بدون دیدگاه

«فرافکنی» و «توجیه»؛ دو بیماری اجتماعی بزرگ جامعه ما

 

احمد کتابی

«فرافکنی» و «توجیه» (دلیل‌تراشی) ازجمله ابتلائات و گرفتاری‌های بزرگ اجتماعی ماست که در سطحی بسیار گسترده بین طبقات و قشرهای گوناگون جامعه، از پایین‌ترین مراتب گرفته تا بالاترین مدارج، رواج دارد. برای درک گستره شیوع این دو عارضه اجتماعی در جامعه کنونی ایران کافی است فقط یک روز تعداد دفعاتی که شخصاً مرتکب فرافکنی یا توجیه شده‌ایم و نیز مواردی را که در گفتارها و رفتارهای دیگران، از مردم عادی کوچه و بازار گرفته تا دولتمردان و اصحاب رسانه به‌ویژه در عملکرد رسانه ملی، شنونده و بیننده آن‌ها بوده‌ایم، احصا کنیم. (کتابی، ۱۳۹۱، ص ۱)

وسعت و شدت شیوع این دو عارضه تا حدود زیادی معرف و نشانه ابتلا به روحیات اجتماعی نامطلوبی از قبیل «مسئولیت‌ناپذیری»، «خودمنزه‌بینی»، «واقع‌گریزی»، «فریبکاری»، «بی‌صداقتی» و امثال آن است که غالباً و عمدتاً جنبه ناخودآگاه دارند. بدیهی است این روحیات و عوارض بیمارگونه، یک‌باره و یک‌شبه پدید نیامده‌اند و ریشه‌هایی دیرینه و عمیق در تاریخ تحولات اجتماعی جامعه ما دارند، هرچند سرعت فوق‌العاده شیوع آن‌ها در سال‌های اخیر بنفسه موضوعی تأمل‎برانگیز و نگران‌کننده است.

در تأیید پیشینه تاریخی این دو مقوله و گستردگی و ژرفایی تأثیر نفوذ آن‌ها در فرهنگ ایرانی کافی است به آثار منظوم و منثور اندیشمندان و سخنوران ایران‌زمین اعم از متقدمان و متأخران در زمینه دو عارضه مذکور نظری بیفکنیم و در ضمن انعکاس مقولات مذکور را در فرهنگ عامه[۱] ایران ازجمله امثال، حکم، کنایه‌ها، استعاره‌ها، متل‌ها و داستان‌های عامیانه باز نماییم. کاری که در این مقاله و مقالات آینده، به‎‌اختصار به آن خواهیم پرداخت.

نخستین بخش این گفتار به فرافکنی اختصاص یافته است.

۱ ـ فرافکنی

خود کردن و عیب دوستان دیدن/ رسمی است که سعدیا تو آوردی

«فرافکنی» یا برون‌فکنی»،[۲] در اصل ازجمله اصطلاحات و مفاهیم نوین روان‌شناختی است که نخستین بار در آثار زیگموند فروید، روان‌شناس و روان‌پزشک نامدار اتریشی، ضمن بحث «سازوکار (مکانیسم‌های) دفاعی»[۳] مطرح شد.

۱ ـ ۱ ـ تعریف و توضیح اجمالی مفهوم فرافکنی

در متون روان‌شناسی و روان‌پزشکی، تعریف‌های متعددی از فرافکنی ارائه شده است که در اینجا به ذکر دو نمونه از آن‌ها اکتفا می‌شود:

«فرافکنی آن است که افکار و احساسات و انگیزه‌های خود را از خود برون افکنیم و به دیگران نسبت دهیم. این واکنش جبرانی و دفاعی است و به‌منظور جلوگیری از اضطراب صورت می‌گیرد و درواقع نوعی قیاس به نفس است» (مان، اصول روان‌شناسی (۱)، ۱۳۴۲، ص ۱۳۸)

مان، در مقام توضیح بیشتر مفهوم فرافکنی می‌افزاید: «برای جبران شکست و پوشانیدن عیوب خود، گاه از این راه می‌رویم که گناه را به گردن دیگران بیندازیم و به این طریق حرمت ذات خود را در نظر خود حفظ کنیم… [مثلاً] اگر نتوانیم به مقامی که می‌خواسته‌ایم برسیم، قدر مقام یا قدر کسی را که آن مقام را اشغال کرده است، پایین می‌آوریم. گاه نیز دیگران را مسئول شکست خود می‌شماریم که درواقع هیچ مسئولیتی نداشته‌اند.» (همان)

تعریف دیگر:

«برون‌فکنی مکانیسم دفاعی ناخودآگاهی است که از طریق آن، فرد اندیشه‌ها، افکار، احساسات و تکانه‌های معمولاً ناخودآگاهی را که برای او ناخوشایند یا غیرقابل‌قبول است به شخص دیگری نسبت می‌دهد. مکانیسم فرافکنی از فرد در مقابل اضطراب ناشی از یک منازعه یا تعارض درونی محافظت می‌نماید. شخص از راه به خارج انداختن آنچه غیرقابل ‌قبول است موفق می‌شود با آن، مانند موقعیتی که مربوط به او نبوده و جدا از اوست کنار بیاید.» (بهرامی و معنوی، فرهنگ… چهار زبانه روان‌پزشکی (۲)، ۱۳۷۰، ص ۲۸۹).

تعریف‌های یادشده اصولاً جنبه تخصصی و فنی دارد. از این‌رو جای آن دارد که تعریفی ساده‌تر از فرافکنی ارائه شود که برای ناآشنایان به اصطلاحات و تعبیرات روان‌شناسی و روان‌پزشکی هم قابل درک باشد:

فرافکنی نسبت دادن ناخودآگاهانه کاستی‌ها، قصورها، تقصیرها، انگیزه‌ها و خواسته‌های نامشروع یا نامطلوب خود است به دیگران یا عوامل خارجی، به‌منظور اجتناب از احساس حقارت، ناکامی، ناخشنودی یا گناهکاری.

در اینجا یادآوری مؤکد دو نکته را ضروری می‌داند:

یک: یکی از شرایط و لوازم اصلی فرافکنی «ناخودآگاهانه بودن» آن است. به دیگر سخن، نسبت دادن و متوجه کردن کمبودها و تقصیرها و اشتباهات خود به دیگران، تنها در صورتی فرافکنی به مفهوم دقیق و اخص کلمه، محسوب می‌شود که بدون قصد و اراده و با خودفریبی همراه باشد. در غیر این صورت، مشمول عنوان‌های دیگری مثل «فریب‌دهی»، «غیبت»، «بهتان» و امثال آن قرار می‌گیرد. بدیهی است در بسیاری موارد، فرافکنی نظیر دیگر سازوکارهای دفاعی، در حالتی بینابین (مرز خودآگاهی و ناخودآگاهی) به وقوع می‌پیوندد که در روان‌شناسی از آن به «نیمه‌خودآگاهی» تعبیر می‌شود.

دو: فرافکنی تنها، نسبت به انسان‌های دیگر مصداق نمی‌یابد، بلکه ممکن است در مورد عوامل خارج از انسان از قبیل شیطان، قسمت، شانس، بخت، قضاوقدر، چشم‎زخم و حتی تأثیر و نفوذ بیگانگان (نظریه توطئه یا آنچه به تسامح، از آن، به «طرز تفکر دایی‎جان ناپلئونی» تعبیر می‌شود) هم صورت گیرد.

بنا بر آنچه گفته شد فرافکنی شامل دو مرحله است:

مرحله اول: نفی و انکار[۴] تعلق خصوصیات نامطلوب فردی به خویشتن.

مرحله دوم: نسبت دادن این خصوصیات به دیگران و مسئول شناختن آن‌ها به‌منظور رهایی از فشار روحی ناشی از احساس کمبود یا سرزنش وجدان اخلاقی یا اجتماعی.[۵]

۱ ـ ۲ ـ نقد فرافکنی در متون ادبیات فارسی

آثار اکثریت غالب سخنوران فارسی، اعم از نظم و نثر، آکنده از نکوهش فرافکنی است که این خود می‌تواند گواهی صادق بر وسعت و شدت ابتلای جامعه به این عارضه محسوب شود.[۶]

در اینجا، از باب رعایت اختصار، تنها به ذکر و تحلیل موارد برجسته و شاخص این نکوهش‌ها اکتفا می‌کنیم:

۱ ـ ۲ ـ ۱ ـ حکیم ابوالقاسم فردوسی

پایبندی شایان تحسین حکیم طوس به مبانی و ملاحظات اخلاقی سبب شده که وی در چندین جای شاهنامه آدمیان را از غفلت از عیوب خویش و توجه به معایب دیگران که از مقدمات و لوازم فرافکنی است بازدارد از آن جمله است شواهد زیر:

… ولیکن نبیند کس آهوی خویش / تو را روشن آید همی خوی خویش (شاهنامه بروخیم، ج ۳، ص ۵۲۳، بیت ۵)

و نیز:

چو عیب تن خویش داند کسی / ز عیب کسان بر نخواند بسی (همان، ج ۸، ص ۲۲۸۹، بیت ۱۶)

و نیز:

بگویش که عیب کسان را مجوی / جز آنگه که برتابی از عیب روی (همان، ج ۹، ص ۲۹۱۵، بیت ۱۱۷)

۱ ـ ۲ ـ ۲ ـ اسدی طوسی

که را در جهان خوی زشت ار نکوست / به هر کس گمان آن برد کاندر اوست (امثال و حکم دهخدا، ج ۳، ص ۱۲۵۳)

و نیز:

چو از تو بود کژّی و بیرهی / گناه از چه بر چرخ گردون نهی؟ (همان، ص ۱۳۴۳)

۱ ـ ۲ ـ ۳ ـ حکیم ناصرخسرو قبادیانی

ناصر خسرو، کسی است که بیش از هفتصد سال پیش از آن‌که مفهوم فرافکنی در روان‌شناسی جدید در مغرب‌زمین مطرح شود، برای آن، اصطلاح ویژه‌ای ـ «برفگنی» ـ وضع کرده است که اتفاقاً به واژه فرافکنی[۷] متداول در زبان فارسی قرابت و شباهت دارد:

چند بنالی که بد شدست زمانه؟ / عیب تنت بر زمانه «برفگنی» چون؟ (دیوان ناصرخسرو، به تصحیح مینوی و محقق، ص ۹)

به هر روی، در دیوان ناصرخسرو شواهد متعددی در نکوهش از «فرافکنی»، به‌ویژه درباره فرافکنی بر قضا و قدر، مشاهده می‌شود که به‌دلیل تنگی مجال فقط به ذکر اندکی از آن‌ها بسنده می‌شود:

نکوهش مکن چرخ نیلوفری را / برون کن ز سر باد خیره‌سری را

چو تو خود کنی اختر خویش را بد / مدار از فلک چشم نیک اختری را (همان، صفحات ۱۴۳ ـ ۱۴۲)

در منظومه‌ای دیگر مقصر دانستن تقدیر را به‌منزله مقصرشمردن باری‌تعالی تلقی می‌کند:

گر خداوند، قضا کرد گنه بر سر تو / پس گناه تو به قولِ تو خداوندِ تو راست!

… اعتقاد تو چنین است ولیکن به زبان / گویی او حاکم عدل است و حکیم‌الحکماست (همان، ص ۲۱ ـ ۲۰)

و در تأیید هر چه بیشتر همین معنا، در قالب سؤالی هوشمندانه چنین استدلال می‌کند:

چو جنگ و کینه خود را بر قضا بندی / که کاری ناید از من تا نخواهد قادر سبحان

چرا چون گُرسِنِه باشی نَخُسبی تا قضا از خود / به پیش آرد طعامت بل بخواهی نان از این و آن؟ (همان، ص ۲۹۱)

هم او ضمن قصیده‌ای آدمیان را به‌منزله آیینه‌هایی تلقی می‌کند که چهره و خوی دیگران را زشت یا زیبا عیناً منعکس می‌کنند:

ای به‌سوی خویش کرده صورت من زشت / من نه چنانم که می‌بری تو گمانم

آینه‌ام من اگر تو زشتی زشتم / ور تو نکویی نکوست سیرت و سانم (همان، ص ۲۱۱)

در جایی دیگر می‌گوید:

نگر که هیچ گناهت به دیو بر ننهی / اَگَرت هیچ دل از خویشتن خبر دارد (همان، قصیده ۱۳۱ ص ۲۸۰)

چو لعنت نکند بر بدان بدکنش/ همی لعنت او بر تن خود کند (همان، قصیده ۱۲۷ ص ۲۷۳)

۱-۲-۴- شیخ فریدالدین عطار نیشابوری

در سروده‌های عطار نیز، در چندین مورد از غفلت آدمی در توجه به معایب خویش و اصرار و باریک‌بینی وی در عیب‌جویی و بدگویی از دیگران به‌شدت نکوهش شده است:

… موی بشکافی به عیب دیگران / وربپرسم عیب تو کوری در آن

گر به عیب خویشتن مشغولئی / گرچه بس معیوبئی مقبولئی (منطق‌الطیر، …،۱۳۴۲ ص ۱۴۸)[۸]

و نیز:

عیب خود ابله نبیند در جهان / باشد اندر جُستن عیب کسان (پندنامه عطار، ۱۳۴۸ ص ۳۵)

توجه عطار به فرافکنی و اعتقاد او به‌ضرورت خوش‌بینی نسبت به دیگران و عیب‌پوشی آنان در چندین حکایت انعکاس یافته است که به نقل یک مورد از آن‌ها بسنده می‌شود:

ماجرای گفت‌وگوی دو مست

در این حکایت از مستی یکسره ناهشیار سخن می‌رود که چون با مستی دیگر مواجه می‌شود غافل از احوال خویش به انتقاد و نکوهش از وی می‌پردازد:

بود مستی سخت لایعقل خراب/ آبِ کارش برده کلی کار آب[۹]

دُرد[۱۰] و صاف از بس که در هم خورده بود / از خرابی پا و سر گم کرده بود

هوشیاری را گرفت از وی ملال / پس نشاند آن مست را اندر جوال[۱۱]

بر گرفتش تا برد با جای خویش / آمدش مستی دگر در راه پیش

… مست اول آنکه بود اندر جوال/ چون بدید آن مست را بس تیره حال

گفت ای مُدبِر[۱۲] دو کم بایست خورد/ تا چو من می‌رفتی و آزاد و فرد

پیام اصلی عطار در این تمثیل در بیت بعدی آمده است: انسان‌ها همگی کم و بیش در معرض آن‌اند که عیوب و مشکلات خویش را به دیگران منتسب کنند:

آن او می‌دید آن خویش نه / هست حال ما همه زین بیش نه

۱ ـ ۲- ۵ ـ حکیم نظامی گنجوی

نظامی گنجوی نیز، طی منظومه‌های خود در چندین جا، با صراحت یا به تلویح، به فرافکنی توجه و اشاره کرده است. از آن جمله:

چشم فروبسته‌ای از عیب خویش / عیب کسان را شده آیینه پیش

عیب‌نمایی مکن آیینه وار / تا نشوی از نفسی عیب دار

یا به درافکن هنر از غیب خویش / یا بشکن آینه عیب خویش (مخزن‌الاسرار، ۱۳۶۳ ص ۱۲۵)[۱۳]

و در جایی دیگر چنین توصیه می‌کند:

به عیب خویشتن یک دیده بنمای / به عیب دیگران صد دیده بگشای

نه ‌ای آیینه کم کن عیب‌جویی / به آیینه رها کن سخت‌رویی[۱۴]

حفاظِ[۱۵] آینه این یک هنر بس / که پیش کس نگوید غیبت کس

۱ ـ ۲ ـ ۶ ـ حکیم سنایی غزنوی

سنایی احتمالاً نخستین سخنور فارسی است که در قالب تمثیل معروف سیاه‌پوست و آیینه آدمیان را از عیب‌جویی از یکدیگر که غالباً ناخودآگاه و به‌صورت فرافکنی صورت می‌گیرد بر حذر می‌دارد:

حکایت زنگی و آیینه

یافت آینیه زنگئی در راه / واندر او روی خویش کرد نگاه

بینی پَخج[۱۶] دید و دو لب زشت / چشمی از آتش و رخی ز انگشت[۱۷]

چون بر او عیبش آینه ننهفت / بر زمینش زد آن زمان و بگفت:

کانکه این زشت را خداوند است / بهر زشتیش را بیفکندست

گر چو من پر نگار بودی این / کی در این راه خوار بودی این

بی کسی او ز زشت‌خویی اوست / ذُلِّ[۱۸] او ز سیاه‌رویی اوست (حدیقه حکیم سنایی، ۱۳۵۹ صفحات ۲۹۱-۲۹۰)[۱۹]

گفت‌وگوی پسر احول با پدر

در داستانی دیگر، سنایی نمونه بارز دیگری از فرافکنی را که کاملاً جنبه ناخودآگاه دارد ارائه می‌کند: پسری احول از اینکه پدرش می‌گوید احول‌ها یکی را، دو می‌بینند شگفت‌زده و ناخشنود می‌شود و در مقام انکار و اعتراض می‌گوید پس چگونه است که من اشیا را بیش از آنچه واقعاً هستند نمی‌بینم و برای نمونه ماه را در آسمان که دوتاست! چهارتا نمی‌بینم و با این گفته، درواقع، سند محکومیت خویش را به دست می‌دهد. عنوانی که سنایی برای این مناظره برگزیده: التمثیل لقوم ینظرون بعین الاحول (تمثیل برای گروهی که به چشم احول می‌نگرند) بسیار گویا و حاوی پیامی مشخص است. بسیاری از انسان‌ها ناخواسته در معرض انحراف از واقعیت یا قلب آن قرار دارند. (همان مأخذ، ص ۵۴ ذیل عنوان مناظره الولد مع الوالد)

 

ادامه دارد

 پی نوشت

مآخذ:

۱ ـ مان، نرمان (۱۳۴۲)، اصول روان‌شناسی، ترجمه محمود صناعی، تهران، نشر اندیشه.

۲ ـ بهرامی، غلامرضا و معنوی، عزالدین (۱۳۷۰)، فرهنگ لغات و اصطلاحات روان‌پزشکی چهار زبانه، انتشارات دانشگاه تهران.

 

 

[۱] Folklore

[۲] Projection

[۳] Defense Mechanisms

[۴] Denial

[۵] Self-blame

[۶] برای آگاهی از اطلاعات تفصیلی از آرا و نظرات سخنوران متقدم و متأخر درباره فرافکنی و دستیابی به مشخصات دقیق مآخذِ شواهد مورد استناد به احمد کتابی، فرافکنی در فرهنگ و ادب فارسی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۳) رجوع کنید.

 

[۷] واژه فرافکنی را نخستین بار شادروان دکتر محمود صناعی معادل کلمه انگلیسی و فرانسوی Projection به کار برد.

[۸] به اهتمام صادق گوهرین، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

 

[۹] آبرو، رونق کار.

[۱۰] آنچه از شراب ته‌نشین شود

[۱۱] کیسه، گونی

[۱۲] بدبخت

[۱۳] به تصحیح بهروز ثروتیان، تهران: ابن‌سینا.

[۱۴] رک‌گویی، صراحت لهجه

[۱۵] درستکاری، امانت

[۱۶] پخ

[۱۷] زغال

[۱۸] خواری

[۱۹] ـ به تصحیح مدرس رضوی، انتشارات دانشگاه تهران.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط