خود افغانستانی‌ها باشد، حتی اولویت مطالبات را با آن‌ها مشخص کردیم. مثلاً ما در ابتدا به حمایت همه‌جانبه فکر کردیم، بعد دیدیم رد مرز و پذیرش پناهجویی برای آن‌ها خیلی جدی‌تر است و فکر می‌کنند تجربه سهمگین‌تری هست. درنتیجه وقتی این مطالبات مطرح شد مخالفت‌هایی هم با آن بود، حتی میان ان‌جی‌اوها نظر مخالف وجود داشت. آن را رادیکال یا نشدنی می‌خواندند و از «کمبود منابع و زیرساخت» می‌گفتند، اما ما از آن‌ها پایین نیامدیم و پیگیری مطالبات جامعه افغانستانی ایران و حق پناهجویان را قربانی تعداد نهادها یا طیف‌های موافق ایرانی نکردیم. برای من جالب است علیه طالبان حرف زیاد زده می‌شود و هشتگ زده می‌شود و ویدئو و آهنگ به اشتراک گذاشته می‌شود، اما به هنگام نشان دادن همبستگی واقعی و حمایت از مهاجران پس می‌کشیم و به دیگری‌سازی «ما و آن‌ها» می‌افتیم. تا آنجا که ما مسئله را درک کردیم، اولویت‌ها باید این باشند: توقف رد مرز مهاجران؛ پذیرش پناهجویان؛ و حمایت همه‌جانبه از پناهندگان. ما روی این مسائل کار می‌کنیم و الآن هم به‌مرور نهادهای مدنی دیگر هم دارند به ما می‌پیوندند. الآن ۴۲ نهاد این کمپین را همراهی می‌کنند، درحالی‌که در ابتدا ۲۶ نهاد بود. می‌گویند راه که بیفتیم ترسمان می‌ریزد. اتفاقاً تمامی آنچه این کمپین می‌خواهد کف مطالبات است، همسو با پیمان‌نامه حقوق کودک است و از این‌سو حتی رادیکال هم نیست. مسئله ما بیانیه‌نویسی نبود. ما می‌خواستیم یک کار مستمر علیه همه تبعیض‌ها و نابرابری‌هایی که مهاجران با آن مواجه‌اند بشود.

 فکر می‌کنید پذیرش خود جامعه ایران نسبت به شهروندان افغانستانی چقدر است؟ به هر حال همراهی نهادها یک مسئله است، اما پذیرش جامعه هم مهم است.

باید خیلی کار کنیم. هم همدلی ایجاد کرد و هم واقعیت را به رسمیت شناخت. این به رسمیت شناسی و حق قائل شدن و ایجاد همدلی برای نهادهای مدنی مثل یک آزمون و چالش است. باید ببینیم از این آزمون چگونه بیرون می‌آییم. ابتدا باید ببینیم چقدر می‌توانیم با هم کار کنیم. این فرآیند زمان می‌خواهد. بعد ببینیم چه کار می‌خواهیم برای ادامه مسیر بکنیم. من فکر می‌کنم در این مسیر باید خودمان را هم نقد کنیم. تشکل‌های حامی کودکان کار سال‌هاست که با اجتماعات افغانستانی کار کرده‌ایم. آن کودکان درس خواندند و بزرگ شدند و به مدرسه و دانشگاه رفتند. چقدر از این‌ها در تشکل‌های ما نقش پذیرفتند و به کار گرفته شدند؟ چند نفر از این‌ها در این تشکل‌ها مسئولیت داشتند؟ به نظر می‌آید غفلت کردیم. شاید این کمپین و شاید این اتفاقات فرصتی باشد ما برگردیم و ببینیم کدام بخش‌ها هستند که باید نقد شوند؟ چطور باید این اتفاق بیفتد؟ در ساختار اداری خودمان چه تغییراتی باید ایجاد شود؟ همین الآن باید ببینیم در چنین کمپینی چند نفر از مدیرهای آن‌ها افغانستانی هستند و فعال هستند.

استدلال بخشی از مخالفان چنین کمپین یا فعالیت‌هایی این است که ما ظرفیت‌های اقتصادی لازم برای پذیرش این نیروها را نداریم. جواب شما به این استدلال چیست؟

این انتقاد که ما ظرفیت اقتصادی نداریم تقریباً از چهل پنجاه سال گذشته در تمام کشورها همیشه بهانه احزاب راست‌گرا بوده است، الآن ما برای خودمان باید چکار کنیم؟ برای اقتصادمان چکار کنیم؟ ما در بحران هستیم؟ الآن سیل آمده چکار کنیم؟ یعنی یک چیز معمول و رایج است و اولین چیزی که همه می‌گویند همین است. اولاً در کنه این حرف یک «ما» و «دیگری» وجود دارد. در ریشه این بحث، ما و دیگری وجود دارد؛ یعنی اول ما و اولویت ما هستیم و اگر ماند به دیگران هم می‌رسد. معلوم هم نیست کی نوبت به «دیگری» می‌رسد یا اصلاً باید نوبتی در کار باشد. همیشه نابرابری‌های اقتصادی بهانه‌ای بوده برای رد کردن این پیشنهاد‌ها و اینکه بار کاستی‌ها و نابرابری‌ها را بر دوش مهاجران و اقلیت‌هایی بیندازند که از آن‌ها سلب صدا کرده‌اند تا اذهان را منحرف کنند. در دهه ۷۰ گفته می‌شد کارگران افغانستانی زیاد شدند و کارهای ما را گرفتند و ما به اقتصاد خود نرسیدیم. حالا آیا واقعاً مسئله اقتصادی کشور در آن برهه مسئله کارگران افغانستانی بود یا نابرابری در ساختار اجتماعی و اقتصادی؟ می‌خواهم بگویم این بهانه است و بیایم این بهانه را کنار بگذاریم. حرف‌ها هم جالب است که از یک طرف می‌گویند مرزها باید بسته شود، ما باید مراقب باشیم، ما باید کنترل کنیم بعد بلافاصله این عدد ۷۰۰ هزار نفر مهاجر افغان را می‌گویند که من نمی‌دانم از کجا آمده است و چرا آن‌قدر تکرار می‌شود. به نظرم یک نوع مهاجرستیزی یا مهاجرهراسی هست که از یک طرف می‌گوید بگذاریم مرز بسته شود و از طرف دیگر می‌گوید ۷۰۰ هزار نفر آمده‎اند و الآن باید چه کار کنیم؟ اگر قرار بود ۷۰۰ هزار نفر وارد شوند، خوب مرز را باز می‌کردید، آن‌ها را ثبت‌نام می‌کردید، می‌دانستیم کجا هستند و به چه کمک‌هایی نیاز دارند، پایگاه داده برای تسهیل حمایت‌ها ایجاد می‌کردیم. این دو اظهارنظر اصلاً با هم نمی‌خواند و تناقض دارد، معلوم است بهانه است و از همان دیگرستیزی می‌آید. می‌گویند ما می‌خواهیم کمک کنیم و کنترل کنیم و مشکل را با گفت‎وگو حل کنیم. خوب می‌خواهید با کی صحبت کنید؟ با طالبان؟ اگر این عدد صحیح است، باید سعی کنیم مسیر پناهجویی را برای آن‌ها اعلام کنیم؛ یعنی به جای اینکه این‌ها با قاچاق‌بر بیایند با عزت و احترام و کرامت وارد شوند، کارت بگیرند، بدانیم کجا هستند و مسیرشان برای شهروند شدن چیست و چه حمایت‌هایی نیاز دارند.

آیا این کمپین توانسته وارد گفت‎ وگو با نهادهای حاکمیتی شود و مطالباتش را از آن طریق پیگیری کند؟

از عمر مطالبه‌گری این کمپین تنها یک هفته می‌گذرد. به نظرم زود است در راستای مطالبه‌گری بگوییم آیا نتیجه گرفتیم یا نه.

چشم‌اندازی دارید؟

این کمپین سه بخش دارد. بخش اول متوقف شدن رد مرز است که امری دست‌یافتنی و امکان‌پذیر است، نه ایده‌آل‌گرایانه. مرزها باید قانونی باز باشد برای اینکه همه می‌دانیم کشور افغانستان الآن کشوری نیست که کسی بتواند به آن برگردد و بهتر است بدون چون و چرا رد مرز متوقف شود.

پیش‌تر بحث دستگیری و بازگرداندن کودکان به اسم‌های مختلف مثل ساماندهی یا توان‌افزایی بود و این موضوعی است که پیشینه دارد. درواقع شبکه یاری کودکان کار همیشه مخالف این رد مرزها بوده است. ما می‌گوییم این روند باید متوقف شود. کسی که اینجا ساکن است نباید بازگردانده شود به جایی که ناامن است. این قاعده به‌ویژه درباره زنان و کودکان بسیار مهم است. این چشم‌انداز ماست که معتقدیم از طریق مذاکره و تبدیل کردن آن به یک خواست اجتماعی که پشتوانه دارد اتفاق خواهد افتاد. همین الان پناهجویان دارند وارد مرز می‌شوند. کسی هم نمی‌تواند جلو آن‌ها را بگیرد. ما باید این‎ها را بپذیریم و دست قاچاق‌برها را از ماجرا کوتاه کنیم. این اتفاق با تسهیل می‌افتد نه با کنترل. مسیر پناهجو باید امن شود. این‌ها انسان‌هایی هستند که در حال کوچ هستند. به هر دلیلی از سرزمین خود کوچ می‌کنند باید کرامت آن‌ها حفظ شود. من فکر می‌کنم این مطالبه دست‌یافتنی است؛ البته باید صبر داشت و پیگیری کرد.

اما شبکه یاری کودکان کار که این کمپین از هم‎افزایی تشکل‌های عضو آن شکل گرفت هم کارهایی در این حوزه می‌کند. شبکه بر اساس اساسنامه‌اش نمی‌تواند در بحران‌ها کار اجرایی کند. ما خدمات مستقیم به پناهجویان نمی‌دهیم، بلکه از یک‎سو نهادهایی را که در ارتباط با کمپین به ما می‌پیوندند ظرفیت‌سنجی می‌کنیم که چه خدماتی می‌توانند بدهند؟ آیا خدمات حقوقی می‌دهند، آموزش، معیشت، سلامت، مددکاری می‌دهند یا حمایت‌های دیگر دارند. از سوی دیگر خانواده‌هایی که پناهجو هستند را هم نیازسنجی می‌کنیم. این دو دسته را در یک شبکه با هم پیوند می‌دهیم و فرآیند را تسهیل می‌کنیم. اولویت ما به‌واسطه مأموریت شبکه کودکان و خانواده‌های آن‎هاست.

الآن هم کارهایی انجام شده و خوشبختانه من خیلی امیدوارم که در این زمینه در طول هفته‌های آینده اتفاقات بهتری بیفتد، خصوصاً اینکه نهادهای جدیدی که به ما پیوستند ظرفیت‌های جدیدی ایجاد کردند. پیوستن به این کمپین به معنای امضا نیست، بلکه نوعی تعهد برای انجام کار است.

در اهمیت مقاومت روی نفی رد مرز یک تجربه از دوستی که با دو خواهر مهاجر گفت‌وگو می‌کرد برای شما می‌گویم. این دو دختر قرار نبود برگردند و آن‌ها در ایران می‌مانند، اما ماجرای بازگرداندن مهاجران آنقدر مسئله مهمی برای آن‌هاست که در طول مصاحبه گفته بودند اگر ما را برگردانند، هر دو زهر خواهیم خورد. می‌خواهم بگویم که چه ترسی در مهاجران از بازگشت به افغانستان است. ما باید خیلی مراقب مواضع‌مان باشیم. باید ببینیم به چه چیزی آسیب می‌زنیم و چه حسی و ترسی در این انسان‌هایی که زندگی و خانه و کاشانه خود را رها کردند و خود را به هر مشقتی از آن وضعیت خارج کرده‌اند ایجاد می‌کنیم.■

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط