بدون دیدگاه

آزادمرد شریف عاشق

 

درسوگ مهندس بهرام نمازی

حسین مجتهدی

وطن به خاک تو سوگند و سخت سوگندی           اسیر عشق تو حاشا هراسد از بندی

وطن شکسته دلا خسته‌تر ز من                     تنها بخوان به شور نوینی چکامه‌ فردا

وطن دوباره بخوان گلسرود آزادی                      کهن ترانه عشق و امید و دلشادی

وطن به حرمت بیداریت نماز آرم                      بر آستان بلندت سر نیاز آرم[۱]

برخی رویکردها در روان‌پژوهی انسان‌گرا و هستی‌مدار، به ویژگی‌های روان‌شناختی انسان‌هایی می‌پردازد که منشی بالیده و نمویافته را در خود پرورانیده‌اند و به سطوحی فراتر از رشد روانی معمول دیگر افراد جامعه دست ‌یافته‌اند که برخی از این ویژگی‌ها در شخصیت کم‌نظیر زنده‌یاد مهندس بهرام نمازی تبلوری تام داشت.

نخست آنکه آنان «من‌محور» نیستند و در زندگانی نسبت به دیگری، دیگران، جامعه و اهداف انسانی وظیفه‌گرا هستند و به آرمان‌های اجتماعی و حرفه‌ای احساس مسئولیت و تعهد دارند. به‌تعبیر فروغ فرخزاد: «مرا تبار خونی گل‌ها به زیستن متعهد کرده است می‌دانید؟ تبار خونی گل‌ها.» همان‌گونه که شازده کوچولوی سنت اگزوپری را مسئولیت آب دادن به گلش در سیاره‌اش، که میهنش می‌توان خواند، متعهد کرده بود. مهندس بهرام نمازی نیز از آغاز زندگانی میهنش و آرمان‌های آزادی‌خواهانه و مردم‌سالارانه‌اش در پرتو منافع ملی، برایش نقشی فراتر از «من» در اشتیاق زندگانی‌اش دارد. «ملت‌گرایی» او در احساسی ژرف به مردمش و سرنوشت جامعه و فرهنگش شکوفا می‌شود. دکتر محمد مصدق برای او نماد این آرمان‌ها می‌شود و همراهی با شهیدان جاودان‌یاد ایران‌زمین، پروانه و داریوش فروهر، در همین بستر شکل می‌گیرد. در یکی از اعلامیه‌هایی که در آغاز جوانی ۱۹/۱/۱۳۴۲ در زندان همراه دیگر هم‌رزمانش خطاب به دادستان کل کشور امضا کرده است، می‌خوانیم:

«نظر به این‌که ما اعضای جبهه‌ی ملی ایران که در طی مبارزات اجتماعی خود هدفی جز حمایت از اصل قانون اساسی ایران و حفظ آن در برابر تجاوزات و دفاع از حقوق مسلم مصرح ملت ایران نداشته و نداریم مدتی است در زندان قزل‌قلعه به حالت بازداشت غیرقانونی به‌سر می‌بریم و نظر به اینکه بر اثر تعطیل ممتد مشروطیت و تسلط خودکامگی در سرتاسر شئون مملکت باب هرگونه ملجأ قانونی و مرجع شکایت به روی ما مسدود گردیده است…دست به اعتصاب غذا می‌زنیم.»[۲]

زندانی و شکنجه شدن او به‌خاطر جدایی بحرین از ایران را نمی‌توان تنها به جدایی خاکی از خاک فروکاهید، بلکه جدایی پاره‌ای فرهنگی از کلیت فرهنگی‌اش است که حیات و رشدش را مرهون و مدیون اوست. چنان‌که هم‌اکنون نیز بسیاری از باشندگان آن دیار به‌دور از چشم عسعسان زبان پارسی را در گفتار برمی‌گزینند.

پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن                 بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبیست

دوم منش دموکراتیک است که فردی با این ویژگی بی‌توجه به طبقه، تحصیل، جنسیت، نژاد، مذهب و مانند آن می‌تواند با همه‌ انسان‌ها رابطه برقرار سازد و در ارتباطی انسانی آنان را بشنود و بی‌برتری‌جویی، تمایزها و تضادها را بردبارانه تاب آورد. مهندس بهرام نمازی نیز با وجودآنکه از اصول فکری و اخلاقی خود تا زمانی که بدان‌ها باور داشت پا واپس نمی‌کشید، اما در تعامل و تعاطی اندیشه با طیف‌های مختلف فکری بود و مؤدبانه و محترمانه در بحث با آنان شرکت می‌جست و در جایگاه قضاوت، منتقد و مخالف را نمی‌نواخت و تفاوت اندیشه موجب نمی‌شد که به حذف و نفی دیگری دست یازد.

سوم اخلاق‌گرایی حقیقت‌جویانه و پرهیز از مصلحت‌گرایی است که بیان او را شفاف و قاطع می‌ساخت و از گفتن کلمه‌ حق در برابر هیچ جایگاه قدرت بنیادی دریغ نمی‌کرد و بهای آن را مصممانه می‌پرداخت و هرگز به‌‌دلیل این رشادت و شجاعت اخلاقی طلبکار کسی نبود. در برخورد با دیگران با هر سن و جایگاهی منشی انسانی و عاطفی داشت و به اصول معاشرت پایبند بود. مهندس نمازی حافظ‌وار با طنزپردازی هوشمندانه‌ای، هم خنده بر لب می‌نشاند و هم انسان را به تأمل وا‌می‌داشت و هم فضای ارتباطی را صمیمانه می‌ساخت. پیر سال و ماه اگر بود، اما در اندیشه و احساس جوانبخت و نواندیش بود. تجلی رند حافظ:

گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود                 تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

رندی آموز و کرم کن که نه‌چندان هنر است                      حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف                       چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود

ذره را تا نبود همت عالی حافظ                                 طالب چشمه خورشید درخشان نشود

کریمانه هستی خود را برای ایران و ایرانی می‌خواست. او مولد و خلاق نیز بود و با دانش و تخصصش خدمات شایانی را با وجود تمام محدودیت‌هایش نصیب میهنش کرده بود، چون لوله‌کشی فیروزآباد فارس و اجرای طرح شهرک اکباتان. استغنای او فراتر از درک نابخردانی بود که با محدودساختنش، خاموشی‌اش را می‌جستند، آفاق اخلاق والای انسانی را درمی‌نوردید. باکی از ناهمواری راه نداشت و با توسن اندیشه و اراده و ایمانی اخلاق‌محور در پهنه‌ تاریخ معاصر ایران می‌تاخت و اگرچه دشواری راه او را می‌نواخت، از پویش و کوشش رخ برنمی‌تافت.

چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد                                 من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

اگر در ریشه و تبارشناسی واژه‌ «ایران»، آزادی (آ. زاد) و شرافت در کنار هم هستند[۳] چنان‌که فردوسی می‌فرماید:

سیاوش منم نه از پریزادگان                                  از ایرانم از شهر آزادگان

که ایران بهشت است یا بوستان                          همی بوی مشک آید از بوستان

سپندارمذ پاسبان تو باد                                   ز خرداد روشن روان تو باد

و در واژه‌ لاتینش فرِئون به‌معنای آزادی ریشه در عشق می‌یابد،[۴] بازنمود این هر سه ویژگی در شخصیت بهرام نمازی تجربه می‌شد. آزادمرد شریف عاشق.

نام بهرام نمازی چون نام بامسمایش بهرام (ورهرام) فرشته‌ بخشنده‌ پیروزی در پیکار با تباهی و پلیدی بر تارک تاریخ حوزه فرهنگ ایران‌زمین، پرفروغ و گرمابخش خواهد درخشید.

آنکه ما را عشق میهن یاد داد                                       دست مرگ از دامنش کوتاه باد

 

 

 

[۱] ح. مجتهدی

 

[۲] اسناد، بیانیه‌ها و صورت‌جلسات جبهه ملی دوم، جلد دوم. به‌کوشش علی شجاع و امیر طیرانی، انتشارات چاپخش، تهران، ۱۳۹۵، ص ۹۸۸.

 

[۳] فرهنگ ریشه‌شناسی زبان فارسی، دکتر محمدحسن حسندوست، نشر فرهنگستان و زبان و ادب فارسی.

 

[۴] The American Heritage Dictionary

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط