نورافکنی بر ترورهای پنهان اسرائیل
کتاب «برخیز و اول تو بکش» نوشته رونن برگمن و ترجمه هادی عبادی به کوشش نشر صمدیه منتشر شده که متن پیشرو بررسی این کتاب در روزنامه نیویورکتایمز است. این کتاب که ۸۳۲ صفحه دارد با قیمت ۱۲۰ هزارتومان در کتابفروشیها موجود است.
جنیفر اسزالای
احتمالاً خواننده این کتاب، تاریخ قتلهایی که توسط سرویسهای امنیتی اسرائیل انجامشده را با وحشت مطالعه میکند. بخش زیادی از حقیقت همچنان محرمانه بوده و قسمت زیادی از آنچه ارائهشده نیز محل منازعه است. رونن برگمن، نویسنده کتاب نیز این امر آگاه است. بر اساس اطلاعات ارائهشده در این کتاب، او حتی بیش از آنچه لازم است، میداند. در سال ۲۰۱۱، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح اسرائیل او را متهم به جاسوسی کرد؛ تاریخنگاری که با موساد کار میکرد، به برگمن گفت: «حتی اگر همه با تو همکاری کنند، من از چنین امری اجتناب خواهم کرد. من هم از تو و هم از هر کسی که شماره من را به تو داده، متنفرم.»
با این وجود، برگمن که روزنامهنگاری در اسرائیل است، صدها مصاحبه با رهبران سیاسی و رؤسای سرویسهای امنیتی انجام داده است. او پس از انجام این مصاحبهها به این واقعیت بیرحمانه پی برد: «اسرائیل از زمان جنگ جهانی دوم به بعد، بیش از هر کشور دیگر غربی ترور انجام داده است.» با وجود این تاریخ خونین، برگمن بهعنوان خبرنگاری تحقیقی هرگز به این پرسش بیتوجهی نمیکند که آیا بازماندگان یک نسلکشی مجازند برای حفظ حیات به هر اقدام جنایتکارانهای دست بزنند یا خیر.
البته چنین تصمیماتی مخفی باقی میماند. دولت اسرائیل وجود برنامه قتلهای هدفمند را نه تأیید میکند و نه تکذیب. عنوان کتاب از تلمود نشات میگیرد: «اگر کسی قصد کشتن تو را داشت، برخیز و اول تو او را بکش.» این امر مطابق دفاع از خود است؛ اما همانطور که برگمن نشان میدهد، انگیزهها همیشه روشن و عادلانه نیستند؛ انتقام، خشم و انگیزههای دیگر غالباً پنهان میمانند.
قبل از تأسیس اسرائیل در ۱۹۴۸، جنبش زیرزمینی صهیونیست از کمپین ترور و بمبگذاری با نام «ترور شخصی» علیه بریتانیاییها استفاده میکرد؛ بریتانیاییها در آن زمان فلسطین را کنترل میکردند و مهاجرت یهودیان از طریق اروپا را محدود کرده بودند. یکی از افرادی که افسری انگلیسی را در سال ۱۹۴۴ در بیتالمقدس هدف قرار داده بود، به برگمن گفت: «چنان سرمان شلوغ بود که به خانوادههای بریتانیایی فکر نمیکردیم. من اساساً هیچ حسی نداشتم و احساس گناه نمیکردم. معتقد بودیم هرچه تابوتهای بیشتری به لندن برسد، روز رهایی ما نزدیکتر خواهد بود.» افرادی که در جنبش زیرزمینی صهیونیست میجنگیدند، ازجمله ییتژاک شامیر و مناخیم بگین، به چهرههای اصلی در اسرائیل تبدیل شدند؛ آنها روشهای چریکی خود را به سیستمهای امنیتی منتقل کردند که بعداً آنها را ایجاد کردند. به این ترتیب، ترور به روشی اساسی برای اسرائیل تبدیل شد. برگمن مینویسد واقعه هولوکاست نیز این حس را تقویت کرد که اسرائیلیها همواره در خطر نابودی هستند یا حداقل اینکه از این واقعه برای تبلیغ چنین ناامنی و درنتیجه توجیه اقدامات خشن بعدی سوءاستفاده شد. مئیر داگان که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۱ رئیس موساد بود، عکسی در دفترش داشت که مردی را نشان میداد که در برابر نیروهای آلمانی زانوزده است. زمانی که قرار بود مأموران موساد عملیات حساسی انجام دهند، او آنها را به دفترش فرامیخواند و عکس پدربزرگش را اندکی قبل از قتل توسط نازیها نشان میداد. او به برگمن گفت: «اکثر یهودیان در هولوکاست حتی بدون اینکه بجنگند، مردند. ما هرگز نباید به چنین وضعیتی برسیم.»د
بر اساس این کتاب، به نظر میرسد مقامات اسرائیل هیچگونه پشیمانی نسبت به ترورها ندارند؛ برگمن مینویسد مقامات اسرائیل به این نتیجه رسیدهاند که نگرانیهای سیاسی و استراتژیک خود را میتوانند با این قتلهای فراقانونی برطرف کنند. بر اساس نظرات برگمن، ترور رهبران فلسطینی همچون خلیل الوزیر مشهور به ابوجهاد در سال ۱۹۸۸، افراطیون اسرائیل را حتی جسورتر کرد و راهحلی پایدار را پیش پای آنها گذاشت؛ اما برگمن در این زمینه به نکته اساسی نیز اشاره میکند: «همانطور که این موضوع بارها برای اسرائیلیها رخ داد، بسیار مشکل است که بتوان پیشبینی کرد پس از ترور افراد، تاریخ چگونه رقم میخورد.»
حتی در بعضی از موارد نیز چنین عملیاتی فاش میشوند. برگمن در این کتاب چند عملیات را ذکر میکند که کاملاً ناموفق بودند. یکی از آنها، طرحی با نام «کاندیدای منچوری» بود و قرار بود زندانی فلسطینی را با استفاده از هیپنوتیزم به اموری جهت ترور برای موساد تبدیل کنند. پس از اینکه او را مسلح کردند و به مأموریت فرستادند، او فوراً به پاسگاه پلیس فلسطینیان رفت و اعلام کرد اسرائیلیها قصد داشتند او را مغزشویی کنند.
فرد دیگری که در این کتاب به او پرداخته شده، آریل شارون است که ابتدا فرماندهای نظامی، سپس وزیر دفاع و در نهایت نخست وزیر میشود. برگمن او را «آتشافروز» توصیف میکند که اصرار عجیبی به ترور عرفات دارد. او برای این امر تا مرز ساقط کردن هواپیمایی شامل ۳۰ کودک فلسطینی پیش رفت و در موردی دیگر، دیگران را تشویق میکرد هواپیمایی تجاری را که عرفات در آن حضور داشت، ساقط کنند. همانطور که برگمن این عمل را توصیف میکند، این اقدام را نمیتوان چیزی جز تلاش برای «جنایت جنگی عامدانه» نام نهاد. از آمی آیالون رئیس شین بت (امنیت داخلی) در اواخر دهه ۹۰ میلادی چنین نقل شده است: «به کشتن عادت میکنید. بهتدریج تصمیمگیری در مورد حیات انسانها به امری آسان برای شما تبدیل میشود. یک ربع یا بیست دقیقه وقت صرف میکنید تا تصمیم بگیرید چه کسی باید ترور شود.» اما نکته اساسی و طعنهآمیز تاریخ این است که این سخنان آیالون یادآور نوشتههای هانا آرنت در مورد نازیهاست.▪
منبع: نیویورکتایمز