بدون دیدگاه

مردی که تالابی بی‌جان را جان بخشید


محمد ایرانمنش (پژوهشگر مدیریت مخاطرات)

هرکجا عشق آید و ساکن شود
هرچه ناممکن بود ممکن شود
مجتبی کاشانی (سالک)

بر اساس شاخص‌های پیمان بین‌المللی حفاظت از تالاب‌ها در کنوانسیون رامسر، تالاب۱ چنین تعریف شده است: تالاب‌ها مناطقی باتلاقی، پودابی، منجلابی یا آبی هستند که طبیعی یا مصنوعی، دائم یا موقت بوده و بسته به نوع آن، دارای آب ایستا یا روان‌اند. تالاب‌ها عمقی در حدود ۶ متر دارند. تالاب‌های طبیعی جزو زیست‌بوم‌های فعال و حیاتی روی زمین‌اند و زیستگاه هزاران گونه از گیاهان و جانوران آبزی و خشکی را فراهم می‌کنند. تالاب‌ها برای حفاظت در برابر سیل، بهبود کیفیت آب و برای بقای انسان، حیاتی و در میان مولدترین محیط‌های جهان هستند.
تالاب بین‌المللی کمجان با حدود ۵ هزار هکتار مساحت در ۸۵ کیلومتری شمال شرق شیراز در روستای کمجان از توابع بخش کربال شهرستان خرامه قرار دارد. این تالاب در فوریه ۱۹۷۱(۱۳ بهمن ۱۳۴۹) شناسایی شد و پس از شکل‌گیری نخستین کنوانسیون جهانی تالاب‌ها که در رامسر برگزار شد، در سال ۱۹۷۳ میلادی به تأیید آن کنوانسیون رسید و در فهرست تالاب‌های بین‌المللی ثبت شد. کنوانسیون رامسر تنها کنوانسیون جهانی به نام ایران است و برگزاری آن برای نخستین بار در رامسر افتخاری برای کشور ما در پیشگامی نشست هم‌اندیشی جهانی جهت حفظ عرصه‌های تالابی به شمار می‌آید. در نشست رامسر، کشورهای عضو متعهد شدند با همکاری یکدیگر از عرصه‌های تالابی در سراسر جهان محافظت کنند.
تالاب کمجان، طی قرن‌ها موجب تعادل‌بخشی طبیعی و مهار آفات زراعی می‌شد؛ غذای پرندگان را در بخش‌های حاشیه‌ای و مزارع شالی فراهم می‌آورد؛ پرندگان آفات زراعی می‌خوردند؛ کود پرندگان در کشتزارها مصرف می‌شد و بستر آن مأمنی برای زادآوری تنوع زیستی بود. این تالابِ زنده مهم‌ترین عامل طبیعی در مهار سیلاب‌های مخرب و مؤثر در تغذیه منابع زیر سطحی آبی اطراف بود؛ به باروری ابرها و بارش‌های درون منطقه‌ای (میکروکلیما) کمک می‌کرد؛ رسوب دادن کربن و مهار آلاینده‌ها را به‌طور طبیعی انجام می‌داد؛ غنی‌ترین منبع تغذیه دامداری‌های سنتی بود؛ پرورش گاو، گاومیش، گوسفند و انواع ماکیان در سایه آن رونق داشت؛ از پوشش گیاهی آن در ساخت خانه‌های روستایی نیز استفاده می‌شد و فواید بسیار دیگری نیز داشت.

خشکی تالاب
در حوالی سال ۱۳۶۲، دو رشته زهکش با عرض تقریبی ۴۰ متر و عمق ۴ تا ۵ متر و طول مجموع بیش از ۱۰۰ کیلومتر در محدوده تالاب با نیّت توسعه کشاورزی ایجاد شد، چون آن‌ها بدون مطالعات لازم و بدون اخذ مجوز از سازمان محیط زیست انجام گرفتند در نهایت تالاب را به بیابانی خشک و شوره‌زار تبدیل کردند. در کنار این زهکش‌ها، فعالیت‌های کشاورزی و دامداری جریان داشت. پس از راه‌اندازی سدهای ملاصدرا و سیوند در سرچشمه‌های رودخانه کُر، از پرآب‌ترین رودخانه‌های استان فارس، با تنوع زیستی گسترده در دهه ۸۰، این رودخانه نیز خشکانده شد و آسیب‌های جدی به کشاورزی منطقه و معیشت کشاورزان وارد شد. مجموع این اقدامات ناسنجیده، طبیعت کمجان را به مرور خشکاند. با گذشت سال‌ها، بستر خشکیده تالاب به کانون تولید ریزگردهای نمک تبدیل شد و در پی فرسایش بادی، سلامت مزارع، مردم منطقه و حیات وحش را با مخاطره جدی مواجه کرد. در نتیجه این تغییرات ناگوار، مردم کم‌کم مهاجرت کردند.

نجات‌دهنده تالاب

در چنین شرایط به‌غایت اسف‌بار، مردی به نام آقای سیروس زارع، با هدف کاهش مهاجرت روستاییان کمجان به فکر احیای تالاب افتاد. به گفته او برای امید بخشیدن به مردم و جلب اعتماد آنان برای مشارکت هیچ راهی نداشتیم، جز آنکه از دست آسیب‌هایی که خودمان به طبیعت وارد کرده بودیم به طبیعت پناه ببریم. بهترین اقدام، شروع به احیای قسمت‌هایی از تالاب خشک‌شده و ایجاد رونقی نسبی و حداقلی برای جامعه محلی بود تا آنان بتوانند در نواحی حاشیه‌ای، دوباره به فعالیت‌های خود مشغول شوند.
سیروس زارع از سال ۱۳۷۸ با هدف جلب مشارکت اهالی، شروع به گفت‌وگو با آنان کرد. پیشنهاد او ایجاد آب‌بندهایی برای رشد دوباره پوشش‌های گیاهی و راه‌اندازی مجدد کشاورزی بود، اما اهالی به دلایل مختلف در برابر انجام هر اقدامی مقاومت می‌کردند. شاید مهم‌ترین دلایل این مقاومت، نگرانی اهالی محل از رویارویی با دستگاه‌های دولتی و برخوردهای پیش‌بینی‌نشده و بروز مخاطراتی احتمالی بود؛ چراکه در سال‌های قبل نیز بر سر تصرف اراضی خشکیده تالابی مناقشاتی رخ داده بود. با این احوال زارع از پای نمی‌نشست و بر اصرار خود می‌افزود.
سال ۱۳۸۶، آخرین سالی بود که در رودخانه کُر آبی برای کشاورزی وجود داشت. به‌طوری‌که در سال بعد، اندوهی جانکاه همه روستاییان را فراگرفت. بسیاری افسرده و بیمار شدند. تمایلی به کار و حتی صحبت کردن نبود. در مقطعی از زمان، تقریباً در هر خانواده‌ای در روستاها، چند نفر دچار سرطان و برخی بیماری‌های خطرناک شدند و جان باختند. در این شرایط ناگوار، تمایل و توانی برای رهاسازی آب برای شروع احیای تالاب نمانده بود. متأسفانه مردم در نبود دانش محیط زیستی، مجموع این مسائل را به کمبود باران و خشک‌سالی نسبت می‌دادند و از حقوق خود غافل بودند.
در اثر خشک شدن رودخانه کُر، معیشت اهالی نابود شد و آنان لاجرم راه مهاجرت را در پیش گرفتند و روستاها به‌تدریج خالی از سکنه می‌شدند. این شرایط موجب شد که در سال ۸۸ مردم محلی به این نتیجه برسند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. در نتیجه سه چهار نفری با سیروس زارع همراه شدند. نظر آن‌ها هم این بود اگر در مسیر زهکش‌های اوایل دهه ۶۰، آب‌بندهایی ایجاد کنند، شاید بتوان از مهاجرت باقی دامداران جلوگیری کرد.
در یکی از جمعه‌های آذرماه آن سال، این گروه کوچک به‌طور مخفیانه لودری به منطقه آوردند که راننده‌اش چندان آنان را نمی‌شناخت. آن روز از صبح تا شب مشغول به کار شدند و یکی از مسیرهای خروج آب از تالاب را بستند. پس از اینکه اهالی از ماجرا مطلع شدند تصور کردند دستگاه دولتی دست به این کار زده است. این گروه کوچک هم اساساً تمایلی نداشتند در آن وضعیت همه بدانند کار آنان بوده است. درواقع هدف آنان زنده کردن دوباره بیشه (تالاب) به‌طور پنهانی و به دور از دردسرهای احتمالی بود.
طی بیست‌وپنج سال تالاب کاملاً از بین رفته بود و خشک شده بود و دشت نمکی به ضخامت ۲۰ سانتی‌متر شکل گرفته بود. با تجمع روان‌آب‌ها و زه‌آب‌ها در منطقه آسیب‌دیده و هدایت آن به‌سوی بستر خشکیده این نمکزار، بافت خاک در مدت‌زمان کوتاهی نمک‌شویی شد و خوشبختانه پوشش گیاهی منطقه با رویش گونه‌های گیاهی شورپسند به‌خصوص سالیکورنیا، منظره چشم‌نوازی پیدا کرد. این تغییر ملموس طبیعت موجب شد جمعیت قابل‌توجهی از روستاییان با اشتیاق به دیدن این منظره بیایند. تالاب سالیان درازی کاملاً خشک شده بود، اما چون محل عبور و مرور چند هزار ساله پرندگان مهاجر بود، با اندک آب‌گیری به‌سرعت پرنده‌ها را نیز به خود جذب کرد.
اکنون اهالی علاقه‌مند مشارکت شده‌اند و تعدادشان روزبه‌روز فزونی یافته است. به‌طوری‌که اگر نیاز به کار بدنی بود یک‌باره صدها نفر با بیل به کمک می‌آمدند؛ البته وضع مالی آنان چندان خوب نبود و از جایی هم کمکی دریافت نمی‌کردند؛ وامی هم در کار نبود. از این‌رو در آن شرایط بحرانی کمک‌های اندکی جمع می‌شد. برخی مردم می‌توانستند مثلاً برای چند ساعت کار لودری اجاره کنند و آنانی که توان کمک مالی نداشتند با بیل‌های خودشان به میدان می‌آمدند و با همین همیاری‌ها آب را به بستر تالاب هدایت می‌کردند.
شنیدن صدای دوباره پرندگان در بستر تالاب و پخش گزارش فعالیت‌ها، در اهالی امید و خودباوری به وجود آورده بود. پس از آن نیز مطبوعات و خبرگزاری‌ها هم به نحو فعال‌تری اخبار تالاب را منعکس می‌کردند. در اثر این اقدام اولیه، متأسفانه آقای زارع با مشکلات و دردسرهای عظیمی مواجه شد که چند سال به طول انجامید، ولی سرانجام با حمایت رسانه‌ها ختم به خیر شد.
اهالی منطقه تا این زمان از تاریخچه و سوابق این بیشه اطلاعاتی نداشتند. نخستین بار در وبلاگ مهندس محمد درویش، کنشگر فعال محیط زیست و کویرشناس، دریافتند نام علمی بیشه، تالاب است و سند هم دارد.
در سال ۸۸ نیز در شیراز همایشی ملی با موضوع آب برگزار شد و آقای زارع به‌طور اتفاقی از آن اطلاع یافت و بدون دعوت به آن وارد شد. در آنجا او اطلاعات بیشتری درباره وضعیت آب و مسائل زیست‌محیطی مرتبط به دست آورد. بخشی از همایش نیز به فعالیت‌های محیط زیستی اختصاص داشت. زارع در آنجا چشمش به بنری افتاد با این زیر نوشته: «کمجان دیروز و کمجان امروز».
آقای زارع از یک کنشگر محیط زیست مسئول غرفه درباره تالاب کمجان پرس‌وجو کرد و وقتی نشانی را داد متوجه شد نشانی همان بیشه خودشان است که بین‌المللی هم قلمداد می‌شد. او سپس با تلاش و تدبیری توانست مدیر همایش را راضی کند تا وقت کوتاهی برای سخنرانی به او بدهد. آنگاه در برابر حضار کارشناس قرار گرفت و ماجرای شگفت‌انگیز احیای تالاب را شرح داد. پس از پایان سخنانش، حضار که به‌شدت تحت تأثیر قرار گرفته بودند همگی به پا خاستند و برایش کف‌های ممتدی زدند.
زارع برای رهایی از دردسرهای بزرگ حقوقی به وجود آمده برایش به این نتیجه رسید که باید به رسانه‌ها متوسل شود. از این‌رو طوماری نوشت و شوراهای روستاهای حاشیه تالاب آن را امضا کردند. محتوای اصلی طومار این بود که ما اهالی روستاها به خسارتی که در گذشته به تالاب وارد شده و موجب وضعیت ناگوار کنونی را به بار آورده، اعتراض داریم. او و گروهش از فعالیت‌های خود، عکس‌ها و فیلم‌هایی تهیه کردند و همراه با طومارها به رسانه‌ها دادند.
بخت با آنان یار بود و صدا و سیمای استان فارس از فرآیند این اقدامات بزرگ گزارشی خبری تهیه کردند. این گزارش از سیمای فارس پخش شد و چون گزارشِ خوب و پرمایه‌ای درآمده بود در همایش رسانه ملّی نیز مقامی کسب کرد و بارها به نمایش درآمد و مخاطبان زیادی را جذب کرد و بدین ترتیب صدای کمجان به‌طور گسترده‌ای شنیده شد.
پس از این جنجال تلویزیونی، روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها هم آمدند. آقای مهندس درویش هم که خبردار شده بود بحق از کمجان به‌خوبی دفاع کرد. او از هر پایگاه و سخنگاهی درباره محیط زیست و تالاب و فعالیت‌های مردمی، به موضوع تالاب کمجان می‌پرداخت و به شناخته‌تر شدن فعالیت خودجوش اهالی و تالاب کمجان کمک شایسته‌ای کرد. درمجموع این رسانه‌ها بودند که با معرفی‌های حمایتی از دستاوردهای گروه احیاگران تالاب کمجان، زارع را از دردسرهای بزرگ حقوقی نجات دادند.
زارع هم‌زمان راهنمایی شد که باید به اداره محیط زیست هم که متولی تالاب است مراجعه کند. در پی توضیحات او، مدیر اداره متقاعد شد که با کارشناسان به منطقه بیایند و دستاوردهای زارع و اهالی را از نزدیک ببینند. پس از آن نیز از او خواستند برای پیگیری مطالباتشان یک تشکل حقوقی به ثبت رسانند. به این ترتیب بود که «انجمن احیاکنندگان تالاب بین‌المللی کمجان» شکل گرفت. این انجمن با انعقاد تفاهم‌نامه با مرکز آموزش فنی و حرفه‌ای شهرستان خرامه، دوره‌های آموزش رایگان برای زنان روستا برگزار کرد تا آنان در حوزه کسب‌وکارهای خُرد و مشاغل خانگی وارد فرآیند درآمدزایی در خانه شوند. در این دوره‌های مفید، تعدادی از زنان خانه‌دار به تولید مصنوعات چرمی، خیاطی و سایر فعالیت‌ها مشغول شدند. برخی از اهالی نیز دامداری‌های کوچک سنتی خود را با استفاده از پوشش گیاهی حاشیه تالاب آن هم در زمان‌هایی که خسارت کمتری به زیستگاه و پرندگان وارد می‌شد و به بهبود وضعیت دام و دامدار می‌انجامید، توسعه دادند. همچنین تعداد زیادی از اهالی نیز به‌صورت خودجوش به ایجاد سالن‌های تولید قارچ روی آوردند. از این‌رو، تغییر نگرش در روستایی که تا پیش از احیای تالاب، تک‌محصول بود و اقتصاد خانوارها متکی به کاشت برنج یا گندم بود آغاز شد.
نکته جالب توجه آنکه دامدارها وقتی دیدند پرندگانی می‌آیند و در تالاب تخم‌گذاری می‌کنند، در فصل تخم‌گذاری پرندگان، دام‌هایشان را دیگر به تالاب نمی‌برند. این نیز نشان از تغییر نگرش اهالی نسبت به مسائل محیط زیست است.

گفت‌وگو به منزله راه‌حل
الگوی فعالیت آقای زارع، انجام گفت‌وگوهایی بین جامعه محلی در جهت تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات مشارکتی بوده است. این گفت‌وگوها، اغلب در خانه‌های روستایی شکل می‌گرفت. به اعتقاد کارشناسان محیط زیست، الگوی مشارکتی بهترین الگوی حفاظت پایدار از محیط زیست است و این کار نیز در گرو مشارکت تمام ذی‌نفعان است. نکته کلیدی در این الگو این است که باید حس تعلق و مالکیتی را که مردم به عرصه‌های طبیعی دارند در آنان زنده کرد. انجمن احیاگران تالاب بین‌المللی کمجان نیز از همین الگو برای نجات تالاب استفاده کرده است. در این میان اداره کل محیط زیست هم کم‌کم در کنار مردم می‌آمد. حضور می‌یافت. مثلاً اگر مراسمی نمادین در کنار تالاب برگزار می‌شد اداره کل هم در مراسم شرکت می‌کرد. گاهی جمعیتی حدود سه تا چهار هزار نفر در این مراسم شرکت می‌کردند. لازم است ذکر شود نگاه انجمن احیاکنندگان تالاب بین‌المللی کمجان حوضه‌ای بود و تنها محدود به کمجان نمی‌شد. انجمن، طشک، بختگان و کمجان را یک مجموعه مشترک از حوضه آبی کُر می‌دید. این وحدت حوضه‌ای همواره برای آن مهم بود.
در بزرگ‌ترین مراسمی که در سال ۱۳۹۳ برگزار شد از شهرستان‌های مختلف مخصوصاً تشکّل‌های فعال آن زمان از جمله «گروه سرو کوهی» که در استهبان فعالیت‌های چشمگیری داشتند در مراسم شرکت کردند. دوستان آنان از نی‌ریز، ارسنجان، مرودشت و خرامه یا به‌عبارتی تقریباً تمام حوضه آبی، کنار کمجان گردهم آمده بودند. در آن مراسم انجمن توانست کاری نمادین انجام دهد. بانوان کمجان با کوزه، آب از کمجان به بختگان بردند تا بگویند کل حوضه اولویت ماست و باید به آن توجه شود.
مسئولان کشوری و استانی هم در آن مراسم حضور داشتند. بازتاب آن مراسم به قدری گسترده بود که بنری از تصویر زنان روستایی کمجان که با کوزه و لباس محلی به بختگان آب می‌بردند و در زمین خشکیده بختگان خالی می‌کردند، سردرِ محل اجلاس جهانی کنوانسیون رامسر در برزیل نصب شد. بدین ترتیب به دید همگان رسید که حیات تالاب‌ها برای زنان روستایی کمجان یا حوضه بختگان مهم است. در اثر این مجموعه فعالیت‌ها اداره محیط زیست یک کانکس محیط‌بانی برای حفاظت از تالاب کمجان مستقر کرد.
الگو و سرمشق برای توسعه
از دیگر فعالیت مهم این انجمن، بازدید از تالاب‌های دیگر استان‌ها و ارائه خدمات مشاوره‌ای مفید به آن‌ها از جمله تالاب کجی نمکزار در نهبندان خراسان جنوبی بوده است. متولیان تالاب کجی نمکزار پس از گذراندن کارگاهی توسط این نهاد، گویا توانسته‌اند تالاب خشکیده خود را بازیابند. اگر اهالی کمجان زمانی فکرش را هم نمی‌کردند که «بیشه» یا همان تالاب خشکیده، روزی دوباره زنده شود، ولی امروز به دانش عمومی خوبی در مورد تالاب‌ها دست یافته‌اند و حرف‌های زیادی برای گفتن دارند.
سطح گستره احیاشده تالاب با توجه به پوشش گیاهی تقریباً نزدیک به عدد و رقم کنوانسیون یعنی بالای ۴ هزار هکتار پوشش تالابی و گیاهی شده است. انجمن احیاکنندگان تالاب بین‌المللی کمجان در پی آن است که تالاب را در حدّ شرایط آبی ثبت‌شده در کنوانسیون جهانی که ۵۲۵۰ هکتار است برساند و حتی از آن هم فراتر رود. انجمن همچنان در حفظ و توسعه این تالاب حیاتی و زیبا به‌شدت فعال است.
تالاب امروز به پناهگاهی امن برای زادآوری پرندگان مهاجر تبدیل شده است. تاکنون ۱۳۵ گونه پرنده آبزی، کنارآبزی، مهاجر، بومی و نیمه‌مهاجر و چند گونه ماهی در آن شناسایی شده است. شگفت آنکه ماهی گورخری پارسی۲ که در خطر انقراض قرار داشت در تالاب کمجان هنوز پابرجاست. همچنین در این تالاب ده‌ها گونه از گیاهان تالابی و مردابی نیز ازجمله نی، لوئی، شوره و درمنه وجود دارند.
به گفته بومیان محلی بخش کربال و به‌خصوص روستاییان کمجان، در کناره‌های تالاب، آهو، گراز، کفتار و گونه‌هایی از گربه‌های وحشی بزرگ‌جثه و پستانداران کوچک مانند روباه و توره به‌وفور مشاهده می‌شود.

سازمان محیط زیست و معاون وقت ریاست‌جمهوری در سال ۱۳۹۰، سیروس زارع را قهرمان تالاب کشور معرفی کرد و عملکرد او در سال ۹۵ موفق‌ترین طرح محیط زیستی کشور شناخته شد و در سال ۱۳۹۶ وزارت جهاد کشاورزی نیز خادم خاک کشور معرفی شد. همچنین در سال ۱۴۰۱ بیست‌ودومین جایزه جهانی انرژی گلوب را از دولت اتریش دریافت کرد. در این رویداد مهم محیط زیستی، دو هزار پروژه از ۱۸۷ کشور جهان از جمله ایران شرکت کرده بودند.
نام سیروس زارع، دبیر تشکل مردم‌نهاد احیاکنندگان تالاب بین‌المللی کمجان تا ابد بر تارک محیط زیست ایران خواهد درخشید؛ مردی پنجاه‌ساله که تمام هستی خود را وقف نجات، حفظ و توسعه تالاب کمجان کرده و با مشارکت جامعه محلی، معیشت و زندگانی آنان و منطقه را بهبود بخشیده است. او به‌خوبی نشان داد که در سخت‌ترین شرایط باید امید داشت و می‌توان با تدبیر و دانش بومی در سایه مشارکت جمعی بر مشکلات به ظاهر لاینحل نیز چیره شد.
به دیده او، اکنون «محیط زیست» واژه‌ای است که اهالی کربال فارس تا پای جان به آن وفادارند؛ زیرا آنان به‌خوبی دریافته‌اند که آب به‌جز مصارف شخصی و کشاورزی، نقشی حیاتی در سلامت طبیعت دارد.
رهاند خرد مرد را از بلا
مبادا کسی در بلا مبتلا

منابع
گفت‌وگوهای مفصل نویسنده با آقای سیروس زارع و یکی از اهالی.
سپهر، آمنه: تالابی که همسایگانش مردانه پایش ایستادند؛ کَمجان جان گرفت. خبرگزاری فارس،۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲.
سپاهی یونسی، عباسعلی: با سیروس زارع، قهرمان تالاب که نشان داد نشد نداریم. روزنامه قدس، ۳ مهر ۱۳۹۹.
حسینی‌نژاد، سید جواد: جان‌بخشی به تالاب کمجان، نشریه صنوبر، ۲۴ بهمن ۱۴۰۲.
رفیعی، زهرا: جایزه جهانی برای احیای تالاب کمجان. احیای مشارکتی، همشهری، ۱۰ آذر ۱۴۰۰.
گردآوری مطالب و تصاویری از فضای مجازی

پی‌نوشت‌ها
1. wetland
2. Aphanius persicus

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط