«رفتن» خصلت زمانه اکنون است؛ هر که را میبینی رهتوشه برداشته و قصد راه بیبرگشت کرده است. «کجا؟ هر جا که پیش آید». اینطور راهی شدن، آن گذاشتن و گذشتن آسان نیست، درد دارد؛ کدام مصیبت و ملال در ماندن است که طاقت این درد را آسان میکند؟ مهاجرت پدیدهای است که به ضرورتهای مختلف در طول تاریخ وجود داشته است. مهاجران، گاهی از روستا به شهر آمدهاند و گاهی از شهرهای کوچک به بزرگ و گاهی از کشوری به کشور دیگر. عواملی همچون رونق و رکود اقتصادی، جنگ و بحرانهای دیگر میتواند عامل مهاجرت انسانها از سرزمین خود باشد. هیچکس تا مجبور نشود رنج غربت را به جان نمیخرد. رفتن و کندن از ریشهها درد دارد. سالها طول میکشد که مهاجری به زبان و فرهنگ و اقلیم کشور مقصد خو بگیرد. باید سالها تلاش کند تا شغلی نزدیک به آنچه در کشور خود داشته پیدا کند و در نهایت باید توان زیادی صرف کند تا کمتر مهاجر به نظر برسد. با این حال خیلیها عزم رحیل کردهاند؛ همه اینها را تحمل میکنند و حاضرند در کشور تازه رفاه کمتری داشته باشند، اما کرامتشان بیشتر حفظ شود.
در ایران ما با انواع مهاجرت روبهرو هستیم؛ ایران سالهاست با مهاجرت نیروهای کار ارزانقیمت برای کارهای سخت از سمت افغانستان و گاهی عراق و مهاجرت نخبهها و تحصیلکردههای ایرانی به دیگر کشورها روبهرو است. همانطور که بر سنگ سنگ بناها در ایران نشان دست مهاجران افغان است، بخش بزرگی از مهاجران ایرانی نیز در کشورهای دیگر تأثیرگذاری داشتهاند. در این شماره از چشمانداز ایران به مقوله مهاجرت به طورکلی و همینطور مهاجرت نخبگان پرداختهایم.