لطفالله میثمی
در آستانه سیویکمین سالگرد شهادت حاج مصطفی یوسفی، در مراسمی که خانواده شهید یوسفی برگزار کردند لطفالله میثمی سخنانی ایراد کرد که بهدلیل راهبردی بودن آن تقدیم خوانندگان چشمانداز میشود.
به نام الله، پرورشدهنده شهدا و صدیقین!
از خانواده شهید یوسفی تشکر میکنم که فرصت دادند در حضور دوستان صحبت کنم. این روزها روی آیات سوره آلعمران بهویژه آیات مربوط به جنگ احد، توشهگیری میکنم و آیه ۱۴۶ سوره احد را انتخاب کردم که مصداق جانفشانی شهدای دفاع از ایران در برابر جنگ تحمیلی بود: «وَکأَین مِّن نَّبِی قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکانُوا وَاللَّهُ یحِبُّ الصَّابِرِینَ»؛ چهبسا مردانی خدایی که در کنار انبیا کارزار کردند، دچار سستی نشدند، علیرغم فشارها نه ضعیف نگاه داشته شدند و نه ذلیل و خار شدند و خداوند صابرین را دوست دارد.
پس از انقلاب خط مرحوم امام این بود که با نظم بینالمللی مخالفت کنند؛ یعنی نظم ظاهری حاکم بر جهان را قبول نداشتند. در این راستا میگفتند شورای امنیت حق توحش است! واقعاً هم همینطور بود. همچنین اعلام کردند میخواهیم با التقاط در سطح جهان مبارزه کنیم، یا اینکه ملیگرایی کفر است. با خط امامیهای مطرح که صحبت میکردم میگفتند امام موفق نشد نظم جهانی را به هم بزند و شکست خورد. به هر حال پس از اینکه ما بیش از ۲۰۰ هزار شهید و یک میلیون مجروح دادیم و پس از ده سال که از انقلاب گذشت، قطعنامه شورای امنیت را پذیرفتیم. وقتی سردار محسن رضایی از امام پرسید آیا پذیرش قطعنامه، تاکتیک است امام در پاسخ گفتند نه، جنبه استراتژیک دارد و این گفتوگو در مطبوعات هم منعکس شد. یا مثلاً میگفتند ملیگرایی کفر است و این شامل ناسیونالیسم عرب هم میشد که هر دو جریان؛ یعنی، جریان ملی در ایران و کشورهای عرب سالها با استعمار مبارزه داشتند. بعدها امام میزان را رأی مردم دانستند که معادل حاکمیت ملی است و در سال ۹۲ مقام رهبری آرای مردم را حقالناس اعلام کردند. در پیام سال ۱۳۶۷ که به پذیرش قطعنامه انجامید، مرحوم امام بدین مضمون گفتند نباید بهسادگی آنهایی را که قلبشان برای اسلام میتپد از چرخه مدیریت محروم کنیم و اضافه کردند انگ و برچسب التقاط از خود التقاط بدتر است. این در حالی بود که بیشتر فلاسفه مسلمان با متافیزیک یونان التقاط دارند. به هر حال طی ده سال این تحول نسبت به التقاط و مبارزه با التقاط پیدا شد. متأسفانه شعارهایی که علیه التقاط داده شد عملاً علیه طرفداران دکتر شریعتی و نواندیشان دینی به کار گرفته شد؛ البته همین باعث شد شرکت در جبههها از طرف جوانان کمرنگ شود که در پذیرش قطعنامه مؤثر بود. پذیرش قطعنامه تجربه و نقطه عطف بزرگی بود. برای بررسی این نقطه عطف راهبردی، اگر نیروهای آن زمان را ارزیابی کنیم، ملاحظه میکنیم توان تاریخی بالاتری از توان امام خمینی نداشتیم؛ روحانی که این همه شهید و مجروح داوطلبانه را بسیج کرد. در همسایگی منزل ما فردی روحانی پیشنماز بود که میگفت سعی کردم برای جهیزیه نوعروسی پول جمع کنیم که بهاندازه کافی هم جمع نشد. ولی اینکه یک روحانی بتواند این همه خون و شهید و داوطلب جمع کند، یک عظمت است. توضیح اینکه در طول جنگ، رهبران وقت جامعه به این نتیجه رسیده بودند که توانی بالاتر از امام نیست و اگر چنین جنگی به ما تحمیل شود، توان بسیج نیرو به این وسعت را نداریم و نتیجه گرفتند تحقیقات درباره سلاحهای بازدارنده را شروع کنند؛ مطالعات تکنولوژی اتمی که شروع شد از آنجا که محرمانه بود بحرانهایی برای ما بهوجود آورد. به نظر میآید بهترین کار این بود که در همان خط پذیرش قطعنامه و قوانین سازمان ملل کار کنیم و با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری علنی داشته باشیم. به هر حال پس از پذیرش قطعنامه و رحلت امام، آیتالله هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور شد و به نظر من او معتقد بود اگر با یک جناحی از غرب کنار نیاییم، همین آش و همین کاسه است و مرتب جنگهایی چون حمله بعث عراق به ما تکرار میشود. ایشان توانست ۳۰ میلیارد دلار وام از خارج بگیرد و سازندگی را شروع کند. در نقطه عطف دوم خرداد و ریاستجمهوری حجتالاسلام سید محمد خاتمی روی دو مؤلفه تأکید شد: نخست حرکت بر اساس قانون اساسی در داخل ایران؛ و دوم حرکت بر مبنای قوانین سازمان ملل و حقوق بشر در خارج از ایران. در این راستا تا حد زیادی موفق شدیم با تمام کشورهای همسایه قراردادهای امنیتی و عدم تجاوز ببندیم. در آن مقطع، رادیو امریکا بهشدت از عملکرد خاتمی در این دوره اظهار نارضایتی میکرد و میگفت ایران یک هاله امنیتی و مصونیت دور خودش ایجاد کرده که ما نمیتوانیم تجاوزی به این کشور کنیم. این کار بدون هزینه و اسلحه و سلاحهای اتمی و بیولوژیک و شیمیایی انجام شد. به نظر من این دوره، دوره پذیرش عقلانیت قانونی پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ بود و ما روی سازوکارهای قانون اساسی و قوانین بینالمللی کار میکردیم. آقای خاتمی گفتوگوی تمدنها را مطرح کرد که متأسفانه پاسخ غرب جنگ تمدنها بود. در دوره دکتر احمدینژاد، شعار نفی هولوکاست دادیم و حساسیت بینالمللی و ضدیهود را برای خودمان خریدیم. توضیح اینکه بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ فشار امریکا و غرب روی عربستان سعودی بود. چراکه پانزده نفر از عاملان این حادثه شهروند عربستان بودند، اما با نفی هولوکاست از سوی دکتر احمدینژاد این فشار از روی اعراب برداشته شد و به ایران منتقل شد. مجدداً با نظم بینالمللی مقابله کردیم و احمدینژاد پا را فراتر نهاد و گفت بگذارید هرچه میخواهند قطعنامه صادر کنند! تحریمها و قطعنامهها ما را به فصل هفتم شورای امنیت برد که قدرتها و ابرقدرتها میتوانستند به شکل قانونی با ایران بجنگند. دکتر حسن روحانی در کتاب امنیت ملی و نظام اقتصادی ایران گفته است: «یک گروه مخفی بود که روی تکنولوژی اتمی کار میکرد و اطلاعاتی به ما میداد که ما در آژانس انرژی اتمی مطرح میکردیم. بازرسان آژانس آزمایش میکردند و میگفتند حرف ما دروغ است. ما سنگ روی یخ میشدیم. چند بار اطلاعات غلط داده شد تا اینکه مقامات بالا قانع شدند جریان پیگیری تکنولوژی اتمی علنی باشد و به مجلس برود» در این مرحله اتفاقات خرداد سال ۱۳۹۲ رخ داد. مذاکرات هستهای به وزیر خارجه منتخب مردم و پاسخگو به مجلس منتقل شد. پس از یک دوره راستیآزمایی و هزینههای مترتب بر آن، کارها روی روال قانونی ادامه یافت. پروسه این مذاکرات به برجام منتهی شد که دستاورد بزرگی در ادامه پذیرش قطعنامه، جامعه مدنی و نظام جمهوری اسلامی بود. بههرحال ما ۳۵ سال شعارهای جنگطلبانه و مرگ بر امریکا داده بودیم حالا میخواستیم تعامل سازنده با دنیا داشته باشیم که البته با سازش هم تفاوت دارد، اما دیدیم بعدها جواب ترامپ، خروج از برجام، تحریم و تغییر رژیم بود.
بالاترین هنر فرمانده این است که نیروهایش را ارزیابی کند که جنگ چقدر میتواند جلو برود. میگویند هیتلر آشپز خودش را اعدام کرد، چون غذای او را نسبت به سربازها چربتر میداد. به آشپزش گفت مرا در ارزیابی نیروهایم به اشتباه میاندازی و فکر میکنم با این کالری و انرژی که من دارم سربازهایم میتوانند در جنگ جلو بروند. این مثال را زدم که بگویم مهمترین کار فرمانده ارزیابی نیروهاست. در نقطه عطف پذیرش قطعنامه نیرویی بالاتر از نیروی امام نبود؛ بنابراین بدون دلیل منطقی شعار دادیم و با تندروی و افراطیگری عمل کردیم، درحالیکه توصیه امام هم ادامه کار در راستای قطعنامه و سازوکارهای بینالمللی بود. پذیرش برجام تعاملی سازنده با دنیا بود که کار میبَرَد و باید روی آن کار تئوریک انجام بدهیم. سزاوار است برجام تئوریزه بشود و همه نیروها دستبهدست هم بدهند و برجام را از دست ندهیم. در مملکت کسانی هستند که میگویند برجام را آتش بزنیم. آیا میخواهند از برجام بیرون بیاییم و به فصل هفتم شورای امنیت برگردیم که غرب بتواند با ما قانوناً جنگ کند؟! ائمهجمعه علیه برجام صحبت کردند و خطیب معروفی گفت گوشت کیلویی صد هزار تومان ناشی از برجام است. درحالیکه برجام تحریمهای شورای امنیت را که از دوران احمدینژاد برجا مانده بود لغو کرد. آنچه ما را پیش برده، عقلانیت طبقه متوسط، عقلانیت قانونی ثمره انقلاب، عقلانیت برآمده از دوم خرداد و عقلانیت برجام بوده است. تمام مخالفان جمهوری اسلامی، سخنرانی حسن روحانی در سازمان ملل را تأیید کردند. این عقلانیت است که اروپا را از امریکا جدا میکند. پیش از دوم خرداد تصور امریکاییها از ایران این بود که در نماز جمعه چند نفر شعار مرگ بر امریکا میدهند. پس از دوم خرداد متوجه شدند که در لایههای زیرین جامعه چه جریاناتی است و نگاه دنیا به ما عوض شد. ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ چندین میلیون نفر از خیابان انقلاب به سمت میدان آزادی میرفتند، این نگرانی وجود داشت اگر نیروها به سمت کارگر جنوبی بروند آیا ارتش و سپاه و بسیج میتوانست جلو آنها بگیرد؟ راز کار در عقلانیت ایرانی است که میگفتند ما مانیفستی به نام قانون اساسی داریم که تجربه سیساله دارد و مطالبات همراه با سکوت بود یا حداکثر مطالبات قانونی بود. در سالهای ۱۳۹۲، ۱۳۹۴ و ۱۳۹۶ پیروزیهایی در بستر اجرای نسبی قانون اساسی بهدست آمد. در پی آن در سراسر ایران همه مردم بیرون آمدند و پایکوبی کردند؛ اما حتی به یک سرباز، درجهدار و افسر نیروی انتظامی توهین نشد. نتیجه میگیرم مردم ما به عقلانیتی رسیدهاند که وقتی در منطقه ما ناامنی است مطالباتشان را در کادر قانون اساسی دنبال کنند که مورد قبول قاطبه ایرانیان است. این عقلانیت است که عمدتاً در سطح داخل و بینالمللی ما را جلو میبرد، نه محور کردن امنیت و فشار و سلول انفرادی!
پیام من این است که ما علیرغم چهل سال درگیری با جهان به عقلانیتی رسیدهایم که ناشی از خون شهداست. به هر حال ما مقاومت کردیم و شهید و مجروح دادیم و به دستاوردهایی رسیدیم. مرحوم امام اعلام کردند این دستاورد باید ادامه داشته باشد. بهلحاظ راهبردی بایستی برجام بعد از پذیرش قطعنامه ادامه پیدا میکرد. کار اصلی فرماندهی ارزیابی توان تاریخی نیروهاست. اگر بخواهیم با دنیا بجنگیم، باید ببینیم روابط داخلی و توان داخلی ما چقدر است. وقتی از قانون اساسی و قانونگرایی صحبت میکنم، از موضع انفعال نیست بلکه از پروسه مبارزه مسلحانه و چریکی درآمدهام. از این موضع که توان ما در این حد است بهترین انسجام را در داخل داریم و اختلاف را بین اردوهای غرب انداختیم. باید کاری کنیم که افراطیون دست از مخالفتهایشان بردارند. این ملت با پیام خون شهدا به اینجا رسیده است. کل مردم و نظام به برجام رسیدهاند. پروسهای قانونی طی شده که رهبری، مجلس، مجمع تشخیص مصلحت، ارتش، سپاه، شورای عالی امنیت و جامعه مدنی آن را پذیرفتهاند. اگر این مسیر بخواهد برگردد، دوباره باید سیر آن طی شود. اینطور نیست که عدهای بخواهند خودسرانه و با جوسازی برجام تقلیل پیدا کند و آتش زده شود. من به خانواده شهید یوسفی، هم تسلیت و هم تبریک میگویم. امیدوارم ملت ایران سربلندتر از این باشند. ما استحقاق سربلندی بیشتری داریم.