از نظامنامه مکاتب دهکده تا احیای مکتبخانه
#بخش_دوم
رحیم روحبخش
چکیده: ورود مدرنیسم ازجمله مدارس نوین به ایران با چالشهای متعددی روبهرو شد. بهطوریکه رجال معارفپرور عصر قاجار در صدد برآمدند برای مشروعیتبخشی به نظام نوین آموزشی به ترفندهایی نظیر برپایی نماز جماعت در مدارس، تدوین و آموزش کتاب درسی شرعیات و حتی انتخاب اسامی مذهبی و مقدس نظیر محمدیه، عصمتیه، اسلامیه و مشابه آنها برای عنوان مدارس متوسل شوند. متقابلاً نیرویهای سنتگرا در واکنش به اینگونه مدارس، در صدد برآمدند با سازوکارهایی همچون تداوم نظام آموزشی مکتبخانهای، محوریت دادن مباحث دینی در کتب درسی و اجرای احکام شرعی در مدارس، ماهیت و محتوای آموزشی را مطلوب نظر خود سازند. تداوم نظام آموزشی مکتبخانهای از زمره راهکارهایی بود که بهدلایلی چند بیشتر مورد توجه قرار گرفت. مکتبخانهها میراثدار نظام آموزشی سنتی برای یادگیری الفبا، قرآن، احکام برای کودکان بودند. چنانکه در قسمت نخست این مقاله خاطرنشان شد، این رویکرد از اواخر عصر قاجار تا یکی دو دهه در دوره پهلوی بهموازات نظام نوین آموزشی رسمیت یافت، اما بهتدریج در اواخر عصر پهلوی در خلال مدرنسازی نهادها، نظام آموزشی مکتبخانهای به حاشیه رانده شد. تا اینکه پس از انقلاب بهدلیل گسترش نفوذ و جایگاه برخی جریانهای سنتگرا بار دیگر این جریان در قالب فراخوانهایی نظیر الگوگیری از نظام طلبگی، احیای مکتبخانه، آموزش فراگیر قرآن در کشور با الگوگیری از نظام آموزشی مکتبخانهای مورد توجه قرار گرفت. بهطوریکه در یکی دو دهه اخیر با ناکارآمدی نظام رسمی آموزش این جریان زمزمه بازگشت مکتبخانه را سر داده است. در بخش دوم مقاله در ادامه بخش پیشین، چهار ایده مطرح در این باره بازکاوی میشود:
۴- بازگشت به نظام آموزش سنتی در دوره جمهوری اسلامی:
انقلاب اسلامی ایران برخلاف سایر انقلابهای بزرگ، بازگشتی به گذشته بود؛ بازگشت به اسلام انقلابی. از این منظر همزمان با تثبیت نظام جمهوری اسلامی بهتدریج در عرصههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و سیاسی با شعار بازگشت تحولاتی صورت گرفت. از آن جمله دانشگاهها بهمنظور اسلامی شدن بهمدت سه سال تعطیل شد. سیاستگذاران آموزشی، اعم از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورایعالی آموزش و پرورش در صدد اصلاح نظام آموزشی برآمدند. این نهادهای قانونگذاری به همراه برخی نهادیهای انقلابی و مذهبی و حتی بعضی نیروها و عناصر داخل و خارج از وزارت آموزش و پرورش دست به کار شدند و متأثر از فضای انقلابی برای وزارت آموزش و پرورش نسخههای انقلابی-ایدئولوژی پیچیدند. برای نیروهای مذکور، آموزش و پرورش بکرترین و گستردهترین عرصه تزریق ایدئولوژیک تلقی میشد. کما اینکه این وزارتخانه در دسترسترین نهاد نیز برای بهرهبرداری ایدئولوژیک بود. آنان در گام نخست در صدد رفع آثار نظام طاغوت از بدنه آموزش و پرورش برآمدند. همزمان سیل طرحها و پیشنهادهای اسلامیکردن آموزش و پرورش از اقصی نقاط کشور به وزارتخانه جاری شد. هدف این بود که هرچه زودتر تحول بنیادی در آموزش و پرورش ایجاد شده و کتب درسی، معلمان، دانشآموزان، پوشش لباس و فضای مدارس اسلامی شود. از آنجا که عرصه آموزش و پرورش در شهرها و حتی روستاها نسبت به سایر وزارتخانهها گسترده بود و همه دستاندرکاران آن اعم از معلمان، کادر اداری، مدیران، مستخدمان، دانشآموزان و حتی برخی خانواده آنان بهطور مستقیم با این وزارتخانه ارتباط داشتند، خود را محق میدانستند هرچه زودتر با ارائه طرحها و پیشنهادهای موردنظر خویش در کوتاهمدت عرصه آموزش و پرورش را از میراث رژیم پهلوی پاک کنند و مدینه فاضله خویش را بنا کنند. کما اینکه برخی از این طرحها نیز نشانههایی از بازگشت به آموزش سنتی را نوید میداد. در اینجا چهار نمونه (دو طرح در سالهای نخست انقلاب و دو طرح در سالهای اخیر) از اینگونه طرحها و تکاپوهای ایدئولوژیک بررسی میشود:
۴-۱- نظام طلبگی
نگاه ایدئولوژیک حاکم بر سیاستگذاری آموزش و پرورش پس از انقلاب در آغاز بر مبتذل و ناکارآمد نشان دادن آموزش و پرورش پیش از انقلاب برآمد. چنانکه حجتالاسلام سید علیاکبر حسینی، سخنران معروف برنامه اخلاق در خانواده تلویزیون، در اولین جلسه شورایعالی آموزش و پرورش پیشنهاد کرد: «تشکیلات آموزش و پرورش و مقررات حاکم بر آن قادر نیست در این دوره انقلابی پاسخگوی نیازهای آموزش و پرورش کشور باشد، بنابراین پیشنهاد میشود که وزارتخانه جدیدی در کنار این وزارتخانه تأسیس و هیئتی برای برنامهریزی و استفاده از امکانات وزارتخانه فعلی انتخاب گردد.»[۱] در این راستا حتی برای خروج از وضعیت نامطلوب، نظام طلبگی حوزوی نیز بهعنوان یک آلترناتیو مطرح شد. برای این منظور استاد احمد صافی، اولین دبیرکل شورایعالی آموزش و پرورش، در تابستان ۱۳۵۹ با نگارش جزوهای با عنوان «آشنایی با نظام طلبگی و ویژگیهای آن» درخواست کرد، مطالب آن مورد توجه دستاندرکاران آموزش و پرورش قرار گرفته تا «در تغییر نظام آموزشی مفید و مؤثر افتد». این طرح بعدها مورد توجه اعضای «ستاد اجرایی تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش»[۲] قرار گرفت. بهطوریکه بهعنوان یکی از طرحها در مجموعه چندجلدی و حجیم: «مجموعهای از طرحهای پیرامون مقاطع تحصیلی و ساختار نظام آموزش و پروش: زمینهساز تدوین متن نهایی طرح کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران»، ج ۳، در همان سال و در نسخ محدود چاپ و منتشر شد. در این مجموعه نظام طلبگی بهعنوان هفتمین طرح[۳] از مجموع سیزده طرح پیشنهادی آمده است. به هر حال از آنجا که امکان تبدیل مدارس به حوزه وجود نداشت، این نوع تکاپوها نهایتاً به پوشش لعاب دینی برخی فعالیتها و رفتارها در آموزش و پرورش منجر شد.
به هر حال مشابه طرح استاد صافی، طرحی نیز از طرف آقای فضلالله شهیدی یکی دیگر از دستاندرکاران تعلیم و تربیت وقت به شورایعالی آموزش و پرورش ارائه شد. شهیدی در طرح خویش با اشاره به اینکه «دلیل موجودیت تعلیم و تربیت در اسلام این است که آدمی دو جنبه دارد، یکی جنبه ربانی و دیگر اهریمنی (فرشته بودن یا حیوانیت)» خاطرنشان میسازد: «تنها فقیه زمان یا نماینده او میتواند [اجرای] هدف تقویت جنبه ربانی و تضعیف جنبه اهریمنی را به متخصصین و آگاهان مربوطه واگذار نماید… وگرنه صورت مشروع یا معقول پیدا نمیکند.» وی در پایان به نقش فقها برای تصویب اهداف آموزش و پرورش و رابطه آن با نظام طلبگی نیز اشاراتی کرده است.[۴] آقای شهیدی در متنی دیگر درباره «ضرورت تغییرات بنیادی» در آموزش و پرورش، عیوب نظام آموزش پیش از انقلاب را تابعیت از دولت، متکی نبودن بر مذهب، استثمار دانشآموز، دیوانسالاری، تدریس و مواد غیرضروری برشمرده و برای بهبود وضعیت آموزش و پرورش پس از انقلاب، پیشنهادهایی به شرح احیای سنتهای مدارس قدیمی [حوزههای علمیه]، تزکیه پیش از تعلیم، واگذاری کلیه ساختمانهای آموزش و پرورش به شوراهای محلی منتخب مردم، بهطوریکه «مدارس محلی شبیه مسجد تلقی گردد»، ایجاد رشته جدیدی با نام «شناخت دین» از سال دوم دبیرستان با همکاری مدرسین حوزههای علمیه قم، گنجاندن دروس اختیاری ایدئولوژی اسلامی و شناختهای صحیح دینی در برنامه درسی مدارس، پیشنهاد داده است.[۵]
۴-۲- طرح تبدیل مساجد به مدارس:
یکی از طرحهایی که شورایعالی آموزش و پرورش در خلال فراخوان طرح تغییر نظام آموزشی در همان سالهای نخست پس از انقلاب دریافت کرد، طرحی با عنوان «مدارس را تبدیل به مساجد کنیم» بود. در این طرح نظام آموزشی دوره پهلوی با ادعای طاغوتی بودن، یکسره ناکارآمد تلقی شده و با طرح تبدیل مساجد به مدارس در صدد ارائه نمونه و الگوی اسلامی نظام آموزشی سنتی برآمده است. بهنظر میرسد این طرح در شرایط زمانی آن سالها اجرایی نبود، لذا مورد توجه متولیان امر قرار نگرفت، اما نکته درخور توجه اینکه بعد از چهار دهه طرحهایی مشابه با عناوین «مدرسه مسجدمحور امیرالمؤمنین» و «مدارس مسجدمحور سحاب دانش» طی اقدامی ظاهراً رسمی با صدور اطلاعیه و فراخوانی اقدام به ثبتنام دانشآموزان در دو مسجد قم و یکی از مساجد تربتحیدریه کردهاند. در پوستر فراخوان «مدرسه مسجدمحور امیرالمؤمنین» نمایی از گنبد یک مسجد با پرواز کبوترانی در فضای اطراف آن به چشم میخورد. سپس با ذکر آدرس دو مدرسه آن در خیابان عطاران (مسجد ولیعصر) و خیابان توحید (مسجد امام خمینی) و ذکر شماره تلفن مدیران آنها، در هشت بند برنامههای مدرسه به شرح ذیل ارائه شده است: آموزش کامل دروس آموزش و پرورش همراه با مدرک رسمی، انس عمیق با قرآن و اهلبیت، برنامههای اخلاقی و آدابی و معنوی متناسب با سطح دانشآموزان، شناخت سیره و شخصیت و اندیشه امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری و حرکت در این مسیر، آموزش مهارتهای موردنیاز شامل تندخوانی، نویسندگی، فن بیان، خلاقیت، مهارت کار جمعی، تیراندازی، شنا، رزمی و بالاخره استعدادیابی تخصصی و در پایان برگزاری اردوهای علمی، آموزشی معنوی، تفریحی و جهادی.
در همین فراخوان رویکردهای مدرسه مسجدمحور مذکور شامل رویکرد تربیتمحور (تربیت معنوی و روح کار)، حرکت در مسیر تحقق سند تحول بنیادین، رویکرد کارآگاهی و عینی در تربیت و آموزش، حرکت در مسیر تمدن اسلامی، تربیت در راستای پاسخگویی به نیازهای حال و آینده جامعه، احیای نقش والدین در امر تربیت، تربیت همهجانبه در همه عرصههای زندگی اعم از معنوی، معارفی، بصیرتی، مهارتی، مدیریتی، هنری، ورزشی و تغذیه ذکر شده و در خاتمه نیز تأکید شده است، مدرسه «دارای کادر و معلمانی از بهترین و توانمندترین طلبههای حوزه و فرهنگیان متدین و انقلابی آموزش و پرورش» میباشد.
همچنین مجموعه مدارس مسجدمحور دیگری با عنوان «مدارس مسجدمحور سحاب دانش در منطقه تربتحیدریه» نیز طی فراخوانی اعلام کرده مدارس مذکور «جهت تکمیل کادر آموزشی اجرایی خود از بین نیروهای تحصیلکرده، متدین و علاقهمند برای انجام فعالیتهای فرهنگی، آموزشی و تدریس در پایههای اول، دوم و سوم ابتدایی با مصاحبه علمی و آزمون عملی تدریس، تعدادی را بهصورت پارهوقت جذب مینماید.» از زمره شرایط همکاری در این فراخوان- برای زنان و مردان متقاضی- مدرک کارشناسی و یا سطح یک مدارک حوزوی ذکر شده و درخواست گردیده مدارک از طریق: آدرس ایمیل مربوطه و یا پیامرسان سروش برای «روابط عمومی مدارس مسجدمحور سحاب دانش» ارسال گردد. (فراخوان و پوسترهای مذکور در آرشیو شخصی نگارنده موجود میباشد.) نکته قابلتأمل اینکه در مقایسه دو مقطع سالهای نخست بعد از انقلاب با قریب چهار دهه بعد از آن، هرچند طرحهایی مشابه در تبدیل مساجد به مدرسه ارائه شده است، ولی ناگفته پیداست که طرح نخست در تقابل با نظام آموزشی دوره پهلوی مطرح شده بود، حال آنکه طرحهای اخیر در تقابل غیررسمی با نظام آموزشی جمهوری اسلامی ایران ارائه شده است. به تعبیر دیگر از منظر بخشی از سنتگرایان، نظام آموزشی جمهوری اسلامی نتوانسته است، اهداف و آمال آنها را برآورده سازد، لذا خود دست به کار شده و اقدام به مدارس مطلوب خود کردهاند. کما اینکه اوج این رویکردها را میتوان در احیای مکتبخانهها به شرح ذیل مورد بازکاوی قرار داد.
۴-۳- بازگشت مکتبخانه برای آموزش قرآن:
این طرح را در سالهای اخیر «مؤسسه قرآنی بسیج» با همکاری آموزش و پرورش، بهمنظور بهرهبرداری از نظام آموزشی مکتبخانهای برای آموزش فراگیر قرآن در اقصی نقاط کشور ارائه داده است. در این راستا مؤسسه مذکور لوح فشردهای با عنوان «مکتبخانه از دیروز تا امروز» تهیه و در صدد تبلیغ و توجیه این طرح برآمد. در این برنامه با تعدادی از کارشناسان امور آموزشی و مدرسان قرآن- غالباً زنان- مصاحبه بهعمل آمده و نظرات آنان در خصوص تاریخ و نقش مکتبخانهها در ایران و نهایتاً آموزش قرآن از طریق مکتبخانه مطرح شده است. کارشناسان و پژوهشگران برنامه عبارتاند از: آقایان دکتر حدادعادل، حجتالاسلام حمید محمدی، حجتالاسلام مسعود قوامی، محسن قربانیان، رحیم قربانی، سید مرتضی خاتمی خوانساری. مصاحبهشوندگان ضمن آسیبشناسی و نقد نظام آموزشی نوین کشور، نظام سنتی آموزشی ازجمله مکتبخانهای را بهعنوان جایگزینی برای بهبود آموزش قرآن مطرح کردهاند. دلایل ناکارآمدی نظام آموزش نوین کشور که با دارالفنون آغاز شد، از منظر نامبردگان بهعلاوه کارشناس برنامه عبارت است از:
محتوای آن بر اساس سلایق و علایق کشورهای سلطهگر غرب تعیینشده.
- در این محتوای خبری از درس زندگی نیست.
– علمای اسلام با این نظام آموزش مخالف بودند.
– نقطه عزیمت و مقوم این نظام آموزشی، فرقه بابیه بود.
– مسیونرهای مسیحی نخستین مدارس نوین را بنیان گذاشتند.
– رشدیه و مدارس او، آموزش به سبک نوین را تحکیم بخشیدند.
– رضاشاه با ادعای مدرن سازی، طومار مکتبخانهها را در هم پیچید.
کارشناسان مذکور در راستای بیان چگونگی شکلگیری مدارس به سبک نوین، آن را توطئهای برای براندازی مکتبخانههای سنتی ذکر کرده و زوال آموزش مکتبخانهای را ناشی از عوامل ذیل ذکر کردهاند:
– توطئه فرهنگی غرب علیه اسلام؛
– بیتوجهی نخبگان جامعه به اهمیت نظام مکتبخانهای؛
– ادعای کهنگی و ناکارآمدی مکتبخانه با بزرگنمایی ضعفهای آن؛
– نقش مخرب جریان روشنفکری؛
– نقش ویژه رضاشاه و مشاوران وی در برانداختن مکتبخانه.
کارشناسان در ادامه، ویژگیهای نظام آموزشی مکتبخانهای را بهتفصیل به شرح موارد ذیل بیان کردهاند:
– مردمی بودن (غیردولتی)؛
– غایت علمآموزی آن؛
– گستره جغرافیایی؛
-ا ستقلال مالی؛
– امکان فراگیری همگانی اعم از محرومان و ثروتمندان.
نامبردگان در ادامه به نقش و جایگاه مکتبخانه برای آموزش قرآن پرداخته و مزایای آن را به شرح ذیل برشمردهاند:
– مکتبدار فردی تحصیلکرده حوزه و مدارس دینی بود و باسواد تلقی میشد.
– غایت آموزش مکتبخانهای عبارت از: یادگیری احکام شریعت، مناسک دینی، اخلاق، آداب معاشرت و احترام به والدین بود.
– اصالت و محوریت آموزش در مکتبخانهها قرائت و حفظ قرآن بود. معمولاً هم از جزء سی قرآن شروع میشد.
– مکان مکتبخانه، بیت و خانه بود که منجر به پیوند افراد خانواده، فامیل و حتی محله میشد.
– مکتبخانه قداست داشت و ورود به آن با وضو انجام میشد
– ارتباط استاد-شاگردی در مکتبخانه عاطفی بود.
– برنامه دروس انعطاف داشت، دانشآموز مستعد و ضعیف امکان آموزش مییافتند.
– مدت تحصیل معین نبود، کما اینکه موفقیت تام نیز در همه دروس الزامی نبود.
– اعطای گواهینامه، اخذ نمره و برگزاری امتحان نداشت.
– در مکتبخانه علاوه بر آموزش قرآن، برخی کتب نظیر گلستان و همچنین خوشنویسی آموزش داده میشد.
– خروج از بنبست نگاه رفع تکلیفی به آموزش قرآن (آموزش اجباری برای اخذ نمره در نظام آموزش نوین).
– جلوگیری از غلبه فنآوری بر کیفیت در آموزش قرآن.
مصاحبهشوندگان بر اساس ظرفیت نظام مکتبخانهای و البته یک تجربهآموزشی مورد استفاده در بسیج به نام «شجره طیبه صالحین» پیشنهاد احیای نظام مکتبخانهای را برای آموزش قرآن بنا بر دلایل ذیل مطرح کردهاند:
– امکانی برای تشکیل جلسات آموزش قرآن در بیوت افراد با شرکت پانزده الی بیست نفر متقاضی آموزش؛
– امکانی برای بهرهبرداری از جلسات خانهای آموزش قرآن (مکتبخانه)؛
– امکانی برای تبلیغ چهره به چهره قرآن؛
– امکانی برای پیوند فنّاوریهای نوین با آموزش قرآن؛
– امکانی برای همگانی کردن یادگیری قرآن؛
– امکانی برای استفاده از شیوههای مؤثر آموزشی نظیر بهرهبرداری از: شعر، قصه، تخیلات برای تسهیل در یادگیری قرآن.
۴-۴-احیای مکتبخانه:
بالاخره از جریان سنتگرای دیگری در قم باید سخن گفت که اخیراً در صدد احیای نظام آموزشی مکتبخانه برآمده است. این جریان با بهرهگیری از فنّاوری ارتباطی و فضای مجازی، خانوادههای مذهبی را به خودداری از ثبتنام فرزندانشان در مدارس و ترغیب به تحصیل در مکتبخانه فراخوانده است. آنان برای تحقیر مدرسه، پنج حرف مدرسه را به این شرح معنی کردهاند: م= مرگ، د= درد، ر= رنج، س= سختی، ه= هلاکت. این گروه با مدیریت یکی از علمای قم به نام میرزا محمد غفاری قمی در کانال تلگرامی خویش با عنوان «احیای مکتبخانه» درباره هدف خویش از راهاندازی کانال مذکور اعلام کرده است:
«بسمالله الرحمن الرحیم، با توجه به نقش مخرب آموزش و پرورش، این کانال تأسیسشده تا با کمک همدیگر مکتبخانه را احیا کنیم که سرشار از علم و تربیت بوده، لطفاً همه را دعوت کنید و بهزودی مکتبخانه احیا خواهد شد. انشاالله». کما اینکه در تمام پیامهای ارسالی این شعار را نیز سرلوحه مکاتبات خود قرار داده است: «جهت نجات فرزندانمان در احیای مکتبخانه شریک باشیم.»
در ادامه مطالب کانال تلگرامی، فراخوانهایی هم برای تأسیس مکتبخانه با دعوت از طلاب حوزه علمیه قم جهت همکاری بهخصوص تدریس در مکتبخانه، درخواست از خانوادهها جهت جمعآوری کتب درسی قدیم مکتبخانه، دعوت از مکتب دارهای پیشکسوت جهت ارائه تجارب خویش بهمنظور تأسیس مکتبخانه و … داده است.
-چهار نمونه از اطلاعیههای مهم «احیای مکتبخانه»:
بعد از اطلاعیه مهم اعلام تأسیس کانال احیای مکتبخانه، غفاری قمی، ضمن تأکید بهضرورت یک جنبش همگانی برای احیای مکتبخانه، طی صدور «بیانیه مهم» برخی راهکارها و اصول اجرایی مکتبخانه را تشریح و همگان را به حمایت از این نوع نظام آموزشی فراخوانده است:
بسمالله الرحمن الرحیم
با استعانت از خداوند متعال و معصومین علیهمالسلام مدتی است حقیر طرح احیای مکتبخانه را مطرح نموده و درحال اجرای آن در خانه خود برای فرزندانم هستم؛ یکی از اعضای کانال سؤال فرمود که آیا مکتبخانه مورد تأیید آموزش و پرورش میباشد یا خیر و آیا ممانعت از تحصیل فرزندان محکومیت قضایی را متوجه والدین خواهد کرد یا خیر که در جواب عرض نمایم مکتبخانه مورد تأیید نیست اما بدانیم که امروزه خیلی از موارد که مورد تأیید نیست. عین حق است و خیلی از مواردی که مورد تأیید است باطل و غلط میباشد پس ملاک تأیید و عدم آن نیست متأسفانه قانونی میباشد که اگر والدین از تحصیل اولاد تا پایان راهنمایی ممانعت کنند حکم کیفری دارد. راهحل اول این است که فرزند را از نرفتن به مدرسه توجیه کنید تا خود نرود و در این صورت در صورت احضار شما در دادگاه و خود فرزند بگوید بههیچوجه نمیخواهم مدرسه بروم هیچ مشکلی پیش نمیآید. همانطور که این مسئله برای بنده پیش آمد و ما قبل از رفتن به دادگاه، فرزندانمان را توجیه کردیم و در دادگاه خودشان اظهار بیمیلی به تحصیل نمودند. راه دوم اینکه برای دادگاه و قاضی اثبات شود که نظام آموزشی ما مضرات زیادی دارد و آسیبزا و استعداد خراب کن و ایمان زدا است و اینکه فشار روحی و جسمی زیادی بر فرزند ایجاد میکند و درنهایت منجر به بیماریهای روحی و جسمی فرزندانمان شده و یا خواهد شد و از همه مهمتر ارائه مستندات مهم خصوصاً اجراشدن سند ۲۰۳۰ و تأکید بر گفتار رهبر معظم و اینکه خود ایشان در همایشی فرمودند که در بعضی جاها اجراشده و اینکه تمام دنیا به مخرب بودن این نظام آموزشی رسیدهاند و تغییرات اساسی در روش خود ایجاد نمودند و لازم است مستندات و مقالات در این مورد از کتب و سایتهای معتبر جمعآوری شود لذا مؤمنین مسلط به زبان انگلیسی این امر مهم را به عهده بگیرند به نظر حقیر باید از یکجایی این جنبش شکل بگیرد تا حداقل یک خانواده بتواند در دادگاهی نظام آموزش و پرورش را محکوم کند و بعد از آن به لطف خدا راه برای تمام خانوادهها بازتر خواهد شد از موارد مهمی که باید بر آن تأکید زیادی شود قوانین و وظایفی است که قانون اساسی و دیگر قوانین بر عهده آموزش و پرورش قرار داده است و الان این قوانین و وظایف نهتنها اجرا نمیشود بلکه خلاف آن میباشد که لازم است افراد حقوقدان و وکلا در این مسئله ما را یاری دهند، لطفاً همه شما برادران و خواهران در این موردنظر دهید تا به یک جمعبندی و راهکار عملی برای موفق شدن در دادگاه برسیم البته از همه مستندات فوقالذکر آیات و روایات موجود در باب آموزش و پرورش است که لطفاً در این زمینه طلاب فعال باشند و آیات و روایات معارض با نظام آموزشی و یا کتابی را ارائه دهند. وفقنا الله و ایاکم لمرضاته، العبد میرزا محمد غفاری قمی، ۸ تیر ۹۷.»
کما اینکه در پیامی دیگر ضمن تبیین مسائل مالی مکتبخانه و میزان تدریس روزانه مطالب، وزیر آموزش و پرورش را مورد خطاب قرار داده و او را به فراگیری مهندسی علوم دعوت کرده است:
«بسمالله الرحمن الرحیم
آیا میدانید طبق تعریف ما از آموزش و پرورش و در یک کلمه مکتبخانه، نیازی به اختصاص ردیف بودجه نداریم، بلکه خود مکتبخانه قابلیت درآمدزایی دارد و البته نه اینکه محصلین پول پرداخت کنند. از طرفی اعتقاد دارم معلم نباید پول بگیرد زیرا کار او واجب است و اخذ پول در قبال کار واجب حرام است و اگر بگویی پس معلم چطور کار کند درحالیکه اکثر وقت خود را در مکتبخانه میگذراند خواهم گفت اتفاقاً نباید معلم و محصل وقت زیادی در مکتبخانه صرف کند، اگر بگویی پس چطور امکان دارد که در روز چند درس آموزش داده شود گویم اصل سؤال غلط است چون در هر روزی نباید بیش از یک یا حداکثر دو درس ارائه شود که هر درس نیز نهایت چهل دقیقه باشد و اگر بگویی بازگویم و اگر بازبگویی بازگویم و الخ یعنی برای تمام سؤالات تو جوابهایی دارم که تماماً از دین اخذ نمودم و قرنها در تمام علوم نابغهپروری نموده است. سؤال من از توی وزیر این است که آیا با چیزی به نام مهندسی علوم و تشکیلات آشنایی مختصری داری؟ خیر نمیدانی. والا اینچنین در سادهترین مسائل متحیر نمیماندی و علت این نابسامانیها مهندسی نکردن تمام جوانب آموزش و پرورش است به من مگو که میدانم که آنچه برای تو دیکته شده است از جانب کفره فجره یک بازی بیش نیست برگردید به آموزههای الهی تا از این سرگردانی خارج شوید. میرزا محمد غفاری قمی، ۱۸ صفر ۱۴۴۰.»
بالاخره در اطلاعیه چهارم، با دستاویز قرار دادن اظهارات معاون ابتدایی آموزش و پرورش در خصوص منع معلمان کلاسهای اول تا سوم ابتدایی به مطالبه تکلیف مشق شب از دانشآموزان، به دلایل پنهانی این تصمیم اشاره کرده و از مخاطبان خود پرسیده است: آیا این آخرین ایراد مدرسه بوده است؟ سپس مدیران آموزشی را مورد نقد قرار داده است:
«بسمالله الرحمن الرحیم
اخیراً معاون ابتدایی وزیر آموزش و پرورش گفته است معلمان کلاسهای اول تا سوم حق دادن مشق ندارند، اگر معلمی این مصوبه آموزش و پرورش را رعایت نکند، از نظر ما تخلف انجام داده است و ما با مدرسه برخورد خواهیم کرد. امسال مشق شب حذف و تکالیف مهارتمحور جایگزین آن شده است. تأکید ما این است که دانشآموز تکالیف را در مدرسه بنویسد و بار کلاس درس را به خانه نیاورد و اما عرض بنده حقیر میرزا محمد غفاری این است که آیا تاکنون دادن تکلیف به دانشآموزان اشتباه بوده است که قطعاً جواب آری است و سؤال دوم این است که آیا فقط به این دلیل ذکرشده نباید تکلیف داد یا اینکه دلایل خیلی مهمتری برای این مسئله دارید. بهنظر میرسد که دلایل خیلی مهمتری است و احتمال میدهم بعضی از این دلایل را میدانند ولی بازگو نمیکنند، ولی بنده دلایل متعدد آن را میدانم که از مهمترین دلیل آن نابودگری استعداد توسط مشق است و حتی مجموعهای از بیماریهای روحی و روانی و جسمی از بابت مشق است و هدف نانوشته دیگر مشق این است که فرزند وقت دیگری برای ارتباط عاطفی و مهارتی را در خانه و جامعه نداشته باشد که فعلاً بنای موشکافی را ندارم و اگر آنچه را که بنده میدانم تمام مردم میدانستند حتی والدین حاضر بودند زندان بروند اما لحظهای فرزندشان را وارد زندان ابدی مدرسه نمیکردند. در مکتبخانه عموماً مشق در خود آن اجرا میشود شما اکنون بعد از تربیت دهها نسل سوخته به یک موضوع و امتیازات شگفتانگیز مکتبخانه رسیدهاید درحالیکه ما فریاد میزدیم و دهها سال دیگر باید بگذرد تا جنایت دیگری از مدرسه برملا شود و دهها سال بعد از آن جنایتی دیگر آشکار شود من سؤالی دارم که مخاطبم فقط مؤمنین هوشیار و بیدار است و هرگز با مردم خواب، کاری ندارم و آن این است که از کجا مطمئن هستید این آخرین ایراد مدرسه بوده است که کشف و اصلاح شده است. چطور دوست دارید با جگرگوشه شما بهمثابه موش آزمایشگاهی برخورد شود. آیا روز قیامت فرزندتان بهعنوان یک طلبکار و مظلوم جلوی شمای ظالم را نخواهد گرفت و آیا صرفاً به جهت تنها همین گناه کبیره در آتش دوزخ افکنده نخواهی شد. پرواضح است که هدف مؤسسین مدرسه نابودگری مسلمانان برای صدها سال است اگر مردم عمیقاً بدانند که مدرسه تاکنون چه بلایی بر سرشان و بر سر فرزندانشان آورده برخوردشان با این نظام مدرسهای غربی خیلی متفاوتتر خواهد بود. شما ای مسئولی که منتظر دستورات مجامع علمی غربی اروپایی هستی به تو گوشزد میکنم از خدایت بترس و معیار و ملاکت علوم دینی و سنت نیکانمان که ریشه در دین دارد باشد. وای به روزی که فهم مردم روزبهروز بیشتر شود و بفهمند چه بلایی بر سرشان آمده است ای شمایی که نه عالم به علوم اهلبیت هستی و نه معتقد و نه عامل، حق مدیریت را نداری و باید این مسئولیت را به اهلش؛ یعنی علمای عالم و متقی واگذاری و از عاقبت آن در دنیا و آخرت بترسی. این روش مدیریت روش مدیریت دینگریزی است بشر قادر به مدیریت در هیچ عرصهای نیست و چنین حقی ندارد و باید تمام علوم به خدا که در این عصر علمای باتقوا مرجع این امور هستند برگردد. عصمنا الله من الزلل و الهلاک، الاحقر میرزا محمد غفاری قمی، ۱۷ صفر المظفر ۱۴۴۰»
- بررسی برخی نظریات متولیان «احیای مکتبخانه»:
در این کانال طی صدور اطلاعیهها، پاسخ به پرسشهای اعضای کانال (اعضای کانال تا تاریخ ۱۵ آبان ۹۷، تعداد ۱۱۲۴ نفر میباشد.)، ارسال پیامهای تصویری و مکتوب و … نظریات متولیان احیای مکتبخانه درباره نظام آموزشی ایران مطرح شده است. در این پیامها، درباره اهداف تأسیس نظام نوین آموزشی در ایران، طی سه رویکرد عنوان گردیده: ۱- گرفتن تمام علوم دینی نظیر فقه، عقاید، اخلاق، تفسیر و علوم مادی مثل طب، شیمی، فیزیک از حوزه. ۲- دزدیدن تمام علوم ما از طریق تأسیس مدارس نوین توسط مسیحیان. ۳- مخلوط کردن علوم ناب با علوم غلط یا بیفایده و درنهایت ایجاد انحراف در علوم الهی و مادی. کما اینکه مدعی شدهاند «همه علوم بهاصطلاح نوین مثل ریاضی، شیمی، فیزیک و … قبلاً در حوزه بود، ولی برای اهداف ناصوابی از حوزه جدا شدند. لذا ما خواهان بازگشت آنها به جایگاه اصلی یعنی حوزه هستیم.»
- معایب نظام نوین آموزشی:
در ادامه مباحث مطروحه در کانال، برخی از معایب نظام نوین آموزشی به شرح ذیل آمده است:
۱-فساد ذهن دانشآموزان با تمرکز به حفظ کردن مطالب بهخصوص برای شرکت در کنکور؛
۲-ترویج روابط دختر و پسر، رقص و پایکوبی؛
۳-گسترش استرس و خشونت در دانشآموزان؛
۴-شرط واکسن برای ثبتنام دانشآموزان؛
۵-ورزش «هدیه مخرب عصر جهالت.»
۶-خودداری از تنبیه: «تنبیه در مکتبخانهها محاسنی دارد. خداوند در قرآن در مواردی برای افراد تنبیه را ذکر کرده. تنبیه معقول و بهجا لازم است.»
۷-مدرکگرایی «نوعی شرک که سلب دنیا و آخرت شده و مخرب شدید عقل و استعداد و ایمان میگردد. مدرکگرایی منجر به بیماری روحی، روانی و جسمی میشود و زمینه را برای تزویر و دروغ و جعل و تکبر فراهم میکند.»
۸- آموزش دختران: در این کانال با استناد به فتوای شیخ فضلالله نوری- طرفدار مشروطه مشروعه در انقلاب مشروطیت- مبنی بر اینکه: «صرف وجوه متبرکه روضهخوانی و وجوه زیارات برای افتتاح مدارس تربیت نسوان و دبستان دوشیزگان مخالف اسلام است.» با مدارس دخترانه مخالفت گردیده، اما آموزش آنان در مکتبخانه مورد استقبال واقعشده است. البته خاطرنشان گردیده: «روایاتی داریم در باب نهی علمآموزی مؤنثان، معذلک هنوز افرادی برنمیتابند و این نشانه ضعف ایمان است.» (در ذیل پیام به مقاله: سیر تجددزدگی نظام آموزشی دختران در ایران معاصر، مجله حورا، دی ۱۳۸۳، شماره ۹ ارجاع داده شده است). البته به ترغیب دختران به ازدواج زودهنگام نیز توصیه شده است. کما اینکه تأکید گردیده مهمترین نقش زنان شامل: همسرداری، مادری، بچهداری و موارد مشابه میباشد. در این راستا در یکی از پیامهای مربوطه آمده است: «فریفتگان غافل، خانهداری را تحقیر نکنید. خانهداری از ذاتیات مکتبخانه دختران است.»
۹- آموزش مبتنی بر سند ۲۰۳۰: یکی از مهمترین مطالب و پیامهای این کانال مباحث مربوط به ادعای اجرای سند ۲۰۳۰ در آموزش و پرورش و بازتابهای منفی و فساد آور آن در جامعه میباشد. بهطوریکه سند را منجر به ترویج بیبندباری و همجنسگرایی در آموزش و پرورش دانسته و از نقش بهاییان در اجرای آن پرده برداشته است. سپس خاطرنشان گردیده در کشورهایی که این سند اجراشده منجر به گسترش کودکآزاری و تجاوز جنسی شده است. در پایان نیز ادعا شده: «یک برنامه سازماندهیشده جهت گسترش تعرض در مدارس برای سوق دادن افکار عمومی و خانوادهها بهضرورت اجرای سند ۲۰۳۰ وجود دارد.»
در پایان قابلذکر است که متولیان طرح احیای مکتبخانه، ضمن تأکید بر تسریع در تأسیس مکتبخانه در اقصی نقاط کشور، چشمانداز غایی اجرای این طرح را منوط به وقوع یک انقلاب جدید فرهنگی، آموزشی و اجتماعی در میان آحاد کشور فرض کردهاند که همگام و همزمان با آن در قالب یک تحول بزرگ فکری، اهالی سنت را بر مدرنیته ترجیح داده (با ارجاع در ذیل پیام به کتاب: فرهنگ مدرنیته و توهم، تألیف اصغر طاهرزاده) و تمام نمادها و تعلقات سبک و سیاق زندگی و تجربه زیسته دینی اعم از: طب اسلامی، تغذیه اسلامی، قابله سنتی، قرضالحسنه (در مقابل بانکها)، پوشاک اسلامی، حمامهای سنتی، آموزش حوزوی، استفاده از کرسی در خانهها، بهرهگیری از بادگیرها و… را مورد توجه قرار دهند. در صدها پیامی که در این کانال آمده، اهالی برخی از شهرها ازجمله: اردبیل، شاهرود، شهرری، یزد، مشهد، نجفآباد، اصفهان، تهران، شیراز، چابهار، نورآباد لرستان و … از تأسیس مکتبخانه در شهرهای خود استقبال کردهاند. کما اینکه برخی اقشار مذهبی نظیر گروهی از قاریان قرآن، چند تن از حافظان قرآن، برخی معلمان تربیتی مدارس و … نیز آمادگی خود را جهت همکاری اعلام کردهاند. در موردی نیز پیشنهاد شده که فعلاً مساجد بهعنوان محل برگزاری کلاسهای مکتبخانه مورد بهرهبرداری قرار گیرد.
[۱] صورت مذاکرات یکصدوشصتویکمین جلسه شورایعالی آموزش و پرورش، مورخ ۸/۷/۱۳۵۸.
[۲] لازم به توضیح است که در سال ۱۳۶۴ شورایعالی انقلاب فرهنگی در جلسه ۵۹ خود شورایی به نام «شورای تغییر بنیادی نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران» با ترکیب معاونین وزارتخانه و برخی دستاندرکاران آموزشی خارج از وزارتخانه تشکیل داد. این شورا بعد از سه سال برگزاری جلسات و بررسیها «طرح کلیات نظام آموزش و پرورش جمهوری اسلامی» را در خرداد ۶۷ تهیه و تصویب کرد. این طرح را شورایعالی انقلاب فرهنگی در تیر ۶۸ تصویب کرد. سپس مقرر شد که برنامههای اجرایی آن را تهیه و پس از تصویب به اجرا درآورد. مهمترین موضوع در این طرح، ساختار نظام آموزشی آموزش و پرورش کشور به شرح: ۱. دوره اساس، بهمدت دو سال، سن ورود از ۵/۵ سالگی؛ ۲. دوره ارکان بهمدت چهار سال، ۳. دوره ارشاد بهمدت سه سال. ۴. دوره فراگیر کاربردی-علمی شامل دو رشته: حرفهآموزی و متوسطه فراگیر بهمدت سه سال. جمعاً بهمدت دوازده سال تصویب شده بود که وزیر جدید، محمدعلی نجفی، از اجرای آن به دلایلی خودداری کرد.
[۳] ضمناً در این اثر طرحی هم از حسن آیت با عنوان: «طرح جدید نظام آموزشی کشور» در خصوص اشکالات نظام موجود و راهحلهای پیشنهادی جهت اصلاح نظام در ۳۴ بند ذکر شده است.
[۴] اظهارنظر در مورد هدفها و اصول کلی آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران و توضیحاتی بر آنها، اظهارنظر از آقای فضلالله شهیدی، نشریه شماره ۱۱، دبیرخانه شورایعالی آموزش و پرورش، اردیبهشت ۱۳۶۰
[۵] – مقالاتی در زمینه تعلیم و تربیت و ضرورت تغییرات بنیادی، تهیه و تنظیم از فضلالله شهیدی، نشریه شماره ۱۱(مسلسل ۲۹)، دبیرخانه شورایعالی آموزش و پرورش، اردیبهشت ۱۳۶۰.