بدون دیدگاه

‌ضرورت اصلاحات ساختاری برای جلوگیری از مهاجرت نخبگان

 

گفت‌وگو با سعید مدنی

هما احمدی: مهاجرت نخبگان ایرانی و در سطحی کلان‌تر، نخبگان کشورهای درحال‌ توسعه، مسئله‌ای است که هم‌زاد شکل و شمایل جدید دنیاست. در یک‌سو امکانات گسترده و دیگرسو، مشکلات مختلف ساختارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، جهت حرکت نخبگان جهان سوم را تعیین می‌کند. سعید مدنی، پژوهشگر شناخته‌شده مسائل اجتماعی در این گفت‌وگو به دسته‌بندی دقیق‌تر عوامل و نتایج مهاجرت پرداخته است.

دسته‌بندی شما از موج‌های مهاجرت که از ایران به کشورهای دیگر وجود داشته چیست؟

به‌طورکلی مطالعات انجام‌شده قائل به وجود سه یا چهار موج مهاجرت نخبگان ایرانی بوده‌اند: موج اول در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ رخ داد؛ موج دوم که از آن می‌توان به‌عنوان موج سیاسی نام برد از آغاز انقلاب تا انقلاب فرهنگی جریان داشت؛ و موج سوم نیز در جریان و پس از جنگ تحمیلی به راه افتاد. به نظر برخی صاحب‌نظران موج چهارم با روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد تا امروز ادامه دارد و در سال‌های اخیر نیز تشدید شده است.

بر اساس گزارش سازمان ملل در سال ۱۹۹۳، حدود ۲۴۰ هزار ایرانی دارای تحصیلات عالی در امریکا زندگی می‌کردند. در سال ۱۹۹۹، اداره مهاجرت کانادا اعلام کرد حدود ۱۸۲ هزار متخصص و مدیر میانی از ایران در سفارت کانادا برای مهاجرت ثبت‌نام کردند. در سال ۲۰۰۰، در رده‌بندی مهاجرت نخبگان، ایران بیشترین رتبه را در آسیا داشت. طبق سرشماری سال ۲۰۰۲، ایرانیان مقیم امریکا، تحصیلکرده‌ترین اقلیت ساکن در این کشور بودند که ۶۹ درصدشان مدرک کارشناسی یا بالاتر داشتند. در همین سال، حدود ۹۲ درصد از دارندگان مدال‌های المپیاد، در خارج از کشور مشغول به ادامه تحصیل و پژوهش بودند. در سال ۲۰۰۳، حدود ۳ هزار دانشجوی ایرانی در دانشگاه‌های امارات تحصیل می‌کردند و حدود ۳۵ هزار نفر در ژاپن، ۴ هزار نفر در کره جنوبی و ۶۷ هزار نفر در استرالیا مشغول به کار بودند. بر اساس گزارش سالیانه وزارت مهاجرت کانادا در سال ۲۰۰۳، ایران از لحاظ ارسال مهاجر به این کشور که عمدتاً از نوع مهاجران ماهر هستند هفتمین کشور جهان بود. در همان سال، وزارت کار کانادا اعلام کرد این کشور از منبع مهاجرت ایرانیان حدود ۴۰ میلیون دلار منتفع شده است. در سال ۲۰۰۶، صندوق بین‌المللی پول اعلام کرد که ایران بیشترین آمار مهاجرت نخبگان را در بین ۹۱ کشور توسعه‌یافته و درحال توسعه و با حدود ۱۵۰ هزار تا ۱۸۰ هزار نفر تحصیلکرده در سال دارد. در همان سال، حدود ۱۵۰ هزار پزشک و مهندس ایرانی در امریکا بودند و در سال تحصیلی ۲۰۱۳-۲۰۱۲، تعداد دانشجویان ایرانی در امریکا با ۲۵ درصد افزایش به بیش از ۸۷۰۰ نفر رسید. گزارش صندوق بین‌المللی پول نشان می‌دهد که ایران با ۱۰۵ هزار نفر مرد و زن تحصیلکرده در میان نخبگان دانشگاهی مهاجر در امریکا، رتبه سوم را پس از چین و هند دارد. این کشورها به ترتیب با ۲۶۵ هزار و ۲۲۸ هزار نفر در رتبه‌های اول و دوم قرار دارند. طی چند سال اخیر، حدود ۴ نفر از هر ۵ برنده مدال المپیادهای بین‌المللی علمی، مهاجرت به امریکا، کانادا و اروپای غربی را انتخاب کرده‌اند. بنا بر اعلام وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، این مسئله حدود ۳۸ میلیارد دلار ضرر سالانه برای دولت به همراه داشته است.

بنا بر آمار مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۹، ۶۰ هزار نفر از ایرانیانی که در این سال یعنی پس از حوادث انتخابات ۱۳۸۸ مهاجرت کرده‌اند در زمره مهاجران نخبه دسته‌بندی می‌شوند. این افراد اغلب دارنده مقام‌هایی در المپیادهای علمی یا جزو نفرات برتر کنکور یا دانشگاه‌ها هستند. درصد زیادی از دانش‌آموختگان علمی هنوز مایل‌اند به کشورهای پیشرفته مهاجرت کنند. در سال ۱۳۸۸ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اعلام کرد از ابتدای انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، از میان ۱۲ هزار دانشجویی که با هزینه دولت به کشورهای مختلف رفته‌اند، ۴۰۰ نفر بازنگشته‌اند. طبق آمارهای رسمی نسبت خروج دانش‌آموختگان از ایران به تعداد کل این افراد ۱۵ درصد است. سایر اطلاعات و آمار هم نشان می‌دهد مهاجرت نخبگان و افراد تحصیلکرده تداوم دارد و از این طریق حجم قابل‌توجهی از منابع توسعه از کشور خارج می‌شود. به‌گفته دبیر شورای عالی ایرانیان خارج از کشور در آذرماه ۱۳۹۳ تعداد مهاجران ایرانی مقیم خارج از کشور بین ۵ تا ۶ میلیون نفر یعنی حدود ۷ درصد کل جمعیت کشور است.

 دلیل اصلی این همه خروج نخبگان از ایران چیست؟ چه شرایطی فراهم نیست که آن‌ها از ایران می‌روند؟

عوامل متعددی در وقوع مهاجرت نخبگان نقش دارند و نمی‌توان آن را تک‌عاملی دانست، اگرچه در مقاطعی مثل وقوع زمان جنگ یا بحران‌های شدید اقتصادی و سیاسی یا وقوع بلایای طبیعی نقش عوامل بیرونی و زمینه‌ای بسیار جدی و پراهمیت می‌شود، اما درمجموع عوامل مهاجرت را به دو دسته عوامل دافعه و جاذبه می‌توان تقسیم کرد. عوامل دفعی موجب خروج نیروی کار متخصص از کشورهای در حال توسعه می‌شود و عوامل جذبی موجب جذب نیروی کار ماهر متخصص به‌سوی کشورهای توسعه‌یافته می‌شود. محیط مناسب علمی و فکری، امکان رشد و ارتقای علمی، انگیزه‌های مادی و رفاهی و مانند آن در کشورهای مقصد عوامل جذب هستند. در مقابل محدودیت امکانات علمی و آموزشی، محیط نامناسب علمی و تحقیقاتی و نبود شرایط لازم برای ارتقای اجتماعی و شغلی از اجزای اصلی مهاجرت از کشورهای مبدأ است؛ بنابراین، یکی از عوامل مهم در وقوع پدیده مهاجرت نخبگان، ضعف و ناکارآمدی نظام ملی نوآوری در کشورهای مهاجرفرست است. در برخی دیگر از پژوهش‌ها به چهار عامل در تشدید مهاجرت و فرار مغزها اشاره شده است که عبارت‌اند از: عامل اقتصادی یعنی وضعیت بازار کار و درآمد؛ عامل سیاسی یعنی بی‌ثباتی یا فشارها و ناامنی سیاسی، استبداد، سرکوب، بی‌قانونی، بحران و جنگ؛ عامل فرهنگی و اجتماعی مثل فساد، قشری‌گری، تبعیض جنسیتی، مذهبی و قومی و محدودیت‌های دیگر؛ و عامل علمی و دانشگاهی ازجمله کمبود امکانات پژوهشی و آموزشی. البته با شتاب گرفتن روندهای جهانی‌شدن از دهه ۱۹۸۰ و به‌ویژه جهانی‌شدن بیش از پیش بازار کار و تخصص، نقش جدید علم و مهارت علمی و فنی در اقتصاد یا توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات، به مهاجرت نیروی متخصص ابعاد جدیدی داده است. امروزه، با توجه به اهمیتی که نیروی انسانی کارا به‌ویژه نخبگان علمی و فنی را تشدید کرده است و درواقع نوعی جنگ واقعی بر سر مغزها و نیروی انسانی کارآمد در سطح جهانی وجود دارد که هیچ کشوری از آن مصون نیست.

از زاویه‌ای دیگر چهار دسته عوامل در تبیین زمینه‌ها و انگیزه‌های مهاجرت نقش اساسی ایفا می‌کنند: عوامل مثبت و منفی مرتبط با کشور مبدأ مهاجرت؛ و عوامل مثبت و منفی مربوط به کشور مقصد مهاجرت. البته عوامل مداخله‌گر و بازدارنده دیگر بین مبدأ و مقصد ازجمله بعد مسافت، موانع طبیعی، موانع قانونی و حقوقی و عوامل شخصی (مجموعه‌ای از ویژگی‌های فردی و شخصیتی مهاجران ازجمله ریسک‌پذیری، سن و جنس و تحصیلات، شرایط خانوادگی و روابط فردی) نیز سهم انکارناپذیری در میزان مهاجرت دارند. به‌روشنی می‌توان دریافت که در شرایط کنونی ایران سهم عوامل دافعه داخلی بر سهم عوامل جاذبه غلبه دارد و برآیند این عوامل مشوق مهاجرت است. به همین نسبت نیز جذابیت‌های کشورهای مقصد برای مهاجران ایرانی بسیار بیشتر از دافعه‌های آن‌هاست. بی‌تردید احساس ناامنی حاصل از رکود اقتصادی بلندمدت، بی‌ثباتی اقتصادی، بحران بیکاری، افزایش خشونت‌های اجتماعی و احساس ناامنی و عدم دسترسی به فرصت‌های برابر و موانع متعدد در برابر مطالبه طبقه متوسط برای مشارکت در اداره امور و اقتدارگرایی زمینه‌های بسیار مساعدی برای مهاجرت قشر تحصیلکرده پدید آورده است.

آیا می‌توان گفت برنامه‌های کلان مدیریتی در ایران نقشی در این روند داشته است؟ سبک توسعه دانشگاهی ما چطور؟

بدیهی است وقتی از عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و علمی دانشگاهی به‌عنوان علل و عوامل مهاجرت نخبگان و فرار مغزها بحث می‌کنیم نقش برنامه‌های کلان مدیریتی و سبک توسعه دانشگاهی را نیز موردنظر داریم. اگرچه اجازه دهید تأکید کنم مجموعه عوامل مورد اشاره را باید در پیوند و ارتباطی وثیق و انفکاک‌ناپذیر، ساختاری و نظام‌دار موردنظر قرار دهیم. در عین حال باید اشاره کنم نظام اغلب تلاش کرده موضع بی‌تفاوتی نسبت به مهاجرت نخبگان بگیرد. گویی به آن‌ها می‌گوید: «بروید به جهنم، شما شایستگی زندگی در سرزمین تحت مدیریت من را ندارید، من بدون شما ایران را اداره خواهم کرد.» به همین دلیل هم در اسناد برنامه ازجمله برنامه‌های توسعه یا سیاست‌های رسمی کمتر اشاره‌ای به مهاجرت تحصیلکردگان و ضرورت اقدام برای کاهش و کنترل آن شده است، چه رسد به اینکه برنامه‌ای در این زمینه تدوین و به اجرا درآمده باشد. مدیریت آموزش عالی و دانشگاه‌ها هم اغلب نسبت به فرار مغزها بی‌تفاوت بوده و گاه حتی از آن استقبال کرده‌اند. درواقع وقتی شأن و منزلت اساتیدی رعایت نمی‌شود که با همه دشواری‌ها و گرفتاری‌ها در ایران مانده‌اند تا در خدمت مردم ایران باشند و در بازنشسته کردن آن‌ها حتی تعجیل می‌شود تا بلکه صندلی برای ورود افراد مورد حمایت نظام خالی شود که از کمترین صلاحیت‌های علمی برخوردار نیستند، انتظار آنکه تلاشی برای متقاعدکردن اساتید برای ماندن در ایران شود، کاملاً غیرواقع‌بینانه است.

تبعات اجتماعی این مهاجرت‌ها برای داخل کشور و برای خود مهاجران چیست؟ آیا تبعات مثبتی هم داشته است؟

اولین پیامدهای منفی مهاجرت مغزها در بازار نیروی کار ظاهر می‌شود. با خروج متخصصان تحصیلکرده رفته‌رفته از سهم نیروی کار باکیفیت در بازار کار کاسته می‌شود و سهم نیروی کار غیرماهر در نیروی کار شاغل افزایش می‌یابد. ارزش اقتصادی مغزهای از دست رفته برای کشور بسیار جدی و قابل‌توجه است. علاوه بر این فرار مغزها بر فرآیند تولید علم، ارزش‌آفرینی و بهبود تولید و فعالیت‌های اقتصاد تأثیر جدی دارد. مهاجرت نیروی انسانی بااستعداد آینده و فرآیند پیشرفت کشور را در مخاطره قرار می‌دهد. برخی صاحب‌نظران مدعی شده‌اند در فرآیند مهاجرت نخبگان و متخصصان نه‌تنها ثروت ملی از دست می‌رود، بلکه پس از گذشت قرن‌ها از نظر ژنتیکی نیز به غنی شدن کشورهای نخبه‌پذیر و فقر ژنتیکی جوامع مهاجرفرست منجر می‌شوند. نبوغ و نخبگی بر اثر دو عامل مهم؛ یعنی وراثت که همان ویژگی‌های ژنتیکی افراد است و محیط به دست می‌آید که شرایط و زمینه لازم برای رشد علمی و عقلی است؛ لذا خروج هر نخبه از کشور به‌معنای آن است که یک ژنوم هوشمند از کشور خارج می‌شود و با زندگی در کشور دیگر و ازدواج و تولید نسل در آنجا به تکثیر ژن‌های هوشمند آن کشور کمک می‌کند.

به هر حال مهاجرت مغزها فرآیندی است که بر پایه رابطه‌ای نامتعادل بین کشورهای صنعتی پیشرفته و کشورهای کمترتوسعه‌یافته جهان سوم شکل می‌گیرد که طی آن نیروی انسانی پرورده و نخبه از کشورهای کمترتوسعه‌یافته به کشورهای صنعتی ثروتمند توسعه‌یافته‌تر منتقل می‌شود و نتیجه نهایی این فرآیند به سود خالص کشورهای صنعتی و زیان خالص کشورهای جهان سوم ختم می‌شود. سرمایه انسانی به‌طور مستقیم انباشت سرمایه انسانی کشور مبدأ را تحت تأثیر قرار می‌دهد و کاهش در انباشت سرمایه انسانی نیروی کار در اقتصاد کشور مبدأ از بهره‌وری افراد باقی‌مانده خواهد کاست و درنهایت، موجب کاهش رفاه می‌شود؛ بنابراین مهاجرت مغزها در وهله اول موجب از بین رفتن ثروت ملی می‌شود و کشورهای پیشرفته با جذب افراد متخصص موجب انتقال سرمایه انسانی از کشورهای مبدأ می‌شوند. با مهاجرت هر فرد تحصیلکرده، هزینه تعلیم و تربیت او از زمان تحصیلات ابتدایی تا پایان دوره دبیرستان و دانشگاه از دست می‌رود و این سرمایه به‌سوی کشور میزبان سرازیر می‌شود؛ بنابراین هرچه سطح تحصیلات مهاجران از کشور بیشتر باشد، صدمات مالی بیشتری به کشور مبدأ یا فرستنده وارد می‌شود.

علاوه بر این مهاجرت مغزها در حقیقت، انتقال معکوس فنّاوری از کشورهای توسعه‌نیافته یا درحال‌توسعه به کشورهای پیشرفته است. افراد تحصیلکرده نقش مهمی در پیشرفت اقتصادی و اجتماعی کشورهای درحال‌توسعه دارند، بنابراین مهاجرت آن‌ها آثار زیان‌باری بر پیشرفت جوامع درحال‌توسعه خواهد داشت. طبق برآورد سازمان ملل افراد متخصصی که فقط طی سال‌های ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۲ از کشورهای توسعه‌نیافته به سه کشور امریکا، کانادا و انگلستان رفته‌اند بیش از ۵۱ میلیارد دلار برای کشورهای صنعتی ارزش داشته است. تأثیر ‌انکارناپذیر سرمایه انسانی بر رشد و توسعه کشورها موجب می‌شود تا با مهاجرت نیروی انسانی به دیگر کشورها رشد اقتصادی کاهش یابد، از این‌رو خروج یک‌باره سرمایه انسانی موجب کاهش تشکیل سرمایه انسانی و به‌دنبال آن کاهش رشد اقتصادی در بلندمدت می‌شود. از دیگر تبعات مهاجرت و فرار مغزها تداوم چرخه توسعه‌نیافتگی است، زیرا وقتی متخصصان غیبت دارند، ناکارآمدها میدان‌دار می‌شوند و چرخه توسعه‌نیافتگی ادامه می‌یابد. مطالعه درباره اثر مهاجرت مغزها بر رشد اقتصادی ایران نشان می‌دهد که تأثیر متقابل متغیر مهاجرت مغزها با شروع انقلاب اسلامی بر رشد اقتصادی منفی و بسیار معنادار بوده است؛ به‌عبارت دیگر، مهاجرت مغزها نقشی بسیار مهم و در عین حال، بازدارنده در تولید و رشد اقتصادی ایران داشته است.

در تحقیقی دیگر با عنوان «نقش مهاجرت مغزها بر بهره‌وری کل عوامل اقتصاد ایران» با بررسی اثرات مهاجرت مغزها از کشور ایران به کشورهای گروه G7 بر بهره‌وری کل نتیجه گرفته‌ شد در فاصله زمانی ۱۳۴۵ تا ۱۳۸۵ تعداد افراد تحصیلکرده دانشگاهی و ماهر بالای ۲۵ سال که به‌صورت دائم از کشور مهاجرت کرده‌اند موجب نقص در تشکیل سرمایه انسانی شده و با رشد بهره‌وری کل رابطه معکوس داشته است؛ به‌عبارت‌ دیگر، مهاجرت مغزها نقشی بسیار مهم و در عین حال، بازدارنده در رشد بهره‌وری کل عوامل تولید داشته است.

 به نظر شما آیا می‌توان برای مهار مهاجرت، برنامه ریخت؟ چه سیاست‌هایی در دولت اجرا شود که به این روند کمک کند؟ رسالت روشنفکران و نهادهای مردمی در این رابطه چیست؟

پدیده مهاجرت نیروی تحصیلکرده و متخصص در سرتاسر جهان جریان دارد و فقط مختص کشورهای درحال‌توسعه نیست؛ آنچه مهم است، نحوه برخورد با این پدیده است. به‌دلیل سیاست‌های غلط و سرشار از دافعه، ایران نه توان حفظ نخبگان را دارد، نه امکان و توان جذب نخبگان و متخصصان دیگر کشورها را و به این دلیل مسئله مهاجرت نخبگان صدمات جبران‌ناپذیری را به کشور وارد کرده است. مطالعات نشان می‌دهد در صورت افزایش ۲۰ درصدی مهاجرت نیروی کار ماهر، تولید ناخالص داخلی و سرمایه‌گذاری‌ها در سطح کلان و همچنین تولیدات در هر سه بخش کشاورزی، صنعت و خدمات کاهش می‌یابد. اگرچه با توجه به رکود طولانی اقتصاد کشور، گسترش بی‌رویه جذب دانشجو در کشور در دهه اخیر به افزایش تعداد دانش‌آموختگان در رشته‌های مختلف بیش از نیاز شغلی منجر شده است، اما با توجه به بهتر بودن سطح استانداردهای کشورهای پیشرفته، عمدتاً نیروهای متخصص با استعدادهای بالاتر و تخصص‌های بیشتر به این کشورها مهاجرت می‌کنند و در نتیجه، دانش‌آموختگان با کیفیت پایین‌تر اگر شانسی یا رابطه‌ای داشته باشند، جذب فرصت‌های شغلی داخلی می‌شوند که همین امر کمبود نیروی کار با تخصص و کیفیت بالا را به‌دنبال دارد. برای خروج از بحران مهاجرت باید با نگاه به درون، تحولی ساختاری در ابعاد اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشور صورت گیرد، از دافعه‌ها کاست و بر جاذبه‌ها افزود. در غیر این صورت در برابر جاذبه آن‌سوی مرزها نمی‌توان کاری انجام داد و حق هر انسانی است که در جست‌وجوی فرصت‌های بهتر باشد. مغزها به‌ویژه جوانان هنگامی مهاجرت می‌کنند که گزینه‌ای جز رفتن ندارند. جذب و نگهداری نیروی انسانی مستلزم نظامی دموکراتیک و عادلانه به دور از هر گونه اقتدارگرایی است؛ بنابراین در جست‌وجوی راه‌حل باز هم به ‌ضرورت اصلاحات ساختاری می‌رسیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط