سید محمود حسینی
بارشهای تند و گسترده بهار ۱۳۹۸ و جاری شدن آب و اکثراً سیلاب در رودهای نیمهجان و تالابهای بیرمق کشور و در پی آن، رویدادهای ناگوار و گوارای آن، بازتابهای زیادی در بین مراکز مدیریتی و حتی در سطح افکار عمومی بهدنبال داشت و منشأ تأمل و بازنگری در افکار و آرای پیشین شد. طی دو دهه خشکسالی و کمبارشی، تحلیلهایی ترویج شد که از وجهی ایران را در معرض خشکی و فنا میدید و از وجهی دیگر بین مناطق و اقوام ایرانی بر نگرانی و تنازع بر سر آب دامن میزد. معلوم شد برخی افراد، حتی تصمیمسازان و تصمیمگیران کلان کشوری، از جغرافیا و تاریخ ایران و از نحوه همزیستی مردم در گذر حوادث و نیز سرمایه اجتماعی انباشته آن بیخبرند. اینک در پی این پربارشی و سیلاب اما دیدگاهها لاجرم دگرگون گشت. شایسته است همگان بهویژه مدیران از رویدادهای پس از طغیان رودها در فروردین ۱۳۹۸ درس بیاموزند و نگرشی جامع به ایران این گذرگاه حوادث و نقش برجسته آب و اقلیم در آن پیدا کنند.
ایران در شرایط اقلیمی و سرزمینی خشک و نیمهخشک با آب کمیاب و باران نادر است. پدیدهای که در این فلات وجود دارد اینکه همهجا در سراسر آن، کوههای مرتفع و جلگههای هموار در کنار هم واقع شده است. هرچه از دامنه سلسلهکوههای زاگرس در غرب و البرز در شمال این ایستگاههای جذب جبهههای بارانزا به سمت مرکز و جنوب شرق فاصله میگیرد بهتدریج بارش وآبادی کم و در دشت لوت و کویر مرکزی بس اندک میشود.
رشتهکوههای البرز و زاگرس در شمال و غرب ایران، مناطق مستعدی را برای توقف جبهههای بارانزای غربی و جنوب غربی فراهم کردهاند. به همین دلیل در این مناطق امکان فراهم شدن شرایط بروز بارشهای سیلآسا وجود دارد.
رشته کوههای زاگرس بهدلیل موقعیت جغرافیایی و توپوگرافی، شرایط مناسبی برای جذب اکثر جبهههای بارانزای مدیترانهای دارد. این رشته کوهها منابع عظیمی از آب را فراهم میآورند که پس از مشروب کردن دامنههای زاگرس در غرب کشور بهجز بخش اندکی که توسط زایندهرود به منطقه مرکزی راه مییابد مابقی به سمت جلگه خوزستان و نهایتاً مازاد آن به خلیجفارس جریان مییابند.
دشت مرکزی ایران که در دامنههای زاگرس میانی قرار گرفته بدون دریافت بارش مؤثری، همواره با کمبود شدید آب روبهرو است. این در حالی است که این منطقه، مراکز جمعیتی زیاد و صنایع و مراکز زیربنایی عمدهای را در خود جای داده است که تأمین نیاز روزافزون آنها به آب، این مناطق را با بحران شدید آب مواجه ساخته است.
مردمان ایران از آغاز با درک دشواریهای زندگی در این فلات دست در دست هم در سکونتگاههای مجتمع با سعی مداوم همراه با خلاقیت و نشاط بر مشکلات فائق آمده، با تقسیمکار در حفر کاریزها و ساخت سدها، انهار و شادروانها بر دیو خشکی غلبه کردهاند. از اینرو تمدن بزرگ ایرانی شکلگرفته و سرمایه اجتماعی عظیمی پدیدار و به نسل حاضر میراث رسیده است. از دیرباز این جغرافیای به هم پیوسته و این میراث بهجامانده به ایرانیان آموختهاند که آب را سرمایه ملی تلقی کنند و به آب نگاه فرامنطقهای و فرااستانی داشته باشند. لذا توانستهاند در گذر زمان به یک نظام تقسیم عادلانه و صلحآمیز آب برسند. مناطق مختلف ایران چنان از نظر جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به همدیگر پیوستهاند که تفکیکشدنی نیستند.. همه به همدیگر نیاز دارند. به تجربه دریافتهاند که خسارات ناشی از محروم کردن پاییندست از آب قبل از هر چیز به منطقه بالادست میرسد؛ لذا به تجربه زیسته تعامل و همزیستی بهویژه در نظام بهرهبرداری از آب این عنصر حیاتی دستیافتهاند.
در پنجاه سال اخیر که امر تولید، توزیع و تخصیص آب کشور عمدتاً در اختیار دولت و مشخصاً وزارت نیرو قرار گرفته، نظامات قبلی به هم ریخته و نقش مردم کمرنگ شده و به اختلافات دامن زده شده است. این در حالی است که طبق قانون، وزارت نیرو در امر آب وظایف و اختیارات راهبردی و حاکمیتی داشته اما از این اختیارات خوب استفاده نکرده و تحتفشارها مخصوصاً فشار افراد ذینفوذ یا برخی نمایندگان از نظرات کارشناسی عدول کرده و لذا خواسته و ناخواسته موجب آشفتگی و اختلاف در حوضههای آبریز شده است.
یکی از اصلیترین وظایف ذاتی مدیریت آب در کشور برنامهریزیهای نرمافزاری و سختافزاری از قبیل پیاده کردن طرحهای آمایش سرزمین امکان همپوشانی دورههای خشک و سیلاب در درونحوضهای و برونحوضهای در کشور است. منظور از پیاده کردن طرحهای آمایش سرزمین، اجرای طرحهایی است که مشمول تمام پارامترهای ژئوپلیتیکی از قبیل اقلیم، جمعیت، توپوگرافی، موقعیت، قابلیت اراضی و امنیت است و متناسب با توانمندیهای خاص آن مناطق طرحهایی مطالعه و اجرا شوند.
متأسفانه در کشور ما به دلایل متعدد مطالعات طرحهای آمایش سرزمین صورت نگرفته است که از اصلیترین عوامل آن مدیریتهای جزیرهای و محلی بهجای مدیریت ملی و یکپارچه است. در بخش آب به دلیل اینکه تقریباً هر فردی و یا مدیری و یا نمایندهای خود را صاحبنظر در این بخش میداند موضوع پیچیدهتر شده و مدیریت ملی را به مدیریت محلی تبدیل کرده است. مقوله آب و مدیریت آن به سکویی برای موفقیت فردی مدیریت در کشور تبدیل شده است و عملاً وزارت نیرو نیز بهدلیل پرهیز از واکنشهای احتمالی سیاسی کسانی که اهرمهای لازم برای فشار را در اختیار دارند از وظیفه ذاتی خود فاصله گرفته و همواره دولتها در گذران روزمرگی قرار گرفتهاند. هنگامیکه مدیریت آب جزیرهای شد و مسابقه در اتلاف منابع بین استانها شکل گرفت آنگاه رویدادهای بهار ۹۸ دور از انتظار نیست.
هرچند در کشور پایگاه کاملاً مستقل جمعآوری دادههای رخداده وجود ندارد و متأسفانه اطلاعات واقعی رخدادها علیرغم غیرمحرمانه بودن، در دسترس عموم قرار نمیگیرد. متأسفانه حجم خسارتهای واردشده به مناطق مختلف نیز با سیاستهای منطقهای و محلی و به دور از نگاه ملی برآورد خواهد شد. با این حال برخی از رویدادهای تلخ بهار ۹۸ عبارتاند از:
- جان باختن تعداد معتنابهی از هموطنان عزیزمان.
- تخریب تعداد زیادی از منازل مسکونی هموطنان عزیزمان در این رویداد تلخ بهطوری که حدود ۱۵۰ هزار نفر اسکان موقت داده شدند.
- بخش اعظمی از اراضی کشاورزی و تعداد زیادی از شهرها و روستاهای استانهای سیلزده آسیب دیدند.
- با کنار هم قرار دادن اطلاعات مربوط به حجم آب رهاشده توسط سدهای خوزستان، پیشبینی میگردد حجم آب رهاشده طی مدت دو ماه قریب ۲۰ میلیارد مترمکعب باشد. بزرگی این عدد در قیاس با حجم فعلی زایندهرود که برابر با ۵۵۰ میلیون مترمکعب است ملموستر خواهد بود.
- تنها در سه روز حجم ورودی به سدهای خوزستان معادل ۳ میلیارد مترمکعب بوده است.
- استاندار محترم خوزستان تأکید بر اجرای سد بزرگ بختیاری را بر روی رودخانه دز تنها به دلیل عدم بهرهبرداری از این پروژه عظیم برای دیگر مناطق کشور دارد.
- نماینده محترم شادگان در این شرایط نیز نگران انتقال آب به دیگر مناطق کشور که محتاج آب هستند بود.
و اما در حوضه آبریز زایندهرود شرایطی دیگر حاکم است حوضهای که همجوار با حوضه آبریز دز و کارون است و به همین دلیل قرابت دیرینهای بین ساکنان این دو حوضه حاکم بوده است. وجود همسایگی این دو حوضه آبریز با یکدیگر، اتحاد و همدلی را بین استانهای اصفهان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و حتی یزد ایجاد کرده بود.
متأسفانه طی سالیان اخیر و بروز مدیریتهای محلی و جزیرهای نگرانیهایی از وجود اختلاف در برداشت از آب این دو حوضه آبریز ایجاد شده است. در شرایطی که تمام سدهای خوزستان با حجمی معادل ۲۳ میلیارد مترمکعب پر است و حدود ۲۰ میلیارد مترمکعب آب طی دو ماه به خلیجفارس ریخته شد و کماکان این هدر رفت آب ادامه دارد سد زایندهرود با جمعیت تحت پوشش حدود ۶ میلیون نفر تنها حدود ۵۵۰ میلیون مترمکعب (۳۸ درصد) از آن دارای آب است که از این مقدار حدود ۵۰ میلیون مترمکعب آن نیز رسوب است. نگرانی از عدم تأمین آب شرب قطع جریان زایندهرود را در هفتههای آینده که پس از ۲۰ ماه جاریشده بود را محتمل کرده است. در همین شرایط تالاب مهم گاوخونی تنها حجمی معادل ۱۰ درصد از آن تأمین آبشده است.
طرح انتقال آب به فلات مرکزی ایران (بهشتآباد) تقریباً از گردونه خارج شده است و با جوسازیهای مکرر امکان تأمین آب شرب سه استان اصفهان، یزد و کرمان را در هالهای از ابهام برده است. درصورتیکه این طرح اجراشده بود میتوانست بازگشت سرمایهای بسیار بالا را تنها از طریق کاهش خسارت سیلاب در خوزستان فراهم نماید.
هرچند کانون سیل در حوضههای آبریز کرخه و دز بود ولی اراضی مسطح جلگه خوزستان بیانگر این موضوع بود که با افزایش تراز آب امکان متصل شدن این رودخانهها در این مناطق وجود دارد. با نگاهی به آمار و ارقام خروجی سدهای کرخه، دز و گتوند در مواقعی جمع دبی خروجی این سدها به طرف جلگه خوزستان حدود ۷۵۰۰ مترمکعب بر ثانیه بود که سهم دبی خروجی سد گتوند حدود ۱۵۰۰ تا ۱۶۰۰ مترمکعب بر ثانیه اعلامشده است.
سامانه سد و تونل بهشتآباد به دلیل موقعیت منحصر به فرد خود به دلیل امکان ذخیره سیلاب تا حجم حدود ۱۵۰۰ میلیون مترمکعب و انتقال ثقلی آن به دشت مرکزی ایران میتوانست نقش ویژهای در کنترل و پیشگیری بخشی از سیلاب در کارون بزرگ باشد. این نقش ویژه را دیگر سدهای احداثی روی رودخانه کارون به دلیل کاربری ذاتی خود که عمدتاً برقآبی هستند ایفا نمیکنند. سد بهشتآباد با هدف جمعآوری سیلابهای کارون طی ماههای بهمن تا خرداد به مطالعه رفت در این طرح امکان ذخیره سیلابهای حوضههای کوهرنگ و بهشتآباد در حوضههای بالایی رودخانه کارون فراهم شده بود و در صورت وجود این سامانه امکان کاهش دبی اوج سیلاب و کاهش حجم آب خارجشده در حوضه کارون فراهم میشد.
در صورت وجود طرح آمایش سرزمین در کشور، مدیریت منابع آب کشور شرایطی را فراهم میآورد تا بجای سوق سرمایههای کشور بهسوی طرحهای نجومی انتقال آب از خلیجفارس و دریای عمان به مناطق مرکزی کشور، امکان تأمین آب این مناطق را از سیلابهای رخداده در حوضههای مجاور فراهم نماید تا علاوه بر جلوگیری از سیلابهای مخرب با هزینههای مادی و معنوی بسیار زیاد، کشور مجبور نشود برای تأمین آب خود به سمت طرحهایی برود که تاکنون کشورهای دیگر کمتر بهسوی آن رفتهاند. با مدیریت فعلی آب، آب شیرین که دارای ارتفاع مناسب برای انتقال ثقلی به هر نقطهای است رها میشود تا به سمت پاییندست حرکت کرده و در مسیر خود هرگونه خسارتی وارد کرده و سپس به آب دریای آزاد پیوسته و شور شود آنگاه با هزینههای سرسامآور و فنّاوریهای پیشرفته اقدام به شیرین کردن این آبها کرده و با پمپاژهای بسیار سنگین این آبها را به محل اولیه آنها برگردانده.
آنچه ما و بهویژه حاکمیت باید از سیلابها و طغیان رودخانهها در مناطق شمالی و غرب و جنوب غرب کشور و رویدادهای تلخ آن بیاموزیم، این است که اولاً کشور را یکپارچه و به هم پیوسته بدانیم. ثانیاً نگاه آمایشی و تقسیمکار ملی جایگزین مدیریت جزیرهای نامتقارن شود و در مناطق مرکزی و کم بارش بارگذاریهای آب بر و جمعیت افزا صورت نگیرد. ثالثاً همچون گذشته آب یک منبع فرا منطقهای و فرا استانی تلقی گردد و وزارت نیرو بدون ملاحظه این رویکرد را دنبال کند. رابعاً وزارت نیرو در جایگاه مدیریت منابع آب، با فرض اینکه اقلیم کشور با سیل و خشکسالی توأمان روبروست نسبت به حفاظت از رودخانهها، سدها، انهار، تالابها و…با رویکرد پیشگیرانه عمل کند.