بدون دیدگاه

علمی کردن صنعت نفت

لطف‌الله میثمی

درحالی‌که ۹۰درصد درآمد ارزی کشور ما از محل نفت و گاز تأمین می‌شود، اقتصاددانان، فرهیختگان و روزنامه‌نگاران، متناسب با این حجم از درآمد، نسبت به اقتصاد و صنعت نفت، اهتمام جدی نمی‌ورزند. روشن است که مقوله راهبرد و استراتژی در ایران بدون بررسی عمیق مسئله نفت  تبیین‌شدنی نیست. از یک‌سو حیاتی بودن نفت برای تمدن و ازسوی دیگر پایان‌پذیری مخازن نفت به امری بدیهی تبدیل شده است و حتی کشورهای غربی ـ دولت‌ها و کارشناسان مستقل ـ نیز مطالب زیادی در این‌باره نوشته‌اند. در همین راستا محمدخاتمی در اوایل دوران ریاست‌جمهوری خود این حقیقت را برملا کرد که مرض مزمن اقتصاد ایران وابستگی به درآمد نفت است و فرهنگِ “نفت ثروت است، نه درآمد” در هشت سال دولت‌ اصلاحات تا حدی احیا گردید و گسترش یافت که یکی از دستاوردهای آن صندوق ذخیره ارزی بود.

می‌دانیم که در دنیای پرنوسان قیمت‌ها هنوز به تئوری ارزش ذاتی نفت دست نیافته‌ایم، به‌طوری‌که سال‌ها قیمت یک بشکه آب دو برابر قیمت یک بشکه نفت بود و افزایش اخیر قیمت نفت این نسبت را به سمت تساوی پیش برد.(۱)

از ملی‌شدن نفت تاکنون، مملکت ما روند گذار از اقتصاد تجارت نفت به اقتصاد صنعت نفت را طی می‌کند که هنوز راهی بس طولانی در پیش روی داریم. غربی‌ها در تحلیل‌هایشان ویژگی ایران را بورژوازی تجاری و در رأس آن تجارت نفت می‌دانند و بر این اعتقادند که اگر تحریم جدی صورت پذیرد نارضایتی در بین مردم به‌‌تدریج به شکاف جدی در نظام خواهد انجامید و در واکنشی ناگزیر، مردم نیز مردد و منفعل می‌گردند. چنین وضعیتی می‌تواند پیش‌زمینه وقوع حوادثی نظیر کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ باشد.(۲)

به نظر می‌رسد تنها راه اصلاح ساختاری اقتصاد ایران که ما را از مخاطرات داخلی و خارجی مصون می‌سازد، شتاب‌گرفتن در گذاری است که تجارت نفت را به صنعت نفت تبدیل می‌کند تا از این مزیت نسبی کشور، به‌طور کامل بهره‌مند شویم. امیدوارم تا آنجا که دانش و تجربه‌ام در امر اقتصاد صنعت نفت یاری می‌کند بتوانم مکانیزم این گذار به اقتصاد صنعت نفت را روشن سازم؛ باشد که صاحب‌نظران و کارشناسان، این نوشتار را از نقد و نظر خود محروم ننمایند.

تجربه ۲۵۰ ساله

پس از جنگ شش روزه اعراب و اسراییل در سال ۱۳۴۶، از طرف شرکت نفت لاوان جهت آشنایی با گوشه‌هایی از صنعت نفت و گاز امریکا به آن کشور مسافرت کردم. به‌دنبال اشغال سرزمین‌های فلسطین، مصر و سوریه توسط ارتش اسراییل، جهان با تحریم نفت ازسوی اعراب روبه‌روشد. دولت فدرال امریکا به شرکت‌های نفتی اجازه داده بود تا از چاه‌های نفت بهره‌برداری بیشتری بکنند تا کمبود نفت جبران شود، کمپانی‌های نفتی از این موضوع بسیار خوشحال بودند. مهندسان، تکنسین‌ها و مسئولان این شرکت‌ها در پاسخ به سوال من در مورد علت خوشحالی آنها گفتند هر چاه نفتی در امریکا شناسنامه و پرونده‌ای در دولت فدرال دارد که با کارشناسی‌های دقیق که توسط مهندسان مخزن نفت انجام شده میزان بهره‌برداری علمی روزانه هر چاه مشخص شده است و حق عدول از این میزان را نمی‌دهد و در صورت عدول با دادگاه سروکار خواهیم داشت، چرا که تولید بی‌رویه غیر قانونمند و غیرروال‌مند از هر چاه موجب می‌شود که با ریزش مخزن، تولید آب نمک، افت فشار و عوارض منفی دیگر روبه‌رو گردیم و به‌دنبال آن نه‌تنها دلارهای زیادی برای بازیابی چاه‌ها هزینه می‌شود، بلکه عمر مخزن نفت نیز کوتاه می‌شود. آنها می‌گفتند هر سنگ مخزنی قاعده و رفتاری دارد و نبایستی به آن فشار بیش از حد وارد آورد. سعی مهندسان بر این بود که نقطه اوج پایانی هر مخزن را به تأخیر بیندازند، ولی شرکت‌های نفتی از منظر سودجویی از بهره‌برداری بیش از حد بعد از جنگ خوشحال بودند.

امریکا نه‌تنها اولین و قدیمی‌ترین کشور نفت‌خیز جهان می‌باشد، بلکه در عرصه انباشت تجربیات صنعت نفت نیز تاکنون حرف اول را زده است. به‌منظور حفظ و صیانت مخازن نفت در امریکا، قانونی به‌‌نام “قانون حفاظت”(۳) تدوین شده است، به‌طوری‌که توانسته‌اند تا آنجا که ممکن است دانش و تجربه علمی خود را وارد عرصه صنعت‌نفت کنند. این دستاورد علمی ـ تجربیِ ۲۰۰ ساله امریکا را به‌عنوان یک ره‌آورد به ایران آوردم ولی متأسفانه در ایران معادلات به‌گونه دیگر بود؛ بهره‌برداری از چاه‌های نفت تابع اهداف سیاسی و استراتژیک نظام شاهنشاهی بود. میزان بهره‌برداری از هر چاه توسط خط‌مشی‌های وابسته  تعیین می‌شد و نه تجربیات علمی ۲۰۰ ساله رفتار مخزن. مدیران امریکایی شرکت که به‌شدت نسبت به رفتار مخازن نفت کشورشان حساس بودند، ولی در ایران در برابر تولید بی‌رویه مخزن ـ آن هم بدون بازیابی به‌وسیله تزریق گاز یا آب ـ نه‌تنها حساس نبودند، بلکه مشوق بهره‌برداری بیشتر بودند.

در یکی از روزهای توفانی خلیج‌فارس، دستوری از تهران مبنی بر افزایش تولید نفت به سکوی بهره‌برداری ساسان (سلمان) داده شد. اعتراض مدیر سکوی بهره‌برداری (آقای هاوکینز) به‌جایی نرسید؛ وی مدعی بود دریا توفانی و غیرایمن است و براساس آیین‌نامه نباید سوار کشتی شد و به سر چاه رفت، ولی درنهایت دستور باید اجرا می‌شد. پیش‌بینی آقای هاوکینز درست درآمد و وقتی به سر چاه رفت، طناب کشتی در اثر توفان پاره شد و در برخورد با پیشانی آقای هاوکینز او را بیهوش کرد و امواج خلیج او را در میان کشید و فردای آن روز غواصان جسد او را یافتند و من شاهد این منظره دردناک بودم. این امریکایی فقیر که برای پولسازی به ایران آمده بود، قربانی سودجویی نفتی‌هایی شد که تولید بی‌رویه را بر رعایت آیین‌نامه‌ها، تجربیات و قوانین علمی ترجیح می‌دادند. آنچه مرا به فکر وامی‌داشت گوش ناشنوای مسئولان ما و بی‌تعهدی آنان نسبت به مسائل ملی و اصول علمی بود. در یکی از روزها که با دانشجوی کارآموزی به سر چاه نفت رفتم، پرسیدم آیا علت این صدای پرهیاهوی سر چاه را می‌دانی؟ او جواب‌های علمی درستی به من داد. ادامه دادم این صدای مردم ایران است که می‌‌گویند چرا نفت‌های این سرزمین،  بی‌رویه، خام و بدون پالایش تولید و صادر می‌گردد.

مشاهده چنین نابسامانی‌هایی‌، این رویکرد را در من تقویت می‌کرد که اصلاح ساختار این سرزمین، تنها از راه سیاسی امکان‌پذیر است؛ سال ۱۳۵۴ در زندان اوین آقای پرویز ثابتی رئیس اداره سوم (عملیات) ساواک برای سرکشی وارد سلول من شد، از سوابق و وضعیت پرونده‌ام پرسید که در دادگاه نظامی به حبس ابد محکوم شده‌ بودم. او گفت حکم دادگاه نشان‌دهنده چیزی نیست، همه کارها دست سازمان امنیت است. در ادامه به من اعتراض کرد که چرا علیه نظامی که تو را برای کار و تجربه‌اندوزی به امریکا فرستاده است مبارزه می‌کنی و چه انگیزه‌ای تو را به این سمت می‌کشد؟ در پاسخ به او گفتم از اتفاق همان آموخته‌های امریکا برایم دردسر شد، چرا که می‌خواستم تجربه ۲۰۰ ساله صنعت‌نفت امریکا را در ایران تحقق دهم و این امکان نداشت، چرا که آنجا از مخزن حفاظت می‌کردند و در اینجا تنها تولید بیشتر نفت خام برای صادرات و فروش بیشتر اهمیت دارد.

اما چندی بعد تولید بی‌رویه نفت‌خام ایران به شش میلیون بشکه در روز رسید، بدون آن‌که به فکر ترمیم مخازن و چاه‌ها باشند و این فاجعه فشار مخازن نفتی را به‌شدت کاهش داد. امروزه بررسی مخزن آغاجاری سیر غم‌انگیزی را نشان می‌دهد، به‌طوری‌که اگر گاز یا آب به آن مخزن تزریق نشود ۵ میلیارد بشکه نفت‌خام مخزن، قابل بهره‌برداری نخواهد بود.(۴)  مخزن نفت به مادری می‌ماند که شیره جان خود را کاخ حیات فرزند می‌سازد، اما آنگاه که از کار می‌افتد و فرسوده می‌شود، هنگامی که همسرش را از دست می‌دهد، از خانه کلنگی باقی‌مانده طبق قوانین موجود سهمی از زمین نمی‌برد و تنها از امارت آن که ارزشی ندارد بهره‌مند می‌گردد و هیچ تضمینی در وفاداری فرزندانش که محصولات اویند به او نیست. کدام دلیل علمی یا عقلی و منطقی حکم می‌کند که تمام توسعه و رفاه ما از مخازن نفت باشد و این‌گونه نسبت به مخازن ـ که در همه دنیا به حق آن را مادر صنعت نفت می‌دانند ـ بی‌توجهی شود؟

در سال‌های ۱۳۶۵ـ۱۳۶۴ رقابتی بین اعضای اوپک بر سر افزایش سهم صادرات در اوپک به‌وجود آمد؛ به کشوری که ذخایر بیشتری داشت سهم بیشتری تعلق می‌گرفت، بنابراین کشورهای عضو اوپک براساس محاسبات جدیدی به افزایش آماری ذخایر خود پرداختند. نتیجه این رقابت، افزایش تولید نفت کشورهای عضو اوپک بود و این افزایش به کاهش قیمت نفت انجامید. متأسفانه در این تجربه نیز به مهندسی و رفتار مخازن توجهی نشده و بایستی میلیاردها دلار صرف بازسازی مخازن شود.

چشم‌انداز نفت دنیا و ایران

در سال ۱۹۷۰ امریکا ازPeak Oil (نقطه اوج پایانی بهره‌برداری از مخازن نفت) خود عبور کرده و از آن به بعد شاهد کاهش تولید نفت امریکا بوده‌ایم.(۵) این کاهش تولید در نفت دریای شمال، ونزوئلا، اندونزی، مکزیک و نروژ نیز  اتفاق افتاده است. ‌آقای چنی در گزارشی به آقای بوش ـ که به مطبوعات هم درز کرد ـ هشدار داد که امریکا هم‌اکنون شصت‌وپنج‌درصد، درسال ۲۰۲۰، هشتاددرصد و درسال۲۰۳۰، نودوپنج‌درصد به نفت خاورمیانه وابسته خواهد شد.

شرکت نفت آرامکو برای نخستین‌بار طی گزارشی اعلام کرده است که تا سال ۲۰۱۰ (یعنی تا پنج‌سال دیگر) به‌منظور افزایش تولید و پاسخگویی به تقاضا باید ۴۰۰ میلیارد دلار یعنی سالی ۸۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری شود. طبیعی است که هیچ‌کدام از کشورهای تولیدکننده و مصرف‌کنندگان حاضر نیستند چنین سرمایه‌گذاری را انجام دهند. کشورهای تولیدکننده نفت از آنجا که سرمایه خود را صرف رفاه و مسائل جاری کشور خود می‌کنند و نیز دلیلی هم ندارد که با افزایش تولید، قیمت محصول خود را کاهش دهند، تن به چنین سرمایه‌گذاری‌ای نمی‌دهند. ازسویی هم مصرف‌کنندگان به خاطر ریسک بالا حاضر به سرمایه‌گذاری در منطقه نیستند. خانم آلبرایت نیز طی گزارشی اعلام کرده که ۹۰درصد مردم عربستان طرفدار خط‌مشی بن‌لادن می‌باشند. کویت، امارات و بحرین نیز وضعیت ملتهبی دارند. آقای جلال طالبانی در مصاحبه مطبوعاتی خود در لندن در کنار بلر گفت: “بعد از رفراندوم پانزدهم اکتبر قانون‌اساسی، معلوم نیست که آینده عراق روشن باشد یا نه.” و از امریکا و انگلیس خواست دست‌کم دوسال دیگر در عراق بمانند. دسترسی به نفت عراق به‌دلیل مقاومت‌ها و شورش‌ها دشوار شده است. آقای جیمز وولسی رئیس اسبقCIA، قبل از حمله به عراق بدین‌مضمون گفت که با تصرف عراق، نفت آن را به سرعت به‌دست می‌گیریم و با سه میلیون بشکه تولید روزانه، عربستان را به زانو درمی‌آوریم، اوپک را منحل می‌کنیم و ایران نیز همچون قطعه کیکی است که خوردن آن راحت است، اما آرزوی او در عمل تحقق نیافت.

انگیزه رجال نفتی امریکا و حتی طراحان جنگ، دلیل اصلی جنگ عراق را دستیابی به نفت دانسته ولی امروز آن را تجربه‌ای شکست‌خورده می‌دانند که دسترسی به نفت را مشکل‌تر نموده است. محاسبات و پیش‌بینی‌‌هایی که از روند تقاضای نفت جهان شده، نشان می‌دهد عرضه‌ای برابر با ۱۳ میلیون بشکه نفت اضافی Excesscapacity)) در روز برای پاسخ به این تقاضای فزاینده لازم است.(۶)

همین بررسی‌ها نشان می‌دهد که ۲ میلیون بشکه از ظرفیت اضافیِ سال ۲۰۱۰ را کشورهای غیراوپک تأمین می‌کنند. عربستان نیز تا آن تاریخ می‌تواند ۵/۱میلیون بشکه نفت در روز  به تولید خود بیفزاید. بنابراین در صورت تداوم‌ همین روند تقاضا برای نفت، در سال ۲۰۱۰ روزی ۵/۹ میلیون بشکه کمبود تولید خواهد بود و این بحرانی جدی در چشم‌انداز نفت است. برخی کارشناسان در ایران با نرخ افزایش تقاضای کمتر (خوشبینانه) به ارقام حداقلی ۷/۵ میلیون بشکه کمبود در روز رسیدند. محدودیت‌های زمین‌شناسی و سرمایه‌گذاری و این‌که نمی‌توان یک شبه افزایش ظرفیت داد کار را دشوار‌تر کرده است. گفتنی است که ایران در هشت‌سال گذشته با سقف سرمایه‌گذاری ۲۰ میلیارد دلاری در توسعه منابع نفت، توانسته است تنها و به‌سختی ۱۹۰هزار بشکه در روز به ظرفیت تولید نفت بیفزاید. آقای پارا وزیر نفت سابق ونزوئلا در کتابی باعنوان “خط‌مشی‌های نفتی” (Oil Policies) تحقیقات خود را چاپ نموده است. وی با وجود این‌که دیدگاهی مانند زکی‌یمانی وزیر نفت سابق عربستان دارد و مخالف افزایش قیمت‌هاست، معتقد است که هدف امریکا در تصرف و دسترسی به نفت  ناموفق بوده است. وی با برشمردن التهابات در دیگر کشورهای نفت‌خیز، پیشنهاد می‌کند که امریکا تحریم‌های وضع شده روی صنعت نفت لیبی و ایران را لغو نماید تا ایران که امن‌ترین کشور در خاورمیانه است بتواند با سرمایه‌گذاری هنگفت، ظرفیت تولید خود را بالا ببرد. بحران عرضه به حدی است که سران هشت کشور صنعتی جهان در نشست ۲۰۰۵ اسکاتلند به کشورهای تولیدکننده نفت توصیه کرده‌اند که راه را برای سرمایه‌گذاری در عرصه نفت باز بگذارند. این نقطه‌عطفی است که مصرف‌کنندگان برای اولین‌بار به فکر سرمایه‌گذاری در این عرصه افتاده‌اند. امید است مسئولان ما به این روند توجه کافی بنمایند.

طبیعی است که علت اصلی افزایش قیمت نفت، همین بحران عرضه نفت باشد که هنوز فرمولی برای آن پیدا نشده است. توفان کاترینا بحران نفتی جدیدی ـ یعنی محدود بودن ظرفیت پالایش در امریکا ـ را در معرض نمایش گذاشت. به‌طوری‌که نزدیک به ۲ میلیون بشکه نفت خام اضافی در بازار بود ولی امکان تبدیل آن به فرآورده‌های نفتی نبود. هرچند وزیر دارایی انگلیس ـ گوردن براون ـ خواست با فرافکنی علت این بحران را به کشورهای عضو اوپک نسبت دهد.

رئیس بانک مرکزی امریکا  روند افزایش قیمت را پدیده بدی تلقی نکرده و گفته است وقت آن رسیده که به دنبال انرژی جایگزین باشیم.

نتیجه و پیشنهاد

به نظر ما بهتر است اقتصاد تجارت نفت را به اقتصاد صنعت نفت تبدیل کنیم تا آسیب‌پذیری‌مان کاهش یابد.

در اقتصاد صنعت نفت در درجه اول به قانون حفاظت از مخازن نفت که دستاورد ۲۵۰ سال تجربه بشر در صنعت نفت است بپردازیم. این روزها دیگر رقابت بر سر تخلیه مخازن و تولید بی‌رویه نه مشکلی را حل می‌کند و نه تعیین‌کننده و ایفاکننده نقشی برای ایران می‌باشد. علمی‌کردن صنعت نفت یعنی به‌کارگیری تجربه علمی ۲۵۰ ساله امریکا ما را به راهی هدایت می‌کند که دستاوردهای زیر را در بر خواهد داشت:

۱ـ ارج‌نهادن بر علم و تجربه و دستاوردهای بشر

۲ـ رهایی از رقابت در تخلیه مخازن، تولید صیانتی نفت و درنتیجه کاهش تدریجی تولید که تعیین‌کننده نیز می‌باشد.

۳ـ حفظ قیمت‌ها، تا آنجایی که انرژی‌های جایگزین (نظیر انرژی‌های خورشیدی، اتمی، آبی، بادی و…) به لحاظ اقتصادی به صرفه شوند.

۴ـ حفظ محیط زیست و جلوگیری از عوارض منفی سوخت‌های فسیلی.

۵ـ دستیابی به تئوری ارزش ذاتی نفت. (هزینه‌ انرژی‌های جایگزین تا حدی ما را به ارزش ذاتی نفت می‌رساند.)

علمی‌کردن صنعت نفت نبایستی دستخوش خط‌مشی‌های تهاجمی ـ سیاسی گردد و یا این‌که بخواهیم از این طریق کشوری یا قدرتی را به زانو درآورده و مبارز بطلبیم، بلکه عمل صالح زمان و ارج نهادن به دستاوردهای علمی و تجربی بشر است که متأسفانه به لحاظ زمانی دیر هم شده است. این راهی است که در امریکا طی شده و رجال نفتی دنیا و فراملیت‌ها نباید به بهانه احتمال گران‌شدن نفت، واکنشی در برابر آن نشان دهند، چرا که هدف اصلی، گران شدن قیمت نفت نیست.

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ ایران و سراب‌های چهارگانه نفت، چشم‌انداز ایران، شماره ۱۳.

۲ـ کودتای ارزان چرا و چگونه؟! چشم‌انداز ایران، شماره ۲۸.

۳ـ The low conservation.

۴ـ فصلنامه انرژی، موسسه مطالعات بین‌الملل انرژی، شماره ۴، عنوان مقاله “ارزیابی اقتصادی پروژه‌های تزریق گاز به مخازن نفتی کشور.”

۵ـ ماده سیاهی که نفت به آن وابسته است، نویسنده: لری الیوت، منبع: گاردین.

۶ـ محاسبات دکتر فشارکی کارشناس مسائل نفتی و دیگر منابع.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط