بدون دیدگاه

تحولات کردستان عراق در تاریخ معاصر

امنیت و مرز در گفت‌وگو با احسان هوشمند

#بخش_یازدهم

 

در بخش پیشین گفت‌وگو تا کنار زدن حسن البکر و به قدرت رسیدن صدام حسین پیش رفتیم. پیش از ادامه بحث درباره صدام حسین و دوره رئیس‌جمهوری صدام بهتر است برگردیم به تحولات شمال عراق یعنی حوزه کردی در تاریخ معاصر.

با سلام و تشکر. موافق هستم که بحث را با تحولات در حوزه کُردی در عراق ادامه دهیم. هم‌زمان با شکل‌گیری کشور عراق تحولات سیاسی در بخش‌های شمالی عراق آغاز شده است؛ یعنی عمر دولت عراق و عمر جنبش سیاسی جریان‌های کردی در عراق تقریباً برابر است. از همان آغاز شکل‌گیری دولت عراق جریان‌های کردی نیز مطالبات خود را در قالب جنبش‌های عشیره‌ای یا سیاسی طرح کرده و پیش بردند. عشیره بارزان یکی از عشایر مهمی است که در قرن نوزدهم مسیحی در کردستان عراق و بخش بزرگی از عراق فعلی که تحت سیطره عثمانی قرار داشت شورش سیاسی خود را آغاز کرد. روستای بارزان هم در منطقه‌ای است که محصور در کوه‌هاست و نزدیک به مرز کشور ترکیه قرار دارد. منطقه بارزان افزون بر روستای بازران شامل ده‌ها روستای دیگری می‌شود که در این منطقه استقرار دارند. به نقل از برخی منابع تاریخی بارزانی‎ها از نقشبندیه‌های ایرانی بوده که در حدود صد و اندی سال قبل به شمال عراق مهاجرت و بعدها در منطقه بارزان و روستای بارزان مستقر شده‌اند. برخی نیز تبار آنان را از منطقه آمد یا دیاربکر (در ترکیه امروز) می‌دانند. از میان این عشیره چهره‌های مذهبی و سیاسی ظهور کرده و عشیره متشکل‌تر شده است. این عشیره از تیره‌هایی تشکیل شده و بعدها طوایف دیگری بدان‌ها پیوسته‌اند. شیخ عبدالسلام اول و سپس فرزندش شیخ محمد از مهم‌ترین چهره‌های عشیره بارزان در سده نوزدهم مسیحی است. از میان فرزندان شیخ محمد سه فرزند وی؛ یعنی شیخ عبدالسلام دوم، شیخ احمد و ملامصطفی بارزانی در تاریخ سیاسی معاصر بارزانی‏ها و بعدها عراق و کردستان عراق ایفاگر نقش اثرگذاری بوده‌اند.

شیخ عبدالسلام دوم و پدرش شیخ محمد در میان بارزانی‎ها جایگاه معنوی برجسته‌ای دارند و برخی برای آن‌ها قداستی قائل هستند. شیخ عبدالسلام دوم در سال ۱۸۶۸ میلادی از مادر متولد شد. وی اعتراضات خود را در سال ۱۹۰۷ آغاز کرد و پس از شکست اعتراضاتی که در موصل علیه حاکم موصل سامان داد دستگیر شد و بنا بر برخی گزارش‌ها در سال ۱۹۱۳ یعنی در اواخر عمر ترک‌های جوان در دولت عثمانی در موصل اعدام شد؛ یعنی پیش از تشکیل دولت عراق شورش بارزانی‌ها آغاز شده بود.

پس از اعدام شیخ عبدالسلام دوم برادرش شیخ احمد بارزانی ریاست بارزانی‌ها را بر عهده گرفت. رهبری شیخ احمد بارزانی بر بارزانی‌ها با فروپاشی دولت عثمانی همراه بود. با تشکیل دولت عراق جدید تحت قیمومیت کشور انگلستان، طوایف بارزانی شورش‌های تازه‌ای را آغاز کردند و شیخ احمد توانست نفوذ خود را بر بخش‌های بیشتری از شمال عراق گسترش دهد. شیخ احمد و بارزانی‌ها حتی توانستند علیه حاکم انگلیسی عراق قیام کنند و وی و معاونش را نیز به قتل رسانند. این اقدام البته موجب بروز آشوب در عراق شد و تعدادی از طوایف کرد را از گسترش دامنه نفوذ بارزانی‎ها بیمناک کرد و حتی برخی از طوایف بارزان نیز از اطاعت شیخ احمد سر باز زدند و در مقابل وی ایستادند. در سال ۱۹۳۲ میلادی و پس از تهاجم ارتش عراق با حمایت نیروهای انگلیسی، شیخ احمد بارزانی متحمل شکست شد و خود را به نیروهای ترکیه تسلیم کرد و دولت ترکیه وی را به ارزروم تبعید کرد. یک سال پس از تسلط دولت عراق بر روستا و منطقه بارزان، بارزانی‎ها مورد عفو دولت عراق قرار گرفته و دولت عراق آن‌ها را به مناطق مختلف عراق تبعید کرد. ملامصطفی بارزانی نیز در این دوره به سلیمانیه تبعید شد و تا سال ۱۹۴۳ ملامصطفی در سلیمانیه در تبعید زندگی می‌کرد.

پس ماجرای شیخ محمود در سلیمانیه چگونه رقم خورد؟

شیخ محمود یکی از شخصیت‌های اجتماعی و مذهبی و سیاسی سلیمانیه‌ای است که در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. پدر و مادر شیخ محمود نسب از مشایخ مذهبی داشتند. نسب خاندان برزنجی بنا بر برخی گزارش‌ها به امام موسی کاظم(ع) می‌رسد. شیخ سعید پدرش در دربار سلطان عبدالحمید عثمانی مورد توجه بود، اما توطئه مخالفان موجب شد که شیخ سعید اعدام شود و در ۲۶ سالگی شیخ محمود، وی جانشین پدر شد. افزون بر سلیمانیه وی در کرکوک و مناطق مجاور نیز نفوذ داشت. سلطان عبدالحمید در سال ۱۹۱۵ مسیحی از شیخ محمود برای مقابله با حضور قوای نظامی انگلستان در بصره یاری خواست و شیخ محمود نیز نیروی چند صدنفره سواره و پیاده در اختیار وی گذارد، اما سپاه عثمانی در این جنگ متحمل شکست شد. با شکست دولت عثمانی و تجزیه این کشور، «سِر پِرسی کاکْس» از مقامات انگلیسی در عراق شیخ محمود را به‌عنوان حکمدار سلیمانیه برگزید. شیخ محمود در این دوره خود را پادشاه کردستان خواند و تعدادی از طوایف و قبایل به او یاری رساندند. پس از چند بار جنگ برخی از عشایر منطقه از وی روی‌گردان شدند و انگلیسی‌ها وی را بازداشت کردند و ابتدا محکوم به اعدام شد و سپس با تخفیف به ده سال تبعید او را به هندوستان تبعید کردند. در سال ۱۳۰۱ خورشیدی شیخ محمود از هندوستان به سلیمانیه فراخوانده شد و قول داد که فعالیت خود را از سلیمانیه فراتر نکشاند. وی خود را پادشاه کردستان خواند و تلاش کرد طوایف دیگر را نیز با خود همراه کند، حتی از اسماعیل آقای سیمتقو نیز درخواست یاری کرد که سیمتقو نپذیرفت. شیخ محمود در ادامه به تقابل با دولت ترکیه که به موصل نظر داشت و نیز بریتانیا پرداخت. شیخ محمود درنهایت نتوانست سیطره خود را به منطقه نهادینه کند و شکست خورد و در سال ۱۳۱۰ خورشیدی خود را تسلیم نیروهای انگلیسی کرد. شیخ محمود به خوبی فارسی می‌دانست و روابط خوبی با ایران داشت. وی در سال ۱۹۵۶ میلادی یا ۱۳۳۶ خورشیدی درگذشت.

چگونه در این دوره جنبش ملامصطفی بارزانی آغاز شد؟

اشاره شد که تا ۱۹۴۳ ملامصطفی و شیخ احمد بارزانی در تبعید در سلیمانیه زندگی می‌کردند. در این سال شیخ احمد و ملامصطفی بارزانی از سلیمانیه فرار کردند و عازم بارزان شدند و شورش تازه‌ای علیه دولت عراق به رهبری ملامصطفی بارزانی شکل گرفت. هرچند در ابتدای شورش دولت عراق از در مصالحه برآمد، اما به‌زودی جنگ آغاز شد. این دوره هم‌زمان با اشغال ایران توسط ارتش انگلستان و شوروی در جنوب و شمال کشور است. در مهاباد، جمهوری مهاباد در سال ۱۳۲۴ تشکیل شده و با رهبری قاضی محمد شهر مهاباد و مناطق محدودی از اطراف زیر سلطه حزب دموکرات کردستان ایران قرار گرفته است. بنیان این اقدام در شوروی طراحی شد و با هدف دریافت امتیاز نفت شمال، در تبریز و مهاباد دو جریان تأسیس شد و اقدامات خود را آغاز کرد. بخشی از اسناد حزب کمونیست شوروی و دستور استالین و دیگر فرامین دولتی شوروی سابق را به‌تازگی پژوهشگر صاحب‌نام، استاد کاوه بیات، به فارسی برگردانده و منتشر کرده است.

هم‌زمان با تأسیس جمهوری مهاباد ملامصطفی بارزانی و شیخ احمد بارزانی همراه چند هزار خانواده از بارزانی‌ها از عراق خارج و به ایران مهاجرت کردند. ملامصطفی وقتی به ایران وارد شد که بنا بر برخی گزارش‌ها قاضی مهاباد برای ابلاغ فرامین شوروی به باکو سفر کرده بود و بنا بر گزارش برخی رهبران حزب توده، قاضی محمد همواره درباره مقاصد بارزانی ها تردیدهایی داشت و سوءظنی درباره دلایل حضورشان در ایران شکل گرفته بود. هرچند در ظاهر ملامصطفی به‌عنوان یکی از ژنرال‌های جمهوری مهاباد معرفی شد، اما جابه‎جایی بارزانی‌ها به‌سوی میاندوآب، نقده، بوکان و سقز و عدم حضورشان در مهاباد نشانه‌ای از بی‌اعتماد قاضی محمد به بارزانی‌ها تلقی شده است.

پس از فروپاشی جمهوری مهاباد مذاکره فرماندهان نظامی در منطقه و تهران با ملامصطفی به جایی نرسید. بغداد از ایران خواهان استرداد بارزانی‌ها بود و بارزانی‌ها نیز حاضر به بازگشت نبودند. در تهران به بارزانی‎ها پیشنهاد شد به همدان منتقل شوند و زندگی عادی خود را داشته باشند که با مخالفت ملامصطفی روبه‌رو شد و درنهایت ملامصطفی بارزانی به عراق بازگشت. شیخ احمد بارزانی نیز در عراق خود را تسلیم دولت کرد و در بغداد و بصره تبعید بود. در این دوره یعنی در سال ۱۳۲۵ با ائتلاف چند جریان سیاسی حزب دموکرات کردستان عراق بنیان نهاده شد. ملامصطفی بارزانی نیز به رهبری این حزب برگزیده شد، اما ملامصطفی و گروهی از نیروهایش پس از حمله ارتش عراق دوباره وارد خاک ایران شد و پس از تعقیب و گریزی در مناطق صعب‌العبور و کوهستانی مرزی گاه در خاک ایران و گاه در خاک ترکیه از طریق مرز ارس در پلدشت در شمال آذربایجان غربی وارد خاک شوروی شد و برای یازده سال در شوروی مستقر شد. وی و همراهانش ابتدا در باکو مستقر شدند. وی سپس به تاشکند و از آنجا به مسکو رفت. درباره حضور ملامصطفی بارزانی در شوروی و اتفاقات این دوره در کتاب‌های تألیفی و نیز خاطرات برخی رهبران حزب توده و چپ مطالبی منتشر شده است. در دوره حضور بارزانی در شوروی میان بخش چپ حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری کسانی چون ابراهیم احمد و جلال طالبانی با بارزانی‌ها اختلافاتی بروز کرد. تفاوت سبک زندگی چپ‌ها که عمدتاً شهری و اهل سلیمانیه بودند با زندگی عشایری و نیز تفاوت زبانی یعنی سورانی‎زبان بودن جناح چپ با بارزانی‌ها که بادینی‌زبان (از گویش‌های کرمانجی) هستند و دیگر عوامل موجب بروز این اختلافات شده و حزب دموکرات کردستان عراق در دوره ملامصطفی بارزانی فعالیت اثرگذار چندانی نداشت.

پس از کودتای عبدالکریم قاسم در عراق، ملامصطفی بارزانی در تیرماه سال ۱۳۳۷ خورشیدی میان استقبال کمونیست‌ها و دولت قاسم وارد بصره و سپس بغداد شد و استقبال گرمی از وی شد. مناسبات ملامصطفی بارزانی و عبدالکریم قاسم ابتدا بسیار گرم بود و تنی چند از بارزانی‌ها به مناصب دولتی دست یافتند. عبدالکریم قاسم تلاش داشت روابط خود با بارزانی ها را گرم نگه دارد. ملامصطفی بارزانی هم از فرصت پیش‌آمده برای پیشبرد برنامه‌های خود استفاده کرد و به تجدیدقوا در شمال عراق پرداخت. برخی درخواست‌ها همچون رسمیت زبان کردی، نیروی نظامی محلی و دریافت سهم از فروش نفت موصل و کرکوک و اداره مناطق به دست نیروهای محلی زمینه بروز اختلافات با دولت در بغداد را فراهم ساخت. حضور بعثی‌ها در بغداد و گسترش ناسیونالیسم عربی-ناصری و درنتیجه مخالفت ملی‌گراهای عراقی با اعطای امتیازات بیشتر موجب شده بود تا درنهایت قاسم نتواند امتیاز بیشتری به حزب دموکرات کردستان عراق و بارزانی بدهد. اعلام قانون جدید اصلاحات ارضی و تقسیم زمین ارباب‌ها و خان‌ها و آقاها بهانه‌ای بود که شورش بارزانی‎ها دوباره آغاز شود. جنگ از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۳ استمرار داشت و بخش بزرگی از شمال عراق در استان‌های سلیمانیه و اربیل و دهوک و حتی موصل درگیر جنگ شدند و اقتصاد عراق بر اثر این درگیری‌ها به‌شدت آسیب دید. حمله به تأسیسات نفتی، خطوط لوله انتقال نفت و اسیر گرفتن خارجی‌های مستقر در تأسیسات نفتی موجب شد درگیری‌های میان بارزانی ها و دولت عراق ابعاد رسانه‌ای بسیار وسیعی بیابد. در ژانویه سال ۱۹۶۳ میان دولت قاسم با بارزانی‌ها توافق‌نامه‌ صلحی منعقد شد و تا ماه فوریه که دولت قاسم سقوط کرد این آتش‌بس و ترک منازعه استمرار داشت.

روابط حزب دموکرات کردستان عراق و ملامصطفی بارزانی با عبدالسلام عارف و عبدالرحمن عارف چطور بود؟

دولت جدید عراق به رهبری عبدالسلام عارف سعی می‌کرد با حزب دموکرات کردستان عراق به تفاهم برسد و گفت‌وگوهایی میان دولت با بارزانی‌ها آغاز شد، اما این گفت‌وگوها به حل ریشه‌ای مسائل میان بارزانی‌ها با دولت عراق منجر نشد. تحولات سوریه و روی کار آمدن بعثی‌ها در سوریه و نزدیکی ابتدایی میان مصر و سوریه با حکومت عبدالسلام عارف و اقدام برای تشکیل «جمهوری متحد عربی» میان سه کشور سوریه و مصر و عراق موجب شد تا دولت عبدالسلام عارف در موقعیت باثبات‌تری قرار گیرد. درگیری‌های نظامی هم دوباره آغاز شد، اما بازگفت‌وگوها آغاز شد و از سال ۱۹۶۳ به مدت حدود دو سال آرامش نسبی میان دولت عراق و حزب دموکرات کردستان عراق برقرار بود؛ البته میان جناح‌های مختلف حزب دموکرات کردستان عراق یعنی چپ‌ترها مانند جلال طالبانی با بارزانی اختلافاتی بر سر قبول آتش‌بس روی داده بود. از سال ۱۹۶۵ جنگ دوباره آغاز شد. بروز حادثه برای هلیکوپتر عبدالسلام عارف و کشته شدن وی و سپس جانشینی برادرش عبدالرحمن عارف به‌جای وی تغییر بنیادین و حساسی در شرایط ایجاد نکرد و جنگ همچنان ادامه داشت، درحالی‌که جایگاه حزب بعث روزبه‌روز در ساختار قدرت عراق تقویت می‌شد.

و این شرایط درنهایت به روی کار آمدن حزب بعث و حسن البکر منجر می‌شود؟

بلی! بعث با ایدئولوژی ملی‌گرایی خود به قدرت می‌رسد و سطح منازعه میان حزب دموکرات کردستان عراق با دولت عراق وارد مرحله تازه‌ای شد. در ابتدا صدام حسین به‌عنوان نمایندگان دولت عراق با ملامصطفی بارزانی گفت‌وگو می‌کند و توافق اولیه‌ای بر سر خودمختاری بخش‌هایی از کردستان عراق صورت می‌گیرد و با استمرار مذاکرات این گفت‌وگوها به بن‌بست می‌خورد. موضوع کرکوک و تسلط بر این شهر و سرنوشت آن و درآمدهای نفتی کرکوک، درگیری‌های نظامی ارتش عراق با پیشمرگه‎ها و بمباران و حملات نظامی مکرر به شهرها و روستاها و محل استقرار نیروهای حزب دموکرات کردستان عراق موجب تدوم درگیری‌ها و بن‌بست در مذاکرات می‌شود. در این دوره اگر چه صدام حسین نفر دوم، پس از حسن البکر، در ساختار قدرت است، اما به‌تدریج و در عمل به اصلی‌ترین نیروی حاکم بر عراق مبدل می‌شود.

در این شرایط رابطه حزب دموکرات کردستان عراق و بارزانی ها با دولت وقت ایران چگونه بود؟

با تسلط عبدالکریم قاسم بر عراق و بازگشت ملامصطفی بارزانی به عراق به‌تدریج روابط ایران با حزب دموکرات کردستان عراق و بارزانی ها وارد مرحله تازه‌ای می‌شود و این روابط روزبه‌روز نزدیک‌تر می‌شود. این روابط از سویی در درون عراق موجب اثراتی می‌شود و از دیگر سو در درون ایرانی نیز اثراتی در پی داشته است. در درون عراق نزدیکی ملامصطفی بارزانی و شخصیت‌های کُرد عراقی و حزب دموکرات کردستان عراق با دولت ایران موجب شد تا این گروه‌ها از کمک‌های نظامی ایران و کمک‌های تدارکاتی برخوردار شوند. این وضعیت می‌توانست بر وضعیت موازنه نیروهای نظامی در جبهه‌های جنگ اثر مستقیمی داشته باشد و به تضعیف روحیه سربازان عراقی منجر شود. این وضعیت نیز موجب شد روابط دولت‌های دیگری به‌ویژه امریکا با جنبش سیاسی کردهای عراق و حزب دموکرات کردستان عراق برقرار شود. رسانه‌های بین‌المللی هم بازتاب تحولات حوزه کردی در عراق را به‌صورت گسترده پوشش دهند و به این صورت به بین‌المللی شدن مسئله کردهای عراقی یاری رسانند. صدام حسین و دولتمردان عراق نیز بارزانی‌ها را به وابستگی به ایران متهم می‌کردند و به تنش بزرگی میان ایران و عراق دامن زد؛ البته درباره ایران این وضعیت موجب شد تا بنگاه‌ها رسمی اطلاع‌رسانی با عنوان کمک به هم‌تباران آریایی در عراق یعنی مردم کرد، حمایت ایران از حزب دمکرات کردستان عراق را با روایت حمایت از آریایی‌تباران تفسیر و رسانه‌ای کنند. این وضعیت نمی‌توانست بر شرایط داخلی بی‌اثر باشد. انتشار برخی نشریات یا کتاب‌ها به زبان کردی در تهران و دیگر مناطق و تأسیس رادیو و تلویزیون کرمانشاه و رادیو مریوان و مهاباد و استان کردستان در سنندج ازجمله این تحولات فرهنگی بااهمیت بود. امواج رادیو کرمانشاه تا شمال افریقا و اروپا نیز منتشر می‌شد. گروهی از مهم‌ترین هنرمندان کرد ازجمله حسن زیرک که در آن دوره در بغداد ساکن بود به ایران فراخوانده شد تا در این رادیو به کار مشغول شود و بسیاری از آثار موسیقایی خود را در این دوره منتشر کرد. هنرمندان دیگری چون مظهر خالقی که وی نیز از استادان آواز کردی بود و مجتبی میرزازاده و لرنژاد و دیگران نیز در این دوره در کرمانشاه فعالیت داشتند، حتی برخی منابع گزارش می‌کنند دولت چنان اهمیتی برای این فعالیت رسانه‌ای و هنری و فرهنگی قائل بود که حقوق حسن زیرک در رادیو کرمانشاه یا بخش کردی صدای ایران بیش از حقوق ماهانه استاندار کرمانشاه بود! از دیگر نتایج این سیاست یعنی حمایت شاه از حزب دموکرات کردستان عراق، ظهور جریان ملاآواره و شلماشی و معینی‌ها بود که بعدها بنا بر برخی گزارش‌ها تعدادی از نیروهای این گروه مسلح توسط حزب دموکرات کردستان کشته شد و جنازه‌هایشان به ساواک تحویل داده شد.

اما از بعد راهبردی حمایت شاه از بارزانی‌ها دارای اهمیت ویژه‌ای است. بنا بر نظریه «جغرافیا و تنهایی استراتژیک ایران» که محی‌الدین مصباحی استاد ایرانی دانشگاه فلوریدا عرضه کرده: «ایران، چه آگاهانه و خودخواسته و چه ناخواسته و از روی ناچاری، به‌گونه‌ای استراتژیک تنهاست و محروم از هرگونه اتحادهایی معنادار و متصل به قدرت‌های بزرگ». به سخن دیگر ایران برای پیشبرد اهداف و راهبردها و منافع خود در منطقه و جهان به دلایل جغرافیایی و سیاسی فاقد اتحادی طبیعی با قدرت یا قدرت‌های جهانی است و چه جمهوری اسلامی حاکم باشد یا پهلوی، فرقی نمی‌کند، ایران دچار تنهایی استراتژیک است. قرار گرفتن ایران در منطقه حساسی از جهان موجب شده تا ایران هم به موقعیت خطیر بسیار نزدیک باشد، هم آسیب‌پذیری مرزهایش از این منظر جدی باشد؛ یعنی موقعیت دفاعی کشور مرزهای کشور است و این وضعیت موجب ریسک بسیار زیاد در امنیت ملی می‌شود. بر این اساس به‌تدریج این ایده در دستگاه‌های راهبردی کشور ریشه می‌دواند که برای دفاع از امنیت کشور در ورای مرزها تدابیری اندیشید. آرش رئیسی‌نژاد استاد فعلی دانشگاه تهران در تز دکتری‌اش در امریکا با بسط نظریه محی‌الدین مصباحی نظریه تنهایی استراتژیک ایران را به حمایت ایران از گروه‌های غیردولتی یعنی احزاب دموکرات کردستان عراق و شیعیان عراق بسط داد، یعنی ایران برای دفاع از مرزهایش با حمایت از برخی از سازمان‌های غیردولتی مرزهایش را به ورای مرزهای سیاسی کشاند. به سخن دیگر تأسیس و یا حمایت از فعالیت گروه‌های مسلحی چون حزب دموکرات کردستان عراق برای خروج ایران از این تنهایی استراتژیک صورت گرفته است و به این ترتیب در حدود شصت سال گذشته حمایت از سازمان‌های غیردولتی در منطقه برای غلبه بر تنهایی استراتژیک ایران به بخشی از سیاست پایدار کشور منجر شده است. این سیاست در دوره پس از انقلاب در حمایت از گروه‌های شیعی در لبنان و گروه‌های کرد در عراق و گروه‌های فلسطینی و در سایر نقاط پی گرفته شد.

از این منظر دولت ایران در اواخر دهه ۳۰ خورشیدی و ابتدای دهه ۴۰ خورشیدی به‌تدریج حمایت از حزب دموکرات کردستان عراق و جنبش سیاسی کردهای عراقی را در دستور کار خود قرار داد و در سال‌های بعدی روابط ایران با شخص ملامصطفی بارزانی و دیگر رهبران حزب دموکرات کردستان عراق به‌صورت روزافزونی تقویت شد تا جایی که حتی بنا بر برخی گزارش‌ها نیروهای نظامی و ژاندارمری ایران در برخی جبهه‌های جنگ در شمال عراق با لباس مبدل حزب دموکرات کردستان مشغول جنگ با ارتش عراق بودند و ارتش عراق هم در این دوره از طریق حملات هوایی چند بار به درون ایران تعرض کرد. به‌ویژه از دوره‌ای که توان نیروهای حزب دموکرات کردستان کاهش یافته و خستگی و فرسودگی نیروهای درگیر در جنگ حزب دموکرات کردستان عراق احتمال پیروزی‌هایی را برای ارتش عراق ایجاد کرده بود حمایت نیروی نظامی ایرانی از نیروهای حزب دموکرات کردستان عراق هم تشدید شده و افزون بر حضور نیروی میدانی در لباس حزب دموکرات کردستان عراق تجهیزات سنگین‌تری چون ضد هوایی و توپ و دیگر سلاح‌ها نیز به خدمت این جنگ درآمده بود. در این دوره جناح چپ حزب دموکرات کردستان عراق ازجمله جناح آقای جلال طالبانی نیز در حال تقویت بود و شکاف‌های درون‌حزبی نیز تقویت شده بود. با وجود موفقیت‌های نسبی و اولیه نیروهای درگیر جنگ یعنی حزب دموکرات کردستان عراق و حمایت‌های شاه از این حزب اما در میدان جنگ موفقیت چندان چشمگیری حاصل نشده بود و بیم طولانی شدن جنگ و اثرات داخلی آن موجب شد تا زمینه‌ها برای تغییر استراتژی ایران مهیا شود. در سال ۱۳۵۴ در جریان سفر شاه به الجزایر قراردادی میان شاه و صدام حسین موسوم به قرارداد الجزایر امضا شد و به این ترتیب ضمن برخی توافق‌ها درباره ترسیم خطوط مرزی به‌ویژه در اروندرود، شاه و دولت ایران به نیروهای کرد عراقی خبر دادند که حمایت‌ها از حزب دموکرات کردستان عراق قطع می‌شود و درنتیجه ضمن اعلام عفو عمومی صدام حسین به کردهای عراقی، آتش‌بس و اتمام جنگ اعلام شد. این وضعیت برای ملامصطفی بارزانی بسیار گران تمام شد و بارزانی‎ها و دیگر رهبران و نیروهای کرد عراقی با هزاران خانواده به ایران پناهنده شدند و صدها هزار کرد مهاجر عراقی تا یک و نیم دهه بعد یعنی آغاز جنگ خلیج‌فارس در ایران سکنی یافتند. این مهاجرت پیامدهای سیاسی و اجتماعی زیادی در پی داشت که در جای خود باید تحلیل و ارزیابی شود. پس از اعلام توقف جنگ مسلحانه و اتمام کار حزب دموکرات کردستان عراق تعدادی از نزدیکان و فرزندان ملامصطفی عفو صدام حسین را پذیرفتند و راهی بغداد شدند و حتی یکی از فرزندان به عضویت کابینه عراق درآمد. برخی نزدیکان ملامصطفی مانند سامی عبدالرحمن و محمود عثمان نیز تشکل‌هایی را تأسیس کردند و در عمل حزب دموکرات کردستان عراق دوره‌ای از خاموشی را برگزید. هرچند این وضعیت طولی نکشید و با وقوع انقلاب اسلامی شرایط برای فعالیت مجدد حزب دمکرات کردستان عراق مهیا شد.

این نکته را بیفزایم در دوره‌ای که روابط ایران با حزب دموکرات کردستان عراق تقویت شده بود دولت عراق نیز با بخشی از گروه‌های کرد ایرانی دارای روابط نزدیکی بود، هرچند این جریان قدرت چندانی برای اثرگذاری نداشت. عبدالرحمن قاسملو پیش از رفتن به کشور چکسلواکی (در این دوره چک و اسلواکی یک کشور بودند) در عراق و در بغداد مشغول کار بود و بعدها در وزارت دارایی عراق استخدام شده بود. دولت عراق هم با استفاده از این جریان‌ها در تلاش بود تا بر موازنه سیاسی در ایران اثر بگذارد. تأسیس برخی جریان‌های قوم‌گرایی عربی و نیز بلوچ و حمایت صدام حسین از این گروه‌های کوچک بر این مبنا هم قابل‌تحلیل است.

اتحادیه میهنی کردستان عراق در این شرایط تأسیس شد؟

پیش از قرارداد الجزایر میان شاه و صدام حسین اختلافات میان دو جناح حزب دموکرات کردستان بروز کرده بود، حتی در دوره حضور ملامصطفی بارزانی در شوروی این اختلاف‌ها خود را نمایان کرده بود. افرادی چون ابراهیم احمد و جلال طالبانی در رأس افراد جناح چپ قرار داشتند. این اختلافات گاه به تنش‌های بزرگی میان ملامصطفی بارزانی و این افراد و جناح منجر شده بود، اما درواقع حدود دو ماه پس از قرار داد الجزایر است که اتحادیه میهنی کردستان عراق به رهبری جلال طالبانی تأسیس می‌شود. این حزب که متشکل از چند جناح کوچک‌تر چپ و مارکسیست کرد عراقی است از سال ۱۹۷۶ فعالیت‌های نظامی خود در عراق را آغاز کرد. جلال طالبانی پیش از آن در دفتر سیاسی حزب دموکرات کردستان عراق حضور داشت. از این دوره به بعد به‌تدریج نفوذ حزب دموکرات کردستان عراق در سلیمانیه کاهش می‎یابد و بر نفوذ اتحادیه میهنی کردستان عراق افزوده می‌شود. درحالی‌که در اربیل و دهوک زمینه‌ها همچنان برای حزب دموکرات کردستان عراق مهیا بود، فرصت چندانی برای یارگیری اتحادیه میهنی فراهم نمی‌شود. از اعضای اصلی اتحادیه میهنی به‎جز آقای طالبانی و ابراهیم احمد (پدر همسر آقای طالبانی) می‌توان به افرادی نظیر آقای نوشیروان مصطفی، فؤاد معصوم، کوسرت رسول و عبداللطیف جمال رشید رئیس‌جمهور فعلی عراق اشاره کرد. آقای برهم صالح رئیس‌جمهوری پیشین عراق نیز از اعضای اتحادیه میهنی است. اتحادیه میهنی از سال‌های نخست فعالیت رابطه نزدیکی با مجموعه گروه‌های مارکسیست و چپ ایرانی داشت که به جنبه‌هایی از این روابط در خاطرات برخی از نیروهای سیاسی چپ ایرانی اشاره شده است.

با وقوع انقلاب اسلامی در رابطه و پیوندهای ایران با گروه‌های کرد عراقی چه تغییری ایجاد می‌شود؟

پاسخ به این پرسش نیازمند فرصت بیشتری است، اما به‌طور خلاصه عرض کنم که با آغاز تظاهرات اعتراضی و گسترش اعتراضات مردمی علیه حکومت شاه برخی از نیروهای اثرگذار ایرانی در تحولات مانند مهندس بازرگان و نیز برخی گروه‌های کرد عراقی در پی برآوردی از وضعیت برآمدند. آقای مهندس بازرگان در اواخر پاییز سال ۱۳۵۷ با اعزام یکی از دوستان خود یعنی آقای حبیب یکتا به نزد آقای جلال طالبانی جویای مواضع جلال طالبانی درباره انقلاب ایران و واکنش وی بود. آقای یکتا در دو نوبت عازم مناطق کوهستانی نزدیک سردشت می‌شود و با آقای طالبانی ملاقات می‌کند و آقای طالبانی ضمن حمایت از انقلاب در حال ظهور ایران وعده می‌دهد اقدامی در درون ایران انجام ندهند، هرچند در این روزها خبرها حاکی از حملات اتحادیه میهنی به یکی از پاسگاه‌های ایرانی است. همچنین گروهی از رهبران بعدی حزب دموکرات کردستان عراق و گروهی از رهبران اتحادیه میهنی عازم پاریس می‌شوند و با آیت الله خمینی دیدار می‌کنند. آقای فؤاد معصوم خاطرات خود از این دیدار را در دوره‌ای که رئیس‌جمهوری عراق بود برایم بازگو کردند که پیش از این منتشر شده است. دکتر یزدی نیز به این دیدارها در نوشته‌های خود اشاره کرده است.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط