بدون دیدگاه

اصلاح‌طلبی و بقا

 

نظریه‌ای از سعید حجاریان

فائزه حسنی

یادداشت اخیر سعید حجاریان با عنوان «اصلاح‌طلبی و مسئله بقا»، به نکات مهمی اشاره کرده و واکنش‌هایی را برانگیخته است. ابتدا مروری بر نکات آن می‌کنیم:

سال جاری سالی حساس توصیف شده و طبعاً سیاست‌ورزی خاص خود را می‌طلبد، مقدمه سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه ارائه تصویری دقیق و روشن از وضعیت امروز است تا در پرتو آن جهت‌گیری و خط‌مشی‌ها مشخص و بهنگام شود. در این راستا چند مؤلفه مؤثر را برمی‌شمارد:

نخست، سیاست‌های ترامپ در پوشش تحریم هوشمند که در ذیل آن مشروعیت جمهوری اسلامی از بین برود و سپس مردم گرسنه علیه حکومت قیام کنند، ولی این پروژه راه به جایی نمی‌برد، زیرا اعتراض‌ها بر پایه مطالبات اقتصادی به‌دلیل نبود انسجام گفتمانی و رهبری مشخص به منزل مقصود نخواهد رسید.

دومین مؤلفه، اپوزیسیون جمهوری اسلامی است که علی‌رغم سخن گفتن از اتحاد تاکنون نتوانسته‌اند یکی از چهره‌های خود را به‌عنوان رهبر بپذیرند، رایج‌ترین گرایش‌ها برای انتخاب چنین فردی جست‌وجو میان حقوقدانان‌ و کارگران بوده، اما جملگی این تلاش‌ها به رشد بادکنک‌گونه افراد و سپس بر باد رفتن سرمایه‌گذاری اجتماعی ختم شده است.

سومین مؤلفه نفت است. توقف فروش نفت کلیدی‌ترین ابزار مخالفان جمهوری اسلامی است و با افزایش ذخایر نفت شیل و ورود نفت عراق به چرخه فروش، تغییری در سیاست‌های ترامپ پدید می‌آورد، ولی تصویر مثبتی پیش روی اقتصاد ایران قرار نمی‌دهد (این روزها معافیت هشت کشور از تحریم‌های نفتی ایران از سوی امریکا پایان یافت.)

چهارمین مؤلفه تشدید شکاف میان ارکان حکومت است. با توجه به تغییرات پدیدآمده در نهادهای انتصابی، موازنه قوا به سود دولت نخواهد بود و بخش زیادی از انرژی دولت صرف پاسخگویی به سؤالات مجلسیان خواهد شد. تشدید گرایش‌های قومیتی و هویتی و اختلال در بوروکراسی را می‌توان به مؤلفه‌های فوق افزود.

حال در چنین شرایطی جهت‌گیری اصلاح‌طلبان باید چگونه باشد.

حجاریان در پاسخ به این سؤال یادآور شده است که اصلاح‌طلبی نیازمند چابک‌سازی و نواندیشی است، اما اساسی‌ترین مسئله بقای اصلاح‌طلبی است. مقصود از بقا این است که اصلاح‌طلبی نیازمند تصمیم‌های حیاتی است و قادر نیست مسیری تک‌خطی پیش بگیرد؛ بنابراین موضعی ترکیبی را پیشنهاد می‌کند، از آرامش فعال تا فعالیت تمام‌قد. «در آرامش فعال»، دنباله‌روی از هر جریان کوتاه‌مدتی پاشنه آشیل اصلاح‌طلبی تلقی شده است و می‌افزاید با توجه به پیشینه تاریخی چنانچه اصلاح‌طلبان و معترضان به وضع معیشت، یک‌صدا شوند، نخستین گزینه، برخورد قهری با اصلاح‌طلبان خواهد بود و نه توده مردم حاضر در خیابان. از این‌رو اصلاح‌طلبان ضمن تمرکز بر عدالت به‌معنی  اعم، به تعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این طوفان به سلامت گذر کنند.

در ادامه یادداشت به سیاست‌ورزی انتخاباتی و مشارکت مشروط اشاره می‌کند که باید از فرصت انتخابات استفاده کرد، ولی چنانچه شروط مطرح‌شده برآورده نشد باید عطای انتخابات را به لقایش بخشید.

در توضیح «فعالیت تمام‌قد»، آمده که در کوتاه‌مدت و به‌دلیل شرایط بغرنج، سخن گفتن ذیل پروژه مشروطه‌خواهی سخت و گاه ناممکن است؛ بنابراین چند راهکار را برای اصلاح‌طلبان مطرح کرده که عبارت‌اند از: تعریف جایگاه و کارکرد خود به‌عنوان نیروی تحول‌خواه، تجدید نهادی و اتخاذ مواضع انتقادی به راهبرد و راه برون‌رفت، شناسایی توان دانشگاهیان تحول‌خواه و در دسترس قرار دادن بسته‌های مشورتی خصوصاً به دولت، پالایش احزاب منتسب به اصلاح‌طلبی و انحلال یا ادغام احزاب کم‌مایه و کوچک درون احزاب بزرگ و بالاخره نقد عملکرد و مواضع نیروهای مقابل. دو توصیه دیگر سویه اصلی یادداشت را مشخص می‌کند؛ یکی نقد اپوزیسیون با عنوان «اپوزیسیون بدلی دست‌ساز ترامپ» با تأکید بر اینکه هویت و کیفیت به آنان بازگردانده شود و دیگر آنکه عقلای جناح راست؟ را نسبت به وخیم بودن شرایط آگاه کرده تا نیروهای مؤثر و تصمیم‌ساز نظام، تصویری واقعی از وضع موجود به‌دست آورند.

سخن حجاریان به‌روشنی بیان‌کننده فاصله گرفتن اصلاح‌طلبان از اعتراض‌های احتمالی معیشتی خیابانی است. این موضع حجاریان با استقبال برخی از جناح‌های اصولگرا مواجه شد. سایت مشرق در واکنش به این یادداشت و با اشاره به طوفانی که حجاریان از آن پرهیز می‌دهد، زمینه به‌وجودآمدن آن طوفان را به اصلاح‌طلبانی منتسب کرد که با بسترگستری برای بروز مشکلات اقتصادی، پیوند زدن اقتصاد کشور به توافقات خارجی در ذهن مردم، مشکل جلوه دادن سپاه پاسداران و بحران نمایی از مشکلات عادی کشور، همچنین اصرار بر اینکه نظام به آخر خط رسیده، زمینه را آماده کرده و گرای خیابان را به مردم دادند.

این سایت مواضع حجاریان را یک بازی اطلاعاتی توصیف کرد تا به‌زعم خود از کمند برخوردهای امنیتی در صورت وقوع فتنه اقتصادی بگریزد با این توجیه که اگر نظام مشکل اقتصادی نداشت، مردم به خیابان‌ها نمی‌ریختند.

جناح تندروی اصولگرایان اصرار دارد در هر شرایطی، اصلاح‌طلبان را تهدید اصلی معرفی کند و از این ترفند برای بسیج هوادارانش سود می‌برد.

وقتی از بحران کارگران، معلمان، بازنشستگان، بیکاران یاد می‌شود به این معناست که هریک از این اقشار در فشارهای سخت زندگی روزمره مستعد اعتراض و حضور در خیابان هستند، سطح زندگی طبقه فرودست پایین رفته و سبب افزایش نارضایتی آنان و ناامیدی از بهبود ساختار حاکمیتی شده، به همین سبب دارای پتانسیل قوی اعتراضی هستند، آن‌ها (فرودستان) از سویی به‌دنبال کنش ملی و رفتار مدنی و بدون خشونت هستند. از سوی دیگر فاقد تریبون و سازمان‌دهی، به همین دلیل در شرایط سخت بروز و ظهور موقتی می‌یابند و پس از چندی به لاک خود می‌روند و همچنان به دنبال روش‌ها و برنامه‌های دموکراتیک مدنی تا قادر به پیگیری مطالبات خود باشند و نظام اجرایی نقش محوری این فرودستان را که جنبش جان به لب رسیدگان لقب گرفته‌اند در تحولات اجتماعی و سیاسی کشور به‌رسمیت بشناسد. از آنجا که سکوت و بعضاً چشم‌پوشی بخشی از جریان اصلاحات نسبت به مسئله معیشت و به‌طورکلی مقوله عدالت انتقادات بسیاری را برانگیخت، حجاریان در یادداشت تکمیلی نسبت به این موضوع با عنوان اینکه چرا خیابان از دستور کار اصلاح‌طلبان خارج است نوشت که اصلاح‌طلبی نمی‌تواند نسبت به عدالت بی‌تفاوت باشد و ضمن پیگیری فاکتورهایی همچون قانون عادلانه و مبارزه با فساد سیستماتیک یادآور شد تجربیات مدیریت اعتراض، با در نظر گرفتن مطالبات متنوع نشان داده که می‌توان برخی را پیش از حضور در خیابان تطمیع کرد و بدون خونریزی و هزینه دادن غائله را ختم کرد. تأکید وی بر تقدم سازمان بر فرد و اهمیت نهاد و ترویج سندیکاست که به‌تدریج به سیاست ختم و در تئوری فشار از پایین، چانه‌زنی از بالا فرمول‌بندی می‌شود. در مقابل دامن زدن به جامعه توده‌وار و دنباله‌روی از توده به پوپولیسم و ندامت و فنا ختم خواهد شد.

در رابطه با انتخابات نیز می‌بینیم شرایط اصلاح‌طلبان نسبت به انتخابات گذشته سخت‌تر شده و آن‌ها که معتقدند تحت هر شرایطی باید در انتخابات شرکت کرد، باید توجیه لازم را برای مشارکت حداکثری مردم داشته باشند. آذر منصوری دلایل شرکت در سه انتخابات قبلی را دغدغه نسبت به منافع ملی و مقدورها و ممکن‌ها می‌داند، رویه‌ای که ناگزیر از حمایت از کاندیداهایی است که بتوانند با مشکلات کمتری به ساختار قدرت راه یابند و برنامه‌ها را پیش ببرند. به گفته وی این راهبرد امروز اصلاح‌طلبان را در یک تنگنای سخت قرار داده است و به‌نظر می‌رسد رویه سه انتخابات گذشته و نوع اثرگذاری نهادهای انتخابی در حل مشکلات مردم قابل تحقق نیست و باید برای این موضوع چاره‌اندیشی کرد. آذر منصوری، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت ایران، به مسئله مهمی اشاره دارد؛ اینکه حمایت از کاندیداهایی که توان نمایندگی جریان اصلاحات را ندارند تا چه حد اعتبار اصلاح‌طلبان را خرج جریان‌هایی می‌کند که نمی‌توانند از عهده تحقق مطالبات مردم برآیند و پیشنهاد می‌کند شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان باید به این موضوع بپردازد و حضور در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ منوط به جمع‌بندی شورا در این رابطه باشد، چنانچه تصمیم نهایی واقع‌بینانه نباشد، این جریان پایگاه اجتماعی خود را از دست خواهد داد.

مشارکت مشروط در انتخابات مستلزم ارائه شروطی است که از سوی اصلاح‌طلبان مورد پذیرش قرار گیرد، در غیر این صورت باید عطای انتخابات را به لقایش بخشید. از سوی دیگر مخاطبان این جریان برای شرکت در انتخابات آتی، نه‌فقط انتظار ارائه برنامه را دارند که بیشترین توجه خود را معطوف به جمع‌بندی جریان اصلاحات از دستاوردهای خود، خواهد کرد.

اگر شرایط انتخابات تغییر کند و کاندیداهای کارآمدی وارد عرصه شوند بخت با آن‌ها یار است، ولی اگر شرایط تغییر فراهم نشد چه باید کرد؟ آیا گزینه‌های حداقلی یا ائتلاف در دستور قرار خواهد گرفت یا مشارکت مشروط به شکلی دیگر مورد بحث واقع می‌شود. چنانچه مشارکت در انتخابات ۹۴ با شرایط حداقلی صورت گرفت و در نتیجه در مجلس دستاورد قابل‌توجهی پیدا نکرده و در مقایسه با انتظاری که نسبت به لیست امید در جامعه به‌وجود آمده بود فضایی برای جامعه مدنی و رأی‌دهندگان به اصلاحات فراهم نیاورد؛ البته حجاریان بعداً در پاسخ به اینکه اصلاح‌طلبان برای چه کسی شرط می‌گذارند نوشت که از یادداشت وی نوعی تفسیر غیرعقلانی و انتزاعی شده است. وی مشارکت مشروط اصلاح‌طلبان را نه معطوف به خود و حضورشان در قدرت بلکه از سر دغدغه برای تشکیل پارلمان قوی در راستای منافع مردم داشته و از طرفی نباید از فیلتریزاسیون اصلاح‌طلبان هم غافل شد تا در پرتو آن راه قدرت‌طلبی و رانت‌خواری در پوشش اصلاح‌طلبی مسدود شد.

البته انتخابات سال‌های ۹۲، ۹۴ و ۹۶ متأثر از نقش‌آفرینی شخصیت کاریزماتیک اصلاحات بود که خود امروز بر این باور است که ممکن است شرایط به‌گونه‌ای باشد و به قول او «دیگر خیلی سخت است که به مردم بگوییم بیایید رأی دهید.» آقای سید محمد خاتمی در دیدار با اعضای فراکسیون امید گفت از سوی مردم با این سؤال مواجه است که «ما را کشاندید پای صندوق رأی، یک مورد نشان دهید که در راستای اصلاحات واقعی باشد.» البته خاتمی هشدار داد که ریزش از اصلاح‌طلبان به سبد جریان‌های رقیب نمی‌رود، بلکه به سبد براندازان روانه می‌شود.

درحالی‌که برخی از اصلاح‌طلبان حضور در قدرت را به هر شکل بهتر از این می‌دانند که صحنه را ترک کنند و شاید اراده جدی در میان اصلاح‌طلبان به‌منظور موافقت و همدلی با تمامی یادداشت حجاریان وجود نداشته باشد، اما شبهات و سؤالاتی هم در این رابطه به میان آمده است ازجمله اینکه: آیا بهتر نیست به‌جای کسب جایگاه در قدرت، به جایگاه انتقادی و اپوزیسیون بازگشته و رصدکننده حاکمیت اجرایی باشند. خود حجاریان قبلاً گفته بود که پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است و با ورود به انتخابات به هر قیمتی مخالفت کرده است، حتی یادآور شده که اگر نیروهای اصلاح‌طلب با رد صلاحیت‌های گسترده مواجه شوند و نیروهای مؤثری نداشته باشند، شرکت نکردن در انتخابات بهتر از شرکت کردن با گزینه‌های ضعیف و ناکاراست.

این در حالی است که حزب اتحاد ملت اسلامی همواره بر مشارکت در انتخابات تأکید کرده، اما مشارکت مشروط را به جمع‌بندی نهایی اعضای حزب موکول نمود. امری که تاکنون در شورای سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان به بحث گذاشته نشده این است که آیا در صورت تحقق نیافتن شروط، به تحریم انتخابات منجر می‌شود؟

ولی حزب اعتماد ملی تاکنون اعلام کرده که تحریم انتخابات را تحت هر شرایطی نمی‌پذیرد و ایده مشارکت مشروط را ایده‌ای ورشکسته و کهنه و فردی ارزیابی کرده است، اما در هر صورت با شورای سیاست‌گذاری اعلام همراهی و حضور فعال و مؤثر نموده است.

حفظ پایگاه اجتماعی از یک‌طرف و ارائه راه‌حل برای مشکلات کشور از طرف دیگر اصلاح‌طلبان را در انتخابات، پیش رو بر سر دوراهی جدی قرار خواهد داد. عملکرد نهادهای انتخابی که در اختیار اصلاح‌طلبان بوده نتوانسته رضایت عمومی و مخاطبان خود را برآورده سازد و شاید ارائه برنامه‌های جدید توفیق چندانی کسب نکند، زیرا مهم‌تر از آن اعتمادسازی در پایگاه اجتماعی این جریان مطرح است، باید دید اصلاح‌طلبان درباره این راهبرد چه راه‌حل‌هایی ارائه خواهند داد.

حجاریان پیش از این گفته بود که پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است. وی انتخابات به معنای کنونی آن را گدایی قدرت توصیف کرده و گفته بود اصلاحات صدقه‌بگیر نیست و اگر مکنت دارد باید با اتکا به آن به بازار سیاست برود و تأکید کرده بود که نباید به هر جنس بنجلی تن داد.

زمینه این گفتار حجاریان، به باور وی در مورد زیست در جامعه دموکراتیک برمی‌گردد. چنانچه زیست در جامعه دموکراتیک، خودبه‌خود بر اعمال و خلق‌وخوی افراد تأثیر می‌گذارد و خود را در مناسبات خرد بازتولید می‌کند. برخلاف متفکران حوزه اخلاق که خوبی یا بدی رژیم مستقر را به مردم ربط می‌دهند و می‌گویند اگر جامعه خوب بشود حکومت هم خوب خواهد شد. حجاریان در ریشه‌یابی این موضوع به مسئله خودکامگی اشاره کرده بود. او معتقد است خودکامگی صرفاً به فرد دلالت ندارد و این سبک و سیاق مانند خون در ساخت قدرت در گردش است و نمی‌توان انتظار داشت خلقیات و رفتار جامعه آن را تعدیل یا اصلاح کند.

برخی از اصلاح‌طلبان قائل به این نیستند که صرفاً به‌دنبال حفظ آبرو یا بقا یا جایگاه خود در بین مردم باشند. آنان معتقدند در شرایط حاد و مشکلات عدیده، گزینش بین اصلاح‌طلب و اصولگرا منطقی نیست چنانچه اگر سیلی بیاید دامن همه را می‌گیرد، راه چاره این است که به‌جای حرف‌های سیاسی و انتزاعی از موضع خیرخواهانه به رفع مشکلات مردم و بهبود آلام آنان، همه با هم همکاری کنند.

منتقدین می‌گویند اصلاح‌طلبان باید در عملکرد خود نشان دهند که صرفاً به‌دنبال جایگاه خود در قدرت و حاکمیت نیستند، بلکه به‌دنبال شناسایی نارسایی‌ها و مشکلات مردم و پیداکردن راه چاره هستند، در این رابطه فراکسیون اصلاح‌طلبان تحرک کافی داشته و طرح و برنامه برای برون‌رفت از گرفتاری‌ها ارائه دهد. درحالی‌که عملکرد نیروهای اصلاح‌طلب و معتدل به سمت کارآمدی و حل مشکلات نمود چندانی نداشته است، وجیه‌المله‌ای خوب است که برای حل معضلات کشور راهکار داشته باشد.

این منتقدین انتظار دارند اصلاح‌طلبان تلاش کنند تا فضای ناامنی و عدم اعتماد سیاسی شکل نگیرد و از آن طرف حکومت نیز به آلوده کردن فضای سیاسی دامن نزند و در نتیجه سوءظن‌ها کاهش یافته و خود را برای حل مشکلات یکدل نشان دهند. در چنین شرایطی انتخابات هم می‌تواند به انتخاب‌های بهتری بینجامد، ولی در شرایط بدبینی و سوءظن نیروهای کارآمد فرصت ورود به عرصه انتخابات را پیدا نمی‌کنند.

حجاریان در سال ۱۳۸۰ گفته بود که وارد فاز جدیدی از سیاست می‌شویم که در این فاز سیاستمداران و احزاب باید از منافع اقشار و قومیت‌های خاص دفاع کنند، حتی اگر این حمایت خاص به‌جایی برسد که بقیه طبقات و اقشار به آن‌ها رأی ندهند. وی در توجیه این موضع‌گیری با تأکید به شفافیت در کار سیاسی اشاره کرده بود، حتی اگر شفاف شدن به افتراق بین منافع عمومی بینجامد. حجاریان در آن زمان به کودتای ناپلئون سوم در فرانسه اشاره کرده بود که در آن پایگاه اجتماعی ناپلئون، اقشار حاشیه تولید، لومپن پرولتاریا، اوباش و ارتش ذخیره بیکاران و نیروهای رانده‌شده اجتماعی بودند، به این لحاظ با در نظر داشتن بیکاری و اعتیاد و آسیب‌های حاشیه‌نشینان هشدار لازم را داده بود.

حجاریان پیش از این به اصلاحاتی اشاره کرده بود که از درون انقلاب زاده شود و در این رابطه می‌گفت خواسته‌های مردم، نوع اصلاحات را تعیین می‌کند. مهم‌ترین خواسته مردم در انقلاب، برقراری عدالت و رفع تبعیض‌های موجود بوده است، ولی با وجود شعارهای پرطمطراق و تئوری‌های متفاوت به قول حجاریان تئوری‌هایی که چکش‌کاری نشده، نظریه‌ای که به کار ایران امروز بیاید مدون نشده است. اگر عدالت را از شعارهای بنیادین انقلاب اسلامی بدانیم، چگونه می‌توان نسبت به نبود عدالت و انواع تبعیض، بی‌تفاوت و منفعل ماند تا طوفانی که از سر بی‌عدالتی برخاسته است، از سرمان بگذرد و گزندی به ما نرسد؟!

در پیشنهادهای ایشان جایی برای نزدیک شدن به مردم یا شنیدن صدای اعتراضات و انتقادات آنان نیست و آیا راهکاری برای کاهش درد و رنج مردم وجود ندارد؟ آیا اصلاحات برای بقای سیاسی خود نسبت به مطالبات مردم بی‌اعتنا بماند تا مبادا گزندی به آن برسد و بتواند از این بحران به سلامت عبور کند.

بالاخره مواجهه با منتقدان و اپوزیسیون که با برچسب دست‌ساز ترامپ آن‌ها را از هویت ملی و انسانی تهی کرده، در دستور کار اصلاح‌طلبان قرار گرفته است. به یاد داریم که شعار اصلاح‌طلبی تبدیل معاند به مخالف و مخالف به موافق بود، سید محمد خاتمی گفت در یک نظام مردم‌سالار، حاکمیت یا بخشی از آن به خود اجازه نمی‌دهد که طرفِ مخالف خود را با هر عنوان چون برانداز و معاند از صحنه خارج کند. حجاریان در یادداشت تکمیلی خود به تفکیک اپوزیسیون به ملی و غیرملی پرداخته است و شاهد مثال خود را شاپور بختیار نام برده است که درحالی‌که خود را ایرانی مصدقی و سکولار می‌خواند به دامن دشمنان ایران غلتید. وی می‌افزاید که اکنون با سنتز ملی-امریکایی، ملی-سعودی، ملی-اسراییلی مواجه هستیم.

اپوزیسیون در تحلیل جریان اصلاح‌طلبی، آن را بخشی از واقعیت نیروهای سیاسی ایران ارزیابی کرده که در نقد و بازسازی خود در سطح باقی‌مانده و به عمق نمی‌روند آن‌ها این سؤال را مطرح کرده‌اند که آیا اصلاح‌طلبان، تحول‌خواه شده‌اند؟ درحالی‌که در گرایش‌های اصلاح‌طلبی و تحول‌خواهی و براندازی تغییری در روش‌ها و اهداف ایجاد نکرده و وضعیتی شبیه سال ۱۳۸۴ را دارند. منتقدین همچنین می‌گویند این جریان در روش، به صندوق رأی و بیانیه اکتفا دارد ولی در مقابل جنبش خیابانی، هراس‌افکنی می‌کند. اینکه توصیه‌های اخیر حجاریان تا چه اندازه می‌تواند بقای اصلاح‌طلبی را ضمانت کند، به‌زعم اپوزیسیون تا اصلاح‌طلبان مطالبات و مبارزات صنفی مدنی را نپذیرند تنها فقط در اسم و ظاهر، اصلاح‌طلب محسوب می‌شوند و عنوان تحول‌خواهی به‌جای اصلاح‌طلبی، قبل از آنکه یک تغییر باشد نشان‌دهنده یک خطای سیاسی و اخلاقی خواهد بود. حجاریان در توضیحات بعدی نوشت که منظور وی از تحول بدان معنا بوده است که رهبری و سازمان و همچنین تاکتیک و استراتژی اصلاحات متحول شود به‌طوری‌که روندها و چشم‌اندازها را به زبان قابل‌فهم تحلیل و ترجمه کنند و ذیل آن نقش، جایگاه و کارکرد خود را به‌عنوان آن نیروی تحول‌خواه تعریف کنند.

با وجود مشکلات بی‌شماری که با آن روبه‌رو هستیم چه آن را مشکلات عادی یا بحران یا ابربحران بنامیم، راهبرد جریان اصلاح‌طلب و تاکتیک‌های آنان در انتخابات ۹۸، چه خواهد بود؟ آیا آن‌ها منتظر تغییر فضای سیاسی از سوی حاکمیت هستند یا خود در مواضعشان تغییری به‌وجود خواهند آورد و آیا افراد مؤثر در صحنه سیاسی مجال ورود پیدا خواهند کرد و به این ترتیب راه‌حلی برای مشکلات گشوده خواهد شد؟ یا گرفتاری‌های مردم، فراتر از ورود چهره‌های موجه و مورد قبول در انتخابات و ساختاری بوده و تا اصلاح بنیادینی نسبت به فساد سیستماتیک انجام نشود همچنان در بر یک پاشنه می‌چرخد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط