از فردای پس از پیروزی انقلاب اسلامی چون سایر انقلابها در جهان، ماشین حذف شخصیتها و نیروها و جریانات سیاسی-فرهنگی به کار افتاد. پدیدهای که شاید در شروع اجتنابناپذیر به نظر میرسید، ولی هر چه جلو آمدیم نهتنها تعدیل نشد، بلکه فزونی یافت و بهسرعت در اولویت سیاست و برنامههای حکومت قرار گرفت. آخرین نمونه سیاست حذف را در انتخابات مجالس شورا و خبرگان در ماه پایانی سال گذشته شاهد بودیم که تا درون خود جریان حاکم نفوذ کرد و صدای بعضی از خودیها را هم درآورد. در اینکه نتایج و برونداد سیاست یکدستسازی قدرت و انحصارگرایی طی این ۴۵ سال بعد از پیروزی انقلاب، خسارات زیانباری برای کشور به همراه داشته، تردیدی نیست، اما اکنون این پرسش جدی مطرح است که روند حذف تا به کی و کجا ادامه خواهد یافت؟ آیا جامعه ایرانی روزی قادر خواهد بود مکانیسمهای مهار و کنترل اشتها و ولع سیریناپذیری حذف دیگری را فعال کند یا همچنان تسلیم وضع موجود خواهد شد؟
به هر حال به نظر میرسد با توجه به اینکه حذف سرمایههای انسانی در پنج دهه عمر جمهوری اسلامی یکی از بزرگترین معضلاتی بوده که بر کشور تحمیل شده است، شناسایی و واکاوی دلایل ایجاد این معضل و نیز پیدا کردن راهکارهای کاهش آن در حال حاضر ضروری مینماید.