فِنار حداد، محقق ارشد در «مؤسسه خاورمیانه» وابسته به دانشگاه ملی سنگاپور است که با «مؤسسه خاورمیانه» در واشنگتن نیز همکاری میکند. او مقالات فراوانی در زمینه روابط فرقهای در خاورمیانه و مسایل تاریخی و معاصر عراق منتشر کرده است. از کتابهای او میتوان به «فرقهگرایی در عراق؛ دیدگاههای رقیب در مورد وحدت» و «فهم فرقهگرایی: روابط شیعه و سنی در جهان معاصر عرب» اشاره کرد.
فِنار حداد
برگردان: هادی عبادی
شاید رایجترین ایراد تحلیلگران خارجی در زمینه فهم مسایل عراق، عدم توانایی در همگامی با چشماندازهای سیاسی و اجتماعی عراق باشد که به سرعت در حال تغییر هستند. تأثیرات کشورهای غربی و عربی بر واقعیتهای عراق ناچیز است و بدتر اینکه بسیاری از خارجیها حتی نمیدانند گاهی سیاستمداران عراق نیز تاثیر کمی بر روندهای موجود در عراق دارند. برای مثال، بعضی از تحلیلگران خارجی همچنان احتمال بازگشت نوری مالکی به پست نخستوزیری را در سال ۲۰۱۸ مطرح میکنند، درحالیکه عراقیها چنین امری را بعید میدانند، حتی به طور وسیعتر به نظر میرسد فهم کشورهای عربی و غربی به روابط فرقهای در عراق، جایی در بین سالهای ۲۰۰۳ و ۲۰۰۷ گیر کرده باشد که در آن، رویدادهای قبلی و بعدی بر اساس اوج خشونتهای فرقهای در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ تحلیل میشود. این امر تاثیری نادرست بر فهم ما از رویدادهای جاری خواهد داشت، موضوعی که به ویژه در مورد اظهارنظرها پیرامون حشدالشعبی (بسیج مردمی عراق) صدق میکند.
ظهور حشدالشعبی به تابستان ۲۰۱۴ برمیگردد که داعش در آن زمان یک سوم عراق را اشغال کرده بود. در زمانی که ارتش عراق فروپاشیده بود و دولت عراق در بینظمی به سر میبرد، آیتالله العظمی سیستانی، روحانی ارشد شیعه، فتوایی مبنی بر پیوستن عراقیها به نیروهای امنیتی این کشور جهت مقابله با تهدید داعش صادر کرد. این امر در عمل به بسیج انبوه انجامید؛ البته نه به ارتش عراق، بلکه منجر به پیوستن عده زیادی به گروههای شبهنطامی با نشان حشدالشعبی شد که در میان آنها هم گروههای تازه تاسیس قرار داشت و هم گروههای قدیمی. عامل مردمی در ظهور حشدالشعبی، به همراه حمایت آیتالله سیستانی از آن و نقش بعدی این گروه در مقابله با داعش، این گروه را به عاملی دائمی در چشمانداز سیاسی، اجتماعی و امنیتی عراق تبدیل کرد.
ناظر آگاه اغلب متوجه میشود که سیاستگذاران بینالمللی تلاش دارند تا حشدالشعبی را از دریچه کشمکشهای فرقهای ببینند و سعی میکنند آن را شبیه جیشالمهدی تصویر کنند: گروهی شیعه که خواهان نبرد با مناطق سنی است. برای مثال، وزیر خارجه عربستان آنها را گروهی فرقهای و تحت حمایت ایران نامیده است؛ رکس تیلرسون وزیرخارجه سابق آمریکا نیز آنها را گروههای شبهنظامی ایران نامید که باید به خانههای خود بازگردند.
این سادهسازیها تنها محدود به سیاستمداران نمیشود، روزنامهنگاران احساساتی هم دچار این خطا شدهاند؛ حتی چنین رویکردی به کرات از جانب برخی از دانشگاهیان و متخصصانی اتخاذ شده که در زمینه مسایل عراق کار میکنند. در کارگاه جدیدی که از سوی اتحادیه اروپا حمایت مالی شده و در مورد حل اختلافات در عراق بود، بعضی از متخصصینِ حل منازعات از شنیدن این نکته که حشدالشعبی در میان شیعیان و حتی غیرشیعیان بسیار محبوب است، متحیر شده بودند. دیدگاه این متخصصان بر اساس باوری ساده و بیاساس است: «حشدالشعبی بسیار تندرو است.» پوچی این نکته برای افرادی که در عراق زندگی میکنند، آشکار است و همین امر نشان میدهد که این گروه همانطور که هواداران زیادی دارد، دشمنان سرسختی نیز دارد.
هدف این گزارش، قضاوت کردن در مورد حشدالشعبی نیست. آنچه که مهم است، این نیست که دیدی منفی یا مثبت در مورد این گروه داشته باشیم؛ مهم این است که کارشناسانی که در قسمت بالا از آنها یاد شد یا همه افرادی که برای کاهش منازعات در عراق تلاش می کنند، فارغ از علاقه یا عدم علاقه به این گروه، دید درستی نسبت به آن داشته باشند. نکته اساسی این است که در خارج از عراق، تقریبا هیچ چیز به اندازه حشدالشعبی بدجلوه داده نشده است؛ بنابراین به منظور رسیدن به نگرشی درست، ابتدا این گزارش مشخص میکند چه دیدی در مورد حشدالشعبی در عراق وجود دارد و سپس به نگرانیها و اختلافات موجود در هنگام بحث در مورد این گروه میپردازد. خطای مفهومی اساسی که باید کنار گذاشته شود، این دیدگاه است که حشدالشعبی و دولت عراق با هم مخالف هستند یا رابطهای خصومتآمیز دارند. همانطور که بعدا به این بحث خواهیم پرداخت، حشدالشعبی کارکرد و بازتابی از وضعیت دولت عراق در سالهای پس از ۲۰۰۳ از نظر حقوق بشر، آشفتگی سازمانی و ارتباط با قدرتهای خارجی میباشد.
به منظور فهم درست جایگاه حشدالشعبی در عراق امروز، باید به این امر توجه کرد که درون عراق چه نگرشی نسبت به آن وجود دارد. محبوبیت حشدالشعبی اصیل و گسترده است و ریشه در فداکاریهای آنها در مبارزه با داعش دارد. ضمن اینکه این نکته نیز مهم است که حشدالشعبی شامل طیفی از گروههای ایدئولوژیک و ترکیبی از ساختارهای مذهبی و فرقهای است. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در این زمینه گفته است: «فکر میکنم تاکید این نکته مهم است که حشدالشعبی همچون چتری برای شبه نطامیانی است که شامل شیعیان، ترکمنها، مسیحیان و سنیها میشوند و همه شیعیان نیز از طرف ایران حمایت یا تامین مالی نمیشوند.» حشدالشعبی طیفی شامل حدودا ۱۴۰۰۰۰ نیرو و بیش از ۴۰ واحد شبهنظامی که ارتباطات آنها با یکدیگر و با بازیگران مختلف عرصه سیاسی عراق همچون ایران متفاوت است. با این وجود تا امروز بسیاری از افراد-به ویژه در دنیای عرب-نسبت به این واقعیت غافل یا بیاعتنا هستند و تضاد آشکاری میان نظرات در مورد حشدالشعبی درون و بیرون از عراق وجود دارد.
با وجود گزارشهای فراوانی که قصد سادهسازی در مورد حشدالشعبی دارند و آن را «شبهنظامیان مورد حمایت ایران» میخوانند، این گرایش در اکثر ناظران وجود دارد که به تفاوتها درون این گروه بیاعتنا باشند. در واقع، حشدالشعبی از واحدهایی تشکیل شده که سابقه، وابستگی و وفاداریهای متفاوتی دارند. تشکلهایی در حشدالشعبی وجود دارد که به حوزههای دینی در عراق وابستگی دارند؛ گاهی به طور غیررسمی به این گروهها حشدالمرجعی میگویند (همانطور که این تشکلها به مقامات مذهبی شیعه یا مرجعیت وابسته هستند). قویترین تشکیلات حشدالشعبی به ایران وابسته هستند و گاهی به آنها حشدالولایی گفته میشود. گروه اول، پس از سقوط موصل در سال ۲۰۱۴ تشکیل شده، کوچکتر هستند و در واقع در پاسخ به فراخوان آیتالله سیستانی در جهت مقابله با داعش تشکیل شدهاند. گروه دوم، به ایران وابستگی بیشتری دارند و با گروههایی ارتباط دارند که سابقه بیشتری در فعالیتهای شبه نظامی در عراق دارند. این طبقهبندی کلی میان این دو دسته رسمی نیست و خطوط مشخصی آنها را از هم جدا نمیکند. در واقع شاید عدم وجود خطوط مشخص میان این دو دسته مفید نیز باشد: به این ترتیب، حشدالولایی می تواند از اعتبار و محبوبیت حشدالمرجعی بهره ببرد و در عوض، حشدالمرجعی نیز میتواند از دستاوردهای نظامی حشدالولایی بهرهمند شود. با این وجود، علیرغم تداخلات و ابهامها، تمایز میان این دو دسته وجود دارد و هنگام بحث در مورد حشدالشعبی، باید به این نکته توجه کرد.
اغلب اوقات هنگام انتقاد به حشدالشعبی در خارج از عراق، یا به این موضوع از دریچه رقابتهای فرقهای و قربانی شدن سنیها نگریسته میشود و یا از دیدگاه مواجهه با ایران. از طرف دیگر، احتمال زیادی وجود دارد که انتقاد به این گروه در رسانههای بینالمللی بدون در نظر گرفتن واقعیات تجربی و تنها از روی احساسات شدید باشد. برای مثال، در اوایل سال ۲۰۱۵ این فرصت را داشتم که در بغداد با افرادی صحبت کنم که از سامراء-شهری با اکثریت سنی در شمال پایتخت-آمده بودند. وقتی دیدگاه آنها را در مورد حضور حشدالشعبی در آنجا جویا شدم، با پاسخی مواجه شدم که آن را تنها در عراق میتوان یافت: «در مورد کدام تشکل از حشدالشعبی صحبت میکنید؟» آنها از دستهبندی در حشدالشعبی صحبت کردند، از افرادی که از آنها میترسیدند تا گروههایی که از تعامل با آنها راحت بودند.
این نکته ظریف در مورد حشدالشعبی که از تجربه حاصل میشود، تقریبا به طور کامل در رسانههای بینالمللی، به ویژه رسانههای عرب زبان غایب است. از دیدگاهی کاملا غیرمعقول که در خارج از عراق نیز رایج است، مواجههای خونین میان حشدالشعبی و سنیهای عراق غیر قابل اجتناب است. برای مثال، میتوان به نظریات مارک هِلر (Mark Heller) استاد علوم سیاسی اشاره کرد که اگر دیدگاههای او را با واقعیات موجود در عراق مقایسه کنیم، آنها را بیارزش ارزیابی خواهیم کرد.
برای فهم محبوبیت حشدالشعبی، باید نگاهی فراتر از تشکلهای منفرد حشدالشعبی داشته باشیم و وجه سمبولیک آن را در نظر بگیریم. در واقع ریشهشناسی و هویت این گروه نزد جامعه عراق و نه تنها شیعیان، به دستاوردهای آن در سال ۲۰۱۴ بازمیگردد. برای فهم بهتر جایگاه این گروه نزد مردم عراق میتوان آنها را با نقش تفنگداران آمریکایی در عراق مقایسه کرد: تفنگداران آمریکایی در ذهنیت مردم عراق، جایگاه اشغالگران را دارند و حشدالشعبی گروهی محسوب میشود که برای آزادی عراق، در برابر داعش جنگیدهاند. البته باید توجه داشت این محبوبیت در مورد کلیت حشدالشعبی است و انتقاد به یکی از واحدهای آن منافاتی با این موضوع ندارد. در نظرسنجی جدیدی که از زوار شیعه عراقی به عمل آمد (شیعیانی که از همه نقاط عراق به کربلا آمده بودند)، ۹۹ درصد از آنها از کلیت حشدالشعبی حمایت میکردند؛ اما وقتی از آنها درباره واحدهای خاصی پرسش شده بود، در بعضی از موارد این رقم کاهش مییافت.
این اطلاعات نشان میدهد که حشدالشعبی همچنان به عنوان ویژگی پایدار جامعه، سیاست و ساختار امنیتی عراق باقی خواهد ماند. اخیرا عدهای از تحلیلگران در مورد چشمانداز حضور حشدالشعبی در انتخابات عراق (مه ۲۰۱۸) هشدار دادهاند. چنین نگرانی نابهجا است چرا که در میان تشکلهای حشدالشعبی حداقل دو گروه (بدر و عصائب اهل الحق) هستند که هماکنون نیز بخشی از چشمانداز سیاسی عراق میباشند و سابقه حضور در انتخابات را حتی پیش از تشکیل حشدالشعبی داشتهاند. در واقع، سازمان بدر بازیگر ثابت در سیاست عراق بوده است؛ این سازمان یکی از عناصر کلیدی اپوزیسیون در تبعید بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۳ بوده و از آن زمان نیز بخشی از طبقه نخبگان سیاسی عراق بوده است (وزیر کشور فعلی از سازمان بدر است). بر اساس قرارداد میان حشدالشعبی و سیستم امنیتی عراق در نوامبر ۲۰۱۶، این گروه به عنوان بخشی از ساختار امنیتی عراق به رسمیت شناخته شد. به همین دلایل است که هرگونه تلاش برای انحلال حشدالشعبی، واقعبینانه و سودمند نیست.
حشدالشعبی و دولت عراق
خط مشترکی وجود دارد که حشدالشعبی را به عنوان دشمن دولت عراق در نظر میگیرد. این رویکرد از جانب بازیگران خارجی تقویت میشود تا از دولت عراق در برابر این گروه حمایت کند یا هشدار دهد که حشدالشعبی تهدیدی برای دولت عراق است. این دیدگاه اساساً در مورد مسایلی چون ماهیت قدرت در عراق، پایگاه مشروعیت حشدالشعبی، اینکه حامیان این گروه چه دیدی درباره آن دارند و نهایتا اینکه عملکرد این گروه چگونه توسط این عوامل محدود می شود، تفسیر درستی ندارد.
برای شروع باید به این نکته توجه کنیم که افرادی که حشدالشعبی را تهدیدی برای دولت عراق یا تضعیف کننده آن میدانند، تخمین درستی در مورد انسجام این گروه و همین طور دولت عراق پس از سال ۲۰۰۳ ندارند؛ آنها درباره رابطه میان این دو بازیگر نیز تفسیر درستی ندارند. همانطور که قبلاً اشاره شد، اکنون حشدالشعبی بخشی از سیستم امنیتی عراق و درنتیجه بخشی از دولت عراق است و چنین رویاپردازیهایی بعید به نظر میرسد. ضمن اینکه تقسیم کردن «دولت عراق» و «حشدالشعبی» بیانگر اوضاع فعلی عراق نیست: چنین خط کشیهایی میان عوامل مسلح دولتی و غیردولتی در «عراق جدید» محو شده چرا که مثلاً سازمان بدر به علت نقش قابل توجه در اپوزیسیون عراق در قبل از ۲۰۰۳، به عنوان یکی از پایهگذاران عراق پس از ۲۰۰۳ به شمار میرود. از بدر تا جیشالمهدی تا گروههای مسلح دیگر که به نوعی در ساختار سیاسی و امنیتی عراق نقش ایفا میکنند، جزو واقعیات پایدار عراق پس از سال ۲۰۰۳ هستند. به این معنی، نهادینه کردن حضور حشدالشعبی در ساختار امنیتی عراق، در واقع رسمیت بخشیدن به امری است که در تمام این سالها واقعیت خارجی داشته است.
ماهیت قدرت در عراق باعث میشود تقسیم دولت عراق و حشدالشعبی پیچیدهتر شود. قدرت سیاسی در عراق همچون هرمی سخت نیست، بلکه ماهیتی سیال دارد؛ به این معنی که مجموعهای از مراکز قدرت با تاثیرات متفاوت آن را تشکیل میدهند، حتی اگر اختلافات و تضادهایی میان آنها وجود داشته باشد؛ بنابراین دولت در عراق امروزی ماهیتی شکننده دارد، به ویژه که بعضی از بازیگران قدرت با مجموعهای از بازیگران خارجی در ارتباط هستند که اهداف متفاوت دارند؛ بنابراین حشدالشعبی را میتوان به عنوان یکی از متغیرهای قدرت در عراق پس از ۲۰۰۳ در نظر گرفت که در منازعه قدرت حضور دارد، نه یک چالش برای دولت عراق.
مسئله دیگری که در بیان افرادی مطرح میشود که حشدالشعبی را تهدیدی برای دولت عراق میدانند، مربوط به مشروعیت و محبوبیت این گروه است. یکی از اظهارات رایج میان هواداران حشدالشعبی این است که اگر این گروه نبود، بغداد بر اثر حمله داعش سقوط کرده بود. همین باور نشان میدهد که تا چه حد بعید است که حشدالشعبی دولتی را تضعیف کند که برای حفظ آن فداکاری کرده و برای حفظ محبوبیت خود نیز به این کار دست نخواهد زد. هواداران حشدالشعبی حتی ارتش را نیز رقیب خود نمیدانند چرا که در کنار آنها در برابر داعش جنگیدهاند.
سنیهای عراق و حشدالشعبی
شاید مهمترین سوءتفاهم در مورد حشدالشعبی، به رابطه آنها با سنیها برمیگردد. مخالفان دولت عراق یا نظم مستقر سیاسی در عراق، به ویژه تمایل دارند تا حشدالشعبی را نیرویی اساساً شیعه تصویر کنند که با سنیها متخاصم هستند. این ایده در دنیای عرب و سطوح کارشناسی دنیای غرب، عملاٌ به باور آنها تبدیل شده است. در دنیای عرب، حشدالشعبی از ابتدا به عنوان نیرویی ضد سنی در نظر گرفته شد: این ایده با تبلیغات فراوان در شبکههای اجتماعی گسترش یافت که فتوای آیتالله سیستانی، دستوری برای نابود کردن سنیها است؛ ایدهای که اساساٌ ارتباطی به فتوای آیتالله سیستانی نداشت.
با وجود اینکه اکثر نیروهای حشدالشعبی را شیعیان تشکیل میدهند، این گروه منحصر به شیعیان نیست. در بعضی از تشکلهای این گروه، مبارزان سنی نیز حضور دارند: حیدر العبادی نخستوزیر عراق در دسامبر ۲۰۱۵ تصویب کرد ۴۰۰۰۰ مبارز سنی جزو حشدالشعبی شوند. اکنون سنیها تا ۲۰ درصد بعضی از تشکلهای این گروه همچون «گردان رزمی العباس» و «تیپ علی اکبر» را تشکیل میدهند. علاوه بر این، چندین تشکل غیرشیعی چون «تیپ شیرهای بابل-نیروی مسیحیان کلدانی» نیز عضو حشدالشعبی هستند. به همین ترتیب، تشکلهای ایزدی و سنی در حشدالشعبی که شامل گروههای متفاوت است، با نام «حشدالاشعری یا حشد قبایل» شناخته میشود.
بررسیهایی که جدیداٌ انجام شده، نشان میدهد تعدا قابل توجهی از افراد در استانهای سنینشین نگاه مثبتی نسبت به حشدالشعبی دارند؛ این بررسیها بیانگر این نکته هستند که بین ژانویه ۲۰۱۶ تا مارس ۲۰۱۷، تعداد افرادی که نگاه مثبتی به حشدالشعبی داشتهاند، ۲۲ درصد افزایش یافته است. البته این لزوماً به این معنی نیست که تمام قبایل سنی از حامیان حشدالشعبی هستند؛ هرچند بررسیها نشان میدهد که به علت تجربیات سنیها از عملکرد این گروه، وضعیت طوری تغییر کرده که دید سنیها از نگرانی نسبت به تشکیل حشدالشعبی، به طرز معناداری به نگاهی مثبت تغییر کرده است.
نگاه به آینده
بیشتر آنچه منتقدان در مورد حشدالشعبی مطرح میکنند، مربوط به عوارض موجود در عراق پس از سال ۲۰۰۳ است: در زمینه ناسازگاریهای نهادی (ارتباط با دولت عراق) و حتی ارتباطات با ایران، حشدالشعبی یک استثنا نیست و بیشتر بازتابی از واقعیتهای عراق پس از ۲۰۰۳ و به ویژه پس از ۲۰۱۴ است. نکته مهم این است که تشکلهای مرتبط با ایران قبل از تشکیل حشدالشعبی با ایران ارتباط داشتهاند و بنابراین نفوذ و تاثیر ایران فراتر از این گروه است. به همین ترتیب، هرآنچه در مورد تشکلهای خاصی از حشدالشعبی و ارتباطات آنها با ایران گفته میشود را میتوان درباره بخش قابلتوجهی از نخبگان سیاسی عراق مطرح کرد. در واقع، سپاه بدر را میتوان حالتی میان این دو حالت در نظر گرفت؛ به عبارت دیگر، حضور همپیمانان و نیروهای نیابتی ایران به وجود حشدالشعبی وابسته نیست. گسترش و تثبیت منافع ایران در عراق، واقعیت عینیِ عراقِ پس از ۲۰۰۳ است و منحصر به حشدالشعبی نیست.
نکتهای که هنگام دیدار از عراق مشخص میشود، این است که حشدالشعبی قرار است بماند. بازیگران داخلی و خارجی هرچه زودتر این واقعیت را بپذیرند، بهتر میتوانند برای منافع خود در وضعیت سیاسی متزلزل عراق رقابت کنند. البته این امر مستلزم این نیست که آماده پذیرش یکسانِ همه تشکلهای حشدالشعبی باشند. چون این گروه همچون یک طیف است، بازیگران داخلی و خارجی نیز باید به همین نحو رفتار کنند: بعضی از تشکلهای حشدالشعبی نسبت به دیگر تشکلها تخاصم کمتری با منافع بازیگران خارجی دارند، بنابراین به رسمیت شناختن آنها سودمندتر از انکار کلی واقعیتهای عراق است. واقعیت این است که امروزه پذیرش عراق و دولت عراق، مستلزم پذیرش حشدالشعبی است. حتی ایاد علاوی معاون سابق رییس جمهور عراق (فردی که به هیچ وجه نمیتوان او را با حشدالشعبی مرتبط دانست) در هنگام سخنرانی در «گفتگوهای منامه» در دسامبر ۲۰۱۶ مجبور شد از حشدالشعبی ستایش کند: «بخشی از حشدالشعبی، دارایی باارزش است؛ آنها در پی فراخوان مرجعیت، به نبرد با تروریسم پرداختند. افرادی از آنها که نیت صادقانه دارند، باید به نهاد دولت بپیوندند.»
این تصور که حشدالشعبی فراتر از ارتباط فعلی، در ارتش ادغام شود و این امر به انحلال آن بینجامد، غیرمحتمل است. منافع مسلم، قدرت سیاسی زیاد، حمایت خارجی و حمایت مردمی فراوانی در اثر این اقدام از بین خواهد رفت. در هر صورت، حشدالشعبی به عنوان بخش تازهای از نیروهای امنیتی عراق، جای خود را تثبیت کرده و همانطور که هواداران آن میگویند، همواره دلیل مناسبی برای حضور این گروه در آینده عراق وجود دارد. آزادی موصل، نه پایان حضور داعش در عراق است و نه پایان قطعی حملات تروریستی، حتی وجود میزان اندکی از حملات تروریستی میتواند دلیل منطقی برای ادامه حضور حشدالشعبی و هواداران آن جهت مقابله با این وضعیت باشد. بقیه دلایل میتواند شامل کشمکش آتی با کردها در مورد اراضی مورد اختلاف، نگرانیهای مداوم امنیتی و محیط منطقهای پرتنش باشد. حتی اگر امنیت در عراق به چنان حالت کنترل شدهای برسد که بحثها در مورد ادامه حضور حشدالشعبی را بیاعتبار سازد، تشکلهای مختلف این گروه میتوانند فراتر از حوزه نظامی و امنیتی عمل کنند: هماکنون قیس خزعلی از عصائب اهل الحق تاکید دارد عنوان «حشد» نگه داشته شود و حوزه مفهومی آن تمام بخشهای اجتماع را در بر گیرد (زنانِ حشد، دانشگاه حشد، دکترهای حشد و به همین ترتیب-به بیان او: «ما همه حشد هستیم.)
پرسش کلیدی در مورد آینده حشدالشعبی این است که آیتالله سیستانی چه تصمیمی خواهد گرفت. این گروه میداند که نمیتواند بر حمایت نامحدود آیتالله سیستانی حساب کند. فتوای آیتالله سیستانی برای بسیج عمومی در سال ۲۰۱۴، به تشکلی شبیه به حشدالشعبی اشاره نمیکرد و بیشتر با هدف تقویت بخشهای امنیتی دولت صادر شده بود که قبلا وجود داشت. شاید به همین دلیل است که آیتالله سیستانی و نمایندگان او هرگز از واژه «حشد» استفاده نمیکنند و به جای آن لغت «داوطلبان» را به کار میبرند. همین امر میتواند به طور بالقوه به عنوان سقفی شیشهای بر مشروعیت حشدالشعبی باشد که نگاه به آینده دارد و اینکه حشدالشعبی -شامل تشکلهای مرتبط با ایران- در انجام هر اقدامی محتاط هستند که موجب مخالفت یا واکنش آیتالله سیستانی نشوند.
موضوع نامعلوم، سرنوشت حشدالشعبی در عراق در فقدان آیتالله سیستانی است. برای مثال، اگر او فوت کند درحالیکه دستورالعملی در مورد آینده حشدالشعبی صادر نکرده باشد (مثلاً فتوایی برای برطرف کردن بسیج عمومی)، عراق با حالتی مواجه خواهد شد که در آن ممکن است تشکلهای گوناگون حشدالشعبی و هواداران آنها برای تسلط بر جایگاه «وارثان حقیقی» حشد فعال شوند. این سناریوی فرضی یادآور اختلاف گروههای هوادار صدر است که همه آنها ادعای میراث محمد صادق صدر را داشتند. درحالیکه فتوایی برای برطرف کردن بسیج عمومی پس از آزادی موصل مطلوب به نظر میرسید، در مورد تاثیرات چنین فتوایی نباید اغراق کرد: تشکلهایی از حشدالشعبی که قبل از صدور فتوای آیتالله سیستانی برای بسیج عمومی تشکیل شده بودند، میتوانند پس از صدور فتوا برای برطرف کردن بسیج عمومی نیز به حضور خود ادامه دهند. همانطور که جک واتلینگ روزنامهنگار توضیح داده است: «اگر واحدهای تحت کنترل آیتالله سیستانی به علت صدور فتوا برای برطرف کردن بسیج عمومی از کنترل او خارج شوند، حشدالشعبی به مجموعهای از شبهنظامیان سیاسی و نیروهای نیابتی ایران تبدیل خواهد شد که رسما بخشی از دولت هستند، اما دولت کنترلی بر آنها ندارد.» این امر این پرسش را مطرح میکند که آیا همانطور که ادعا میشود، فتوا برای برطرف کردن بسیج عمومی، امور را تسهیل میکند یا بر پیچیدگیها میافزاید؟ با توجه به این واقعیت که همه تشکلهای حشدالشعبی در کوتاهمدت و میانمدت منحل نخواهند شد، بهترین راهی که منافع ملی عراق را حفظ میکند این است که «کلیت» حشدالشعبی به همین شکل شود.▪
منبع: The Century Foundation
تاریخ: ۵ مارس ۲۰۱۸