گفتوگو با سید هادی خسروشاهی
اخوان المسلمین سازمانی است که عمدتا با کارهای اجتماعی تعریف میشد اما در جریان بهار عربی، اخوان المسلمین مصر جنبه سیاسی به خود گرفت و از طریق انتخابات به قدرت رسید. این نحله از اخوان حق شهروندی، صندوق رای و دموکراسی را پذیرفت به عمین علت خطر جدی برای عربستان، امارات و اسرائیل شد. مقامات عربستان هم با کودتای ۱۴ میلیارد دلاری دولت محمد مرسی را سرنگون کردند. این نحله از اخوان معتقدند عدالت سرلوحه فقه است و تحول در فقه را با رساله ای به نام ” فقه المقاصد” انتشار دادند. اخوان در امارات دشمن جدی تلقی میشود و قریب به ۱۵ سال است که هر عضو این گروه به زندانهایی از صفر تا ده سال محکوم میشوند. اخیرا آمریکا اخوان المسلمین را در لیست تروریست قرار داد که با واکنش جدی ترکیه و قطر مواجه شد.
گفتوگو با حجتالاسلام سید هادی خسروشاهی که اطلاعات وسیعی در مورد اخوان در خاورمیانه دارد انجام شده که تقدیم خوانندگان عزیز چشمانداز ایران میشود. بهتازگی نشر صمدیه کتابی با عنوان اخوان المسلمین فی الخلیج به فارسی برگردانده که سعی میشود نسخه کاغذی آن به دست خوانندگان برسد.
* موضعگیری اخوان المسلمین منطقه را درباره حوادث تلخ و دردناک حاکم بر بعضی از بلاد عربی، چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ متأسفانه اخوان المسلمین بلاد عربی و اسلامی ـازجمله ایران و «جمعیت دعوت و اصلاح»ـ درباره حوادث اسفناک سوریه، عراق، یمن و کردهای سوریه و غیره، هیچگونه واکنش و موضعگیری لازم نداشتند و یا ما از آن مطلع نشدهایم.
درباره یمن که متأسفانه جمعیت اصطلاح ـاخوان یمنـ عملاً در کنار همپیمانان بنیسعودی و اماراتی قرار دارند و در مناطق نفوذ خود با نیروهای انصارالله ـ به قول آنها حوثیها! ـ میجنگند.
در عراق گویا دیگر اخوان المسلمینی وجود ندارند مگر نه حداقل میبایست در مسئله سلطه داعش بر موصل و قتلعام مردم مسلمان و تجاوز به زنان ایزدی و غیره، عکسالعملی از خود نشان میدادند؟
اخوان المسلمین سوریه که در آغاز خواستار همکاری مسالمتآمیز با دولت بود، پس از پاسخ منفی دولت ـ که البته اشتباه بزرگ حاکمیت سوریه بود ـ خود طلیعهدار جنگ و نبرد بهاصطلاح مسلحانه با «علویها»ی مرتد! شدند و بقیه گروهها را هم به دنبال خود آوردند و نتیجه آن شد که حدود هشت سال تمام سوریه را به ویرانهای بدل کردند و متأسفانه نیروهایی را که میبایست در نبرد با اسرائیل و آزادی جولان و قدس به میدان میآمدند، به معنی واقعی کلمه «تلف» کردند.
* یعنی اخوانیها منطقه در عمل آلتی در دست قدرتهای غربی و ارتجاعی منطقه مانند سعودیها شدند؟
ـ بلی متأسفانه در عمل چنین شد و برادران ما حاضر شدند که با ارتجاعیترین محافل جاهلیت عربی معاصر همکاری کنند تا مثلاً «بشار اسد» ساقط شود، ولی توضیح ندادند حاکمیتهای عرب و بنیسعود و امارات و مصر چه مزیتی بر حاکمیت سوریه دارند که باید بمانند.
بیتردید حوادث منطقه اجرای توطئه غربی ـ عبری بود که با مقاومت مردم مسلمان با شکست مواجه شد، گرچه هزینه گزافی ازلحاظ کشته شدن مردم بیگناه و ویرانی زیرساختهای کشورها و خانهها و مزارع مردم پرداخته شد.
* حکومت با گرایشهای اخوانی ترکیه در این میان چه نقشی داشت؟
ـ بحث درباره نقش ترکیه بهظاهر اخوانی آقای رجب اردوغان در حوادث منطقه با توجه به عملکرد آن در ایجاد کانال امن برای عبور تروریستهای ۸۵ کشور جهان برای جنگ در عراق و سوریه، بسیار تلخ و دردناک است و اصولاً معلوم نشد که آقای اردوغان چه کاره است که خواستار برکناری رئیس یک دولت دیگر میشود؟ و در این راستا «حمالّه الحطب» میشود آیا این خواست، اجرای نقشه ارتجاع عرب بر امپریالیسم غربی و صهیونیسم نبود؟
* ولی ترکیه به رهبران فراری اخوان، پناه داد و هماکنون هم از آنها پذیرایی میکند؟
ـ بلی پناه دادن به بعضی از رهبران اخوان مصر و سوریه و عراق در کنار امکان دادن به تجهیز داعشیها و اعزام نیروهای بینالملل تروریستی به مناطق جنگی ـ که راه عبوری جز ترکیه نداشتند ـ نمیتواند یک اقدام مثبت و قابل توجیه و پذیرش و جبرانکننده باشد.
اقدامات حاکمیت ترکیه با گرایش اخوانی حزب «آکپارتی! سی» به همین وجه قابلقبول نبود. داعش حتی نفت دزدیشده از چاههای نفتی عراق را از طریق ترکیه به فروش میرساند تا اسلحه بخرد و آدم بکشد و قصابی کند و به زنان مسلمان بهعنوان بردگان جنگی تجاوز کند، یا آنها را در شیخنشینهای ارتجاعی خلیجفارس یا عربستان بنیسعود ـ به فروش برساند.
* در همین رابطه هم گویا فتوایی در تقبیح امر، از شیوخ وابسته به اخوان المسلمین، صادر نشد؟
ـ بلی متأسفانه ـ نه شیخ یوسف القرضاوی بهاصطلاح پدر معنوی اخوان ـ و رئیس جماعت بینالمللی علمای اسلامی و نه مرشدان رنگارنگ و گوناگون اخوانی بلاد عربی که در اروپا و قطر و ترکیه پناه گرفتهاند، هیچکدام واکنش اسلامی و یا حتی انسانی در این زمینه از خود نشان ندادند…
شرمآورترین اقدام داعش «جهاد نکاح» بود که علاوه بر زنان مسلمان ایزدی، زنان و دختران مسلمان جهان را به عراق و سوریه دعوت کرد و آنها از طریق ترکیه رهسپار مناطق شده و به جهاد نکاح! مشغول شدند؛ یعنی تجویز عملی «زِنای جمعی» که حتی در میان وحوش قبایل آمازون هم نمونه آن دیده نمیشود!
* و البته نمیتوان دولت کنونی ترکیه را دولت اخوانی نامید؟
ـ درمجموع حزب «آکپارتی سی» گرایش اخوانی دارد و پناه دادن به رهبران فراری اخوان بلاد عربی هم نشان میدهد که هوادار اندیشه اخوانی است، ولی تردید نداریم که نه روش دولت ترکیه و نه سکوت مطلق رهبری اخوان در تقبیح این فجایع هرگز اسلامی و اخوانی نیست. اخوان شهید حسن البنا و شهید سید قطب و دیگر شهدای اخوانی در مصر، عراق و سوریه هرگز نمیتواند این فجایع و جنایات ضد بشری را بپذیرد و توجیه کند و از همه جنایات مهمتر، «جهاد نکاح» این وحوش را بپذیرد…
آیا میتوان جریان اخوان المسلمین را در مقابل ناتوی عربی احتمالی قرار داد، یا ساختار این دو نسبت به هم خیلی متفاوت است؟ چراکه اگر ناتوی عربی شکل بگیرد یک سازمان امنیتی دفاعی است، اما اخوان یک جریان فکری اسلامی سیاسی و اجتماعی است.
جریان اخوان المسلمین و فعالیتهای آن در شرایط فشار و اختناق وحشیانه کنونی و در همه کشورهای عربی، نمیتواند در مقابل ناتوی عربی قرار گیرد. اخوان المسلمین که بیشتر در «مصر» ریشه و پایگاه دارد، هدفی برای شرکت در سازماندهی امنیتیـ دفاعی بلاد عربی ندارد، زیرا که در شرایط کنونی که اصولاً امکان فعالیت ندارد، خود را درگیر نقشههای دشمنان نمیکند.
پیشتر اخوان در مصر توانسته بود قدرت مرکزی را در اختیار بگیرد، اما بهدنبال یکسری تحولات همه معادلات بر هم ریخت و رهبران اخوان هم بازداشت شدند. در حال حاضر وضعیت اخوان در مصر به چه صورت است و آیا مثل گذشته فعالیت زیرزمینی دارند؟
اصولاً در اختیار گرفتن قدرت و حکومت در مصر، توسط اخوان المسلمین، یک اشتباه استراتژیک بود؛ زیرا که اولاً پس از انقلاب بر ضد رژیم حسنی مبارک و پیروزی مردم، اخوان آمادگی اداره حکومت را نداشتند و ثانیاً وضع اقتصادی ورشکسته مصر اجازه نمیداد که اخوان بتوانند راه چاره اساسی بر اصلاح امور اقتصادی داشته باشند و ثالثاً بلاد عربی و در طلیعه آنها، رژیم بنیسعود، آمادگی همکاری با مصر اخوانی را نداشتند و روی همین اصل، حکومت اخوان، بدون کمک و همکاری عربی ـ غربی از آغاز محکوم به شکست و سقوط بود. رابعاً و از همه مهمتر آنکه حکومت آقای محمد مرسی، همه ارکان نظام حسنی مبارک بهویژه ژنرالها و سرهنگهای وابسته را بر سر کار نگه داشت و حتی ژنرال عبدالفتاح سیسی را هم به فرماندهی ارتش منصوب کرد.
و پس از سرکوب وحشیانه مردم توسط رژیم کودتا، رهبران اخوان هم دستگیر و به زندان افتادند. گروهی از آنان محکوم به اعدام و حبس ابد شدند. بعضیها موفق به فرار از کشور شدند و دستگیری و توقیف بیش از ۳ ۰ هزار نفر از اعضای آن، عملاً امکان هرگونه فعالیت علنی یا زیرزمینی را از آنها سلب کرد و با توجه به فشار و اختناق ژنرال سیسی فرمانده جنایتکار کودتا که نمونهای از روش و سیاست سرکوب بیرحمانه سرهنگ عبدالناصر و سرهنگ انور سادات است، گروه باقیمانده فعالیتی نمیتوانند داشته باشند.
در حال حاضر رهبری فکری این جریان را چه کسی بر عهده دارد؟
تغییری در رهبری اخوان و اعضای مکتب ارشاد در مصر به عمل نیامده و آنها درحالیکه در زندان دوره حبس ابد خود را میگذرانند، همچنان رهبر سازمان هستند و البته فاقد امکان هرگونه فعالیتی میباشند… و کسانی هم که در ترکیه یا بلاد اروپایی سکونت کردهاند، فقط به تشکیل سمینار و همایش! یا صدور بیانیه اکتفا میکنند.
اگر بخواهیم بهصورت مجزا وضعیت اخوان و حامیان آن را در کشورهای مختلف بررسی کنیم در حال حاضر در تونس راشد الغنوشی مدل متفاوتی از گرایش اخوان را دنبال میکند و قائل به مکتب ارشادی است. به نظر شما مدل اندیشههای اخوانی در تونس چه تفاوتهایی با گرایشهای اولیه اخوان دارد؟
گرایشهای اخوانی سازمانهای اسلامگرا در بلاد عربی ـ اسلامی، حتی سودان، لیبی، مراکش و الجزایر، متأسفانه دچار همان فشارها و سرکوبها هستند؛ البته هرکدام به نحوی ـ و فقط در تونس حرکت النهضه به رهبری راشد الغنوشی ـ با گرایش اخوانی، به علت عملکرد عاقلانه شیخ راشد و عدم پذیرش حتی مقام ریاستجمهوری ولی همکاری با دیگر احزاب و سازمانهای موجود در تونس، در تشکیل دولت، توانسته است تاکنون از سرکوب به دور بماند ولی با این حال هماکنون بعضی از سازمانهای چپ در تونس ـ و البته با نقشه و توطئه ارتجاع عرب و بنی سعود ـ حرکت النهضه را به تشکیل یک «سازمان سری» و ترور بعضی از رهبران احزاب چپ، متهم ساختهاند که هدف نهایی، ایجاد مشکلات قانونی برای ادامه فعالیت حرکت النهضه است.
پس از سقوط ژنرال بن علی و فرار وی از تونس، من به راشد الغنوشی پیشنهاد کردم با توجه به موقعیت خاص حرکت النهضه، در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کند که بیتردید پیروز خواهد بود، گفت: «برادر عزیز! من پیر شدهام و اکنون دور، دور نسل جوان النهضه است که کارها را سر و سامان بدهند و در دولت و مجلس شرکت کنند و من بهنوعی بر امور نظارت خواهم داشت و اگر گرفتار تمامتخواهی بشویم و سازمانها و احزاب دیگر را در امور دخالت و شرکت ندهیم، آغاز بروز اختلافات و سقوط و شکست اهداف انقلاب مردم خواهد بود که درنهایت هم به حذف حرکه النهضه منجر خواهد شد و این عقلانی نیست که ما به خاطر ریاست چند صباحی، از برنامههای درازمدت خود چشمپوشی کنیم.»
به هر حال روش رهبری حرکه النهضه، یک روش عقلانی بود و امیدواریم که بتواند از توطئههای دشمنان در امان باشد. البته سفر بن سلمان، حاکم جنایتکار رژیم بنیسعود، به تونس و وعده کمک میلیاردی به دولت کنونی و هواداران آن، نشاندهنده روشن و آشکار از چگونگی نقشههای دشمنان بهویژه ارتجاع عرب، بهویژه بنیسعود، در نفوذ به تونس و خریدن حاکمیت کنونی تونس میتواند باشد؛ و البته عدم موضعگیری النهضه در قبال این سفر و عدم تقبیح جنایات بنیسعود در یمن و یا بلاد دیگر از نقاط ضعف النهضه است که برخی آن را نوعی اپورتونیسم و سازشکاری مینامند که فرقی با سیاست دیگر احزاب ندارد!
در قطر و ترکیه وضعیت جریان فکری اخوان چگونه است و نگاه دولتهای این کشورها به اخوان تحت تأثیر چه عوامل بیرونی قرار دارد؟
روش دولت قطر و ترکیه در قبال اخوان المسلمین و پناه دادن به بعضی از رهبران فراری آنها، امر تأملبرانگیزی است و من فکر نمیکنم که اگر شرایط ایجاب کند آنها این کمک و همکاری را ادامه دهند.
دولت ترکیه حرکت فرهنگی «هزمت» وابسته به شیخ فتحالله گولن را بهشدت سرکوب کرد و بسیاری از اعضای وابسته به آن را دستگیر و دادگاهی کرد و همه مؤسسات و مدارس و نهادهای وابسته به آن را تعطیل و یا مصادره کرد و علیرغم «ارادت» قبلی آقای اردوغان به فتحالله گولن و همکاری با آن اکنون به دنبال بازداشت و محاکمه این پیرمرد است.
دولت قطر هم با کمک بیسابقه به حرکتهای تکفیری-سلفی و حتی داعش! نمیتواند برای حرکتهای سالم اسلامی، بهویژه اخوان طرف مورد اعتمادی باش.
اخوان المسلمین در سوریه پس از تقابل با اسد تقریباً بهصورت کامل به حاشیه رانده شد. در حال حاضر وضعیت این جریان در سوریه فعلی چگونه است و آیا فعالیتی دارند؟
رهبران اخوان سوریه اغلب در ترکیه بهسر میبرند و در داخل سوریه، شاخه نظامی متلاشی شده آن، با توجه به برخورد مسلحانه و غیراسلامی در جریانات اخیر سوریه و حتی کشتار مردم عادی غیرنظامی هوادار رژیم، قاعدتاً در کوتاهمدت نمیتواند در سوریه فعالیتی داشته باشد؛ و این اشتباه اخوان المسلمین کنونی سوریه تکرار اشتباه آنان در دوران حافظ اسد و فعالیت مسلحانه و کشتار گروهی از نیروهای نظامی علویان بود که با قتلعام و سرکوب آنان در «حماه» خاتمه یافت. در این باره با قتلعام طرفین ـ هر دو سوری ـ باز خسارت جبرانناپذیری بر این حرکت در سوریه وارد شد.
حماس که برگرفته از اندیشههای اخوان است نیز شرایط خاصی دارد. از یکسو به رابطه با مصر و عربستان نیاز دارد و از دیگر سو نمیتواند روابطش با قطر و ترکیه را به دلیل حساسیت ریاض خیلی تعمیق بخشد. با این تفاسیر حماس چه الگویی را در روابطش دنبال میکند؟
حماس نیز با گرایش اخوانی، با توجه به شرایط سخت محاصره غزه از طرف رژیم صهیونیستی ضرورت رسیدگی به وضع معیشتی ۲ میلیون انسان ساکن در غزه، چارهای ندارد جز اینکه با بعضی از دولتهای عربی مانند مصر، روابطی داشته باشد و البته به علت موضع کلی ریاض و بنیسعود نسبت به حرکت اخوانی، حماس نیز از محرومیتهای ناشی از روش بنی سعود، بینصیب نیست ولی بهطور مسالمتآمیزی میخواهد از امکانات ترکیه و قطر بهرهمند شود که این امر ناشی از ضرورتهای موجود در «ارض معرکه» است. حماس بهخاطر همین مشکلات نمیتواند به تعمیق روابط با ایران اسلامی بپردازد، درحالیکه جمهوری اسلامی ایران، همواره بهطور مستقیم یا توسط یاران و هواداران خود در منطقه، به کمک آنها میشتابد… و البته اخیراً رهبری حماس در سخنرانیهای خود مواضع مناسبتری نسبت به ایران اسلامی ابراز داشتهاند؛ و درواقع میتوان گفت پشتیبان واقعی و بدون قید و شرط حماس و جهاد اسلامی و نیروهای مقاومتی دیگر در فلسطین اشغالی و غزه، فقط جمهوری اسلامی ایران است.
با توجه به وضعیت فعلی اخوان میتوان گفت که این جریان دوباره به مدل فعالیتهای اولیهاش (زیرزمینی و نیمه مخفی) بازگشته یا وضعیت متفاوت از آن مقطع است؟
اخوان فعالیت زیرزمینی به مفهوم مصطلح آن نداشته و ندارد و همواره سعی کرده است که هر نوع فعالیتی را بهطور رسمی، علنی و قانونی انجام دهد و در این میان البته بعضی از جوانان وابسته به آن در گذشته دور، مانند «ایمن الظواهری» و غیره، با دوری از رهبری اخوان و مکتب ارشاد، به فعالیتهای زیرزمینی و یا مسلحانه در مصر و جاهای دیگر، پرداختهاند که مورد موافقت رهبری و مکتب ارشاد قرار نگرفته است.
با در نظر گرفتن این موضوع که تقریباً تفسیر واحدی از اندیشههای اخوان وجود ندارد و این جریان در هر کشوری شرایط خاص خود را دارد میتوان گفت بهنوعی این جریان فکری تا مدتی در حاشیه خواهد بود؟
با توجه به شرایط ایجادشده در منطقه عربی و ظهور و اقدام سلفیهای تکفیری و ارتکاب جنایات و فجایع ضد بشری توسط آنان حتی در حق مردم عادی، درواقع جریان فکری اخوان، خواهینخواهی مدتها در حاشیه خواهد ماند، ولی تجربه یک قرنی آن نشان میدهد که اخوان، علیرغم همه سرکوبها و اعدامها و زندانها و تبعیدها، همواره بهمحض پیدایش شرایط مساعد، با تمام قوا به صحنه آمدهاند که نمونه بارز آن حضور قدرتمند اخوان المسلمین مصر، علیرغم اعدامهای دوران سرهنگ ناصر در حق آنان انجام گرفت، با مرگ او، اخوان از زندانها بیرون آمدند و در انتخابات مجلس شرکت نمودند و دهها نماینده به مجلس مصر فرستادند که این امر در دوره سادات و سپس در دوره حسنی مبارک تکرار شد… ولی پس از کودتای ژنرال سیسی، ژنرال باقیمانده از دوران حسنی مبارک و قتلعام هزاران نفر از آنان در میدان التحریر قاهره و مسجد رابعه العدویه و مجروح شدن ۱۲ هزار نفر و دستگیری و زندانی شدن بیش از ۳۰ هزار نفر نباید انتظار داشت که اخوان در کوتاهمدت در مصر یا بلاد دیگر بتوانند در صحنه حضور یابند و منشأ اثری باشند.
در حال حاضر نگاه کشورهای عربی و همچنین غرب بهویژه امریکا به این جریان چگونه است؟
رهبران بلاد عربیـغربی، بدون استثنا حرکت اخوان المسلمین را علیرغم همه نقاط مثبت و تاریخی، فرهنگی که در یک قرن اخیر، در بلاد عربیـاسلامی داشتهاند، یک حرکت تروریستی نامیدهاند و هرگونه امکان فعالیت را از آنان سلب کردهاند، ولی این روش سرانجام دچار سرنوشت حوادث مشابه قبلی در همین بلاد خواهد شد… البته تحقق و آغاز آن بهمرور زمان نیاز دارد!
و بهطورکلی باید گفت که حرکتهای اخوانی در بلاد عربی ـ اسلامی، از روش و رهبری واحدی بهرهمند نبودهاند و در بعضی بلاد، شرکت در انتخابات پارلمانی را «حرام» میدانستند و در بعضی دیگر، مانند اردن و لبنان، در مجالس ملی حضور چشمگیری داشتند و اکنون با توجه به ضربه سختی که در همه بلاد خوردهاند تا پیدایش شرایط مساعد برای فعالیتهای مثبت، فاصله درازی خواهیم داشت… و به امید آنکه اشتباهات غیرقابلجبران رهبری اصلی، یعنی مرشد و مکتب ارشاد مصر، این بار تکرار نشود و جانشین احتمالی! آقای محمد مرسی، بهجای نخستین سفر به «ریاض» و تقاضای کمک! و عدم دریافت حتی «یک دلار» و عدم ملاقات با رهبری نظام اسلامی ایران در سفر به ایران، به امید پذیرش در دربار بنی سعود ـ که عملاً موردقبول آنها شد ـ به جبهه مقاومت و ایران اسلامی بپیوندد و بهجای اعزام سفیر! به اسرائیل غاصب سفارت آن را در قاهره مانند ایران به فلسطینیها واگذار نماید و باور کنند که دشمن اصلی حرکت اخوان علاوه بر صهیونیستها، ارتجاع عرب و در رأس آن بنی سعود است و دولت و برادر واقعی و همفکر آن ایران اسلامی است… البته اگر «بصیرت» پیدا کرده و اشتباهات گذشته را تکرار نکردند.