بدون دیدگاه

«آشتی ملی»، دورتر از همیشه!

محمدرضا کربلایی

نگاهی به رویدادهای اخیر افغانستان

 

طالبان حدود یازده ماه پس از آنکه در ۲۴ مرداد سال گذشته وارد کابل شدند و با ترک افغانستان توسط اشرف غنی به قدرت بازگشتند، در دهم تیرماه امسال اقدام به برگزاری گردهمایی سه‎روزه بزرگی به نام «نشست علما» کردند که به گفته سخنگوی طالبان بیش از ۳ هزار نماینده گروه‌های مذهبی و قومی از سراسر کشور در آن شرکت کردند.

این نشست در حالی برگزار شد که در ماه‌های اخیر مقامات ارشد طالبان از سیاسیون و رهبران افغانستان در خارج از کشور خواسته بودند که به افغانستان بازگردند و خواسته‌های خود را از طریق مذاکره و گفت‌وگو با طالبان مطرح کنند. طالبان با اعلام اینکه افغانستان خانه مشترک همه افغان‌ها بوده و همه در ساختن آن باید به‌صورت مشترک تلاش کنند، اقدام به تشکیل نهادی تحت عنوان «کمسیون تماس با شخصیت‌های افغان» کردند.

طالبان با شدت بخشیدن به تلاش‌ها برای بازگشت سیاسیون و شخصیت‌های حکومت پیشین، مدعی است که توانسته تعداد زیادی از مقامات سیاسی و نظامی پیشین را به کشور بازگرداند. این رفتار موجب دامن زدن به این گمان و حدس شده بود که طالبان در پی آشتی ملی است و هدف از برگزاری نشست بزرگان قومی و دینی هم در ادامه تلاش‌های پیشین برای تأکید بر آشتی همه اقوام و مذاهب افغانستان است، اما آنچه در جریان این نشست رقم خورد کمترین نشانه‌ای از اتخاذ رویکرد آشتی‌جویانه در میان طالبان نداشت.

سخنگوی طالبان ادعا کرده بود که نشست، نه توسط حکومت طالبان، بلکه با مدیریت و پیشنهاد علما برگزار شده و شماری از مهاجران افغانستان در ایران و پاکستان نیز در آن شرکت کرده‌اند. این تلاش طالبان برای فراگیر نشان دادن نشست علما در حالی انجام می‌شد که نه‌تنها چهره‌های شناخته‌شده‌ای مانند عبدالله عبدالله، حامد کرزای و حکمتیار که در کابل سکونت دارند در این نشست شرکت نداشتند بلکه هیچ نماینده‌ای از نیمی از جمعیت این کشور یعنی زنان هم اجازه حضور نیافته و آشکارا حذف شده بودند. از همین رو حامد کرزای، رئیس‌جمهور اسبق افغانستان، در مصاحبه‌ای این نشست علمای دینی و بزرگان قومی را «همایش داخلی طالبان» خواند.

کرزای با اشاره به اینکه شرکت‌کنندگان این نشست اغلب مقامات طالبان بوده‌اند، گفت: ما خواستار برگزاری لویه‎جرگه‌ای بودیم که در آن نمایندگان تمام مردم افغانستان شامل مردان و زنان حضور داشته باشند. او همچنین در واکنش تلویحی به قطعنامه پایانی نشست که بر «حمایت از نظام اسلامی»، «بیعت با رهبر طالبان» و «درخواست برای به رسمیت شناختن طالبان از سوی جهان» تأکید شده بود، اعلام کرد به رسمیت شناخته شدن دولت موقت طالبان توسط جامعه بین‌المللی تنها زمانی حاصل می‌شود که دولت همه‌شمول باشد و تحقق این امر منجر به مشروعیت داخلی و بین‌المللی آن‌ها خواهد شد.

در ماده سوم قطعنامه پایانی نشست علما گفته شده بود که نظام طالبان «مشروعیت داخلی» دارد، توانسته است «امنیت سرتاسری را تأمین و فرهنگ فساد و غصب و اختلاس در حکومتداری را ختم و یک حکومت مرکزی مقتدر را در افغانستان ایجاد کرده است». به همین خاطر در ماده چهارم از کشورهای منطقه، جهان و سازمان ملل متحد خواسته شد که «امارت اسلامی را به‌عنوان یک نظام مشروع به رسمیت بشناسند و تعامل مثبت کرده و تحریم‌ها را از افغانستان بردارند. سرمایه‌های منجمد‌شده ملت افغانستان را آزاد و در بازسازی پشتیبانی کنند».

اما واقعیت‌های عینی افغانستان آشکارا حکایت از آن دارد که طالبان نتوانسته است ثبات را در کشور برقرار کند. سوءقصدهای پی‌درپی همچنان مردم افغانستان به‌ویژه شیعیان را به‌شدت آزار می‌دهد. اوایل امسال در مزارشریف ۹ تن براثر پرتاب بمب به‌سوی دو مینی‌بوس در دو محله متفاوت کشته شدند. در این شهر یک هفته پیش از آن هم یک  بمب که از راه دور کنترل می‌شد در مسجد منفجر شد و جان ۱۰ تن از نمازگذاران ازجمله چند کودک را گرفته بود.

در اردیبهشت‌ماه دیوار خانقاه صوفیان مولوی سکندر در استان کندوز (شمال) در پی یک انفجار فروریخت و موجب مرگ ۳۳ تن از صوفیان شد. همچنین در انفجاری دیگر، ۴ تن در کندوز کشته و ۱۸ تن مجروح شدند. این امر به خاطر انفجار بمبی بود که بر روی دوچرخه نهاده شده و در مسیر یک خودرو حامل غیرنظامیانی که برای یک واحد نظامی طالبان کار می‌کردند قرار داده شده بود. علاوه بر این‌ها یک انفجار در مدرسه عبدالرحیم شاهد، واقع در یک محله شیعه‌نشین هزاره در کابل موجب کشته شدن ۶ دانش‌آموز پسر و مجروح شدن ۲۵ تن دیگر شد. در بیستم اردیبهشت سال قبل انفجار در مقابل مدرسه دخترانه «سید الشهدا» در غرب کابل موجب کشته شدن ۸۵ تن شد که اکثر آن‌ها دانش‌آموز بودند و ۳۰۰ تن دیگر نیز در همان محله شیعه‌نشین مجروح شدند. یک سال پیش عده‌ای مرد مسلح به مهدکودکی که توسط «پزشکان بدون مرز»۱ اداره می‌شد حمله کردند و ۲۵ تن که بیشتر آن‌ها زنان تازه زایمان کرده بودند را کشتند.

به‌استثناء کشتار در مهدکودک مدرسه عبدالرحیم شاهد، «داعش» مسئولیت همه این سوءقصدها را پذیرفته است. طالبان هم متقابلاً برای مبارزه با داعش دست به اعمال خشونت‌بار زده است، آن‌چنان‌که دیده‌بان حقوق بشر گفته طالبان افرادی را در بخش‌هایی از شرق افغانستان به اتهام حمایت و همکاری با داعش اعدام و ناپدید کرده‌اند.

گفته می‌شود از زمان به قدرت رسیدن طالبان، ساکنان ننگرهار و کنر در شرق کابل اجساد بیش از ۱۰۰ مرد را که در کانال‌ها و مکان‌های دیگر انداخته شده بودند، پیدا کرده‌اند.

به‌جز جریان تکفیری و تروریستی داعش خراسان که از ابتدای بازگشت طالبان به قدرت توانسته است خود را به‌عنوان رقیب قدرتمند طالبان معرفی و اقتدار حکومت طالبان را به چالش بکشد، جریان مقاومت ملی افغانستان هم توانسته است مبارزه مسلحانه با حاکمیت اقتدارگرایانه طالبان  را گسترش و ادامه دهد.

«جبهه مقاومت ملی» درحالی‌که به پایان معضل افغانستان از راه صلح تأکید دارد، اما به قول این جبهه، گروه طالبان «اعتقادی به مذاکره و صلح نداشته و خواستار تداوم قدرت نامشروع خویش از طریق استفاده از زور است». جبهه مقاومت ملی افغانستان اعلام کرده است درحالی‌که در گفت‌وگو را نخواهد بست اما «با تمام توان خود در برابر ظلم و زورگویی طالبان می‌جنگند». تاکنون جبهه‌هایی در پنجشیر، اندراب و تخار، در چارچوب جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود، با راه انداختن عملیات‌های چریکی به دردسری برای طالبان مبدل شده‌اند. در ماه‌های اخیر درگیری‌ها میان نیروهای جبهه مقاومت و طالبان در ولایت‌های شمال به‌ویژه پنجشیر و بغلان تشدید شده است. هرچند طالبان اغلب ادامه خشونت‌ها را در این مناطق انکار می‌کنند و می‌گویند که به هیچ فردی اجازه مختل کردن امنیت را نمی‌دهند.

به‌طور مشخص «جبهه مقاومت ملی» ضد طالبان مدعی شده است که نیروهای وابسته به این جبهه یک قرارگاه (مرکز نظامی) طالبان و دو منطقه را در ولسوالی خوست و فرنگ ولایت بغلان در شمال افغانستان به تصرف خود درآورده‌اند. این جبهه گفته است که نیروهای آن به مناطق «سچی بالا» و «سچی پایین» این ولسوالی حمله کرده‌اند و آن را از طالبان باز پس گرفته‌اند. جبهه مقاومت ملی همچنین مدعی شده که تلفات سنگینی هم به طالبان در جریان درگیری وارد شده است. پنج‌شنبه، ۲۶ خردادماه جبهه مقاومت ضد طالبان مدعی شده که نیروهای این جبهه یک بالگرد «MI 17» طالبان را در دره آرزوی پنجشیر سرنگون کرده‌اند. احمدی  سخنگوی مقاومت مدعی شده است که چهار نفر از سرنشینان این بالگرد به اسارت نیروهای «جبهه مقاومت» درآمده‌اند.

در پی تشدید درگیری‌ها میان طالبان و «جبهه مقاومت ملی افغانستان» در ولایت‌های پنجشیر و بغلان، این جبهه ضمن وارد کردن اتهام به نیروهای طالبان مبنی در ارتکاب جنایات جنگی در این ولایت‌ها، از جامعه جهانی و نهادهای حقوق بشری خواست کمیته حقیقت‌یاب به این دو ولایت اعزام کنند. دیده‌بان حقوق بشر هم معتقد است طالبان در پنجشیر مرتکب جنایات جنگی شده‌اند. جبهه مقاومت، شنبه ۲۱ خرداد، ضمن استقبال از گزارش اخیر دیده‌بان حقوق بشر، آن را گامی «بسیار مثبت» خواند.

چالش‌های حکومت طالبان به منازعات بیرونی محدود نمی‌شود و اختلافات درون‌گروهی آنان چنان شدت گرفته است که به رویارویی برخی از فرماندهان جدایی‌طلب طالبان با مرکزیت این جریان کشیده شده است. در اوایل تیرماه طالبان به منطقه استقرار نیروهای طرفدار یک فرمانده ناراضی بنام مولوی مهدی مجاهد در فرمانداری بلخاب حمله نظامی کردند. درگیری‌های در منطقه «بلخاب» پس از اختلاف بین مولوی مهدی مجاهد که قبلاً رئیس استخبارات طالبان در ولایت بامیان بوده، با رهبری این گروه و به نتیجه نرسیدن مذاکرات بین آن‌ها رخ داد. چند روز بعد از وقوع جنگ میان طالبان و این فرمانده ناراضی، مردم محل از کشته شدن دست‌کم ۱۴ غیرنظامی خبر می‌دهند.

دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد (یوناما) در کابل گفته است که در حال «پیگیری» گزارش‌های «نقض جدی» حقوق بشر در بلخاب ولایت سرپل در شمال افغانستان است. کمیسیون حقوق بشر افغانستان هم نیروهای طالبان را متهم کرده است که در بلخاب ولایت سرپل غیرنظامیان را «تیرباران» کرده است. دفتر یوناما در کابل گفته است از گزارش‌های مربوط به آسیب به غیرنظامیان،  ادعاها در مورد نقض جدی حقوق بشر و وارد شدن خسارت مالی در پی درگیری‌های اخیر در بلخاب ولایت سرپل در شمال افغانستان نگران است.

اینکه خواست مولوی مهدی از حکومت طالبان به‌طور مشخص چیست، دقیق معلوم نیست، اما او دلیل جدایی از حکومت طالبان را کم‌توجهی مقام‌های طالبان نسبت به خودش عنوان کرده است. مولوی مهدی مجاهد پس از برکناری‌اش از ریاست استخبارات بامیان به کابل رفته بود و قرار بود به سمت معاون شورای حل منازعات در ریاست عمومی استخبارات طالبان منصوب شود، اما پس از ماه‌ها انتظار سرانجام ناامیدانه به زادگاهش برگشت. طبق برخی گزارش‌ها گروه حقانی مخالف تعیین مولوی مهدی مجاهد در این مقام بوده است. گفته می‌شود که مهدی مجاهد از افراد نزدیک به ملا عبدالغنی برادر بوده و اختلاف‌های طالبان قندهاری با گروه حقانی باعث شده تا حقانی‌ها به «غیرمسلح‌سازی» این فرمانده هزاره‌تبار طالبان بپردازند. پیش‌تر مولوی مهدی مجاهد در سخنانی در یک گردهمایی در بلخاب، عنوان داشته است که تنها دلیل مخالفت او با طالبان، عدم توجه این گروه به مردم هزاره و سهیم نکردن آن‌ها در حکومت است.

شاید یکی از عجیب‌ترین اظهارنظرها درباره حوادث بلخاب، موضع‌گیری حسن کاظمی نماینده ویژه ایران در امور افغانستان بود که درگیری‌های منطقه «بلخاب» را فتنه امریکایی‌ها برای ایجاد درگیری و خونریزی بین اقوام این کشور خواند! به گزارش تسنیم حسن کاظمی قمی در توئیتی نوشت: «اولویت امریکا برای آشوب هدفمند در افغانستان، جنگ آفرینی قومی و مذهبی است تا هزاره و تاجیک را قربانی طرح خود کرده و بحران افغانستان را منطقه‌ای کنند». «همه خیرخواهان افغانستان باید در مقابل درگیری بلخاب موضع بگیرند؛ محرک اصلی درگیری، سرویس‌های اطلاعاتی چندملیتی هستند». کاظمی قمی افزوده است: «جنگ در بلخاب فتنه مقدماتی امریکاست؛ هرکس به آن دامن بزند در سناریوی آن کشور بازی کرده است». چنین مواضعی که مشخصاً برای خوشایند طالبان بیان می‌شود به طالبان کمک می‌کند به جای آنکه در برابر رفتار قوم‎گرایانه خود و جنایت‌هایی که بر علیه غیرنظامیان بی‌گناه مرتکب می‌شوند پاسخگو باشند، خود را پشت لفاظی‌ها و کلی‌گویی‌های سیاسی پنهان کنند. نماینده ایران اگر هم اجازه نداشت سخنی درباره حقوق و امنیت شیعیان هزاره که چشم امید به حمایت ایران دارند بگوید، می‌توانست لااقل از مقامات طالبان بخواهد که برای رفع نگرانی نهادهای بی‌طرف مانند دفتر نمایندگی سازمان ملل متحد نسبت به نقض جدی حقوق بشر در بلخاب اقدامات عملی انجام دهند. البته این نخستین مخالفت حکومت طالبان با فرماندهان غیرپشتون خود نیست؛ قبل از این نیز آنان قاری صلاح‌الدین ایوبی، یکی از فرماندهان مطرح ازبک تبار را برکنار کرده و مخدوم عالم و مولوی عطاالله عمری را نیز خلع سلاح کرده‌اند.

برخوردهای قومی طالبان باعث به وجود آمدن اختلاف‌های شدید میان اعضای پشتون و غیرپشتون شده است. این اختلاف‌ها در میان طالبان اندکی پس از آغاز حکومتشان در نتیجه خلع سلاح فرمانده‌هان اُزبک‌تبار در ولایت فاریاب شروع شده بود که رفته‌رفته این اختلاف‌ها در ولایت‌های پنجشیر، تخار، بدخشان، فاریاب و اینک سرپل نیز ادامه یافت. به این ترتیب «نشست علما» در شرایطی برگزار شد که مقبولیت حکومت طالبان در داخل افغانستان با چالش‌های جدی روبه‌رو شده است و به نظر می‌رسد هدف از برگزاری لویه‌جرگه غیرواقعی سرپوش گذاشتن بر بحران‌های جدی طالبان بوده است.

با گذشت حدود یازده ماه از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان، هنوز هیچ کشوری حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته است. نیاز حکومت طالبان برای به رسمیت شناخته شدن توسط جامعه جهانی ناشی از اهمیت غلبه هر چه سریع‌تر بر بحران‌های داخلی با اتکا به مشروعیت بین‌المللی است، اما مشکل اینجاست که طالبان حاضر نیست برای به دست آوردن شناسایی بین‌المللی تن به هنجارهای پذیرفته‌شده و مورد تأکید جامعه جهانی بدهد.

به نوشته روزنامه پاکستانی «اکسپرس تریبون» به نقل از یک مقام دولت اسلام‌آباد حدود ۱۰ تا ۱۲ کشور در ماه مارس (فروردین/ اردیبهشت ۱۴۰۱) در آستانه دنبال به رسمیت شناختن حکومت طالبان بودند، اما به دلیل عدم پایبندی حاکمان فعلی کابل به وعده‌هایشان به‌خصوص پس از عقب‌نشینی طالبان در مورد تحصیل دختران، تصمیم گرفتند از این اقدام امتناع کنند. طالبان با جلوگیری از تحصیل دختران پس از مقطع ابتدایی نه‌تنها با اعتراض کشورهای جهان روبه‌رو شده است، بلکه با مخالفت‌های جدی مردم و چهره‌های سیاسی مانند حکمتیار و کرزای هم روبه‌رو شده‌اند. سیاست‌های غیرمنطقی طالبان موجب ایجاد شکاف در صفوف آن‌ها هم شده است. تا آنجا که حتی شیرمحمد عباس ستانکزی که از مقام‌های بلندمرتبه طالبان است در اول خرداد در یک گردهمایی در کابل به مناسبت ششمین سالگرد کشته شدن اخترمحمد منصور، رهبر پیشین طالبان، دهان به انتقاد از حاکمیت کنونی طالبان گشود.

این نخستین‌بار بود که یک مقام طالبان در یک نشست با صراحت از کارهای حکومت طالبان انتقاد می‌کرد. او گفت «اینکه جلو فساد را در جایی که موجود است بگیرند، به این معنا نیست که نیمی از جامعه را از آن حذف کنند، به زنان باید این حقوق داده شود حقوقی که خدا، رسولش و سنت افغانی داده است». آقای ستانکزی افزون بر آموزش زنان، از امور سیاسی، اقتصادی و نظامی حکومت طالبان نیز به‌شدت انتقاد کرد. او گفت «کارهای انجام شده در هشت ماه گذشته بسنده نیستند و مردم خواهان کار بیشتر هستند و ادامه وضعیت موجود مردم را از دولت دور خواهد کرد و عمر یک نظام را کوتاه می‌سازد».

طالبان از یک‌سو هرچه در داخل کشور ایدئولوژیک‌تر برخورد می‌کنند و حاضر نیستند درهای حکومت را بر روی دیگر اقوام و جریان‌های سیاسی بگشایند و مشارکت زنان را در اداره امور کشور بپذیرند، از سوی دیگر سعی فراوان می‌کنند تا در سیاست خارجی کاملاً عمل‌گرا رفتار کنند. به‌طوری‌که تقریباً تمامی مقامات مطرح طالبان ازجمله چهره افراطی آن‌ها انس حقانی که هم به‌طور واضح از برقراری روابط همه‌جانبه با امریکا استقبال کرده است. در آخرین این تلاش‌ها هیبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان در یک سخنرانی به مناسبت عید قربان گفت که در «پرتو شریعت با جهان تعامل» می‌کند. در هجدهم تیرماه که نماز عید قربان به امامت هیبت‌الله آخوندزاده در عیدگاه قندهار اقامه شد  او اعلام کرد که در چارچوب شریعت با جهان تعامل می‌کند و هرگز از احکام شریعت فراتر نخواهد رفت. به گزارش رادیو و تلویزیون ملی افغانستان، او گفته است که نمی‌خواهد با کسی جنگ داشته باشد. آخوندزاده در این سخنرانی خود بار دیگر از تمایل طالبان به ایجاد روابط با امریکا سخن گفت.

رهبر طالبان گفته است: «ما به شمول امریکا با تمام جهان در یک چارچوب تعامل و تعهدات متقابل، مناسبات دیپلماتیک، اقتصادی و سیاسی حسنه و قوی می‌خواهیم و آن را به خیر تمام جهت‌ها می‌دانیم». او پیش‌تر نیز گفته بود که حکومت طالبان خواهان روابط «خوب و قوی» با امریکا و جهان است.

علی‎رغم همه این سخنان آشتی‎جویانه، بعید به نظر می‌رسد تا زمانی که طالبان به مرتبه‌ای از آشتی ملی و تشکیل حکومتی فراگیر تن ندهد، جامعه جهانی گامی در جهت شناسایی حکومت طالبان بردارد؛ البته این بدان معنا نیست که کشورهایی مانند چین و روسیه و همسایگان افغانستان مانند پاکستان و ایران استفاده از فرصت‌های اقتصادی همکاری با افغانستان را موکول به شناسایی بین‌المللی حکومت طالبان خواهند کرد.■

پی‌نوشت:

  1. MSF

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط