بدون دیدگاه

مصدق، بنیان‌گذار دانش راهبردی

 

لطف الله میثمی

سه‌شنبه دوم تیرماه امسال، فیلم مستند «مصدق از نگاهی دیگر» ساخته زنده‌یاد هدی صابر، در حضور مدعوین و علاقه‌مندان به بینش، روش و منش مصدق نمایش داده شد. پس از تماشای فیلم، آدم غبطه می‌خورد که رهبر نهضت ملی ما در مسائل ریزمره و روزمره این‌چنین دقیق بود. امروز متأسفانه می‌بینیم برخی مسئولان می‌گویند آنچه این نظام را براندازی می‌کند، براندازی سخت نیست،[i] بلکه فساد سیستماتیک[ii] است که به قول معاون اول رئیس‌جمهور، مانند خوره به جان نظام سیاسی افتاده است. در چنین شرایطی می‌بینیم نسلی که مصدق با بینش، روش و منش خود پروراند، در چرخه مدیریت مملکت نیستند و خانه‌نشین‌اند.

درحالی‌که مصدق در مسائل ریز و خرد این اندازه دقیق بود، هم‌زمان در مسائل کلان و راهبردی نیز صاحب‌نظر بود. حتی معتقدم که بنیان‌گذار دانش راهبردی در تاریخ معاصر ایران دکتر مصدق است. من فقط یک نمونه را ذکر می‌کنم؛ راهبرد مصدق در ملی کردن صنعت نفت در سراسر ایران با «شعار محدود و مقاومت نامحدود».

مصدق برای قانون ۹ ماده‌ای ملی شدن نفت، پشتوانه بسیار بزرگ انقلابی و تاریخی فراهم می‌کند و می‌گوید نهضت ملی ایران و قانون ملی شدن نفت درواقع احیای قانون اساسی انقلاب مشروطیت است. قانونی که در مجلس شورای ملی ایران و مجلس سنا به تصویب رسید و ملت ایران روز ۲۹ اسفند سال ۱۳۲۹ را جشن گرفتند و در تاریخ معاصر ایران روز ملی شدن نفت، روزی ماندگار شد.

روز ۲۶ اسفند همان سال و پیش از تصویب قانون در مجلس سنا، آقای جورج مک‌گی معاون وزارت خارجه امریکا به ایران می‌آید و یکراست نزد شاه رفته و از جانب امریکا به او می‌گوید جلوی این قانون ملی شدن نفت را بگیر. شاه می‌گوید درباره ملی شدن نفت، ناسیونالیسم ایرانی به‌قدری قوی است که اگر من مقابل آن مقاومتی کنم، سیل و طوفان مردم من را می‌برد و چنین کاری ممکن نیست.[iii] یعنی مصدق برای چنین پروژه‌ای توانست چنان نیرویی بسیج کند که شاه را هم تابع راهبرد و قانون ملی شدن نفت کند.

مصدق با بینش راهبردی خود دشمن را معین و محدود می‌کند و می‌گوید ما با یک شرکت نفت ایران و انگلیس کار داریم که نه حساب‌وکتاب به ما پس می‌دهد و نه مالیات. مصدق تأکید می‌کرد در چنین شرایطی ملت، دولت و ناسیونالیسم ایرانی نباید با ملت، دولت و ناسیونالیسم انگلیس درگیر شود. طرف حساب ما صرفاً یک شرکت غاصب است که خود را مالک بخشی از سرزمین و زیرزمین ایران می‌داند. ما می‌خواهیم مالکیت خود را در روی زمین و زیرزمین مستقر کنیم. یعنی مصدق شعار را محدود می‌کند و مقاومت را نامحدود. این درحالی است که در سال ۱۹۴۸م(۱۳۲۷ ش) سازمان ملل حق مالکیت کشورها بر منابع زیرزمینی خود را تأیید کرد که راهگشایی برای ملی شدن نفت بود.

دکتر شمس‌الدین امیرعلایی برایم تعریف می‌کرد که مصدق فرزندش احمد را نزد ایشان فرستاد که برای خلع ید با قطار سلطنتی به آبادان برو. امیرعلایی هم به احمد مصدق گفته که شیوه و اخلاق ما استفاده از قطار درجه سه یا حداکثر درجه‌ دو را می‌پذیرد؛ اما مصدق اصرار داشت که با قطار سلطنتی برویم، وقتی پرسیدم چرا، گفتند برای اینکه مصدق می‌خواهد انگلیس بداند سلطنت هم پشتوانه و لجستیک قانون ملی شدن نفت است. یعنی مصدق سلطنت را همراه راهبرد ملی شدن صنعت نفت کرد.

از طرفی به لحاظ بسیج مردمی مشاهده می‌کنیم چهار مرجع بزرگ تقلید، آیات عظام سید محمدتقی خوانساری، صدر، کوه‌کمره‌ای و فیض، برای ملی شدن نفت فتوا دادند که امر بی‌نظیری بود. فتوایی در راستای منافع ملی و ضداستعماری. آیت‌الله عظمی بروجردی فتوا ندادند، اما دولت ملی منتخب مصدق را تأیید می‌کردند. این فتاوی درمجموع روحانیت و حوزه‌های علمیه را نیز همراه قانون و راهبرد ملی شدن صنعت نفت کرد.

مهندس کاظم حسیبی از مشاوران اصلی مصدق برایم نقل می‌کرد: من به مهندس بازرگان گفتم، مصدق می‌خواهد شما را در رأس هیئتی برای خلع ید به آبادان بفرستد. مهندس بازرگان ابتدا قبول نمی‌کرد و می‌گفت من در زمینه نفت تخصصی ندارم. اما مصدق اصرار داشت مهندس بازرگان برود و می‌گفت من می‌خواهم تو بروی که تخصصی در نفت نداری تا رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس فکر نکند من تو را آلترناتیو او می‌دانم و می‌خواهم تو را جایگزین وی کنم و حساسیت او را برانگیزانم. درنهایت بازرگان در رأس هیئتی مرکب از آقایان علیقلی بیات و ناصر اردلان به خوزستان می‌رود. دقت کنید مصدق به این نکته راهبردی توجه داشت که نباید دشمن‌تراشی کرد، بلکه باید مردم را تقویت و دشمن را محدود کرد.

از طرف دیگر مصدق علاوه بر بسیج روحانیت و همراه کردن دربار توانست بازار، دانشجویان، اساتید دانشگاه، عشایر و عموم مردم را نیز با خود همراه کند.

مصدق برای مکی بارها نامه نوشت که دشمن‌تراشی نکرده و احساسات ناسیونالیستی علیه انگلیس را دامن نزنند. چراکه ما با یک شرکت معین و محدود نفت ایران و انگلیس کار داریم و نمی‌خواهیم کینه‌های انباشته‌شده را دامن بزنیم و ناسیونالیسم ایران را مقابل انگلیس مطرح کنیم.

تمام این موارد حرکات راهبردی هستند که مصدق مطرح کرد و در روزنامه‌های آن زمان منتشرشده و در کتاب‌ها هم آمده است. او از ابتدای پروسه ملی شدن نفت می‌دانست امریکا با قانون ملی شدن صنعت نفت در سراسر ایران و به دست‌گرفتن کنترل و نظارت بر نفت مخالف است. اگر به سفر امریکا رفت، این نبود که ساده‌اندیشانه فکر می‌کرد امریکا با ملی شدن نفت در سراسر ایران موافق است. در کتاب «کودتا»[iv] نوشته دکتر آبراهامیان تمام اسناد شرکت نفت انگلیس آمده که امریکا و انگلیس با ملی شدن نفت ایران مخالف‌ هستند، چون منافع و منابعشان را در سراسر دنیا به خطر می‌انداخت. هدف مصدق جدا‌کردن امریکا از انگلیس بود و تا آنجا که توانست در کادر قانون ملی شدن نفت انعطاف نشان داد. مصدق در سفر امریکا موافقت کرد که کارکنان و مهندسان انگلیسی در ایران بمانند و مناطق نفتی و پالایشگاه را مانند سابق اداره کنند _تا کارشناسان ایرانی تربیت شده و جایگزین آنها شوند_ یعنی شرکت نفت انگلیس مقاطعه‌کار و نظارت و کنترل با ایران باشد. انگلیس و امریکا با این امر مخالف بودند؛ چون می‌خواستند سلطه و کنترل در دست آنها باشد. مصدق تا اینجا هم انعطاف نشان داد.

آن‌هایی که می‌گویند چرا مصدق نفت را به بخش خصوصی نداد و آن را دولتی کرد، گویی تاریخ را نخوانده‌اند. مصدق نه‌تنها بخش خصوصی، بلکه حاضر شد بخش خصوصی انگلیس را به کار بگیرد. بعضی مصدق را متهم می‌کنند استراتژی «همه‌یاهیچ» داشت، اما واقعاً این‌طور نبود و طراح یک استراتژی کاملاً پیروز بر مبنای شعار محدود و مقاومت نامحدود بود. تا جایی که تاریخ نشان می‌دهد، مسئله نفت حل شده بود و الگوی مکزیک همراه با پرداخت غرامت کاملاً پذیرفته شده بود. جالب است که کاسبان داخلی تحریم نفت در این مرحله شعارهای خیلی بزرگ و انقلابی می‌دادند تا مذاکرات نفت به جایی نرسد. برای نمونه، آن‌طور که در کتاب «خواب آشفته نفت» نوشته دکتر موحد آمده، این‌ها می‌گفتند طبق قرارداد دارسی سهم ایران ۱۶ درصد منافع شرکت نفت انگلیس در تمامی مراحل اعم از تولید، پالایش، حمل‌ونقل و فروش بوده است و خواهان چنین منافعی بودند (البته رضاشاه با خیانت خود، این قرارداد را یک‌طرفه باطل کرد و قرارداد ۱۹۳۳را بست). ولی این جریان‌ها می‌خواستند مذاکرات را فلج کنند. حالا نیز می‌بینیم بعضی از محافظه‌کاران چه شعارهای بزرگی درباره مذاکرات می‌دهند.

استوکس که در رأس هیئتی از جانب انگلیس به ایران آمد، هنگام خداحافظی در فرودگاه مهرآباد و همچنین هنگام ورود به فرودگاه هیسروی لندن اظهار داشت تا زمانی که مصدق نخست‌وزیر است، قراردادی امضا نخواهد شد. خط انگلیس از اول براندازی مصدق بود. آبراهامیان در کتاب کودتا از قول انگلیسی‌ها می‌نویسد با آدم شرافتمندی مانند مصدق نمی‌توانیم قرارداد ببندیم و تنها راه براندازی اوست.

مصدق منتخب مردم بود، فراگیری حمایت ملت از دولت در نهضت ملی از زمان مشروطیت هم بیشتر بود. من دانش‌آموز کلاس هفتم بودم که به روستای اسفید واجان اصفهان (رضوانشهر امروز) رفتم. شب‌هنگام برای ادای نماز مغرب و عشاء به مسجد آنجا رفتم. یکی از کارگران پالایشگاه آبادان که به مسجد آمده بود، بالای منبر رفت و داستان ملی شدن نفت و خلع ید را توضیح داد، که شور و شعف زیادی ایجاد کرد. پایین منبر در مسجد چه کسانی بودند؟ روحانی روستا، مالک، مباشر مالک، ژاندارم، دهقانان و کسبه. آنجا منِ دانش‌آموز آرزو کردم بتوانم ستاره‌های درخشان خلع ید را ببینم و به همین دلیل در سال ۱۳۳۸ مهندسی رشته نفت را انتخاب کردم و الحمدالله بسیاری از بزرگان خلع ید مانند مهندس بازرگان، مهندس حسیبی و دکتر امیراعلایی و… را دیدم. این شعار مصدق بود که چنین توان بسیجی داشت.

وقتی مصدق یقین کرد دولتمردان امریکایی‌ با اصل ملی شدن نفت مخالف‌ هستند، در راه برگشت به ایران در توقف در مصر، مردم آنجا را به مقاومت تشویق و تحریض کرد. در مجلس شورای ملی به او اعتراض شد که چرا پا را فراتر گذاشته است؟ مصدق می‌دانست که کارش بسیار مشکل شده و باید لایه‌های عمیق‌تری از مردم منطقه و ایران را بسیج کند. برای همین در مصر، بسیج مردم مصر را مطرح کرد. وقتی به ایران برگشت، جمال امامی گفت شما که شعارت محدود بود، چرا بسیج مردمی را برای ملت مصر مطرح کردی؟ هدف مصدق از اینجا به بعد عوض شد. اینجا فهمید که باید لایه‌های عمیق اجتماعی را بسیج کند. متوجه شد که هدف خیلی بزرگ است و با تحریکاتی که مکی و دیگران کرده بودند، از شعار محدود خارج شده است و ما با دولت انگلیس درگیر شده‌ایم، دولت مغروری که فاتح جنگ جهانی دوم بود.

مهندس سحابی معتقد است در این مرحله مصدق، سوسیال‌دموکرات شد و قوانین زیادی به نفع مستضعفین وضع کرد؛ قانون بیست درصد به نفع روستاییان، قانون بیمه‌های اجتماعی و… را مطرح کرد که خود مطلب مستقلی می‌طلبد. در یک جمله او توانست طی بیست‌وهشت ماه آن‌هم بدون درآمد نفت، خودکفایی ایران و فزونی صادرات بر واردات را ساماندهی کند. به نظر می‌رسد این رشد همه‌جانبه و چشمگیر یک کشور جهان سوم، علت اصلی کودتا بود. او منافع مردم را به‌طور عمیقی دنبال می‌کرد، اما متأسفانه در کنار خط براندازی، انشقاق در داخل کشور هم پیش آمد. امریکا به انگلیس نزدیک شد و جنگ سرد را بهانه کردند که ایران دارد کمونیستی می‌شود و به کودتا پرداختند.

بنیان‌گذار استراتژی شعار محدود و مقاومت نامحدود، مصدق بود و امروز هم این شعار بهترین شعار راهبردی است. ما می‌گوییم می‌خواهیم قدس شریف را آزاد کنیم، ولی متأسفانه هم‌زمان نیروها را حذف می‌کنیم. درست برعکس شعار محدود و مقاومت نامحدود.

من بر مصدق درود می‌فرستم و افتخار می‌کنم شهروند مملکتی هستم که مصدق را داشت. مصدق نسل بزرگی مانند بازرگان، حسیبی و… را پرورش داد. کسانی مانند هدی صابر را داشتیم که با انگیزه و پیگیری زیاد چنین فیلمی را از زندگی او تهیه کرده است. حکیم ابوالقاسم فردوسی به‌راستی می‌گوید «به‌جز راستی کس نجوید ز دین» و مصدق در راستی و صداقت و در میان گذاشتن مسائل با مردم سرآمد بود. آیت‌الله طالقانی در سال ۵۲ به من گفتند که اگر مارکسیست‌ها به طبقه اصالت می‌دهند، اسلام به تغییر طبقه اصالت می‌دهد و کیست که بیش از مصدق تغییر طبقه داد؟ من در شب ۲۸ مرداد ۵۳ بمبی صوتی می‌ساختم تا فردای آن روز به رژه سالگرد کودتای ۳۲ علیه مصدق اعتراض کنم. متأسفانه بمب در دستم منفجر شد و یک دستم قطع و از دو چشم نابینا شدم و بااینکه قرص سیانور هم خورده بودم در راه بیمارستان فکر می‌کردم حداقل شهید راه مصدق شوم که سرنوشت به گونه دیگری رقم خورد.

 

 

[i] علی حسینی در مطلبی با عنوان «ابقای وزیر اقتصاد، براندازی نرم بود» در سایت الف به تاریخ ۱۱/۸/۱۳۹۰ نوشته است، براندازی سیستم صرفاً محدود به براندازی سخت نمی‌شود و نوع دیگری از براندازی نیز وجود دارد که سازوکار اجرا و بروز آن با تغییر سخت سیستم متفاوت است و البته در بسیاری از مواقع نیز مقدمه براندازی سخت قرار می‌گیرد، براندازی نرم نام دارد. نویسنده در این مطلب رأی منفی به استیضاح وزیر اقتصاد گذشته را براندازی نرم می‌داند.

[ii] احمد توکلی در سایت الف در تاریخ ۳۱/۳/۱۳۹۳ در مطلبی تحت عنوان«فساد در کشور به مرحله سیستمی رسیده است» توضیح می‌دهد که فساد در کشور به مرحله سیستمی رسیده است. به این معنی است که دستگاه‌های مبارزه با فساد دچار آلودگی شده‌اند و در روزنامه شرق به تاریخ ۲۰/۳/۹۴ در مطلبی با عنوان «تجارت نفوذ، بعد دیگری از فساد» به توضیح فساد سیستماتیک پرداخته است.

 [iii] همه مردمان شاه، استیون کینزر ترجمه لطف‌الله میثمی، نشر صمدیه،چاپ سوم، اردیبهشت ۱۳۸۸.

[iv]  کودتا ۱۳۳۲ نوشته یرواند آبراهامیان، ترجمه علی بهفروز، انتشارات صمدیه ۱۳۹۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط