بدون دیدگاه

مهاجرت در چنبره انحلال سیاست‌گذاری

 

گفت‌وگو با کمال اطهاری

برای بررسی سویه‌های اقتصادی مهاجرت به سراغ کمال اطهاری رفتیم. این اقتصاددان معتقد است مهاجرت داخلی در ایران، در مواجهه با نبود سیاست اجتماعی لازم و الگوی توسعه روستایی با مشکل مواجه شده است.

ما در ایران با دو جریان مهاجرت، یکی از روستا به شهر و دیگری از ایران به خارج مواجه بودیم. گفت‌وگوی ما درباره بررسی فرصت‌ها و تهدیدهای این مهاجرت‌هاست و البته با تأکید بیشتر بر مهاجرت به خارج از کشور و مهاجرت از روستا به شهر. این مهاجرت‌ها را چگونه می‌توان دسته‌بندی کرد و چه زمانی به وقوع پیوستند؟

نخست درباره مهاجرت از روستا به شهر باید بگویم که پدیده‌ای اجباری و حتی ضروری در جامعه مدرن به دلایل زیر است:

  1. در اقتصاد توسعه این اصل مسلّم وجود دارد که رابطه رشد تولیدات بخش کشاورزی با اشتغال در آن منفی است. چراکه ابتدا با مکانیزاسیون و بعد با «انقلاب سبز»؛ همراه با کاسته شدن شاغلان کشاورزی، بر بهره‌وری آن افزوده شده است. به‌طور مثال شاغلان بخش کشاورزی ایالات‌متحده امریکا از ۱۵ میلیون نفر در ابتدای قرن بیستم به ۳ میلیون نفر در انتهای آن کاهش یافت و این شاغلان اندک نه‌تنها نیاز جمعیت فزاینده آن را پاسخ می‌گویند، بلکه به تمام جهان نیز صادر می‌کنند و این ۳ میلیون نفر در اقلام مختلف ۱۰ تا ۲۰ برابر کشاورزان ایران محصول تولید می‌کنند. شاغلان بخش کشاورزی در ایران نیز با وجود سیاست‌های نادرست (که بعداً شرح خواهم داد) حدود یک قرن است که حدود ۳.۵ میلیون نفر ثابت مانده است؛ البته در این مدت از شاغلان بخش زراعی کاسته شده و بر شاغلان بخش دام و طیور و پرورش ماهی افزوده شده است. این در حالی است که نه‌تنها تولیدات سنتی زراعی و باغداری (گندم و جو و سیب) افزایش یافته، بلکه محصولاتی جدید (میوه‌هایی چون کیوی، سبزی‌هایی چون کلم بروکلی) بر آن‌ها افزوده شده است. به‌عبارت ‌دیگر ثبات شاغلان بخش کشاورزی ایران در هنگام کاهش شاغلان بخش زراعی، ناشی از ازدیاد شاغلان بخش دام و طیور و پرورش ماهی بوده است.
  2. برخلاف تصور غلط بسیاری، برای حفظ کشاورزی زراعی و محیط ‌زیست، به‌خصوص در ایران که زمین فاریاب و درجه‌یک کشاورزی اندک و پیرامون روستاهاست؛ ثبات نسبی جمعیت روستایی، جلوگیری از پراکنده‌رویی اسکان جمعیت و فشردگی جمعیت در شهرها[۱] ضرورت دارد. به‌عبارت ‌دیگر باید حفظ روستا به‌مثابه روستا در دستور برنامه توسعه پایدار باشد؛ نه حفظ جمعیت در آن و تبدیل روستا به شهر. البته باید روستا به‌گونه‌ای با ارتباطات واقعی (از راه گرفته تا دسترسی بالگرد به آن) و ارتباطات مجازی پشتیبانی و تجهیز شود که همواره در فرآیند پیشرفت و رفاه جای داشته باشد. از سوی دیگر در کشور خشکی چون ایران که حفظ هر آبادی برای حفظ محیط ‌زیست و نیز دانش بومی و تنوع فرهنگی و قومی ضرورت دارد همین اقدامات برای روستاهای پراکنده و کوچکِ دورافتاده به‌طور اکید ضروری است، چون آن‌ها از بیابان‌زایی جلوگیری و از تنوع زیستی و فرهنگی حفاظت می‌کنند.

آیا برنامه‌های توسعه‌ای دولت‌ها تأثیری بر روند مهاجرت داشته است؟ نحوه تأثیرگذاری برنامه‌های توسعه‌ای، پیش و پس از انقلاب بر روند مهاجرت چگونه بود و چه دوره‌هایی این مهاجرت حالت بحرانی گرفته یا تبدیل به مسئله شده است؟

با توجه به آنچه گفتیم بیشتر سیاست‌های دولت‌ها، چه درباره روستا و چه شهرها، در چند دهه اخیر نادرست و ناکارآمد بوده است. نادرستی آن بیشتر از این سرمشق فکری سرچشمه گرفته که مهاجرت روستاییان را صرفاً ناشی از «توطئه رژیم وابسته شاه برای نابودی کشاورزی و روستا» و درنتیجه قابل جلوگیری دانسته‌اند. این موضع‌گیری را که بیشتر شعار سیاسی[۲] و نه تحلیل علمی است، هنوز هم نه‌تنها سیاستمداران، بلکه اساتید دانشگاه و رسانه‌ها تکرار می‌کنند و حتی در این پرسش شما که «چه دوره‌هایی این مهاجرت حالت بحرانی گرفته» منعکس است. غافل از اینکه مشکل روستا نه به‌دلیل مهاجرت از آن (که گفتیم اجباری و ضروری است)، بلکه در عدم تعریف «الگوی توسعه روستایی» سنجیده و شایسته است که از پیش و پس از انقلاب به‌جای خود باقی است و حتی پس از انقلاب به‌دلیل همان سرمشق فکری نادرست تشدید شده است. مسئله محوری هم در الگوی توسعه روستایی، به‌طور مقدم در «نظام بهره‌برداری» و بعد عدم توسعه دانش‌بنیان روستاست. در اثر همین غفلت بود که پس از انقلاب نه توسعه روستایی، بلکه عمران آن در دستور کار قرار گرفت که هنوز هم ادامه دارد. یا به‌جای روی آوردن به ‌نظام بهره‌داری تعاونی و مشارکتی و خودیاری دیرینه (از دوران باستان) در روستاهای ایران که لازمه این سرزمین خشک است، انحلال شرکت‌های سهامی زراعی در دستور کار قرار گرفت تا زمین‌ها خردتر و خردتر شود و مشکل مشاعات[۳] در مورد برداشت از آب سطحی و زیرزمینی و بیش‌چرایی در مراتع به فاجعه مشاعات تبدیل شود. از سوی دیگر چون مهاجرت مذموم و قابل جلوگیری انگاشته می‌شد، نظام تأمین مسکن کم‌درآمدها (که مشوق مهاجرت تصور می‌شد) برپا نشد تا سکونتگاه‌های غیررسمی به‌مثابه تله‌های فضایی فقر ازدیاد یابد و وضعیت شهرها هم بحرانی شود. درواقع بحران تشدیدشونده کنونی (تأکید می‌کنم کنونی) شهری و روستایی نه اصلاحات ارضی دوران شاه در گذشته‌ای دور، بلکه بیشتر وابسته به مسیر (Path Dependent) باور نادرستی است که مهاجرت روستاییان را توطئه انگاشته بود، مهاجرتی که از لحاظ تاریخی و اقتصاد سیاسی اجتناب‌ناپذیر بوده است.

بیشتر کدام اقشار درگیر مسئله مهاجرت در داخل شدند؟ اقتصاد سیاسی شهرها و روستاهای میزبان و میهمان با این مهاجرت‌ها چه شکلی به خود گرفت؟

این پرسش شما کمی طعم همان مذموم دانستن مهاجرت را دارد! تردید نداشته باشید که پس از اصلاحات ارضی و آغاز مکانیزاسیون ابتدا خوش‌نشینان روستایی می‌بایست مهاجرت می‌کردند، پس از آن هم فرزندان مالکان زمین باید برای اشتغال به شهرها می‌آمدند، چون در کشاورزی ازدیاد اشتغال ممکن نبوده و نیست. در یک الگوی توسعه جامع و بخردانه باید این نیروی کار مهاجر مهارت‌آموزی شود تا هم در خدمت رشد پایدار اقتصادی درآید و هم خود از درآمد و رفاه کافی بهره‌مند شود. به‌علاوه در شهرها باید نظاماتی چون مسکن اجتماعی برپا شود تا این میهمانان را که توسعه اقتصاد نوین بر شانه آن‌هاست، با احترام پذیرا شوند؛ اما در ایران دولت‌ها هیچ‌گاه سیاست اجتماعی[۴] لازم برای این ساماندهی را نداشته و ندارند. به‌دلایلی که گفته شد پس از انقلاب به‌دلیل این نقص اساسی نهادی، به‌رغم آن کوشش بسیار برای جبران خطاهای پیش از انقلاب صورت گرفت، بر ابعاد مسائل افزوده شد. از سوی دیگر، نبود الگوی شایسته توسعه روستایی در ایران باعث شده در این جامعه مهاجرفرست، بهره‌وری تولیدات کشاورزی و درنتیجه درآمد روستاییان پایین باشد. درنتیجه برای کسب درآمد بیشتر، به‌خصوص زارعان به بیش‌بهره‌برداری از مشاعات (آب و مرتع) روی آورند و آسیب‌های شدید و گاه جبران‌ناپذیری به محیط ‌زیست وارد آورده‌اند و تمایل آن‌ها به تغییر کاربری کشاورزی افزوده شده است. درنتیجه هرچه می‌گذرد روستا حتی برای بقای خود نیازمند حمایت بیشتری می‌شود و فقرزدایی از آن غیرممکن‌تر می‌شود.

حال با این زمینه می‌توان به اقتصاد سیاسی شهرها پرداخت: به شهادت آمار و گزارش‌های تحقیقاتی، پیش از انقلاب نسل اول مهاجران روستایی به کارگران کارخانه‌ها یا جذب مشاغل خدماتی ساده تبدیل شدند و  بخشی از آن‌ها به سکونت غیررسمی روی آوردند،  از آنجا که عمدتاً در بافت موجود شهری بود و «طردشده» محسوب نمی‌شدند و از این‌رو نسل اول مهاجران نسبت به گذشته خود رو به جلو حرکت کرد. در این باره پیرو سرمشق پیش‌گفته تحلیل نادرستی وجود دارد که این مهاجران در آتش انقلاب دمیدند که به‌هیچ‌وجه درست نیست. چون ابعاد این سکونتگاه‌ها بسیار اندک (به‌طور مثال در تهران به‌عنوان بزرگ‌ترین شهر در ایران، کمتر از ۵ درصد جمعیت) و بسیار پراکنده و در بافت موجود شهری بودند. به‌طور مثال نزدیک ۵۰ درصد شاغلان از ساکنان اولیه زورآباد کرج، کارگر ایران‌ناسیونال بودند، اما پس از انقلاب از آنجا که از یک‌سو ایران به‌دلایل مختلف نتوانست از دوران صنعتی پا به دوران پساصنعتی (اقتصاد دانش) بگذارد و از سوی دیگر نبود سیاست اجتماعی شایسته  باعث گسترش سکونتگاه‌های غیررسمی شد که این بار به‌طور منفصل از شهرها شکل گرفت و از تهران ابتدا به شهرهای بزرگ و بعد دیگر شهرهای تسری یافت. درنتیجه اکنون تله‌های فضایی فقر بزرگی تا ۳۰ درصد جمعیت شهرهای مادر ایجاد شده است که در آن‌ها فقر و بیکاری بیداد می‌کند. بیشتر جمعیت آن‌ها را هم اکنون نه مهاجران مستقیم از روستا، بلکه نسل دوم و سوم مهاجران پیشین و کم‌درآمدهای مهاجر از شهرهای مادر تشکیل می‌دهند. برای آن‌ها دیگر این سکونتگاه‌های غیررسمی، خلاف نسل اول مهاجران از روستا، گامی به جلو محسوب نمی‌شود، بلکه آن‌ها «طردشدگان» به تله‌های فضایی فقرند که در آن‌ها فقر و آسیب‌های اجتماعی بازتولید می‌شود. از این‌رو اکنون این سکونتگاه‌ها به انبار باروت شهرنشینی در ایران تبدیل شده‌اند، بدون آنکه دیگر جمعیت فزاینده آن‌ها از مهاجرت مستقیم روستایی ناشی شود.

درباره مهاجرت به خارج بیشتر چه کسانی درگیر مهاجرت بودند؟ این مهاجرت‌ها چه تأثیری بر اقتصاد سیاسی ایران داشت و چه فرصت‌ها و تهدیدهایی پیش پای ما قرار داد؟

در این باره به گفت‌وگوی مفصل و جداگانه‌ای نیاز است. به‌طور فشرده باید بگویم که بخش عمده‌ای از این مهاجران را دانش‌آموختگان و نوآوران تشکیل می‌دهند که خروج آن‌ها به‌منزله عدم ورود به اقتصاد دانش‌بنیان و درنتیجه فروپاشی تدریجی اقتصاد و تمدن ایران است. این تهدید برای جامعه ما جدی و بنیان‌کن است و تنها فرصتی اندک باقی است که با برپایی نظام نهادی شایسته‌سالار و انگیزه‌بخش به نوآوری، به‌خصوص این دسته از مهاجران دانشی را که در خارج افزون هم شده‌اند، به ایران بازگردانند و از فروپاشی جامعه و محیط‌ زیست ایران جلوگیری کنند.

جامعه میهمان در ایران چه تأثیری بر چهره اقتصاد سیاسی ایران گذاشت؟

جامعه میهمان ما را به‌طور عمده قوای ذخیره کار ساده تشکیل می‌دهند که هرچند بسیار زحمت‌کش و دردمندند و می‌بایست حقوق انسانی آن‌ها به‌طور اکید رعایت شود، اما برای ورود ایران به دوران نوین (اقتصاد دانش‌بنیان) نمی‌توانند کاری مؤثر انجام بدهند. درست خلاف نقشی که مهاجران ایرانی برای کشورهای پیشرفته‌تر دارند.

به نظر شما دولت چه اقدامی برای کاهش تهدیدهای مهاجرت می‌تواند انجام دهد، نهادهای مدنی و جامعه یا حتی خانواده چطور؟

ببینید همان‌طور که پیش‌تر هم گفتم مسئله اصلی ایران در حال حاضر نه مهاجرت، بلکه نداشتن الگوی جامع توسعه است. این الگوی جامع می‌بایست در سطح کلان شامل شیوه انتظام‌بخش به اقتصاد دانش‌راهبر باشد. آنگاه در پرتو آن، الگوهای توسعه اجتماعی، توسعه صنعتی و توسعه روستایی تدوین شود. بارها گفته‌ام که این هم از سرمشق‌های نادرست گذشته است که ما (به‌عنوان روشنفکران غیررسمی) پیوسته می‌گوییم دولت چرا این یا آن کار را نکرده، به‌جای آنکه خود برای تدوین چنین الگوی جامعی آستین بالا بزنیم؛ یعنی کاری که روشنفکران مشروطه در جامعه‌ای بسیار عقب‌مانده‌تر، استبدادی‌تر، پرخطرتر و پرمانع‌تر به‌خاطر دخالت خارجی، به انجام رساندند. دولت نه‌تنها در ایران، بلکه در جهان همین است، به‌قول ماکس وبر از دولت نمی‌توان توقع نوآوری داشت، اگر شایسته‌سالار باشد، باید کلاهمان را هوا بیندازیم! آنچه دولت در ایران باید پیشه کند تا روند فروپاشی به فرایازی تبدیل شود، ابتدا همین است و بعد دانستن اینکه با دانش محدود به ایدئولوژی آن هم گزینشی و فیلترشده به قرائتی خاص نمی‌توان یک الگوی جامع توسعه را خلق کرد. از این‌رو باید در کوتاه‌مدت مؤسسات پژوهشی آزاد (در بلندمدت‌تر احزاب آزاد) تشکیل شود و روشنفکران به‌خصوص روشنفکران غیررسمی (که حتی جایگاه فن‌سالارشان هم دیگر تحمل نمی‌شود) از طردشدگی و تنبیه رها شوند و با دستگاه فکری مستقل (نه میرزابنویس این یا آن جناح) الگوها و برنامه‌های جایگزین توسعه را ارائه کنند. دولت (حاکمیت) فراموش نکند که در بند ۴ اصل سوم قانون اساسی، وظیفه‌اش این‌گونه تعریف شده است: تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه‌های علمی، فنی، فرهنگی و اسلامی از طریق تأسیس مراکز تحقیق و تشویق محققان.

[۱] compact cities

[۲] rhetoric

[۳] commons problem

[۴] Social policy

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط