بدون دیدگاه

کتاب‌های درسی و ارتباط آن با مهارت‌های دانش‌آموزان

 

فروغ تیموریان

سرگروه علوم اجتماعی شهر تهران، مدرس و تحلیل‌گر مسائل اجتماعی

به‌طورکلی در الگوی نظام آموزش و پرورش ایران، اغلب فعالیت‌های آموزشی و پرورشی، در چارچوب کتاب‌های درسی صورت می‌گیرد. کتب درسی از کارآمدترین ابزارهایی است که می‌تواند نقش مهمی در انتقال و توسعه علمی و فرهنگی کشور داشته باشد. همچنین کتاب‌های درسی می‌تواند عامل انتقال و توسعه میراث ملی و دینی و زمینه‌ساز تحقق رفتارهای عملی متناسب با فرهنگ هر جامعه در کسانی باشد که انتظار می‌رود در آینده ادامه‌دهنده این ارزش‌ها باشند. کتب درسی در دسترس‌ترین رسانه‌های آموزشی است که نقش ارزشمندی در تعلیم و تربیت ایفا می‌کند. ازجمله مزایای کتاب‌های درسی، اقتصادی بودن و سهولت استفاده آن‌هاست. در نظام آموزشی، تهیه و تدوین کتاب‌های درسی مناسب در دستیابی به نتایج آموزشی موفقیت‌آمیز سهم بسزایی دارد و به‌رغم تنوع و تکثیر وسایل جدید آموزشی و اطلاع‌رسانی، از مهم‌ترین ابزار آموزشی در همه سطوح به‌شمار می‌رود و در تحقّق اهداف آموزشی و اطّلاع رسانی نقش اساسی ایفا می‌کند.

متمرکز بودن نظام تعلیم و تربیت کشور باعث اهمیت بیش ‌از حد کتاب‌های درسی‌ شده تا حدی که در این نوع نظام‌ها، تقریباً تمام عوامل آموزشی بر اساس یک محتوا و قالب مشخص تعیین و اجرا می‌شود. همین تمرکزگرایی باعث افزایش حساسیت‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی در کشور و درنتیجه مانع بروز و ظهور هرگونه اصلاح و تغییر می‌شود. فرجام چنین شرایطی، اغلب به‌صورت انفجاری و ناگهانی خود را نشان می‌دهد و چه‌بسا جامعه و خانواده‌ها را با التهاب و نگرانی مواجه می‌کند

هنری ژیرو، یکی از استادان مشهور تعلیم و تربیت انتقادی در دوران معاصر است. او در کتاب تفکر انتقادی خود اقتدار متنی را به باد انتقاد می‌گیرد و آن را مشروعیت‌بخشی به فرهنگ غربی و نادیده گرفتن فرهنگ خودی می‌داند. او می‌نویسد: «کتاب‌های درسی مقدس نیستند. معلمان و دانش‌آموزان باید از مرزهای این متون بگذرند و با کشف علایق ایدئولوژیک این متون، به واسازی (تحول بنیادین) آن‌ها بپردازند و نیز بر فرهنگ‌هایی تأکید کنند که در داخل این متون ساکت مانده‌اند. معلم باید در کلاس درس خود در حد امکان از منابع مختلف بهره ببرد تا بتواند شاهد بروز همه فرهنگ‌ها در برنامه درسی و محتوای آموزشی باشد.»

به نظر او: «کتاب‌های درسی به دلیل رشته‌محوری (موضوع‌محوری) سبب جدایی مرزهای دانش می‌شوند و همین باعث می‌شود تا علم و دانش از زندگی روزمره آنان فاصله بگیرد و خاصیت تغییردهندگی خود را از دست بدهد و درنهایت به مشتی اطلاعات بی‌ارتباط با عمل تبدیل شود.»

وی معتقد است: «در کلاس درس باید مبانی تحمل و احترام به عقاید تمرین شود. دانش‌آموزان را باید به تفکر انتقادی مجهز کنیم و از همان ابتدا آن‌ها را تا حد ممکن در تصمیم‌گیری دخالت دهیم. معلم باید از طریق معرفی منابع مختلف یادگیری، قداست متون درسی را در هم شکند و امکان چندگانگی در آموزش و تربیت را به وجود آورد.»

۱- کتاب‌های درسی را متون مقدس قلمداد نکنیم.

۲- به دانش‌آموز اجازه صحبت بدهیم.

۳- به بهانه رشد تحصیلی قشربندی مهلک در کلاس درس ایجاد نکنیم.

۴- در کنار رقابت ملایم فضایی هم برای تعاون ایجاد کنیم.

۵- استناد حرف‌هایمان به مرجعیت منطق باشد، نه قدرت معلم.

۶- بخش‌هایی از مدیریت کلاس را به دانش‌آموزان واگذاریم.

۷- اشتباه کردن دانش‌آموزان را محکوم نکنیم.

۸- سؤالات دانش‌آموزان را تشویق کنیم.

۹- یادگیری را به مسائل زندگی ربط داده و برای دانش‌آموز معنی‌دار کنیم.

۱۰- احترام به نظرات و فرهنگ‌های مختلف را سرلوحه کار خود قرار دهیم.

و شاید بتوان تمامی این موارد را در این یک جمله جمع کرد: «معلم را بهترین کتاب درسی دانش‌آموز بدانیم»

زمانی که کتاب‌محوری در نظام آموزشی حاکم می‌شود، دانش‌آموزان به‌جای پیگیری مفاهیمِ علمی، سعی در حفظ محتوای کتاب‌های درسی دارد و به‌جای آنکه گستره معلومات و توانایی‌های خود را توسعه و افزایش دهد، وقت خود را به حفظ مطالب کتاب محدود می‌سازند و به‌جای آنکه روحیه «تلاش علمی» را در درون خود ایجاد و تقویت کنند فقط به یادسپاری ذهنی دروس بسنده می‌کنند. با این وصف، روشن است آنچه در اسناد تحولی از مدارس و کلاس‌های درس انتظار می‌رود، به‌وسیله کتاب‌محوری، حاصل نخواهد شد و دانش‌آموز با این حجم مطالب نه‌تنها نمی‌تواند مهارت‌آموزی کند، بلکه این کتاب‌ها و مطالب آن به‌قدری او را خسته می‌کند که نتیجه خوبی از آن‌ها در زندگی‌اش نمی‌گیرد و نسبت به آن‌ها دل‌زده می‌شود.

اگرچه کتاب‌های درسی نقش مهم و مؤثری در یادگیری مطالب مختلف به دانش‌آموزان دارند، اما اگر معلمان در آموزش از شیوه دانش‌آموز-مداری و مبتنی بر استفاده از کتاب‌های غیردرسی به‌جای تک کتاب درسی استفاده کنند، نه‌تنها ضمن ایجاد علاقه و انگیزه به مطالعه بیشتر در دانش‌آموزان، زمینه‌های یادگیری بیشتر را در آن‌ها ایجاد می‌کنند، بلکه دانش‌آموزان با مراجعه به منابع متعدد موجود در حوزه‌های مرتبط با مطالب کتاب درسی، قادر خواهند بود توانایی ترکیب و ارزیابی مطالب در سایر کتاب‌ها را کسب کنند و در آینده نیز به پژوهشگرانی منتقد و خلاق تبدیل شوند. با وجود این، بر اساس نتایج به دست آمده از پژوهش‌های انجام‌یافته در ایران متوجه می‌شویم که در عمده موارد، اتکای معلم به تک کتاب درسی و عدم دسترسی یا عدم شناخت منابع غیردرسی، نظام کنونی آموزش و پرورش را نظامی یک‌طرفه و منفعل قرار داده است و انگیزه‌ای برای مطالعه و یادگیری در دانش‌آموزان ایجاد نکرده است. گرچه باید به این نکته اشاره کرد که حجم کنونی کتاب‌های درسی و وقت‌گیر بودن تدریس آن‌ها در کلاس عملاً اجازه انجام هیچ فعالیت دیگری را امکان‌پذیر نمی‌سازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط