بدون دیدگاه

چرخش ترامپ به سمت اوباما

 

لطف‌الله میثمی

 

در سال ۱۳۸۷ حجت‌الاسلام سید محمد خاتمی نامزدی خود را برای دهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری ایران اعلام کرد. وی در سفر به شیراز، یاسوج، برازجان و بوشهر با استقبال بی‌نظیر مردم روبه‌رو شد. در آن روزها متأسفانه به‌جای تشویق و حمایت از نامزدی که توانسته مردم را از رکود و انفعال خارج کرده و تا این حد به مشارکت بطلبد و بسیج کند بنای بی‌مهری گذارده شد. سردبیر روزنامه کیهان که نماینده اقلیتی است خود را نماینده مردم تلقی کرد و بدین مضمون اعلام کرد که خاتمی در ایران مانند بی‌نظیر بوتو در پاکستان ترور خواهد شد. شوربختانه هیچ دادگاهی به گستاخی و خشونت آشکار این روزنامه واکنش نشان نداد، حتی اعتراض مجمع روحانیون مبارز به یادداشت این روزنامه که طی نامه‌ای منتشر شد نیز به‌جایی نرسید. شواهد نشان می‌داد قرار است در برابر اراده ملت مانع فلج‌کننده‌ای به وجود آید.

شاید بتوان گفت در آن زمان مهندس میرحسین موسوی که از شمّ سیاسی بالایی برخوردار است با مشاهده این وضعیت متوجه شد دست‌هایی اجازه نخواهند داد که خاتمی در یک سیر قانونی برای سومین بار یک انتخابات رفراندوم‌‌‌گونه دیگر را در پشت خود داشته باشد. احتمالاً موسوی به همین دلیل نامزدی خود را برای ریاست‌جمهوری اعلام کرد. در پی این اقدام، خاتمی هم انصراف داد. صحبت‌های او در زمان انصراف تحلیل مستقلی را می‌طلبد. مهندس موسوی که ابتدا به‌ ظاهر حمایت گروه‌های مختلف و رسانه‌های آن‌ها را همراه خود داشت در سیر حرکت قانونی‌اش از طرف همین گروه‌ها و رسانه‌ها با مشکلات زیادی روبه‌رو شد. سخنرانی موسوی در مسجد سید اصفهان با استقبال بی‌نظیر مردم همراه بود. چند روز بعد سردبیر روزنامه یادشده در همان مسجد سخنرانی کرد و در برابر عده قلیلی، قریب به این مضمون گفت که این بار ما اجازه نمی‌دهیم امام حسین شکست بخورد و یزیدیان پیروز شوند. از نظر او دکتر احمدی‌نژاد مصداق امام حسین و مهندس موسوی مورد تأیید فقهای شورای نگهبان، یزیدی بود؛ این در حالی است که همین روزنامه از نامزدی مهندس موسوی استقبال کرده بود. چند روز قبل از ۲۲ خرداد ۸۸ کمربند سبز همبستگی انسان‌ها از میدان تجریش تا راه‌آهن به نفع مهندس موسوی شکل گرفت. در همان روز در تجمع مصلی تهران گفته شد کاندیدای واقعی ما احمدی‌نژاد است، در غیر این صورت ایران را عاشورایی می‌کنیم.

دستگیری‌های زیادی قبل از ۲۲ خرداد ۸۸ شروع شد که همه این‌ها مطلب مستقلی می‌طلبد و سردار مشفق بخشی از آن اقدامات را در سخنرانی خود توضیح داده است.

دکتر احمدی‌نژاد که ریاست‌جمهوری او قبل از اعلام شورای نگهبان تأیید شده بود، جشن پیروزی خود را در میدان ولیعصر تهران برگزار کرد که با نگاه خوش‌بینانه بیش از ۵۰ هزار نفر جمع نشدند و در آن روز موضوع سید بودن خود و خس و خاشاک بودن معترضان را مطرح کرد. فردای آن روز تظاهراتی خودجوش در بستر قانون اساسی توسط مردم شکل گرفت که شهردار تهران آن جمعیت را ۳ میلیون نفر ارزیابی کرد. شعار این معترضان سکوت و یا «رأی من کو؟» بود. مشاهده اعتراض این جمعیت همه را در داخل و خارج از کشور به تأمل واداشت تا از ظاهربینی خارج شده و به لایه‌های زیرین و ژرف‌تری از جامعه توجه کنند و به تحلیل عمیق‌تری از جامعه ایران برسند.

بررسی مکاتبات بین ایران و امریکا در آن زمان –که بعدها منتشر شد- نشان می‌دهد قرار بوده در آن مقطع زمانی مذاکراتی شکل بگیرد. پدیده خرداد ۸۸ با شعار اجرای بدون تنازل قانون اساسی، عدالت‌طلبی و آزادی‌خواهی شهره جهان شد. پروفسور حمید دباشی، فرهیخته ایرانی در خارج از کشور، به این نتیجه رسید که جنبش سبز با شعارهای عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه خود می‌تواند حتی مبارزه‌ای عمیق با اسرائیل و هویت یهودی و غیردموکراتیکش داشته باشد و از این جنبش حمایت بی‌دریغی کرد، سایر متفکران نیز چنین عقیده‌ای داشتند.

به‌نظر می‌رسد گروه راهبردی –‌مشورتی اوباما هم به این نتیجه رسید که در دیگر کشورهای خاورمیانه نباید به ظاهر جامعه بسنده کرد و باید به لایه‌های زیرین جامعه با دید عمیق‌تر نگریست. در این راستا بود که وقتی دستفروش معترض در تونس کشته شد جانب آن دستفروش را گرفت و بهار عربی شروع شد. چیزی نگذشت که مردم دست به دست هم دادند و بن‌علی دیکتاتور تونس را از عرش به فرش کشاندند که ناچار به عربستان فرار کرد. در مصر هم مردم از جناح‌های مختلف دست به دست هم دادند و با جانبازی زیاد مبارک را از قدرت عزل کرده و در یک انتخابات تحت نظارت نهادهای بین‌المللی محمد مرسی به ریاست‌جمهوری رسید. مهندس موسوی و حجت‌الاسلام کروبی طی بیانیه‌ای مشترک بهار عربی را ملهم از انتخابات و جنبش ۸۸ دانستند. در بحرین مردم به آن‌چنان بسیجی دست زدند که مقر حاکم بحرین را محاصره کردند و چیزی به سقوط آن نمانده بود که عربستان با نیروهای نظامی خود بحرین را اشغال کرد.

تا این زمان اخوان ‌المسلمین مشی اجتماعی و خیریه داشتند. گرچه به اجتماع و محرومان آن می‌اندیشیدند، اما دنبال قدرت سیاسی نبودند. بر اساس آنچه جان کری، وزیر امور خارجه سابق امریکا، در برابر اعتراض ملک عبدالله پادشاه عربستان به او گفت این بود که نخست امریکا دشمن اصلی بشریت را تروریسم جهانی ارزیابی کرده و دوم اینکه با مبارزه نظامی نمی‌توان بر تروریسم فائق آمد؛ بنابراین راه مبارزه با تروریسم تنها از طریق تمکین به‌نوعی اسلام معتدل با سازوکارهای دموکراتیک است. جان کری به ملک عبدالله گفت: نحله جدید اخوان المسلمین مصر از سال ۱۹۹۲ با آن‌ها در ارتباط بوده و این‌ها برخلاف گذشته رأی مردم، قانون‌گرایی و حق شهروندی مردم را قبول دارند؛ بنابراین می‌توانند با تروریسم هم مبارزه کنند.

پس از اینکه مرسی به ریاست رسید، ایمن الظواهری نفر دوم القاعده خطاب به مرسی گفت اگر دموکراسی را کنار بگذارید، القاعده شما را تأیید خواهد کرد. خط‌مشی گروه مشاوران اوباما به تقویت حرکت مردم تونس و مصر و بحرین انجامید و سخنرانی اوباما در مجلس ترکیه و دانشگاه قاهره نیز در همین راستا بود، اما با دو مانع جدی در منطقه روبه‌رو شد؛ عربستان به‌هیچ‌وجه جریان نسبتاً قانون‌گرا و دموکراسی‌خواه آن هم در اهل سنت را برنمی‌تافت که برای پادشاهی آن‌ها خطرناک‌تر از شیعه تلقی شد. چراکه شیعه جریان بیرونی به‌نظر می‌رسید، اما اخوان ‌المسلمین جریانی درونی از اهل سنت بوده و بنابراین خطرش هم بیشتر بود. اسرائیل نیز مانع دوم بود و از چندی قبل نتانیاهو اعلام کرد هر نقشه راهی که به تضعیف هویت یهودی اسرائیل منجر شود از ابتدا باطل است. درحالی‌که اسرائیل از بدو تشکیل تا سال‌ها ادعا می‌کرد تنها حکومت دموکراتیک بین ۱۰۰ میلیون عرب توسعه‌نیافته است و حالا آشکارا از هویت غیردموکراتیک و یهودی دم می‌زند.

عربستان و اسرائیل در برابر امواج بهار عربی مقاومت و مخالفت شدید کردند و در این روند به هم نزدیک‌تر شدند تا جایی که ژنرال السیسی به کمک عربستان کودتایی بی‌رحمانه همراه با قلع‌وقمع بی‌سابقه‌ای را انجام داد، هرچند مرسی انحصارطلبی‌های کرده بود و از همه نیروهایی که در پیروزی انقلاب مصر مشارکت داشتند استفاده نکرده بود.

هم‌زمان با افول بهار عربی در مصر و بحرین، در ایران انتخابات سال ۹۲ با شعار اصلاح‌طلبی و اعتدال همراه با اتحاد اصولگرایان منطقی و اصلاح‌طلبان شکل گرفت و دکتر حسن روحانی پیروز این انتخابات شد. روحانی شعار تعامل سازنده با دنیا می‌داد و اینکه باید هم چرخ اقتصاد بگردد هم سانتریفیوژ و ما با دنیا سر جنگ نداریم و رأی مردم را به دست آورد. مرحوم هاشمی رفسنجانی درباره انتخابات سال ۹۲ گفت مردم درواقع عین انقلاب ۵۷ به خیابان‌ها آمدند و جلو انحراف را گرفتند.

در سایه این تحولات بود که معاهده هسته‌ای برجام باوجود مخالفت عربستان و اسرائیل و مخالفان سرسخت داخلی بین ایران و پنج کشور عضو شورای امنیت که حق وتو داشتند و آلمان، امضا شد. حتی سعود الفیصل، وزیر خارجه باسابقه عربستان، در فرودگاهی با جان کری ملاقات کرد تا بتواند جلو امضای این قرارداد را بگیرد که نتوانست. تیم مشاوران راهبردی اوباما معتقد بودند که نیروهای جدیدی در دنیا همچون چین، روسیه، ترکیه و ایران ظهور کرده‌اند و عربستان، هم باید به حمایت خودش از تروریسم پایان دهد هم منطقه نفوذ خود در خاورمیانه را با ایران تقسیم کند.

جناح محافظه‌کاران جدید (نئوکان‌ها) و طرفداران رجوی با عقد این قرارداد مخالف بودند و طرح براندازی رژیم ایران را دنبال می‌کردند. به نظر می‌رسید ارزیابی گروه مشاوران اوباما درباره تروریسم -گرچه سرنخ تروریسم در دست خود آن‌ها بود- تا حدی به واقعیت نزدیک‌تر بود. تهاجم نظامی امریکا به افغانستان و عراق تجربه مثبتی نبود و اوباما آن تجارب را فاجعه نامیده بود؛ بنابراین تنها راهی که در پیش داشتند این بود که به ‌نوعی از اسلام میانه‌رو تکیه کنند. اصل قضیه این بود که هم درصد بالایی از مردم امریکا و هم ۸۰ درصد نظامیان امریکا با جنگ مخالف بودند. تا حدی این پدیده عمیق بود که ترامپ نیز عمدتاً با شعار ضد جنگ رأی فراوانی آورد. هرچند میزان آرای او کمتر از خانم کلینتون بود، اما با توجه به سازوکار انتخاباتی امریکا به ریاست‌جمهوری انتخاب شد. چیزی نگذشت که از برجام هم خارج شد. به‌نظر می‌رسد تحلیل امریکا از ایران در این مقطع این بود که حاکمیت ایران در دست جناحی از سرمایه‌داری مالی است که پشتیبان صنعت و تجارت نبوده و عینیت آن را در مؤسسات مالی و اعتباری می‌دیدند که حتی بدون مجوز به کار خود ادامه می‌دادند. پیش‌بینی آن‌ها این بود که به‌محض اینکه امریکا از برجام خارج شود این‌ها هم از برجام بیرون خواهند آمد و حتی آن را آتش خواهند زد.

روند انتخابات‌های رفراندوم‌گونه و در پی آن ریزش طبقاتی اصولگرایان، اصول‌گرایان منطقی را به اصلاح‌طلبان نزدیک کرد و راست افراطی منزوی شد. این معادله در تیم ترامپ قابل پیش‌بینی نبود. در یک ارزیابی منطقی به نظر می‌رسد این امر قدرت جامعه مدنی و قانونی ایران را نشان می‌داد. در اینجا نتیجه می‌گیرم که گرچه در اصل ۶ قانون اساسی ما، هیچ کاری در جمهوری اسلامی اعتبار ندارد مگر اینکه بر آرای مردم مبتنی باشد و در اصل ۵۶ آمده است گرچه خدا خالق این جهان است ولی انسان (بماهو انسان) سرنوشت خود را خود رقم خواهد زد. اصل پنجم ولایت‌فقیه هم مشروط به پذیرش عامه مردم شده است، بیاناتی چون میزان رأی مردم است و حق‌الناس بودن رأی مردم نیز تکمله‌ای بر این روند مردم‌سالاری ایران است، اما در شرایط فعلی ضرورت راهبردی مبتنی بر گزاره‌های یادشده ایجاب می‌کند به تعمیق و گسترش دموکراسی در داخل بپردازیم. این را مسلم بدانیم که موج آن به منطقه تسری خواهد یافت و نقش اسرائیل و عربستان و موانع داخلی نیز کمرنگ‌تر و بی‌رنگ‌تر خواهند شد.

اولین دستاورد خروج ترامپ از برجام، پیروزی دیپلماسی ایران در سطح جهان بود که نشان داد جامعه ایران خواهان تعامل با دنیا است، اما رئیس‌جمهور امریکا مایل به این تعامل نیست و خط‌مشی براندازی رژیم ایران را دنبال می‌کند. دنیای پیشرفته هم در حد خودش در برابر امریکا مقاومت کرد. این امر مانند تبری بود که به درخت تنومندی وارد می‌شود، هرچند با یک تبر آن درخت نمی‌افتد.

در سیر تحولات داخلی و خارجی صبر راست افراطی بعد از شکست خود در سال ۹۲ و تحمل انتخابات سال ۹۴ لبریز شد، بنابراین قاعده بازی را به هم زد و جلوی روند قانونی و مدنی ایران ایستاد و تظاهرات دی ۹۶ را در مشهد سازمان‌دهی کرد. طبیعی بود وقتی عملکرد جناحی از حاکمیت با بقیه جناح‌ها قهرآمیز شود فضا برای ظهور و بروز نارضایتی‌ها آماده می‌شود. در همین راستا در ۸۰ شهر ایران اعتراضاتی به وقوع پیوست که در بعضی موارد هم به خشونت منجر شد و بحران‌های ارزی و مسکن، گرانی و تورم را به دنبال داشت. تحلیل این مقطع در مقالات گذشته آمده و در اینجا به‌اجمال بیان می‌شود.

این شکل درگیری قهرآمیز جناح‌های درون نظام باعث شد از رفاه و معیشت مردم غافل شوند. این همان پدیده‌ای است که به‌نظر می‌رسد در عراق نیز جریان دارد. به خاطر دارم جلال طالبانی جمله‌ای بدین مضمون گفت که در عراق دو کشور ایران و امریکا به تعادل رسیده‌اند؛ یعنی حضور یکدیگر در عراق را به رسمیت شمرده و علیه هم وارد فاز نظامی نمی‌شوند. طبیعی است که ایران نمی‌خواهد امریکا در عراق حاکم شود، امریکا هم نمی‌خواهد ایران در عراق حاکم شود. نتیجه این امر غفلت از رفاه مردم شد. وقتی دو جناح از حاکمیت عراق نظیر جناح مقتدی صدر و عامری اختلافات خود را به اعتراض خیابانی تبدیل کردند فضا برای بروز و ظهور نارضایتی‌های مردم فراهم شد و اعتراضات اخیر شکل گرفت و به‌نظر می‌رسد اکنون از دست آن‌ها هم خارج شده است.

واقعیت این است که وقتی امریکا به عراق تجاوز کرد آلترناتیو حزب بعث در حدی نبود که عراق را اداره کند و فرماندار امریکایی عراق را اداره می‌کرد. طبیعی است که جناح حاکم ویژگی دست‌نشاندگی داشته باشد و نتواند علی‌رغم سالی ۸۰ میلیارد دلار درآمد نفت به ساماندهی معیشت مردم بپردازد. بیشترین سرمایه‌گذاری در عراق بعد از تهاجم امریکا در بخش توسعه میدان‌های نفتی بوده به‌طوری‌که تولید نفت از ۲ میلیون بشکه به ۶ میلیون بشکه در روز رسیده است. اگر سرمایه‌گذاری‌ها در بخش‌های دیگر هم به‌صورت متوازن انجام می‌شد مردم عراق با مشکلات آب و برق و فاضلاب روبه‌رو نمی‌شدند.

ریشه مشکلات عراق در این است که امریکا بدون موافقت سازمان ملل و شورای امنیت و باوجود مخالفت ابرقدرت توده‌ها به عراق تجاوز کرد که منجر به پیدایش زرقاوی‌ها و بغدادی‌ها و داعش شد. درنهایت القاعده توان این حکومت نوپا را از بین برد. طبیعی است حاکمیت دست‌نشانده نتواند به تدبیر امور مردم بپردازد؛ بنابراین مردم عراق سعی دارند به دنبال یک روند حاکمیت ملی باشند. این روند با مشکلات زیادی روبه‌رو خواهد بود.

در پی آنچه درباره سیاست اوباما و ترامپ گفته شد باید توجه کرد حرکت اصلی ترامپ ضدیت با حرکت اوباما بود. منطقاً حرکت‌های ضدی به سنخیت مبتلا خواهد شد و پس از چندی با ضد خود هماهنگ خواهد شد. ملاحظه می‌کنیم ترامپ در قضیه کره شمالی نه‌تنها دستاوردی نداشت، بلکه ضربه‌ای به دیپلماسی امریکا زد. در ماجرای ونزوئلا و تغییر رژیم آنجا پنجاه کشور را به پیروی از خود واداشت. ازآنجاکه به نتیجه نرسید این پنجاه کشور از امریکا خواهند پرسید چرا ما را به سرابی دعوت کردی که عینیت نداشت. همچنین ترامپ سعی کرد ایران را ونزوئلایی کند تا با اتخاذ تحریم حداکثری بخشی از مردم شورش کنند که در این وادی هم موفق نشد. برنامه معامله قرن هم بین فلسطینی‌ها و اعراب در نطفه خفه شد، حتی محمود عباس طی یک سخنرانی چهارساعته[۱] آن را محکوم کرد. ادامه جنگ یمن از طریق ائتلاف عربی و حمایت ترامپ نیز به بن‌بستی آشکار رسیده است. دکتر ظریف از ابتدا گفت دود این تهاجم به چشم خود عربستان و حامیانش خواهد رفت و تأکید کرد یمن راه‌حل نظامی ندارد. اتحادیه اروپا و در پی آن کنگره امریکا جنگ یمن و ارسال اسلحه برای این منظور را به عربستان محکوم کردند. ترامپ مصوبه کنگره را وتو کرد و به ارسال اسلحه ادامه داد و توجیه کرد این کار برای ایجاد اشتغال امریکا ضروری است؛ البته انگیزه اصلی ترامپ انتخابات ۲۰۲۰ امریکا بود. جدایی قطر و جدایی نسبی کویت و مصر، جنبش‌های الجزایر و سودان ائتلاف عربی را تضعیف کرد. با سقوط پهپاد امریکایی و عملیاتی که حوثی‌های یمن بر عهده گرفتند ضربه‌پذیری تمامی لوله‌ها و مناطق نفتی و پالایشگاه و بندرها، بارگیری نفت و در پی آن اسارت ۲ هزار نفر از نظامیان عربستان بن‌بست جنگ یمن را آشکارتر ساخت.

اوباما در سال ۲۰۱۴ (۱۳۹۳) هنگام فارغ‌التحصیلی افسران دانشگاه وست‌پوینت امریکا مطالبی درباره خاورمیانه نوین اعلام کرد و پایان دوران ماجراجویی و نظامی‌گری امریکا را نوید داد که با مخالفت جنگ‌طلبان امریکایی مواجه شد. به نظر می‌رسید همان‌ها جنگ داعش را در سوریه و عراق راه انداختند. اوباما با حمله به سوریه مخالفت کرد و آن را به کنگره واگذار نمود. چون مردم امریکا ضد جنگ شده بودند کنگره هم تصمیمی نگرفت. گرچه ترامپ ضد اوباما حرکت می‌کرد اما در گذر زمان و مواجه‌شدن با مشکلات به جمع‌بندی تیم اوباما رسید و در اکتبر ۲۰۱۹ (مهر ۱۳۹۸) مطالبی درباره خروج ارتش امریکا از خاورمیانه و معطوف کردن سیاست دولت به مسائل داخلی عنوان کرد.

با توجه به شواهد یادشده در بالا به‌نظر می‌رسد این بار درد زایمان به‌جای خاورمیانه کاندولیزا رایس در خود امریکا آغاز شده که کهنه‌کاران جنگ اعم از ژنرال‌ها، افسران و درجه‌داران و سربازان مخالف جدی جنگ جدید هستند. امروز جنگ افروزان کسانی هستند که اصولاً در هیچ جنگی شرکت نکرده‌اند. مطبوعات امریکایی پس از انتخابات در عراق و لبنان نوشتند که در خاورمیانه زمین در دست امریکا نیست و اشاره‌ای به ایران می‌کردند، اما آسمان آن هم با قدرت نیروی هوایی امریکا و اسرائیل در دست آن‌هاست. فنّاوری‌های جدید چون پهپاد که امروز به دست جهان سوم افتاده، علامت سؤال بزرگی در برابر کارکرد نظامی‌گری و سامانه دفاعی منطقه در مقابل چشم جهانیان باز کرده است.

مجموعه این‌ گزاره‌ها چشم‌انداز امیدوارکننده‌ای است که در پیش‌روی ما گشوده شده و باید مراقب باشیم که از شعارهای جنگ‌افروزانه و توسعه‌طلبانه و حضور مستقیم و واکنش برانگیز به‌جای نفوذ طبیعی پرهیز کنیم.

[۱] چشم‌انداز ایران، شماره ۱۱۰، تیر و مرداد ۹۷، ص ۱۱۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط