فرید مرجایی
آیا منتقدان سیاستهای سلطهگر کشور اسرائیل همگی یهودیستیزند؟ در امریکا و کشورهای غربی به شرایط استثنایی اسرائیل چگونه میپردازند؟ و بهعنوان یک پدیده استثنایی، چگونه روایتی از اسرائیل دارند؟ چند تحول سیاسی اخیر در امریکا و انگلیس این سؤالات را باز به حوزه عمومی کشانده است.
پیدایش کشور اسرائیل همزمان و متقارن بود با دو فرآیند مختلف تاریخی. بعد از جنگ جهانی دوم و فاجعه هولناک هولوکاست آلمان نازی، طبیعتاً قوم یهود در مناسبات سیاسی/روانی غرب و جامعه جهانی، به موضوع منحصربهفردی تبدیل شد. درنتیجه عبارت «یهودیستیزی»، جایگاه بهخصوص و برجستهای در دیسکورس غرب پیدا کرد. در عین حال، با پیشرفت جامعه مدنی در نیمه دوم قرن بیستم، تبلیغات و پروپاگاندا بهصورت غیرمستقیم و ظریف در ادبیات، هالیوود و مطبوعات شکل گرفت. هر دو این عوامل به شکلگیری پارادایمی در خدمت روایت اسرائیل نقش پیدا کردند.
ازآنجاکه پاکسازی قومی سرزمینی (فلسطینیان) برای پایهگذاری کشور مصنوعی جدیدی برای سکونت مهاجران یهودیتبار از اروپای شرقی پروژهای غیرمدنی و غیرقابلقبول به نظر میرسید، درنتیجه تبلیغات وسیع فرهنگی/سیاسی نقش تعیینکنندهای پیدا کرد. این تبلیغات البته جوانب و ابعاد مختلفی داشت که بعضی متناقض بودند.
بهعنوان مثال، پروپاگاندای غالب غربی (متأثر از صهیونیست) این بود: «سرزمین فلسطین خالی از سکنه بود و مهاجران اسرائیلی آن را آباد کردند، سپس جمعیت عربهای اطراف و اردن به آنجا کوچ کردند؛ فلسطینیان داوطلبانه زمینهای خود را به صهیونیستها فروختند؛ مردم بومی عقبمانده بوده و مهاجران صهیونیست از جامعه پیشرفته بودند. درصورتیکه تحقیقات تاریخی بعضی موسسههای غربی این اواخر اذعان داشته که بیتالمقدس تحت سیطره عثمانی، در حقیقت جامعه مدنی پویا، فرهیخته با انواع روزنامهها، سازمانهای زنان و نهادهای مدنی مختلف بود. با نفوذ ترکهای جوان در عثمانی، بیتالمقدس هم نسیم آزادیخواهی و رفرم را دنبال میکرد، تحقیقات مذکور نشان داده است که در حقیقت مهاجران صهیونیست از اروپای شرقی، میلیتاریست و از مناطق توسعهنیافته آمده بودند.
البته درنهایت، بعد از شکلگیری رژیم صهیونیستی دولت اسرائیل، اتهام «یهودیستیزی» ابزاری شد که هر منتقدی را بیاعتبار و بیآبرو نماید. بنابراین، باید خاطرنشان کرد از نظر جامعهشناسی زبان و روانشناسی اجتماعی، عبارت «یهودیستیزی»، منظره اردوگاههای کشتارجمعی آلمان نازی را در ضمیر ناخودآگاه انسانها تداعی میکند. تا به امروز این حربه بسیار مؤثر بوده و مصونیت چشمگیری به سیاستهای سلطهطلب اسرائیل داده است. مثالهای فراوانی از این قبیل اتهامهای یهودیستیزی در کار بوده است. بهعنوانمثال، کشور مصر را متهم میکردند که به خاطر یهودیستیزی، در جنگ دوم جهانی، از انگلیس فاصله گرفت و کششی داشت که به آلمان نزدیک شود، یا اینکه هرگاه مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامهای علیه جنگافروزی اسرائیل و اشغال سرزمینها تصویب میکرد، باز اتهام «یهودیستیزی» در مطبوعات منعکس میشد.
این مصونیت استثنایی برای اسرائیل در جوامع غربی، در ابعاد مختلف حیات سیاسی و کنش مدنی نیز منعکس بود. بهعنوان مثال، حتی این در مورد گروههای صلح و ضد جنگ که در مخالفت با جنگ ویتنام در اواخر دهه ۱۹۶۰ شکل گرفته بودند شامل میشد. همین تشکیلات صلحطلب که در مورد شیلی و نیکاراگوئه در امریکای لاتین و بایکوت آپارتاید در افریقای جنوبی فعالیت داشتند، از موضوع فلسطین دوری جسته و حتی اعضا فعال آن تشکیلات نسبت به شرایط سرزمینهای اشغالی ناآگاه بودند.
سازمان مترقی ضد جنگ دانشجویی که در بسیاری از دانشگاهها شاخهای داشت، (S.D.S) [۱]که «چپ نو» محسوب میشد و از حزب دموکرات جلوتر میرفت، هرگز به بحران آوارگان فلسطینی نپرداخت. دبیرکل این نهاد مترقی شخصی بود به نام تام هیدن، که بعدها در زمان فعالیت ضد جنگ هنرپیشه معروف جین فوندا، با وی ازدواج کرد. در سال ۱۹۸۲ که اسرائیل شارون به لبنان حمله کرده بود و تا بیروت کشور را اشغال کرده بودند، تام هیدن و جین فوندا بهعنوان فعالان مدنی برای بررسی اوضاع به لبنان سفر کردند. ولی نکته مهم این بود که سفر آنها بهوسیله ارتش اسرائیل برنامهریزیشده بود، این نزدیکی به ارتش اشغالگر اسرائیل، نمایانگر سپهر استثنا و مصونیت اسرائیل در کلیت دستههای ضد جنگ آن دوره بود.
در عین حال باید متذکر شد که حتی سازمانهای حقوق بشر، مثل «عفو بینالمللی»، در دهه ۱۹۷۰ یا ۱۹۸۰ اکراه داشتند که به مصائب فلسطینیان بپردازد.
ولی در این فرآیند کنش گفتمانی، روشنفکرانی چپ و مترقیتر مثل نوام چامسکی، ادوارد سعید و آلکساندر کوبرن، توانستند این تبعیض در مورد فلسطین را در جریانهای فعال مدنی، بهطور محدودی مطرح کنند.
از بدو تشکیل کشور اسرائیل، برای دههها، مطبوعات غربی – تحت سیطره تبلیغاتی صهیونیستی- از واژه «فلسطین» اجتناب کردند و فقط واژه «اعراب» را استفاده میکردند، تا جایی که مفهوم فلسطین برای عموم در غرب تا حدی ناآشنا بود. هدف استراتژیک این پروپاگاندا این بود که روایت و تجربه خاص فلسطین بهعنوان آوارگانی که سرزمینشان تحت اشغال بوده در یک کلیت وسیعتر مفهوم «اعراب» محو شود و حق طبیعیشان به آن سرزمین بیمعنی بماند. از طرف دیگر، هدف تبلیغات این بود که القا کند که جزیره اسرائیل بهوسیله دریایی از «اعراب» در محاصره بوده و در مواجه با خطر است. باید اشاره کرد که در دو دهه اخیر به خاطر انتفاضه اول و قرار داد اسلو، واژه فلسطین به مطبوعات غربی تحمیل شده و ماندگار است. ولی این اواخر، تحولات و پیشرفتهایی در این حوزه صورت گرفته است. جنبش و کمپین بایکوت محصولات اسرائیلی (که در سرزمینهای اشغالی تولید میشود)، در بسیاری از دانشگاهها شروع شده است، این کمپین بر مدل بایکوت آپارتاید آفریقای جنوبی شکل گرفته، و معروف است به B.D. S [۲]؛ البته لابی اسرائیل در امریکا و اروپا نسبت به پا گرفتن این کمپین بسیار حساس بوده است و سعی میکند که آن را بیاعتبار جلوه دهد. ولی یکی از تحولات اخیر این است که دو نفر از دموکراتهایی که برای اولین بار در انتخابات نوامبر ۲۰۱۸ به مجلس نمایندگان راه یافتند (خانمهای الهان عمر از ایالت مینهسوتا و رشیده طالب از میشیگان)، از این کمپین بایکوت حمایت معنوی کردهاند.
در ۲۰۱۲، سالها قبل از اینکه خانم الهان عمر به مجلس نمایندگان امریکا راه یابد، در یک توئیت از حمله اسرائیل به غزه شدیداً انتقاد کرده و افزود «اسرائیل دنیا را هیپنوتیزم کرده است».
سازمانها و نهادهایی که در زیر چتر لابی اسرائیل در امریکا محسوب میشوند، شرایط پاسیو نداشته و استراتژی خود اسرائیل را دنبال میکنند که هر نهالی را باید بهطور اکتیو و قاطعانه از نطفه خفه کرد. بنابراین، مجلس نمایندگان در ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹، لایحه شماره ۷۲ در محکومیت «یهودیستیزی»، و «تنفر از اسرائیل» را تصویب کرد. درحالیکه برای همه واضح و بدیهی است که مخالفت با سیاستهای کشور کلنیال اسرئیل، یهودیستیزی نیست. در یکی از بندهای متن لایحه شماره ۷۲، اسم خانم الهان عمر بهعنوان حامی کمپین بایکوت ذکر شده است. علاوه بر آن، کمپین بایکوت محصولات اسرائیلی (تولیدشده در اراضی اشغالی)، در متن لایحه مذکور، یک روند «یهودیستیزی» معرفی شده است. متخصصین معتقدند که جزئیات مباحث مندرج در لایحه نشان میدهد که یکی از نهادهای لابی اسرائیل، در حقیقت متن لایحه را تهیه کرده است.
دو هفته بعد از تصویب لایحه مذکور، در ۱۰ فوریه ۲۰۱۹، آقای کوین مک کارتی، سخنگوی فراکسیون جمهوریخواه در مجلس نمایندگان ، تهدید کرد که به خاطر «انتقاد از اسرائیل»، خانم الهان عمر را مجازات خواهند کرد. در این رابطه، الهان عمر عقبنشینی نکرد، و در توئیتهای بعدیاش از لابی اسرائیل انتقاد کرد و استدلال کرد که اگر آزادی بیان نسبت به کشورهای خارج نداشته باشد، چگونه میتواند بهعنوان نماینده در مجلس یا در کمیته امور خارجه مجلس به وظایف خود عمل کند؟ وی افزود که چرا من بهعنوان نماینده مجلس مجاز هستم که در مورد نفوذ لابی اسلحه و یا لابی بنگاههای نفتی و یا صنعت داروسازی بر سیاست کشور سخن بگویم، ولی حق ندارم در مورد لابی پرنفوذ یک کشور خارجی اظهارنظر کنم؟ این صحبت مهم و کلیدی بود،؛ در حقیقت خانم الهان عمر میگوید که آیا نمایندگان منتخب مردم حق ندارند در مورد یک لابی که منتخب مردم نیست نظر بدهند؟
همواره در کنگره این انتظار بوده که نمایندگان مطیع سپهر غالب باشند. به همین جهت، صحبتهای خانم الهان عمر، جامعه مطبوعاتی و جامعه سیاسی امریکا را به هیجان آورد.
در حدود سه هفته بعد، سوم مارس ۲۰۱۹، خانم پلوسی بهعنوان سخنگوی مجلس از حزب دموکرات قرار بود که متن لایحه جدیدی را در محکومیت غیرمستقیم الهان عمر به صحن مجلس ارائه دهد. ولی اتفاق غیرمترقبه این بود که بخشی از نمایندگان جوان که در نوامبر ۲۰۱۸ به مجلس راه پیدا کرده بودند، راحت نبودند که الهان عمر محکوم شود. در این مقطع، جلسه رأیگیری لایحه مذکور در مجلس به تعویق افتاد تا نمایندگان به یک توافق سیاسی برسند. فراکسیون نمایندگان سیاهپوست حزب دموکرات در مجلس نیز به نفع الهان عمر موضع گرفت و اظهار داشت که منصفانه نیست که الهان عمر به خاطر بحثهایی که قانونی هستند موردتهاجم قرار بگیرد. در عین حال، نمایندگان جناح چپ حزب دموکرات مثل برنی سندرز، تولسی گابورد و خانم کورتز نیز از الهان عمر حمایت کردند. بنابراین صفبندی، رهبران مجلس مجبور به عقبنشینی شده و متن لایحه را بهکلی عوض کردند. متن جدید لایحه، خانم الهان عمر را دیگر نشانه نمیگرفت، نهتنها یهودیستیزی را محکوم میکرد، بلکه نژادپرستی علیه سیاهپوستان و (مهمتر اینکه) اسلامهراسی را نیز محکوم میکرد. متن لایحه چنان تغییر کرده بود که حتی خود خانم الهان عمر نیز به آن رأی مثبت داد. باید اذعان داشت که در حقیقت این اتفاق سیاسی نقطه عطفی محسوب میشود؛ برای اولین بار متن لایحه تهیهشده بهوسیله آیپک و لابی، تغییر کامل کرده بود.
در اروپا و انگلستان پارامترهای بحث خاورمیانه، اسرائیل ، و فلسطین کمی بازتر است. زمانی که تونی بلر کنترل حزب کارگر را در انگلستان به دست گرفت، جهت سیاسی حزب در سیاست داخلی چرخشی به راست داشته، و در سیاست خارجی بهطور شگفتانگیزی به همراه امریکا در جنگهای متجاوزانه منطقه شرکت داشت. رویکرد جدید تونی بلر تا حدی بود که او خودش را به روپرت مرداک (امپراتور رسانهای غرب) نومحافظه کار نزدیک کرده بود؛ در مدت طولانی نخستوزیری تونی بلر حزب کارگر از ریشه سوسیالدموکرات خود فاصله زیادی پیدا کرد.
بعد از شکست مفتضحانه دو سال پیش حزب کارگر ، نفوذ حلقه و تشکیلات تونی بلر در این حزب بسیار تضعیف شده است و بدنه و نیروهای جوان در حزب از رهبری مردمیتر و چپتر حمایت قاطع کردند. در این فضای جدید حاکم بر حزب کارگر، جرمی کوربین به رهبری حزب انتخاب شد. کوربین با مقامات سنتی حزب کاملاً متفاوت بود، وی شخصی مردمی بود که در عین نمایندگی در پارلمان، فعالیت مدنی و حقوق بشری نیز داشت. فعالیتهایش در جنبش ضد جنگ، وی را در معرض اعتراض به سیاستهای سلطهگر و جنگطلبانه اسرائیل قرار میداد. همینکه وی به رهبری حزب کارگر انتخاب شد، لابی اسرائیل که بهعنوان شبکهای جهانی عمل میکند، به آمادهباش درآمد.
چندین ماه بعد از انتخاب کوربین به رهبری حزب، مقامات قدرتمند تشکیلات حزب که بیربط به حلقه تونی بلر نبودند تلاش کردند با کودتایی درونحزبی، وی را برکنار کنند، ولی ازآنجاییکه کوربین از حمایت کامل بدنه حزب برخوردار بود بر کرسی خود باقی ماند.
بدین ترتیب، بهطور معمول سرمایهداران صهیونیستی که به حزب کمک میکردند از حمایتشان به تردید افتادند. فضای مطبوعاتی وسیعی علیه جرمی کوربین و رهبری کنونی حزب کارگر به راه افتاد. بهطور سیستماتیک تهمت «یهودیستیزی» به کوربین و رهبری حزب کارگر زده میشد. نویسنده نومحافظه کار (نئوکان) معروف برت استیونز، مقاله طولانی در روزنامه نیویورکتایمز منتشر کرده و از جهت سیاسی حزب کارگر را کوبید .[۳]
ماهنامه پرنفوذ امریکایی بنام آتلانتیک، نیز بهطور مستقیم کوربین را به «یهودیستیزی» متهم کرد.[۴] در متن مقاله موارد سیاسی متعددی بحث میشود، ولی هیچگاه کوربین کامنتی در مورد یهودیها نداده است. در مقاله ماهنامه آتلانتیک، نویسنده گذشته کوربین را ریشهیابی میکند ، اینکه که وی رهبر تشکیلات ضد جنگ «استاپ وار کوالیشن» بوده و درنتیجه مخالف سیاست نظامی اسرائیل و امریکا بوده است. یا اینکه چرا کوربین با تلویزیون آر تی روسی، و تلویزیون پرس تیوی ایران مصاحبه کرده، و در آن مصاحبهها سیاستهای منطقهای امریکا و اسرائیل را نقد کرده بود.
پرزیدنت هربرت هوور، در زمان بحران اقتصادی ۱۹۲۹، رئیسجمهور امریکا بود. وی از منظر راست، سیاستهای اقتصادی رئیسجمهور بعدی فرانکلین روزولت در رابطه با رکود اقتصادی را نقد میکرد. نتیجه پسری وی، خام مارگارت هوور، خبرنگار محافظهکاری است که با شخصیتهای مختلف اقتصادی و سیاسی مصاحبه به عمل میآورد. در مصاحبه ۲۲ مارس ۲۰۱۹، با تونی بلر، خانم هوور میپرسد چرا «یهودیستیزی» در حزب کارگر رشد کرده است؟ تونی بلر پاسخ میدهد که «جریان چپ، ضد غرب بوده و مخالف کشور اسرائیل است و بهطور استثنا کشور اسرائیل را نقد میکند؛ و این نقد اسرائیل تبدیل میشود به یهودیستیزی، در عین حال این دید چپ به گروههای اسلامی گره میخورد ». تونی بلر در این مصاحبه میافزاید، مشکل این است که «چپ افراطی» کنترل حزب کارگر را به دست گرفته است و آنها این دیدگاه را دارند.
در این فضایی که تقریباً به سپهر رایج تبدیل شده است، حامیان شبکههای لابی اسرائیل در رسانههای غربی، اسلاوی ژیژک، متفکر چپ اروپایی را نیز به «یهودیستیزی» متهم کردهاند، چراکه وی چند بار در مورد شرایط مردم فلسطین تحت اشغال سخن گفته است. در مصاحبهای با تلویزیون روسی آر تی، (۵ آوریل ۲۰۱۹)، ژیژک پاسخی ارائه کرد. وی گفت که «نئولیبرال ها و پوپولیست های راست بهدروغ میگویند که چپ رادیکال یهودیستیز بوده، ولی این حرف بیهودهای است، دولتهای چپ بیش از هر دولت غربی ترکیب اعضای یهودی داشت. اینها میخواهند که تاریخ را واژگون جلوه دهند که شاید جا و آبرویی برای خود باز کنند». وی افزود که حضور ترامپ باعث شده است یک فراکسیون مترقی سوسیال-دموکرات در داخل حزب دموکرات به وجود آید.
بدون شک، موضوع خاورمیانه و اسرائیل در فضای سیاسی امریکا و انگلیس در تکاپوی گفتمانی جدیدی است.
سوتیترها 👇👇
آیا منتقدین سیاستهای سلطهگر کشور اسرائیل، همه یهودیستیزند؟ در امریکا و کشورهای غربی چگونه به شرایط استثنایی اسرائیل میپردازند و بهعنوان یک پدیده استثنایی، چگونه روایتی از اسرائیل ایجاد میکنند؟ چند تحول بحثانگیز اخیر در امریکا و انگلیس این سؤالات را باز به حوزه عمومی کشانده است.
در این کانتکست تاریخی بهخصوص، باید خاطرنشان کرد که ازنظر جامعهشناسی زبان و روانشناسی اجتماعی، عبارت «یهودیستیزی»، تصویر و منظره اردوگاههای کشتارجمعی آلمان نازی را در ضمیر ناخودآگاه انسانها تداعی میکند.
از بدو تشکیل کشور اسرائیل، برای دههها، مطبوعات غربی -تحت سیطره تبلیغاتی صهیونیستی- از واژه «فلسطین» اجتناب کرده و فقط واژه «اعراب» را استفاده میکردند تا جایی که مفهوم فلسطین برای عموم در غرب تا حدی ناآشنا بود. هدف استراتژیک این پروپاگاندا این بود که روایت و تجربه خاص فلسطین بهعنوان آوارگانی که سرزمینشان تحت اشغال بوده، در یک کلیت وسیعتر مفهوم «اعراب» محو شود و حق طبیعیشان به آن سرزمین بیمعنی بماند.
در این رابطه، الهان عمر عقبنشینی نکرد و در توئیت های بعدیاش از لابی اسرائیل انتقاد کرده و استدلال کرد که اگر آزادی بیان نسبت به کشورهای خارج نداشته باشد، چگونه میتواند بهعنوان نماینده در مجلس یا در کمیته امور خارجه مجلس به وظایف خود عمل کند؟
[۱] Students for Democratic Society
[۲] Boycott Divestment Sanctions
[۳] علاقهمندان میتوانند که متن کامل لایحه مجلس نمایندگان، مبنی بر ممنوعیت یهودیستیزی (در حقیقت، مخالفت با اسرائیل) را در اینترنت در تارنمای خود کنگره مطالعه کنند (لایحه ۷۲).