گفتوگو با داوودرضا عرب
امسال در ایران شاهد بارانهای بهاری بودیم که در بعضی نقاط شبیه طوفان نوح بود. میگفتند در برخی نقاط ایران باران یک سال در یک روز بارید. برخی علت این مسئله را به جنگلخواری بیرویه نسبت دادند و برخی هم گفتند این مسئله درست است اما این باران درختهای بسیار کهن را هم از جا کند. برخی هم به تغییر اقلیم و گرم شدن زمین نسبت دادند. این بارانهای بهاری در سال ۱۳۹۸ برای بعضی مناطق خوب شد و مثلاً حجم آب دریاچه ارومیه بیشتر شد یا تالابهایی که چند سال بود خشک شده بودند پر آب شدند؛ اما در شمال و غرب و خوزستان خسارت زیادی بهبار آورد. شما در ماجرای دریاچه ارومیه از برنامهریزان مستقیم برای احیای دریاچه بودید و میخواهیم از شما بپرسیم علت سیلابهای اخیر و بالا بودن اثرات تخریبی آن چیست؟ آیا این میزان خسارت، طبیعی است؟
عامل اصلی سیلاب بارش است، که میتواند در دو صورت میزان بارش و شدت بارش و یا هر دو خود را نمایان کند. در برخی موارد میزان بارندگی اندک است، ولی شدت آن بالاست، یعنی میزان قابلتوجهی از بارش در زمان کوتاه بهوقوع میپیوندد و گاهی اوقات، سیلاب، ناشی از میزان بارندگی با مقدار زیاد است و گاهی هم هر دو شکل توأمان اتفاق میافتد یعنی با میزان بارندگی بالا که در برخی ساعات، شدت آن نیز بالاست.
در خصوص شدت سیلاب علاوه بر میزان بارش، یک جنبه دیگر آن به بهرهبرداری بیرویه از جنگل و یا چرای بیش از حد دام برمیگردد. جنگلها و مراتع آسیبدید باعث سیلابهای با شدت بیشتر خواهد شد؛ البته اگر در سالهای قبل از سیلاب، خشکسالی داشته باشیم بهدلیل فقر پوشش گیاهی این مسئله تشدید خواهد شد.
این موضوع تخریب بیشتر محیطزیست را نیز در پی خواهد داشت؟
دقیقاً؛ این موضوع باعث فرسایشهای شدید شده و درنتیجه تخریب بیشتر محیطزیست را نیز در پی خواهد داشت.
خسارت ناشی از سیل به چه عواملی بستگی دارد؟
یک بخش از خسارتهای سیل به نوع و شدت سیلاب بستگی دارد، همانطور که گفتم دخالتهای ما در عرصههای بالادست کوهستانی هم میتواند در شدت سیل اثر بگذارد، ولی بخش مهمتر خسارت سیل ناشی از توسعه ناپایدار و مداخلهها در پاییندست است. اگر در اثر توسعه ساختوساز، سرمایه در معرض خطر را افزایش دهیم، ریسک خسارتهای ناشی از سیل افزایش پیدا میکند. این موضوع در قالب تصرف حاشیههای رودخانهها، ساختوسازهای بدون نگاه جامع و همهجانبه و توسعه بیرویه کشاورزی خود را نشان میدهد.
نقش تغییر اقلیم در بروز و تشدید سیلابهای اخیر چه بوده است؟
تعریف تغییر اقلیم به زبان ساده، تغییرات آب و هوایی ناشی از گرم شدن کره زمین است. بخشی از عوامل گرمایش زمین، مانند انتشار گاز متان طبیعی بوده و برخی از آنها مانند انتشار گازهایی مانند دیاکسید کربن، بیشتر منشأ انسانی دارد. این گازها باعث میشود اطراف کره زمین با هالهای از گاز احاطه شود که مانند گلخانه مانع تبادل مستقیم بالا و پایین جو شود. این اختلال تبادل باعث میشود گرما بهجای یک مرحله، در چند مرحله از زمین خارج شود. درست مانند همان پدیدهای که در گلخانه اتفاق میافتد و باعث افزایش گرما در گلخانه میشود. بیلان انرژی ورودی و خروجی زمین ثابت است، اما زیر چتر این لایه گازها که زمین را احاطه کردهاند، گرما تشدید میشود. گرما برای ما گرفتاری ایجاد کرده؛ یعنی هم میزان مصرف آب و هم میزان تبخیر را افزایش میدهد. ضمن اینکه الگوی بارندگی عوض شده و از برف تبدیل به باران میشود. افزایش تراز سطح آب دریا و آب شدن یخهای قطبی بر اثر گرم شدن زمین بهشدت بر اکوسیستم اثر میگذارد. این پدیده جهانی است، اما برای برخی مناطق مفید و برای برخی دیگر مفید نیست. تحقیقات نشان میدهد کشورهای نزدیک استوا بیشتر ضرر میکنند و تولید ناخالصشان کمتر میشود؛ اما در مقابل، کشورهایی که در عرضهای شمالیتر هستند استفاده اقتصادی بیشتری از این مسئله میبرند؛ البته بهطورکلی همه نقاط دنیا درنهایت از این مسئله ضرر میکنند. این موارد فقط بخشی از ابعاد متعدد این پدیده است اما زوایای فراوان دیگری هم میتوان برای این مسئله برشمرد. این مسائل تنها برخی از ابعاد مختلف این مسئله است و این موضوع ابعاد فراوان دیگری هم دارد. بیلان آبی در کل دنیا ثابت است، اما در اثر پدیده تغییر اقلیم، ممکن است در برخی مناطق بارندگی کمتر و در مقابل در برخی مناطق بیشتر شود یا الگو و توزیع بارندگی عوض شود. درنتیجه، اتفاقی که میافتد این است که دوره خشکسالیها طولانیتر شده و سیلابهای با شدت بیشتری اتفاق خواهد افتاد؛ بنابراین خشکسالی و سیلاب دو روی یک سکه هستند. در سال گذشته بزرگترین خشکسالی و بزرگترین سیلابها را در یک بازه زمانی کوتاه در کشور شاهد بودیم.
برخی متخصصان راهحل کاهش خسارات سیل را در ساخت سد میدانند، در سیلابهای اخیر سدها چه تأثیری در کاهش خسارات داشتند؟
سد صرفاً یک سازه است. در حقیقت نقش این سازه نه صد درصد مثبت است، نه صد درصد منفی. سد یکی از اجزای سیستم است و باید ببینیم اثرات مثبت و منفی این سیستم چیست. سدها اهداف مختلف دارند معمولاً هدف اصلی سدها ذخیره و تنظیم آب است و در برخی مناطق هم هدف اولیه ممکن است کنترل سیلاب باشد. در کشور ما سدها بیشتر برای استفاده کشاورزی، شرب و تولید برق احداث میشوند. عملکرد سدها در سیلاب اخیر مثبت بوده و توانسته تا حدودی در اثر تلهاندازی سیل، خسارت را کاهش بدهد؛ اما اینکه نسخه واحدی بدهیم که سدها همیشه برای کاهش سیل مفید هستند، امکانپذیر نیست. سد یک حلقه از یک زنجیره است و بزرگتر کردن نقش یک حلقه از کل زنجیر درست نیست. در سیلابهای اخیر این سؤال مطرح است که اگر سیلابها بعد از دوره طولانی خشکسالی اتفاق نیفتاده بود و مخازن ما خالی نبودند شاهد این میزان از تأثیرگذاری بودیم؟ این سؤالی جدی است و میتوان از آن نتیجه گرفت که سد یک ابزار برای مدیریت سیلاب است بحث مدیریت سیستم آبی از خود سد مهمتر است. وقتی سدها خالی باشند قدرت کنترل سیلاب آنها بالا میرود؛ یعنی اگر سال آینده چنین بارشی داشته باشیم سدها این مقدار تأثیرگذار نخواهند بود. این مسئله اهمیت بهرهبرداری از سد و مدیریت مخزن را نشان میدهد.
اگر بخواهیم نقش سدها را در ارتباط با کاهش خسارتهای سیلاب ارزیابی کنیم، باید نقش آن را در فرآیند مدیریت بحران را بررسی کنیم و پیوند بالادست و پاییندست سد را باید حتماً مدنظر داشته باشیم. سدها همانطور که باعث کاهش ریسک میشوند باعث افزایش ریسک هم میشوند. خسارات ناشی از تخریب سد را نیز باید در نظر گرفت، یکی از نگرانیها تخریب خود سدها است. البته اثرات کاهشی در ریسک سیلاب در پاییندست سد بهمراتب بیشتر از ریسک ناشی از تخریب آنهاست. در سیلابهای اخیر نقش سدها در زمان حادثه، مثبت ارزیابی میشود. بهطورکلی راهحل کاهش خسارات سیل در همافزایی روشهای سازهای و غیرسازهای است. پیشبینی و کنترل ساختوساز در دشتها، مقاومسازی در مقابل سیلاب، اطلاعرسانی و مدیریت مخازن، مقابله، مشارکت مردم، آموزش و برنامههای عملیاتی اضطراری و مدیریت سد باید با هم باشد. نباید فقط ساختوساز را مورد توجه قرار داد و باید سازوکار را هم مدنظر داشته باشیم.
کاهش خسارتهای اتفاقهای نادر مانند سیلابهای شدید از طریق ساخت سازههای بزرگ تا چه اندازه در دنیا مرسوم است؟
در علم آبشناسی مفهومی به نام دوره بازگشت وجود دارد که نمایانگر بزرگترین سیلاب در یک دوره زمانی است. هرچقدر دوره بازگشت بالاتر باشد سیلابها شدت بیشتری دارند بدین معنی که سیلاب با دوره بازگشت ۲۰۰ ساله یعنی بزرگترین سیلابی که در ۲۰۰ سال اتفاق میافتد چقدر است.
سؤال این است که آیا از منظر اقتصادی قابلقبول است سیلابهای با دوره بازگشت بالا را که مثلاً هر دویست سال یکبار ممکن است اتفاق بیافتد از طریق حجم مخزن بزرگ برای کنترل سیلاب کاهش دهیم؟ این بدان مفهوم است که برای کاهش ریسک سیلاب در دویست سال آینده از طریق ساخت سد برنامهریزی کردهایم. حال این سؤال پیش میآید که آیا در همه زمینهها برای دویست سال آینده برنامهریزی داریم که خسارت کمتری داشته باشیم؟ آیا درزمینهٔ بهداشت و آموزش هم نگران ۲۰۰ سال آینده هستیم؟
همانطور که عرض شد ساخت سد یکی از حلقههای زنجیر در مدیریت جامع بحران است. مدیریت جامع بحران شامل مدیریت ریسک و مدیریت بحران است. مدیریت ریسک مربوط به مناسبات قبل از سیلاب است و مدیریت بحران برای حین و بعد از وقوع حادثه.
مدیریت ریسک شامل عدم دستکاری در طبیعت، آبخیزداری و ایجاد مخزن و تهیه نقشههای پهنهبندی سیلاب است. مدیریت بحران شامل بحث اطلاعرسانی و هشدار، بیمه و امداد و نجات است؛ بنابراین نباید فقط یک بخش از این مسئله را ببینیم. هماهنگی دستگاههای مختلف و طراحی برنامه عملیاتی برای هماهنگی دستگاهها بسیار مهم است. تقلیل مدیریت سیل از طریق ساخت سد مانند این است که بخواهیم کاهش خطرات جادهای را با مقاوم کردن اتومبیل انجام دهیم درحالیکه اتومبیل یکی از اجزای این مسئله است. در کاهش خسارت تصادفات جادهای علاوه بر کیفیت اتومبیل، جاده، قوانین رانندگی، آموزش و فرهنگ رانندگی، نقش پلیس و نیروهای امدادی هم بسیار اهمیت دارند نباید تمام نقش را بر روی یک بخش گذاشت.
اگر دید درازمدت داشته باشیم روشهایهای ارزانتر و متفاوتتری برای کنترل سیلاب در دنیا معمول است. نمونه آن سد گلمندره واقع در مرز استان خراسان شمالی و گلستان بهمنظور کنترل سیلاب در جاده جنگل گلستان است که در نظر گرفته شده است در پایین سازه این سد، در نزدیکی پی سد، یک حفره هست و آبی که در اثر سیلاب پشت آن جمع میشود بعد از یکی دو هفته تخلیه میشود بنابراین کار سد این است که شدت سیل را کاهش میدهد. نمونه دیگر آن، در نزدیکی شهر طبس بندی به نام طاق عباسی هست که در زمان صفویه برای کنترل سیلاب ساخته شده، این سازه که حفرهای در پایین آن است سیلاب را بهصورت تنظیم شده خارج میکند.
نکته مهم دیگر این است که خسارتهای جانی سیل، عمدتاً در حوضه آبریز کوچک که قابلیت ساخت سد در آنها وجود ندارد به وقوع میپیوندد. سیلی که بیشترین خسارت را در تهران به بار آورده مربوط به گلابدره در سال ۱۳۶۶ بود که ۳۰۰ نفر کشته شدند. این منطقه قابلیت ساخت سد نداشته پس چطور باید جلوی خسارتهای آن را گرفت؟ با مدیریت جامع بحران میتوان این کار را انجام داد.
پیشبینی هواشناسی در سیلاب چقدر نقش دارد و نقش آن در سیلابهای اخیر چگونه بوده است؟
هواشناسی و پیشبینی شرایط جوی پیشرفت داشته ولی برای اتکای بیشتر بر پیشبینیها، نیاز به ایستگاههای زمینی داریم که البته هزینهبر هستند و نیاز هست که در خصوص تقویت زیرساختها، بهویژه رادارهای هواشناسی اقدامات لازم صورت پذیرد. در سیلهای اخیر، پیشبینی دقیق میزان بارش بر اساس امکانات موجود ممکن نبود. با پیشبینی دقیق میتوان از قبل مخازن سدها را تخلیه کرد و از حجم خالی مخزن برای تلهاندازی سیلاب استفاده کرد.
دریاچه ارومیه که شرایط خوبی نداشت بارانها چه اثری گذاشت؟
دریاچه ارومیه در شرایط معمول باید ۱۴ میلیارد مترمکعب آب داشته باشد. وقتی ستاد احیای دریاچه شروع به کار کرد دریاچه حدود ۱ میلیارد مترمکعب آب داشت. طی برنامه دهساله میخواستیم حجم دریاچه را به سطح قابل قبولی برسانیم. الآن با بارشهای اخیر حجم آب دریاچه به حدود ۵ میلیارد مترمکعب رسیده است و با این وجود هنوز نسبت به تراز اکولوژیک، با کمبود ۹ میلیارد مترمکعبی مواجه هستیم بنابراین باید طرحهای احیا ادامه داشته باشد. نکته مهم در سیلابهای اخیر در حوضه آبریز دریاچه ارومیه این است که به دلیل لایروبی در رودخانههای منتهی به دریاچه، خسارت سیل نداشتیم. البته لایروبی هم نکات مثبت و منفی دارد و باید در نگاه کلان دیده شود. مثلاً در بعضی رودخانهها هزینهبر است و صرفه ندارد ضمن اینکه ممکن است اثرات منفی محیطزیستی داشته باشد. به هر صورت لایروبی در رودخانههای منتهی به دریاچه ارومیه در کاهش خسارت سیل اثرگذار بود و همچنین توانست که منجر به افزایش میزان روانابهای ورودی به دریاچه و افزایش تراز آب آن گردد.
مشکل دریاچه ارومیه بیشتر انسانساز است و رفتار اشتباه ما باعث خشک شدن دریاچه شده است و تا رفتار ما درست نشود باران اخیر هم راهگشا نبوده و مشکل دریاچه ارومیه حل نخواهد شد. رفتار محیطزیستی ما مردم و حاکمیت اشکال دارد و ما باید طوری رفتار کنیم که به پایداری در سطح حوضه آبریز برسیم.
در مورد طرحهای انتقال آب هم یک دیدگاه این است که اگر با انتقال بهشتآباد و تونل سوم مخالفت نمیشد بخشی از سیلاب به دشت اصفهان و گاوخونی منتقل میشد و خسارت کم میشد.
بارشهای رخداده در بازه ۶ تا ۱۳ فروردین در استانهای بالادست خوزستان در رودخانههای دز و کارون (حوضه آبریز کارون بزرگ)، کشکان و سیمره (حوضه آبریز کرخه) بهگونهای بود که بدون وجود سدها در شرایط بیشینه حدود ۲۰ هزار مترمکعب در ثانیه جریان آب وارد خوزستان میشد که از این میزان ۱۰ هزار مترمکعب در ثانیه از کارون بزرگ و باقی آن از کرخه بود با این توضیح هیچکدام از طرح انتقالی اثری بر کاهش سیلاب خوزستان نمیتواند داشته باشد.
درست کردن یک سازه تونل که در ۵۰ سال یکبار استفاده شود توجیه اقتصادی ندارد و میزان آبی که منتقل میشود حدود ۲۰ مترمکعب بر ثانیه بوده که بر کاهش سیلاب هم هیچ تأثیری ندارد. تنها یک راه باقی میماند و آن ساخت سد بزرگ برای ذخیره آب و سپس انتقال است. تجربه نشان داده که ساخت سد، با توسعه و ایجاد حقابه در پایین دست و مناطق هدف طرح انتقال همراه خواهد شد که در شرایط خشکسالی و حتی نرمال این مناطق با مشکل مواجه میشوند و به ضرر مردم و حاکمیت خواهد بود؛ بنابراین در درازمدت مناطق مبدأ و مقصد هر دو آسیب میبینند. انتقال آب آخرین راه تأمین آب، آن هم برای مصارف خاص مانند شرب میباشد. مقدم بر انتقال آب، تهیه طرح آمایش سرزمینی است. منفعت ملی ایجاب میکند بهجای انتقال آب به سمت مناطق نیازمند، نیاز را با آب موجود تنظیم کنیم؛ بنابراین بر طبل انتقال آب کوبیدن یک معادله همه طرف بازنده است. اصفهان به آب مطمئن نیاز دارد نه آب سیلاب. راهحل در همه جای دنیا نگاه آمایشی است که متناسب با ظرفیت منطقه نیاز آبی ایجاد گردد.
علاوه بر انتقال آب از داخل سرزمین انتقال آب از دریا هم در دستور کار هست. قرار است آب با قیمت بسیار بالا به ازای هر مترمکعب بیش از ۲۵ هزار تومان را از دریای عمان به مشهد منتقل کنند. قبل از آن باید پرسید علت کمبود آب در دشت مشهد چیست؟ چه راههایی برای تأمین آب وجود دارد؟ باید مصرف را بهینه کرد نه اینکه بخاطر سوءمصرف آب را منتقل کرد. بخشی از این پولی که برای این انتقال میخواهند هزینه کنند بهتر است برای حفاظت آبهایی که در حوضه وجود دارد هزینه شود. بهترین راهحل، سازگاری با کمآبی و سیلاب است. یونسکو برای انتقال آب ۵ اصل گذاشته که این اصول جهانی هستند. نکته این است که هر حوضه باید بر اساس منابع آب موجود خودش برنامهریزی کند و اگر انتقال آب صورت بگیرد باید منافع آن به حوضه مبدأ هم برسد. منافع هم باید صرف کاهش اثرات منفی محیطزیستی و اجتماعی حوضه مبدأ گردد؛ بنابراین اولین اصل این است که باید در حوضه مقصد مصرف آب، بهینه شود.
با توجه به وضعیت بارش امسال، آیا میتوان گفت که وارد دوره ترسالی شدیم؟ یا اینکه از دوره خشکسالی خارج شدهایم و این دوره به پایان رسیده است؟
با مدلهای هواشناسی نمیتوان دورههای خشک و تر را پیشبینی کرد اصولاً با یک سیل نمیتوان گفت که دوره خشک تمام شده و وارد دورهتر شدهایم. در دوره خشکسالی ممکن است شاهد سیلهای مخرب هم باشیم.
بر اساس آمار رسمی منتشرشده وزارت نیرو در صورت تکمیل همه طرحهای در دست مطالعه و اجرا، حجم مخازن سدهای کشور به رقمی بیش از ۱۰۰ میلیارد مترمکعب خواهد رسید، آیا اصولاً ما در ایران این میزان رواناب سطحی داریم؟ آیا به لحاظ شاخصهای محیطزیستی میباید همه روانابها را مهار نمود؟ سهم نیازهای زیستمحیطی بهویژه تالابها در این بین چه میشود؟
یکی از شاخصهای مهمی که باید در اینجا بررسی نمود، توجیه اقتصادی اینگونه طرحها میباشد. این سؤال قابلطرح است که افزایش حجم مخازن کشور تا میزان یادشده تا چه حد اقتصادی است. در وهله بعدی باید به این سؤال پاسخ داد که آیا بر مبنای وقوع یک پدیده سیلاب که برخی دوره بازگشت آن را ۵۰۰ ساله و برخی دیگر حتی آن را بیش از این مقدار برآورد میکنند، میتوان احداث سدی که طول دوره عمر مفید آن حدود ۵۰ سال است، بهمنظور کاهش خسارت سیل احداث نمود؟ همچنین باید بررسی شود که نیازهای محیطزیستی پاییندست در سدها تا چه میزان محترم شمرده شده است و درصورتیکه پاسخ منفی است باید برآورد گردد که این اتفاقات تا چه میزان در شکلگیری پدیدههایی مانند ریزگردها مؤثر بوده است.
آیا این میزان بارش، تأثیراتی هم بر بهبود وضعیت آبخوانهای کشور بهویژه در مناطق بحرانی داشته است؟
بارشهای سیلابی در مدتزمان کوتاه و با شدت بالا اتفاق میافتد و درنتیجه معمولاً زمان کافی برای نفوذ آب حاصل از بارش به عمق خاک فراهم نمیشود. با این وجود در مناطقی که روشهای آبخیزداری از قبل اجرا شده است، این امکان وجود دارد که این بارشها در تغذیه آبخوانها نیز نقش مؤثری ایفا نمایند. با برنامهریزی مناسب سدها نیز میتوانند نقش مثبتی در این زمینه ایفا نمایند. نکته کلیدی در اینجا اثر وضعی بارشهای اخیر بر کاهش برداشت از منابع آب زیرزمینی است. همانطور که میدانید بخشی بزرگ برداشت از منابع آب زیرزمینی در کشور برای مصارف کشاورزی صورت میپذیرد. این بارشها دو اثر مهم در جهت کاهش برداشت از منابع آب زیرزمینی در بخش کشاورزی خواهد داشت. اول اینکه با افزایش رطوبت خاک در اثر بارشهای اخیر امکان استفاده از آب سبز در کشاورزی افزایش خواهد داشت و دوم اینکه با توجه به بهبود حجم مخازن سدها و آورد رودخانهها، امکان تخصیص آب سطحی به کشاورزی بیشتر شده و نیاز کشاورزان به برداشت از آبخوانها کاهش خواهد یافت. این اثرات بهطور کلی باعث کاهش برداشت منابع آب زیرزمینی در کشور و بهبود وضعیت کمی و کیفی این منابع ارزشمند خواهد شد.