لطفالله میثمی
در دهمین دور از انتخابات ریاستجمهوری در پی انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و راهپیمایی ۲۵ خرداد و حوادث بعدی، سه مقاله از روزنامههای امریکایی به فارسی برگردانده شدند که محتوای آن مقالات این بود که محافظهکاران جدید امریکایی (کسانی که حمله به افغانستان و عراق را ترتیب داده بودند) از اوباما مصرانه میخواستند امریکا به نفع جنبش سبز دخالت کند، ولی اوباما درباره ایران تنها میگفت اپوزیسیون نباید سرکوب شود. این سه ترجمه را نزد مهندس میرحسین موسوی برده بودند و به ایشان گفته شده بود که نئوکانها نه شما و جنبش سبز را دوست دارند و نه طرف مقابل شما را، بلکه میخواهند این دو جریان با هم به درگیری بپردازند و مستحیل شوند. ایشان بسیار هوشیارانه از این توطئه باخبر بودند و علیرغم فشارها و تلفات خویشتنداری تحسینبرانگیزی داشتند. بگذریم از اینکه وقتی ترامپ رئیسجمهور شد او و اطرافیان خطرناکش اوباما و همکارانش را متهم کردند که چرا در آن مقطع در مسائل ایران دخالت نکرد. همین امر نشان داد اتهاماتی که جریان افراطی به مهندس موسوی میزد واهی و فاقد هرگونه واقعیت بود.
همینطور که میدانید بهار عربی از تونس شروع شد و به مصر سرایت کرد. هردو تلفاتی دادند. بهویژه مبارزان مصری هر روز هزاران شهید میدادند، ولی دست به اسلحه نبردند و بدینسان بود که با خویشتنداری مبارزان، بهار عربی در تونس و مصر پیروز شد. مهندس موسوی هم بهار عربی را در ادامه جنبش سبز میدید. ما شاهد بودیم که بهطور انکارناپذیری عربستان و امارات از یکسو و اسرائیل از سوی دیگر بهشدت با بهار عربی، قانونگرایی، حق شهروندی و صندوق رأی مخالفت کردند. اسرائیل که ادعا داشت تنها کشور دموکراتیک بین صد میلیون عرب است اکنون بهطور عجیبی با دموکراسیخواهی در این کشورها مخالفت میکرد. حتی رادیو اسرائیل گفت خیانتی که اوباما به اسرائیل در مورد مصر کرد کمتر از خیانت کارتر درباره ایران نبود. ملک عبدالله هم با جان کری بهشدت مخالفت کرد و جان کری به او گفت امریکا قرار است برای مبارزه با تروریسم به جریانات میانهروی دموکراتیک میدان دهد تا اینها خودشان با تروریسم مقابله کنند و صرفاً راه نظامی را موفق نمیدانست. بهار عربی در بحرین بدون خشونت به اوج خود رسید و وقتی مردم کاخ سلطنتی را محاصره کردند عربستان با نیروی نظامی به اشغال بحرین پرداخت و مخالفت خود را با بهار عربی آشکار کرد.
اسناد ویکی لیکس نشان میدهد اوباما با تهاجم به لیبی مخالف بود، ولی وزیر خارجه خانم هیلاری کلینتون، اوباما را دور زد و از رئیس پنتاگون بابت موافقت با تهاجم به لیبی تشکر کرد. روشنفکران مذهبی و نواندیشان ایرانی قصد داشتند بیانیهای بدهند که اپوزیسیون لیبی از مدار بهار عربی خارج شده و دست به اسلحه زدهاند و از حمایت فرانسه و انگلیس برخوردار شدهاند و از آنها بخواهند که مانند تونس و مصر در پی دستیابی به اسلحه و حمایت خارجی نباشند که این امر متأسفانه به سرانجام نرسید. دیدیم ابتدا در شورای امنیت منطقه پروازممنوع به تصویب رسید، ولی بعد تمام ساختارهای لیبی را از بین بردند و نتیجه آن شد که دیدیم. بهطوریکه کمتر خبرنگاری از لیبی گزارش تهیه میکند چراکه موجب شرمساری ناتو و غرب است. متأسفانه اولین پیام رئیس شورای مقاومت لیبی این بود که مردان میتوانند چهار زن اختیار کنند!
در پی اشغال لیبی و نابودکردن زیرساختها متوجه سوریه شدند و حتی گفته شد اسد طی شش ماه سقوط میکند. در سوریه هم اعتراضات مردم بهشدت سرکوب شد، ولی اپوزسیون مانند تونس و مصر خویشتنداری نکرد و بهسرعت از کمک خارجی برخوردار شد. درواقع آنچه در سوریه اتفاق افتاد ضد حمله عربستان و قطر و امارات به بهار عربی بود. این در حالی بود که هیثم المناع از جریان اپوزسیون اصیل معتقد به «سه نه» بود: نه به دخالت خارجی، نه به جنگ داخلی و نه به طایفهگری و فرقهگرایی. او معتقد بود شعار «علویها به تابوت و مسیحیها به بیروت» مشکلی را حل نمیکند. جز اینکه علویها و مسیحیها به دور اسد حلقه خواهند زد و از بقیه جناحهای اپوزسیون گله داشت، چرا سکوت تأییدآمیز اختیار کردهاند. همزمان سایر رهبران اپوزیسیون در سخنرانیهایشان از سرکوب اهل سنت توسط شیعیان سخن میگفتند. گویی که فراموش کرده بودند بسیاری از فرماندهان و بدنه ارتش سوریه اهل سنت بوده و طبقات شهری و تجار بزرگ سنی دمشق و حلب عمدتاً در کنار ارتش سوریه ایستادهاند. پس از شش سالی که از جنگ داخلی در سوریه میگذرد و با بروز اختلاف بین عربستان و قطر، مقامات قطری افشاگریهایی کردند و اعلام کردند با چراغ سبز امریکا، قطر و عربستان با اولویت قطر اپوزیسیون سوریه را از نظر مالی و تسلیحاتی حمایت کردهاند. گرچه همهچیز در سوریه روشن بود، ولی اظهارات مقامات قطری قضیه را اظهرمن الشمس کرد. آل سعود با مخالفت شدیدی که با بهار عربی داشتند و بهار عربی را در بحرین با اشغال نظامی و در مصر را با کودتای خونبار ژنرال عبدالفتاح السیسی پاسخ دادند و لیبی را نیز به دست تروریستها سپردند طبیعی است که به تغییر رژیم در سوریه به هر شکل ممکن مبادرت ورزیدند، هرچند به جنگ داخلی بیپایانی منجر شود. هیچ دیپلماتی تصور نمیکرد سوریه و حزب بعث سکولار به چنین ورطهای بیفتد.
مهمترین مسئله ارتش سوریه که سابقه مقاومت با کودتاهای قبلی امریکا و درگیری با اسرائیل را داشت تجزیهناپذیری سوریه بود و محاسبه کرده بودند که اگر سوریه تجزیه شود آمار کشتهشدهها در جنگی بیپایان از چند میلیون هم تجاوز خواهد کرد و در نتیجه تصمیم به مقاومت گرفت. تاکنون نیز ارتش حدود ۶۰ هزار نفر را در میدانهای نبرد از دست داده است. بر خیلیها معلوم نیست که حساب ارتش سوریه از بشار اسد جداست. هسته مقاومت در سوریه نیز مختص ارتش است. یکی از مسلمات جنگ داخلی سوریه این است که عربستان و قطر با چراغ سبز امریکا اولین دخالتها را انجام دادند و سعی کردند که رژیم سوریه را تغییر دهند. در چنین وضعیتی بود که رژیم سوریه از روسیه و ایران تقاضای کمک کرد که این کشورها در میدان سوریه حضور یافتند. بعد از جدایی عربستان و قطر شاهد بازگشتی به «سه نه» هیثم المناع بودیم که در چشمانداز ایران نیز مقالهای با عنوان «بازگشت سوریه به سه نه» در شماره ۱۰۵ منتشر شد.
ناتو در ترکیه کودتایی انجام داد که موفق نبود و ترکیه به محور روسیه و ایران نزدیک شد. داعش، هم در عراق و هم در سوریه ضربات هولناکی را تحمل کرد و شاکله فیزیکی خود را از دست داد. امریکا شرق فرات در سوریه را اشغال کرد و اسلحههای مدرن و معتنابهی را به آنجا سرازیر کرد و سوریه را وارد بحران جدیدی کرد. این در حالی بود که سوریه به مرحله انتخابات سراسری با نظارت سازمان ملل و تدوین قانون اساسی جدید نزدیک میشد.
علت اصلی اینکه سوریه «سوریهای» شد این بود که اسد نسبت به اعتراضهای درعا با خشونت وارد شد. ولی اپوزیسیون مانند تونس و مصر و بحرین خویشتنداری نکردند. میشل کیلو، از رهبران ائتلاف ملی سوریه از امریکا و غرب، خواست کاخ اسد را بمباران کنند تا قضیه یکسره شود. گزارشهای پیاپی در مطبوعات دنیا نشان میدهد اگر مردم مخالف اسد میدانستند چنین عواقبی در انتظار آنهاست، دست به چنین اقدامی نمیزدند و همان خطمشی بهار عربی را دنبال میکردند.
درسی که از «سوریهای» شدن سوریه میگیریم این است که نباید اپوزسیون را منفعل تلقی کنیم و راه حرکت جبری را در پیشگرفته و مسئولیت خویشتنداری را از اپوزسیون سلب کنیم. زندهیاد مهندس سحابی مبارزه مسلحانه مجاهدین دوره شاه را تأیید میکرد و یکی از دلایل او این بود که امریکا و اروپا و اسرائیل تمامیت ارضی ما را قبول دارند. ولی پس از انقلاب، از آنجا که استقلال و تمامیت ارضی ما با مخالفت امریکا، اسرائیل، عربستان، عراق و امارات روبهرو بود مخالف حرکتهای حسابنشده و عبورنکرده از مسیر شور و مشورت و عقلانیت بود.
ما در ایران چندین انتخابات رفراندومگونه داشتیم که از نظارت نهادهای مختلف نظیر نهادهای چهارگانه قانونی، وزارت کشور، شورای نگهبان عبور کرده و به تنفیذ مقام رهبری رسیده است؛ بنابراین بایستی از افراطیونی که بهظاهر، هم قانون اساسی و هم شورای نگهبان را قبول دارند و هم مقام رهبری را فصلالخطاب میدانند بپرسیم چرا با وجود این سختگیریها و به قول سخنگوی اسبق شورای نگهبان، اعمال خلاف قانون زیر بار نتیجه انتخابات نمیروید؟ بایستی همه دست به دست هم بدهند و آرای مردم را در هر انتخاباتی به کرسی بنشانند و موانع را بهتدریج تضعیف کنند. این راهی است بسیار کمهزینه و پرراندمان. باید هوشیار بود جریانات افراطی مایلاند با اعمالی چون قتلهای زنجیرهای، حمله به کوی دانشگاه و قتلهای مشکوک این روند را مخدوش و مردم را مأیوس کنند.
۱ دیدگاه. Leave new
سوریه سوریه ای شد نه بدلایلی که شما گفتید بلکه به این خاطر که اسد مانند شاه نبود او می خواست به هرقیمتی شده درقدرت بماند حتی به قیمت استفاده از مزدوران خارجی وکشته وآواره کردن نیمی از ملت خودش