بدون دیدگاه

چالش‌های قومی؛ نتیجه بی‌مهری به هویت ایرانی

 

همبستگی تاریخی اقوام ایرانی و تهدیدات یک قرن اخیر در گفت‌وگو با احسان هوشمند

 

حفاظت از منافع اسرائیل در منطقه همواره موردتوجه امریکا بوده و در این راستا طرح موزائیکی‌کردن خاورمیانه را پیش می‌برد. تلاش برای ایجاد تنش در خاورمیانه و برخوردهای قومی و مذهبی نیز در همین زمینه است. با احسان هوشمند درباره چالش‌های قومی در ایران و خاورمیانه به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

شما در مورد مسائل داخلی ایران و اقوام مانند آذربایجان، خوزستان و بلوچستان کار می‌کنید و دستاوردهای خوبی هم داشتید. مسائلی که در عراق، ترکیه و مناطق کردنشین می‌گذرد نقطه‌عطف جدیدی در زمینه اقوام در منطقه را ایجاد کرده است. شما روند اوضاع را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

از شما تشکر می‌کنم که فرصت گفت‌وگو درباره یکی از مهم‌ترین مسائل امروز ایران یعنی مسئله اقوام ایران را مهیا کردید. در سال‌های گذشته افزون بر انتشار سه شماره «کردستان همیشه قابل‌کشف» که تأثیر زیادی هم در میان اندیشمندان و تحلیلگران و هم مردم عادی به‌ویژه علاقه‌مندان به تاریخ سیاسی کردستان داشت و نیز مورد استقبال قرار گرفت در بسیاری از شماره‌های چشم‌انداز در مورد مسائل راهبردی مطالبی منتشر شده و امیدوارم که این رویه استمرار داشته باشد.

مسئله قومی در ایران مسئله تازه‌ای است. اگر به گذشته تاریخی‌مان بنگریم، اساساً در طول چند هزار سال گذشته که مردم ایران با هم زندگی می‌کردند، مهم‌ترین شاخص‌های هویت اجتماعی‌شان را بر مبنای سازه‌هایی تعریف می‌کردند که مفاهیمی چون قوم و اقوام خیلی خودش را در آن نشان نمی‌داد. به‌عبارت‌ دیگر جامعه ایران در طول چند هزار سال گذشته، خودش را بر مبنای شهر یا عشایر یا خاندان‌ها تعریف می‌کرد. ما تا ۱۵۰ سال گذشته هیچ اندیشمندی را نمی‌بینیم و نمی‌شناسیم که او را با صفت قومی‌اش شناخته باشیم، درحالی‌که صفت شهر دارای اهمیت زیادی بوده است.

وقتی می‌گوییم قطران نمی‌گوییم قطران آذری یا آذری ترک، می‌گوییم قطران تبریزی؛ یعنی شهر تبریز مهم است. می‌گوییم منوچهری دامغانی یا حافظ شیرازی یا عبدالرزاق اصفهانی؛ یعنی شهر آدم‌ها مبنای هویتشان است. در طول چند هزار سال گذشته یک جامعه متمدنی بوده‌ایم و شهر مرکز همه تحولات بود، مرکز بازاندیشی بود، مرکز تمام فعل‌وانفعالات فکری، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بود. شهر بود که هویت ما را تعریف می‌کرد. شهر یا مکان (شهر و روستا) در ایران در طول چند هزار سال گذشته در ایران دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای بوده است که البته مکان‌های بزرگ‌تر مثل نیشابور، اصفهان، کرمانشاه، ری، قزوین، شیراز، طوس و غیره شهرهایی بودند که اندیشمندان بزرگ ما هویت خودشان را بر اساس آن تعریف می‌کردند؛ البته در رقابت با این شهرها طوایف و عشایری هم بودند که در اطراف شهرها یا در گوشه و کنار کشور سهمی در مناسبات اجتماعی داشتند و تولیداتی هم داشتند و گاه به شهرها اعمال فشار می‌کردند و برای همین در تاریخ ایران حائز اهمیت هستند؛ طوایف مانند خاندان صفویه، طوایف قزلباش، طوایف افشار، زند و قاجار؛ به‌ویژه از زمانی که حضور سلاجقه و مغول‌ها در ایران تقویت می‌شود نقش طوایف هم بیشتر می‌شود؛ یعنی در زندگی اجتماعی ایرانیان افزون بر شهر متغیر دیگری به نام طوایف حائز اهمیت هستند. نکته بعدی خاندان‌ها هستند که پیش از اسلام و مانند اشکانیان به‌ویژه در دوره اسلامی نقش برجسته‌ای دارند. خاندان‌هایی که توانستند بخشی از میراث تاریخی، سیاسی، فرهنگی و ایرانی را به نظام سیاسی منتقل کنند که حاکمیت‌های محلی را تشکیل بدهند. نام این خاندان‌ها را که از دوره بنی‌عباس به بعد از امیران می‌شوند زیاد شنیدیم مانند خاندان برامکه یا نوبختی که موفق می‌شوند الگوهای کشورداری را در دربار عباسی منتقل کنند.

سه مفهوم  در تحلیل مناسبات اجتماعی هویتی ایرانیان پیش از تاریخ معاصر حائز اهمیت است؛ یک: شهر، دو: خاندان، سه: طوایف و عشایر. اینجا نامی از اقوام نمی‌شنویم. ما در طول تاریخ چند هزار ساله کسی را نداریم که به صفت کُرد بودن یا بلوچ بودن بشناسیم. حسین کُرد شبستری برای تاریخ معاصر است. ناگفته نماند که برخی از این مفاهیم که جدیداً به کار می‌رود معنای قومی نداشتند؛ کرد معنای معیشتی داشته است؛ تمام کسانی که کوچرو بودند و در دوره ایرانی اسلامی هم در میان عرب‌ها و هم ایرانی‌ها کسانی که معیشتشان بر مبنای همراهی با دام‌هایشان بود و شبانکاره بودند و زندگیشان بر مبنای اقتصادی نگهداری دام بود کُرد می‌گفتند.

بارزانی‌ها قوم نبودند؟ طایفه بودند؟

بله. طایفه بودند. ما طوایفی داشتیم که ممکن بود حتی هم‌زبان باشند، ولی با هم در رقابت بودند؛ یعنی طوایف، دیگر بر مبنای صفت زبانی و قومی خود را تعریف نمی‌کردند. در دوره صفویه و قاجار اتحادیه طوایفی داشتیم که حتی زبانشان با هم متفاوت بود. مفهومی به نام قوم، اقوام و قومیت تقریباً کمتر از صد و اندی سال پیش وارد نظام فکری و سیاسی ما می‌شود. در ایران کشف مفاهیمی مثل قوم کُرد، آذری، بلوچ و ترکمن بخشی به تحولات شوروی و ایده خلق‌سازی در گفتار لنین و حق تعیین سرنوشت برمی‌گردد. چرا؟ اتحاد جماهیر شوروی متشکل از سرزمین‌هایی بود که بخش عمده آن سرزمین‌ها را در تاریخ چند صدسال گذشته‌اش اشغال کرده بود. دولت تزاری روسیه موفق شده بود بخش‌هایی از ایران، قفقاز و آسیای مرکزی، بخش‌هایی از اروپا و بخش‌هایی از شرق دور را اشغال کند. برای آن‌ها که با جمعیت اصلی روسیه تزاری یعنی اسلاوها هم تاریخ و هم سرنوشت نبودند چه اتفاقی باید می‌افتاد؟ اینجا باید یک نکته‌ای اضافه کنم که روسیه تزاری تا قدرتمند می‌شود یک اتفاق بین‌المللی هم رخ می‌دهد، رقبای روسیه تزاری وقتی‌که نقش روسیه در اروپا رو به افزایش می‌رود تلاش می‌کنند به انحای مختلف روسیه را تضعیف کنند. ازجمله یکی از کارکنان دستگاه سیاست خارجی بریتانیا به نام وامبری که یک یهودی مجارستانی است که در ایران هم زندگی کرده و همه زبان‌های منطقه را یاد گرفته و در روسیه که زندگی می‌کند، متوجه می‌شود روسیه تزاری به‌سوی جنوب یعنی ایران و شبه‌قاره نزدیک می‌شود. چرا نگران است؟ چون نگران است به هند شرقی یا به منطقه تحت استعمار انگلستان نزدیک شود و موقعیت بریتانیا به خطر بیفتد. با تلاش آرمین وامبری از سال ۱۸۶۴ به بعد برای اولین بار ایده پان‌ترکیسم متولد می‌شود. برای اینکه دولت روسیه نتواند در مرزهای جنوبی‌اش پیشروی کند باید یک عامل بازدارنده ایجاد شود. او به‌تدریج در میان تاتارهای کریمه گفتمان یا گفتار یا ایدئولوژی پان‌ترکیسم را رواج می‌دهد. توجه کنید تولد پان‌ترکیسم نه در ترکیه که در روسیه تزاری است. وامبری در حدود ۱۸۶۴ این ایدئولوژی را مطرح می‌کند با هدف اینکه جوامعِ ترک مرزهای جنوبی روسیه بر اساس این ایدئولوژی به پا خیزند و جلوی دولت روسیه بایستند و روسیه نتواند از طریق مرزهای جنوبی‌اش به مرزهای بریتانیا در هند نزدیک شود. این موضوع مهم است که ظهور پان‌ترکیسم ابتدا در روسیه است. چرا؟ با این توجیه که اسلاوتبارها در شرق اروپا و روسیه حقوق سایرین را نقض می‌کنند و با خلق ایدئولوژی پان‌ترکیسم عملاً یک جبهه در برابر پان‌اسلاویسم شکل می‌گیرد. وامبری آدمی است که در لباس درویش در ایران و عثمانی در رفت‌وآمد بوده و داستان‌ها و شایعاتی هم در حاشیه او شکل گرفته است.

ارتباط او با دستگاه امنیتی انگلستان مسجل است؟

ارتباط او با دستگاه سیاست خارجی بریتانیا که مسجل است. در مورد وامبری یکی از منابع مهم کتاب پان‌ترکیسم و الحاق گری نوشته جیکوب لاندو و ترجمه حمید احمدی است. نکته بعدی این است که در این دوره امپراتوری عثمانی در حال اضمحلال و ضعیف شدن است و به‌تدریج کشورهای مختلفی می‌خواهند از ویرانه عثمانی سر دربیاورند؛ البته با شکست عثمانی در جنگ جهانی اول این مسئله اوج می‌گیرد. در این دوره است که ایدئولوژی پان‌ترکیسم در ترکیه هم نفوذ پیدا می‌کند؛ یعنی جز جنوب قفقاز در ترکیه پان‌ترکیسم هم شکل می‌گیرد. فراموش نکنیم در جنوب قفقاز که ما به آن‌ها در منطقه، مسلمانان قفقاز می‌گفتیم نامی از ارمنستان و گرجستان و آذربایجان نبود. می‌دانید که نام جمهوری آذربایجان از ۱۹۱۸ مطرح می‌شود. بعد از انقلاب شوروی دو سالی را اعلام استقلال می‌کنند و بعد بلشویک‌ها موفق می‌شوند که دوباره آنجا را بگیرند. نام آنجا اول دولت قفقاز می‌شود بعد جمهوری آذربایجان و ارمنستان و گرجستان. در شمال قفقاز هم گروهی از نیروهای سیاسی و مساواتیان هم نام آذربایجان ما را ربوده و بر منطقه اران گذاشتند. نام آنجا همیشه اَران بوده و محل سکونت اقوام دیگری بوده که اروپایی‌ها آلبانیای قفقاز می‌گفتند. در ایران پیش از دوره اسلامی، اَران بوده و بعد از دوره اسلامی ارّان.

در دولت عثمانی که در حال فروپاشی است افزون بر ایدئولوژی ترکیسم ما شاهد شکل‌گیری ایدئولوژی کردیسم هم هستیم. ورود مفهومی به نام کُرد یا ترک به ایران مربوط به فروپاشی روسیه تزاری و فروپاشی عثمانی است که وارد ایران می‌شود. تلاش‌های سازمان‌یافته‌ای هم شکل گرفته بود. ترکیه جدید که در حال شکل‌گیری است گروهی از متفکرین ترکیه حول محور اندیشه پان‌ترکیسم جمع می‌شوند و می‌بینند پان‌اسلامیسم یا وحدت پیرامون خلیفه عثمانی به نام خلیفه اسلام جواب نمی‌دهد، دولت عثمانی فروپاشیده و کشورهای عربی و اسلامی زیادی در آسیا و آفریقا  از ترکیه عثمانی جدا شدند. اصلاً مسئله فلسطین امروز میراث تجزیه عثمانی همان روزهاست. آن‌وقت برای تجزیه عثمانی انگلیس و آمریکایی‌ها یعنی دول متفق پیروز جنگ اول، عثمانی را خط‌کشی کردند و دولت‌های جدید را به وجود آوردند که منشأ جنگ‌ها و برحان های زیادی در سده گذشته بوده و در آینده هم خواهد بود. به‌عبارت ‌دیگر ریشه بخش بزرگی از بحران‌های امروز خاورمیانه در فروپاشی عثمانی است. نگاه کنید به خط مرزی کویت و عراق، به اختلافات ارضی امارات با عربستان، به اختلافات لیبی و چاد و کشورهای آفریقایی که این‌ها همه مستعمرات بخشی از عثمانی بودند. اگر الآن نگاه کنید این مرزها گویی با خط‌کش کشیده شده‌اند. بیش از هزار کیلومتر از مرز لیبی یا چاد یا مصر یا مرز عربستان با منطقه بی‌طرف نزدیک کویت گویی مرزشان با خط‌کش کشیده شده و خطوط مرز بدون فرورفتگی، برجستگی شکلی طبیعی ندارد. دولت جدیدی که در ترکیه شکل می‌گیرد می‌بیند بخش عمده‌ای از حیات سیاسی‌اش را از دست داده، بنابراین با نگاه توسعه‌طلبانه به فکر شکل‌گیری یک دنیای تازه هستند؛ دنیای ترک. درواقع به دنبالِ پیداکردن ملت‌های ترک هستند. از چین شروع می‌کنند؛ برای ساختن ایدئولوژی، برای نفوذ در بخش‌هایی از چین تا آسیای مرکزی تا ایران تا حتی سرخ‌پوست‌های امریکا که جدیداً می‌گویند زبان آن‌ها ریشه اورالتایی یعنی ترکی دارد که با زبان آذری متفاوت است.

ما می‌دانیم که در آذربایجان مردم هیچ‌گاه تا چند سده گذشته ترک‌زبان نبودند. مردم تا دوره سلاجقه در آذربایجان به آذری سخن می‌گفتند، زبانی که مثل زبان‌های دیگر ایرانی مثل گیلکی بخشی از زبان‌های ایرانی بوده اما به‌تدریج زبان ترکی به آنجا نفوذ می‌کند. این گفتار به‌دقت در گزارش محققین من‌جمله کسروی نشان داده شده و روی آن کار شده است. پان ترک‌ها که در ترکیه شکل می‌گیرند نیم‌نگاهی هم به آذربایجان دارند به‌خصوص که دولت ایران در اواخر دوره قاجار دولت بسیار ضعیفی است که در آستانه فروپاشی است. روشنی بیک یکی از علما و سیاستمداران پان‌ترک در استانبول نگاهی به سفارت ایران می‌کند و می‌گوید پرچم یا بیرق ایران کهنه پارچه بی‌نمازی است، دوره اضمحلال آن رسیده و ما باید به فکر باشیم که بخش‌های ترک ایران را تحت سیطره خود درآوریم. همین چند روز پیش یکی از نمایندگان حرکت ملی و سپس یکی از اعضای حزب گرگ خاکستری ترکیه صحبتی علیه ایران کرد و گفت باید بخش‌های آذربایجان ایران را اشغال کنیم.

احتمالاً به خاطر اعلام نظر ایران در مورد سوریه است.

به گذشته برگردیم. از این تاریخ جریان‌های کُردی و ترکی شروع به نشر ایدئولوژی خود در ایران می‌کنند و از اینجاست که خودشان را کُرد و ترک می‌شناسند. تا این زمان افراد خودشان را با هویت قومی‌شان معرفی نمی‌کردند. در تاریخ معاصر این هویت قومی شکل می‌گیرد. به سؤال شما برمی‌گردم. در سده گذشته یعنی بعد از فروپاشی عثمانی و روسیه تزاری گفتارهای قوم‌گرایانه که نمود خیلی جدی آن در ماجرای فرقه دموکرات آذربایجان در سال ۲۴ و ۲۵ یا جمهوری مهاباد در سال ۲۵ یا درگیری‌های اول انقلاب در کردستان و بعد خوزستان و بعد کمتر ترکمن‌صحرا  و خیلی کمتر در زاهدان در سال ۵۷ تا ۵۹ شکل می‌گیرد، اما در تاریخ معاصر بعد از فروپاشی شوروی و بعد از شکل‌گیری اقلیم کردستان دور جدیدی از مباحث قومی در ایران شکل می‌گیرد که نظام سیاسی یا از آن غافل است یا جناح‌بندی‌های سیاسی در دوره‌هایی از آن سوءاستفاده می‌کنند. این استفاده ابزاری به دو شکل است یا مثل انتخابات مجلس و انتخابات ریاست‌جمهوری یک عده‌ای می‌خواهند به نام اقوام ایرانی کسب رأی کنند یا بنا به قولی با تحریک هواداران یک تیم فوتبال مثل تیم تراکتورسازی که می‌گویند این نهاد یا آن نهاد در شکل‌گیری مباحث قومی در حاشیه فوتبال نقش داشتند این مباحث به‌طور عمده شکل می‌گیرد.

در سال‌های گذشته میان جمهوری اسلامی و کشورهای منطقه رقابت‌های منطقه‌ای تشدید شده است، همین‌طور با کشورهای غربی و به‌ویژه ایالات‌متحده تنش‌ها شدت گرفته است. این دو گروه کشورها یعنی امریکا و کشورهای منطقه با ابزارهای متفاوتی قصد فشار بر ایران را دارند. یکی از این ابزارها مباحث قومی است با چند حرکت: یک استفاده از ابزار رسانه‌ای، رسانه‌های مهم بین‌المللی و رسانه‌های پربیننده داخلی مثل رادیو امریکا و بی‌بی‌سی یا بقیه رسانه‌های جدید فارسی‌زبان مثل من وتو و ایران اینترنشنال به‌اضافه رسانه‌های قومی تازه شکل‌گرفته مثل گوناز تی‌وی و رسانه‌های ترکی و کردی شروع به انتشار مطالب قابل‌توجهی با کانون قرار دادن یک قوم کردند؛ مثلاً ترک‌ها یا کُردها. حدود پنجاه شبکه عربی از طریق دنیای عرب برای خوزستانی‌های ما تولید برنامه دارند، در حوزه کُردی بیش از یکصد شبکه در حال تولید برنامه هستند، در حوزه ترکی هم به همین میزان؛ به‌ویژه از دور دوم به قدرت رسیدن آک‌پ و رجب طیب اردوغان و تشدید تنش‌ها در خاورمیانه عربی به‌ویژه در عراق و سوریه و مصر و لیبی سیاست منطقه‌ای دولت اردوغان هم توسعه‌طلبانه و هم تهاجمی شده است. خودبه‌خود راهبرد توسعه‌طلبی همراه با خود دخالت نظامی دارد، بی‌باکی در برابر قوانین بین‌المللی، در برابر حفظ تمامیت ارضی کشورها، حسن هم‌جواری با همسایگان را هم زیر پا می‌گذارد.

یک تحلیل در ترکیه شکل گرفت و به نظرم تحلیل راهبردی است. دولت ترکیه یک خطای محاسباتی در سال ۹۱ میلادی بعد از فروپاشی شوروی و حمله عراق به کویت و حمله نیروهای متحد به عراق کرد. ملت عراق ازجمله کردهای عراقی قیام کردند و صدام آن‌ها را سرکوب کرد. با حمله صدام به کردها آن‌ها به‌سوی ایران و ترکیه آواره شدند. ایران آن‌ها را با آغوش پذیرفت و بیش از ۷۰۰ هزار کُرد وارد ایران شدند، اما ترکیه مرزهایش را باز نکرد، در مرز سلاح سنگین مستقر کرد، چون نگران بودند اگر کردهای عراقی وارد ترکیه شوند کردهای ترکیه تحت تأثیر جنبش کردهای عراقی قرار بگیرند. پس حتی با توپ و شلیک مسلسل اجازه ورود به آن‌ها نداد یا اگر اجازه داد تعداد کمی را در اردوگاه‌ها نگه داشت؛ و ترکیه نگران از این موج آوارگان با فرانسه وارد یک بازی محاسباتی غلط شد و طرح منطقه پروازممنوع در شمال عراق را طرح و در سازمان ملل حمایت کرد. درنتیجه دولت اقلیم کُردی در شمال عراق شکل گرفت. به‌محض شکل گرفتن دولت اقلیم کُردی یعنی وقتی خلأ قدرت نظامی عراق در آنجا شکل گرفت، پ‌ک‌ک در مرزهای جنوبی ترکیه به شکل گسترده‌ای مستقر شد و عملاً کوه‌های قندیل محل تجمع عناصر پ‌ک‌ک شد. این نکته مهم خطای تحلیلی ترکیه بود. رئیس‌جمهور وقت ترکیه اوزال بود.

اتفاق دوم در دوره اردوغان رخ داد. وقتی‌که دولت اردوغان سر کار است سوریه متشنج می‌شود. ترکیه از معارضین به‌ویژه ارتش آزاد و جبهه النصره یعنی القاعده سوریه و اخوان المسلمین در سوریه حمایت می‌کند. در نظر آن‌ها دولت بشار اسد تا شش ماه دیگر سقوط خواهد کرد و ترکیه می‌تواند به‌عنوان یک دولت اثرگذار عملاً نفوذ قابل‌توجهی در سوریه پیدا کند، البته در عراق هم بعد از فرار طارق هاشمی به ترکیه دخالت می‌کند؛ یعنی دولت ترکیه از معارضین سوری حمایت می‌کند. دولت سوریه مناطق کردنشین شمال سوریه را تخلیه می‌کند و آن‌ها را به دست نیروهایی می‌سپارد که بعداً قسد یا قوات سوریا الدیمقراطیه (نیروهای سوریه دموکراتیک) می‌شوند؛ یعنی عملاً پ‌ک‌ک به شمال شرق سوریه می‌آید و سه کانتون کُردی تأسیس می‌شود، نتیجه آن چه می‌شود؟ مرزهای خاورمیانه‌ای ترکیه از همسایگی با عراق تبدیل به همسایگی با مرزهای اقلیم کردستان عراق می‌شود و مرزهای دولت سوریه می‌شود مرزهای با کانتون های کُردی، به‌عبارتئ ‌دیگر مرزهای دولت ترکیه از دو سمت هم‌مرز با دولت‌های کردی می‌شود؛ دولت‌های کُردی از یک ‌طرف اقلیم کردستان عراق و از طرف دیگر گروه‌های کردهای سوریه (کانتون کُرد سوریه)، فراموش نکنیم بزرگ‌ترین چالش ترکیه با کردهای پ‌ک‌ک است و حالا از طرف دو تا از همسایه‌های مسلمانش با کردها همسایه شده است. یکسری از تحلیلگران ترکیه به این جمع‌بندی رسیدند که ممکن است به‌زودی ایران با امریکا وارد جنگ بشود و در صورت بی‌ثباتی ایران، امریکایی‌ها در ایران دنبال منافع خودشان باشند و البته تحلیل آن‌ها این است که مرز ایران با ترکیه، از شمالی‌ترینش یعنی ماکو تا جنوبی‌ترینش یعنی اشنویه تماماً کردنشین است و ممکن است در صورت بی‌ثباتی وضعیت ایران یک شورش کُردی در مرزهای ایران با ترکیه شکل بگیرد و ترکیه از سه جهت در محاصره گروه‌های کُرد قرار بگیرد. این بار ترکیه نمی‌خواهد خطای استراتژیکی را تکرار کند که در مورد سوریه و عراق مرتکب شد و می‌خواهد با تحریک جریان پان‌ترکیسم در ایران جریان کردها را سرکوب و به حاشیه ببرد که می‌بینید این بار در شعارهای پان‌ترکیست‌ها مرگ بر کُرد سر داده شد و این بخشی از سیاست راهبردی ترکیه است. این سیاست در ایران به‌جدّ مورد توجه قرار نگرفته است و کمتر درباره آن بحث و تحلیل صورت گرفته است؛ یعنی افزون بر انگیزه همیشگی ترکیه برای نفوذ در ایران به‌ویژه در میان آذری‌های ایران در شرایط فعلی عامل تاکتیکی دیگری هم بر مباحث پیشین افزوده شده است.

نچیروان بارزانی گفته ترکیه علیه کردها نیست علیه پ‌ک‌ک است.

یک اتفاق دیگر هم در بین دیگر رقبای منطقه‌ای ایران یعنی اعراب به سردستگی عربستان و مصر افتاده. اعراب به رهبری مصر از گذشته به دنبال جریان‌سازی در بین اعراب ایران به‌منظور ایجاد جنبش جدایی‌طلب بودند. هم مصر در زمان ناصر وهم بعد از آن در عراق عبدالکریم قاسم این موضوع را دنبال می‌کردند، اما در یک دهه اخیر و با تنش‌هایی که بین ایران و عربستان ایجاد شد دولت‌های عربی به فکر اثرگذاری در خوزستان بودند و به دلیل اینکه اعراب خوزستان شیعه بودند می‌گفتند اگر این‌ها از ایران جدا هم شوند باز به دلیل شیعه بودن زیر پرچم دولت ایران خواهند بود و به همین خاطر شروع به تبلیغات درزمینه مذهبی برای تغییر مذهب اعراب شیعه خوزستان کردند و در سه دهه گذشته تلاش برای تغییر مذهب از شیعه به وهابیت در خوزستان آغاز شده است. این جریان بعد از ظهور داعش تشدید می‌شود و تعدادی از اعراب خوزستان وهابی می‌شوند و به داعش می‌پیوندند و می‌دانیم ده‌ها تن از اعراب خوزستان به سوریه رفتند و برای داعش جنگیدند، گروهی هم به سمت افغانستان رفتند، ولی بیشتر سمت عراق و سوریه رفتند. پس ما تا اینجا شاهد تحرکات دو جریان قومی در مناطق آذربایجان و خوزستان هستیم که به‌شدت فعال شدند و پروژه کُردی هم وارد دوره تازه‌ای شده است، پس عملاً در مرزهای شمال غرب، غرب و جنوب غربی کشور شاهد مسائل قومی پیچیده‌ای هستیم که بخشی از آن در قالب فعالیت‌های فرهنگی و رسانه‌ای خودش را نشان می‌دهد که اگر بی‌ثباتی در ایران رخ بدهد این سیاست، تهاجمی هم خواهد شد.

یک اتفاق دیگر هم در شرق کشور در حال رخ دادن است: آن ‌هم برهم خوردن نظام قبیله و طایفه‌ای در بلوچستان است که در اثر چپ‌روی حکومت و گروه‌‌‌های سیاسی در ابتدای انقلاب رخ داد؛ یعنی آمدند با سرداران و رؤسای قبایل بلوچ با توجیه فئودال بودن برخورد کردند درصورتی‌که بسیاری از این‌ها اصلاً زمین هم نداشتند و آدم‌هایی بودند که فقط معتمد طوایفیشان بودند. ما این‌ها را سرکوب کردیم و درنتیجه مولوی‌ها که در رده سه و چهار نظام سنتی آنجا قرار داشتند، در رده اول قرار گرفته و قدرتمند شدند و برخلاف غرب کشور که جمهوری اسلامی موفق می‌شود با احداث مرکز اسلامی غرب کشور مدیریت مذهبی این منطقه را به دست بگیرد در شرق کشور این امکان برایش ایجاد نمی‌شود و به‌تدریج میزان مدارس علوم دینی اهل سنت زیر نظر مولوی‌ها به‌شدت رشد می‌کند و شاید در سال‌های گذشته ده برابر شده تا جایی که مدارس دینی برای زنان و حتی کودکان و نوجوانان ایجاد شده است. این در حالی است که آن‌سوی مرز هم تحولاتی در خصوص حنفی‌ها در حال رخ دادن است و در افغانستان و پاکستان گرایش به حنفیه بسیار زیاد شده به‌خصوص در افغانستان که نیمی از خاک این کشور را در دست دارند.

به سمت ابوحنفیه بروند که خوب است.

بله. اما به دلیل تأثیرات عربستان با مکتب دیوبندی و نیز وهابیت تلفیق‌شده و به سمت وهابیت گرایش پیدا کرده است. همه این‌ها نشان می‌دهد وضعیت اقوام دچار تحولاتی شده که نیازمند توجه بیش‌ازپیش است. این تحولات به‌حدی بوده که حتی در بین نمایندگان مجلس هم اثرگذار بوده و می‌بینیم لحن بخشی از نمایندگان شمال غرب کشور در مجلس شورای اسلامی چقدر تحت تأثیر پان‌ترکیسم قرار گرفته است.

به نظر شما نقش نیروهای اصیل ملی، دولت و به‌طورکلی نظام چه می‌تواند باشد؟

به‌جز اول انقلاب که مسئله کردستان به وجود آمد موضوع اقوام جزو موضوعات مورد توجه مسئولان نظام نبوده است. بگذارید با یک مثال خدمتتان عرض کنم. ما در چشم‌انداز و در بحث اقوام مطالب زیادی ازجمله چندین خاطره و تاریخ شفاهی منتشر کردیم. در این مطالب من یک سؤال مشترک از همه افراد اعم از هاشمی رفسنجانی، صدر حاج سید جوادی، دکتر یزدی و دیگران پرسیدم که آیا شما آماده بودید با مسئله اقوام روبه‌رو شوید؟ به‌جز مرحوم دکتر یزدی همگی گفتند خیر. ما همین الآن هم همین سؤال را در خصوص همبستگی و انسجام ملی از مسئولان فعلی کشور بپرسیم پاسخ مناسب دریافت نمی‌کنیم.

بعد از انقلاب و به‌ویژه بعد از جنگ توجه به ایران و ایرانی، تمدن و تاریخ و فرهنگ ایران به‌شدت کمرنگ و دچار بی‌مهری شد. در کتاب‌های درسی بد عمل شد، دولت‌ها به این موضوع کم‌اهمیت دادند، در آموزش عالی هم وضع بسیار بد بود. بومی‌گزینی نظام پذیرش دانشجو ضربه بزرگی به همبستگی ملّی وارد کرد. در این خلأ به‌وجود آمده جا برای بروز تضادهای قومی باز شد. ما نسبت به هویت ملی و تمدن ایرانی بی‌توجهی و گاهی بی‌مهری و توهین کردیم و می‌بینیم هنوز برای برگزاری یک مراسم بزرگداشت کوروش چقدر مانع از طرف نهادهای امنیتی و نظامی ایجاد می‌شود. نتیجه این بی‌توجهی و حتی گاهی بازی سیاسی و رقابت انتخاباتی در میان دولتمردان دامن زدن به تضادهای قومیتی می‌شود؛ اما افزون بر نظام و دولت، نیروهای ملی هم نتوانستند اهمیت مسائل قومی را درک کنند. ما دیگر فردی مانند دکتر ورجاوند نداریم که به حساسیت مسائل قومی پی برده باشند و اهمیت این مباحث را برجسته کنند. بسیاری از نیروهای سیاسی که به گروه مخالف تبدیل شدند فکر می‌کنند برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی بد نیست که به مسائل قومی دامن بزنیم و می‌خواهند از این موضوع استفاده ابزاری کنند، حتی به قیمت نابودی ایران. کمابیش در جریان نشست‌های مقامات مریکایی با نماینده‌های گروه‌های تجزیه‌طلب قرار دارید؛ مثل نشست رهبران گروه‌های کُرد با مقامات امریکا و عکس یادگاری گرفتن رهبران کومله و دموکرات با مقامات امریکایی و ورود نیروهای امنیتی اسرائیل به این موضوع.

نتیجه می‌گیریم نیروهای ملی هم متوجه اهمیت مسائل قومی نشدند؛ البته در سال‌های گذشته دکتر جواد طباطبایی درزمینه اقوام و به‌خصوص خطر رشد جریان پان‌ترکیسم برای آینده ایران مطالبی را نوشته که تا حدودی باعث حساسیت نیروهای ایرانی شده که امیدواریم اثرگذاری جدی‌ای در پی داشته باشد.

الآن چه باید کرد؟

به‌طورکلی باید دانش کشور درباره موضوعات قومی، همگرایی اقوام و همبستگی ملی افزایش پیدا کند. باید حساسیت‌ها و دغدغه‌ها و آسیب‌شناسی‌ها در این زمینه بیشتر شود. نکته اول بدیهی و بسیار ضروری است؛ تا دانشی نباشد چه باید کَردی شکل نمی‌گیرد. راه‌حل در خلأ شکل نمی‌گیرد. ابتدا باید حساسیت ما بیشتر شود، تولید دانش ما در این زمینه بیشتر شود و بر اساس آن راهبرد هوشمندانه ارائه داد، اما اگر بخواهم بر اساس تجربه خودم در این سال‌ها که در بحث اقوام کار کردم راه‌حلی ارائه دهم باید بگویم مهم‌ترین و بیشترین زمینه یارگیری گروه‌های تجزیه‌طلب بر موضوع ناموزونی توسعه در کشور استوار است و باید برای مقابله با این نارضایتی، کشور به سمت توسعه متوازن حرکت کند. مثالی را در مورد خوزستان می‌زنم؛ استان خوزستان یکی از راهبردی‌ترین استان‌های کشور است. ۸۰ درصد انرژی کشور،‌ بیش از ۲۱ درصد از پتروشیمی کشور، پنج رودخانه کشور، صنایع مهمی مثل فولاد تولید نیشکر و آب و برق و بسیاری از منابع همگی در خوزستان است اما از ۴ هزار روستا در این استان بیش از هزار روستا از آب شرب محروم هستند. استان خوزستان و شهر اهواز با بحران فاضلاب روبه‌رو است، خوزستان ازنظر خدمات شهری و حمل‌ونقل عمومی با بحران روبه‌رو است، خوزستان هم‌اکنون با بحران ۸۵۰ هزار حاشیه‌نشین مواجه است. به نظر شما یک جریان تجزیه‌طلب یا تغییر مذهب برای سرمایه‌گذاری و یارگیری کجا می‌رود؟ به همین مناطق می‌رود تا از موج نارضایتی مردم استفاده کرده و جذب نیرو کند.

سرمایه‌گذاری زیادی در خوزستان شده اما مشکل اینجاست که این سرمایه‌گذاری‌ها ناموزون بوده یعنی در خوزستان بخشی از جمعیت برخوردار است ولی در کنار آن فقر هم شکل گرفته و دلیل آن‌هم ناکارآمدی برنامه‌های توسعه کشور در هشتاد تا نود سال اخیر است. ما در استان‌های مرزی الگوی توسعه موفقی پیاده نکردیم و همین زمینه سرمایه‌گذاری تجزیه‌طلب‌ها در مناطق مرزی و در بین اقوام شده در میان نیروی بیکار و بی‌سرپناه و ناامید و سرخورده!

کردستان که از نظر توسعه بد نبوده است.

درزمینه ایجاد زیرساخت‌ها مثل گازکشی و توسعه برق شرایط کردستان دگرگون شده، اما درزمینه ایجاد اشتغال بسیار بد عمل شده و کردستان رتبه ماقبل آخر درزمینه شاخص‌های توسعه در کشور را داراست. راه‌حل اصلی باید تدوین برنامه جامع توسعه برای استان‌های مرزی باشد.

به دلیل افزایش قیمت ارز صادرات در آن مناطق رونق زیادی پیدا کرده و وضع مردم در اثر این تجارت مرزی خوب است.

تعداد زیادی در استان‌های مرزی درگیر تجارت نیستند. درست است که اقلام صادراتی به عراق و ترکیه بیشتر شده و این تجارت به‌صرفه است اما شما فکر می‌کنید چند درصد مردم استان‌های مرزی درگیر این تجارت هستند؟ در حال حاضر هم که مرزها بسته است و این تجارت دائمی نیست. استان‌های مرزی نیاز به یک برنامه توسعه جدی دارند و این گام اول است. گام بعدی تقویت مشارکت سیاسی و اجتماعی ایرانیان در اداره کشور است. ما اگر بدون توسعه وارد مشارکت سیاسی شویم مانند هند می‌شویم که آن‌هم مشکلات خودش را دارد، این دو باید به‌موازات هم پیش رود. یک شاخص مشارکت سیاسی تقویت حضور نخبگان سیاسی سنی‌مذهب در مسئولیت‌های سیاسی در سایر نقاط کشور نه‌فقط در مناطق سنی‌نشین است چون در استان‌های خودشان به حد اشباع رسیدند و باید در سطح ملی از آن‌ها استفاده کنند.

نکته بعدی تدوین سیاست رسانه‌ای و آموزشی کشور درزمینه هویت ملی و همگرایی ملی است که در این زمینه کاستی‌های فراوانی داریم و درنهایت باز کردن باب گفت‌وگو درباره تجارب تاریخی ما در مناطق مرزی و مجحل سکونت اقوام ایرانی است. الآن شرایطی به وجود آمده که رهبران گروه‌های مسلح سیاسی کردستانی در شبکه‌های ماهواره‌ای از دموکراسی و آزادی سخن می‌گویند درحالی‌که این حرف‌ها با هویت و گذشته‌شان هیچ سازگاری ندارد.

نکته آخر بازبینی در روابط ایران با کشورهای منطقه به‌خصوص عربستان و ترکیه است که هرچقدر تنش‌ها در روابط ما با این کشورها و به‌خصوص عربستان کاهش پیدا کند میزان دخالت و حمایت آن‌ها از گروه‌های تجزیه‌طلب در ایران هم کاهش پیدا می‌کند و کشور و همه منطقه و جهان اسلام از این بازبینی و تقویت روابط سود خواهد برد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط