بدون دیدگاه

توسعه متوازن و تجربه تاریخی راه‌آهن سراسری ایران

عطا ضمیری

در سال ۲۰۱۵ میلادی، پس از یک دهه تنش بین‎المللی بین ایران با غرب و کشورهای عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل، با تلاش‎های دیپلماتیک دکتر محمدجواد ظریف و تیم همراهش سند برجام بین ایران و شش قدرت جامعه جهانی امضا شد و تفاهم‎نامه برجام سندی برای شروع فصل جدید در تاریخ توسعه متوازن ایران بود. برجام که قرار بود با رفع تحریم‎های اقتصادی و بازگشت فروش نفت ایران به بازارهای جهانی، کمک به تأمین درآمد ارزی کشور کند، نویدبخش پایان دوران تاریک جنگ اقتصادی علیه ایران در طول یک دهه قبل از خود بود. همچنین با به رسمیت شناخته شدن حق غنی‎سازی اورانیوم و رفع هرگونه اتهام کاربرد نظامی برای برنامه اتمی ایران، پروژه امنیتی‎سازی ایران در نظم نوین جهانی با شکست روبه‌رو شده بود و برای بار دیگر ایران همچون دوران دولت آقای خاتمی با رویکردی صلح‎طلبانه، مقتدرانه در مسیر توسعه ملی خود گام برمی‌داشت.

لازم است ذکر شود عضویت دائم ایران در پیمان شانگهای، بخشی از فرآیند تکمیلی تفاهم برجام با کشورهای منطقه و قدرت‎های بین‎المللی بود. تا در دوره پسابرجام، ایران با نقش‌آفرینی در روابط اقتصادی، تجاری و بین‌المللی خود طی یک دوره بیست‌وپنج‌ساله با همکاری کشور چین، زیرساخت‌های ترانزیتی خود از بنادر، راه‌های حمل‌ونقل ریلی و دریایی را توسعه دهد. با توجه به تحقق این امر، در روابط بین‌الملل، ایران همسو با نقشهِ راه جاده ابریشم که بزرگ‌ترین مسیر ترانزیت بین‌المللی بین قاره آسیا با اروپاست، هم‌تراز با کشورهای منطقه نقش محوری در اقتصاد جهانی را به دست آورد.

با اینکه پس از خروج امریکا از برجام در زمان دولت ترامپ، در شرایط کنونی برنامه‌های بلندمدت توسعه‌محور ایران به‌صورت تعلیق درآمده است. با توجه به عضویت ایران در پیمان شانگهای و طرح جاده ابریشم و ترانزیت بین‌المللی چین به اروپا، این موضوع بهانه‌ای است که به یک رویکرد تاریخی و آن هم نقشه راه ریل‌گذاری راه‌آهن ایران برگردیم. آنجا که در مجلس شورای ملّی ایران تقابل جدی بر سر راه‌آهن ایران بین رضا شاه و دکتر مصدق به‌عنوان نماینده مجلس پنجم و ششم ایجاد شد. جایی که دکتر مصدق باورمند به توسعه متوازن به‌ویژه در مورد بحث نقش ترانزیت بین‌المللی بود و رضا شاه به یک توسعه آمرانه باور داشت.

   کدام راه‌آهن؟

آنچه امروزه بدون مطالعه کارشناسانه تاریخی و اقتصاد سیاسی، به‌ویژه در مورد دوره پهلوی اول بیان می‌شود، ریل‌گذاری راه‌آهن شمال به جنوب ایران است. نگارنده بارها شاهد بوده که شیفتگان پهلوی، بدون مطالعه عمیق در قلمرو توسعه و توسعه اقتصادی، تنها با استناد به مخالفت‌های دکتر مصدق در سال‌های ۱۳۰۴ – ۱۳۰۶ با برنامه راه‌آهن رضا شاه، ایشان را مخالف پیشرفت و توسعه آیندگان معرفی می‌کنند.

گروهی دیگر از منتقدان دکتر مصدق با استناد به دیدگاه‌های محمدرضا شاه در کتاب مأموریت برای وطنم، دکتر مصدق را فردی متحجر و ضد توسعه قلمداد می‌کنند. آنچه محمدرضا شاه در کتاب خود گفته به شرح زیر است: «مخالفت شدید مصدق با احداث راه‌آهن در ایران، مثال روشنی از طرز فکر اوست. به خاطر دارم روزی با کمال جسارت در حضور من اظهار داشت که پدرم در این کار خیانت کرده است؛ و وقتی از وی دلیل خواستم گفت پدر من راه‌آهن سرتاسری را فقط برای جلب رضایت انگلیسی‌ها که می‌خواستند به روسیه حمله کنند ساخته است. از او پرسیدم که به عقیده او آیا باید پدرم راه‌آهن را در مسیر دیگری احداث می‌کرد؟ جواب او این بود که اصلاً پدرم نباید راه‌آهن احداث می‌کرد و ایران احتیاجی به راه‌آهن نداشت و مردم بدون آن مرفه‌تر بودند». ۱

پیش از سلطنت پهلوی، ایران به‌شدت با بحران امنیت داخلی، ایجاد نظم و یکپارچگی سرزمینی روبه‌رو بود. سرکوب شیخ خزعل در خوزستان و میرزا کوچک خان در گیلان نشان‌دهنده نگاه پادگانی و تمرکزگرایانه رضاخان داشت. رضاخانی که عزم برای پادشاهی جزم کرده بود، در دوران وزارت جنگ و رئیس‌الوزرایی (۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴) به‌خوبی نشان می‌داد که خود را قدرت مطلقه در ایران می‌دید. در تمام طرح‌های اجرایی خود همواره با نگاه امنیتی به امور داخلی کشور نگاه می‌کرد. در نتیجه موقعیت‌های کلان توسعه‌ای کشور برایش مطرح نبود. به همین دلیل برای درک بهتر این مسئله می‌توان به مسیر ریل‌گذاری خطوط راه‌آهن ایران اشاره کرد. برای او دسترسی سریع از شمال به جنوب کشور جنبه نظامی و امنیتی آن مطرح بود.

در همان دوران معدود رجُلی مانند مدرس و دکتر مصدق نگاه امنیتی رضا شاه را همواره مورد نقد خود قرار می‌دادند؛ اما در مورد راه‌آهن ایران تنها دکتر مصدق بود که معتقد بود مسیر درست راه‌آهن ایران باید از غرب به شرق کشور باشد تا به لحاظ اقتصادی ایجاد ترانزیت اقتصادی برای کشور داشته باشد، اما هرگز این مسئله مورد توجه مسئولان به‌ویژه شخص رضا شاه قرار نگرفت.

همین اختلاف‌نظر را در طول یکصد سال گذشته، می‌توانیم در اختلاف فاحش تخصیص بودجه به مباحث نظامی و ارتش اشاره کنیم که به‌جای تخصیص بودجه برای توسعه صنعتی کشور، بخش عمده از درآمد کشور صرف تأمین بودجه نظامی کشور شده است تا بتواند کشور را از تهدید امنیتی حفظ کند.

 

   نگاه دکتر مصدق

اما آنچه دکتر مصدق در مقام مخالف طرح راه‌آهن شمال به جنوب بیان می‌کند به شرح فوق است:

«اگر بخواهیم در این قدم مهم اقتصادی کار بکنیم، اول تعیین محل مهم است که باید با ادله و مدرک صحیح معلوم کنیم کدام نقطه صرف [توجیه اقتصادی] می‌کند و از هر حیث مفیدتر خواهد بود».۲

برخلاف آنچه محمدرضا شاه در کتاب مأموریت برای وطنم بیان کرده خط راه‌آهن از شمال به جنوب کشور، نه‌تنها مزیت نسبی به لحاظ اقتصادی نداشت، بلکه همچون چوبه داری، با حمله متفقین از شمال و جنوب، موجبات سقوط رضا شاه در شهریور ۱۳۲۰ شد. این در حالی است که دکتر مصدق مسیر صحیح راه‌آهن ایران را از غرب به شرق می‌دانست تا بتواند اثر ترانزیتی بین‌المللی هم برای ایران داشته باشد. دکتر مصدق معتقد بود راه‌آهنی که از شمال به جنوب ساختند هرگز به نفع مردم ایران نیست و خلاف مصالح مملکت است.

از جنبه دیگر نقد دکتر مصدق به توسعه آمرانه رضا شاه، اقتصادی نبودن برنامه‌های اجرایی رضا شاه بود. به‌ویژه اشاره دکتر مصدق به تولید فولاد و صنعت ذوب‌آهن بود که به‌ صراحت اشاره می‌کند که علت از سر نگرفتن ذوب‌آهن در ایران همان منافع اقتصادی و تجاری انگلیس بود که برای اجرای پروژه خط راه‌آهن به دولت ایران فشار آورد که تمام آهن‌آلات مورد نیاز اجرای پروژه راه‌آهن ایران از کشور انگلیس تأمین شود.

دکتر مصدق می‌گوید: «ساختن راه‌آهن ایران در این شرایط هیچ دلیلی نداشت. جز اینکه می‌خواستند از آن استفاده سوق‌الجیشی کنند و دولت انگلیس هم در هر سال مقدار زیادی آهن بفروشد و از این راه پولی که دولت از معادن نفت می‌برد وارد انگلیس کنند و علت سر نگرفتن ذوب‌آهن در این مملکت همین منافع متعارفه دولت انگلیس است».۳

صنعت ذوب‌آهن و فولاد برای دکتر مصدق بسیار مهم و ضروری بود و همواره نسبت به این امر اشاره داشت. دکتر مصدق معتقد بود یکی از مهم‌ترین صنایع بعد از نفت که باید در ایران شکل می‌گرفت صنعت فولاد در ایران بود و معتقد بود برای گذار از وابستگی به دول توسعه‌یافته، راهی جز اجرای طرح‌های صنعتی به‌ویژه در صنعت ذوب‌آهن نیست. دکتر مصدق تأکید می‌کند: «علاقه‌مندی دولت انگلیس به فروش آهن‌آلات خود به ایران به‌قدری است که بعد از کودتا ۲۸ مرداد و سقوط دولت من یعنی در ۱۳ مهرماه ۱۳۳۲ که ایدن دوره نقاهت خود را اتمام نمود و باز در وزارت خارجه شروع به کار کرد به دنیس رایت کاردار سفارت انگلیس در تهران امر نمود پیشنهاد فروش آهن را که در زمان تصدی من که هیچ به ایران وارد نشده بود، هرچه زودتر به ایران تقدیم کنند و الحق که شاهنشاه هم در این باره هیچ فروگذاری نفرمودند»!۴

دوراندیشی دکتر مصدق حتی در اوج دوران رونق اقتصادی دوره پهلوی دوم هم هرگز مورد توجه قرار نگرفت. سیاست‌گذاران اقتصادی در دوره پس از کودتا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و حتی دهه ۴۰ شمسی هیچ‌گاه به این دوراندیشی دکتر مصدق توجه نداشتند. با آغاز دهه ۵۰ اولین پروژه ذوب‌آهن ایران نه با مشارکت غرب، بلکه با همکاری اتحاد جماهیر شوروی در ایران اجرا شد.

 

   نتیجه

اکثر پژوهشگران و دانشمندان توسعه بر اهمیت گسترش ارتباطات، به‌ویژه از طریق راه‌سازی جاده‌ای، راه‌آهن و بنادر تأکید بسیار کرده‌اند؛ زیرا معتقدند گسترش ارتباطات، امکان ایجاد یک اقتصاد ملّی غیروابسته اما در ارتباط با اقتصاد جهانی را فراهم می‌کند. به همین دلیل اهمیت شبکه‌های ارتباطی را به حدی مهم می‌دانند که آن را به رگ‌های بدن یک موجود زنده تشبیه می‌کنند.۵ اگر دکتر مصدق طی نطق‌های خود در مجلس پنجم و ششم شورای ملی ایران، ایجاد راه‌آهن شمال به جنوب را برای ایران غیرضروری و مخارج آن را به نوعی زاید تلقی کرد، به این دلیل بود که ایجاد راه‌آهن را زمانی مطلوب می‌دانست که منافع آن از هزینه‌اش بیشتر باشد. به‌طورکلی دکتر مصدق معتقد بود اگر راه‌آهنی ترانزیت بین‌المللی نداشته باشد، نه‌فقط در ایران بلکه در بسیاری از دیگر کشورها که ساکنین آن کم است مفید نیست. دکتر مصدق در کتاب خاطرات و تألمات خود به‌ صراحت به اهمیت نقش ترانزیتی بین‌المللی خط راه‌آهن ایران این‌گونه اشاره کرده است: «این راه‌آهن، راه‌آهنی است استراتژیک [نظامی و امنیتی]؛ دولت ایران اگر راه‌آهن می‌خواست بکشد باید راه‌آهنی باشد که غرب ایران را به شرق ایران متصل کند که ترانزیت هم باشد و مال‌التجاره و مسافرین اروپا دیگر نیاز نبود از بحر احمر و دریای هند به بمبئی بروند، بلکه از این مسیر سه‌روزه به هندوستان می‌رسیدند».۶

تقابل دکتر مصدق با رضا شاه بر سر راه‌آهن، تقابل دو گفتمان متفاوت است. دکتر مصدق بر این باور بود که یک توسعه پایدار از رهگذر توسعه متوازن عبور می‌کند. او بر این باور بود که ساخت راه‌آهن نه‌تنها باید توجیه اقتصادی داشته باشد که موجب توسعه ارتباطی شهرها و روستاها و حتی ارتباط با جهان و ترانزیت بین‌المللی باشد. درحالی‌که ساخت راه‌آهن توسط رضا شاه نه‌تنها بیانگر این طرز تفکر نبود که خلاف منافع و امنیت ملی بود. رضا شاه به یک توسعه آمرانه باور داشت که توسعه فقط در چارچوب منافع ارتش و البته امیال نظامی و اقتصادی انگلیس تعریف می‌شد. در شهریور ۱۳۲۰ بعینه دیدیم که نگاه آمرانه و نظامی رضا شاه به توسعه و راه‌آهن، نه‌تنها موجبات سقوط رضا شاه را فراهم کرد که ارتش و امنیت ایران را تحت‌الشعاع قرار داد، درحالی‌که نگاه متوازن دکتر مصدق به توسعه، موجبات یک توسعه پایدار را برای ایران فراهم می‌کرد.

 

پی‌نوشت‌ها

۱  – مأموریت برای وطنم، ص ۱۴۹ – ۱۵۰.

۲  – مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ایران، ۲۰ بهمن ۱۳۰۴

۳ – خاطرات و تألمات مصدق، صص ۳۴۸ – ۳۵۲.

۴  – همان.

۵  – فرهاد روزبهان، مبانی اقتصاد توسعه.

۶  – مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی ایران، چهار مهر ۱۳۲۴.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط