بدون دیدگاه

انتقام از ایران در پی شکست در سوریه

 

گفت‌وگو با سرهنگ ویلکرسون به نقل از رسانه‌های خارجی

مهمان امروز ما، سرهنگ لورنس ویلکرسون، این روزها به کار دانشگاهی مشغول است، ولی کماکان یکی از پرطنین‌ترین صداها در اردوگاه ضد جنگ امریکا محسوب می‌شود. از لورنس ویلکرسون کتاب‌هایی درباره استفاده از سلاح‌های غیرمتعارف در جنگ ویتنام، آرایش نظامی امریکا بعد از آن جنگ و قربانی شدن حقیقت در تبلیغات نظامی منتشر شده است. این نظامی بازنشسته که در زمان جنگ دوم خلیج فارس مردِ دست راست وزیر خارجه وقت امریکا بود، اخیراً در چند مصاحبه نسبت به اوج‌گیری تلاش‌ها در واشنگتن برای شعله‌ور کردن آتش جنگ فراگیر با ایران هشدار داده است. با ۳۱ سال سابقه در ارتش امریکا، سرهنگ بازنشسته لورنس ویلکرسون، بخش اعظم عمر خود را در خدمت دولت ایالات‌متحده امریکا سپری کرده است. در جریان جنگ ویتنام ویلکرسون خلبان هواپیما بود و بیش از هزار پرواز عملیاتی در کارنامه خود ثبت کرده است.

پس  از پایان خدمت نظامی سرهنگ ویلکرسون در مناسب دولتی متعددی مانند مشاور امنیت ملی در دولت رونالد ریگان، دستیار ویژه رئیس ستاد مشترک ارتش امریکا، قائم‌مقام کالج جنگ تفنگداران امریکا، و نهایتاً بین سال‌های ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۵ ریاست ستاد ژنرال کالین پاول وزیر خارجه امریکا در دولت جورج بوش پسر اشاره کرد. اما او زمانی به چهره‌ای شناخته‌شده در سطح ملی تبدیل شد که پس از کناره‌گیری از دولت در اکتبر ۲۰۰۵ میلادی، در مصاحبه‌ای گفت، مهم‌ترین تصمیمات امریکا در حوزه امنیت ملی بدون مشاوره با دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی و در یک گروه چندنفره اتخاذ شده. به‌گفته این سرهنگ بازنشسته که این تصمیمات حتی شامل حمله به عراق نیز می‌شد، توسط دیک چنی و دونالد رامسفلد معاون رئیس‌جمهور و وزیر دفاع وقت و چند تن از معتمدین آن‌ها اتخاذ شده و آنگاه رئیس‌جمهور با آن تصمیم همراه شده است. نوامبر همان سال سرهنگ ویلکرسون در مصاحبه‌ای رادیویی افشا کرد که دیک چنی به این جمع‌بندی رسیده بود که کنوانسیون ژنو در حقوق اسرا  در خصوص متهمان به عضویت در شبکه القاعده و شبکه‌های مشابه آن صدق نمی‌کند.

اما شاید مهم‌ترین افشاگری سرهنگ ویلکرسون در مصاحبه ۲۰۰۷ او با شبکه بی‌بی‌سی خبری شد. او در این مصاحبه از پیشنهاد ایران به امریکا برای کمک به احیای ثبات در عراق خبر داد. پیشنهادی که مورد استقبال وزارت خارجه امریکا قرار گرفته بود، اما  دیک چنی معاون رئیس‌جمهور رد شده بود. به گفته سرهنگ ویلکرسون پیشنهاد ایران بسیار جامع بود و شامل قطع حمایت از حزب‌الله لبنان و شفافیت در برنامه هسته‌ای می‌شد. دولت ایران در مقابل خواستار لغو تحریم و قطع حمایت امریکا از سازمان مجاهدین خلق شده بود. سرهنگ ویلکرسون در سال ۲۰۰۹ به‌خاطر خدماتش به جامعه اطلاعاتی امریکا جایزه سنت آدامز را دریافت کرد و در حال حاضر استاد مدنی و سیاست در دانشگاه ویلیام و مری ایالت ویرجینیا است.

می‌خواهم با سؤالی درباره دوران مسئولیت شما در تیم ژنرال پاول در دوره جورج بوش پسر آغاز کنم. ژنرال پاول نقش مهمی در توجیه حمله امریکا به عراق داشت و با این هدف شواهدی از کشتارجمعی عراق را به جامعه جهانی ارائه کرد که بعداً کذب بودن آن مشخص شد. می‌خواهم از شما بپرسم آن زمان چه کسانی حمله به عراق را تبلیغ می‌کردند، به‌ویژه که آن زمان هیچ ارتباطی بین حملات یازده سپتامبر و شبکه القاعده با عراق وجود نداشت.

اساساً سه گروه خواهان حمله به عراق بودند. یک گروه به هرج‌ومرج در خاورمیانه و جنوب غربی آسیا به‌عنوان یک ضامن امنیتی برای اسرائیل می‌نگریستند. به اعتقاد این گروه اگر اعراب با اعراب یا اعراب با ایرانیان درگیر باشند، این به سود اسرائیل خواهد بود. اما امروز می‌بینیم که سازوکارهای اعمال‌شده  این گروه چه نتایجی به بار آورده است. هرج‌ومرج لجام‌گسیخته در سوریه و تا حدی در لبنان، و بدون شک هنوز در عراق و احتمالاً حتی در عربستان سعودی. ما با یک ویرانه روبه‌رو هستیم. این همان وضعیتی است که این گروه خواهان آن بودند. برخی از آن‌ها نومحافظه کار بودند. برخی در جیب خود کارت عضویت در حزب لیکود اسرائیل را داشتند. همان‌گونه که پاول درباره داگلاس مایت، نفر سوم در وزارت دفاع، گفت و رئیس‌جمهور شوکه شد.  وقتی پاول این حرف را در کاخ سفید به او زد،  رئیس‌جمهور به او گفت یعنی تو می‌گویی او یک کارت عضویت در جیبش دارد؟ و پاول گفت این یک وجه‌تسمیه است؛ یعنی اینکه او بیشتر به اسرائیل علاقه دارد، تا به ایالات‌متحده. که البته برای شماری از این افراد توصیف دقیقی بود.

دلیل دوم که فکر می‌کنم شخص رئیس‌جمهور به آن باور داشت، این بود که صدام حسین مشکلی بود که قرار نبود برطرف شود. وقتی درنهایت تحریم‌های بین‌المللی برچیده می‌شد و عراق از زیر ذره‌بین جهانی دوباره خارج می‌شد صدام دوباره تولید سلاح‌های کشتارجمعی و خطرناک‌ترین آن‌ها یعنی سلاح‌های هسته‌ای را از سر می‌گرفت پس زمان مناسبی بود که صدام را از صحنه خارج کرد. علاوه بر این جورج بوش حس می‌کردند حمله به افغانستان پیام لازم را به دنیا منتقل نکرده بود. این پیام که اگر شما با امریکا دربیفتید قلع‌وقمع خواهید شد. پس آن‌ها دنبال دولتی مستقر بودند تا این بلا را سرش بیاورند. دولتی که مانند  افغانستان فقط کوه و بیابان و سرما نداشته باشد. آن‌ها کره شمالی را به‌عنوان یک هدف احتمالی بررسی کردند، همچنین ایران را. اما به این نتیجه رسیدند که تسخیر عراق از بقیه گزینه‌ها راحت‌تر است چون قبلاً هم با عراق جنگ کرده بودند و برایشان مثل آب خوردن بود. بنابراین فکر کردند دوباره می‌توانند آن تجربه را تکرار کنند.

اما تشریح گروه سوم کمی مشکل‌تر است. من فکر می‌کنم دیک چنی بهتر از هر شخص دیگری می‌تواند تجلی این گروه باشد. این گروه می‌گفتند امریکا باید هرکسی را که ممکن است در آینده تهدید برای این کشور محسوب شود، در هرکجای دنیا که باشد، هدف قرار بدهد. استراتژی امنیت ملی که فکر می‌کنم سال ۲۰۰۲ نهایتاً منتشر شد عیناً مشابه سندی بود که  پال ولفوویتز تنظیم  کرد و توسط برد؟؟ به جورج بوش پدر ارائه شد. در آن زمان جورج بوش پدر بعد از مطالعه این سند، آن را به اسکو؟؟ برگرداند و به او گفته بود این را به دیوانه‌های مستقر در پنتاگون پس بفرست، اما جورج بوش پسر این استراتژی را منتشر کرد. اگر شما این استراتژی و سند را به‌دقت بخوانید عملاً می‌گوید اگر شما شبیه تهدیدی برای امریکا باشید ما شما را خرد می‌کنیم. این شامل سوریه ایران و عراق و کلی هدف دیگر می‌شد  که هر موقع شرایطشان برای زدن مناسب می‌شد در فهرست اهداف حمله نظامی قرار می‌گرفتند.

پس شما سه گروه با اهداف راهبردی داشتید که می‌خواستند علیه حملات یازده سپتامبر اقدامی بکنند. و یازده سپتامبر قلاده آنان را پاره کرد. چون هر سه گروه دنبال یک بهانه یا تحریک بودند. مثل حمله ژاپن به پرل هاربر که به ورود امریکا به جنگ جهانی دوم انجامید و حملات یازده سپتامبر این بهانه را به آنان داد. این حملات به آن‌ها و خصوصاً به دیک چنی معاون رئیس‌جمهور قدرت بخشید و عراق به میوه رسیده آماده چیدن از شاخه تبدیل شد. اما عراق حد نهایت اهداف این جریانات نبود.

زمانی که پاول در اواخر ۲۰۰۱ من را در گروه برنامه‌ریزی و سیاست‌گذاری وزارت خارجه تحت مدیریت ریچارد هاس قرار داد، ریچارد از من خواست تا رابط این گروه با وزارت دفاع باشم. پس من یک گروه کاری مشترک تشکیل دادم شبیه گروهی که جورج مارشال در دوره هری ترومن برای بازسازی کشورهای مغلوب در جنگ جهانی دوم تشکیل داده بود. برای یک یا دو ماه من مرتبط با پنتاگون بودم و شاهد ارائه طرح‌هایی برای حمله به سوریه و ایران و عراق بودم. به من می‌گفتند این‌ها طرح‌های فرضی هستند. اما من در پنتاگون دریافتم این‌ها طرح‌های فرضی نیستند. بلکه این‌ها لیست انتظار بودند و آن‌ها می‌خواستند این کشورها را هدف قرار بدهند. بعد از این مهلت یکی‌دوماهه دونالد رامسفلد من را از وزارت امور خارجه و پنتاگون بیرون انداخت. آن گروه را متلاشی کرد و دیگر اجازه نداد که ما جلسات مشترک داشته باشیم. درنتیجه پاول بیش‌ازپیش منزوی شد و اطلاعات خود را تنها از شورای امنیت ملی کسب می‌کرد. پس پاول از مجموعه‌ای که با هدایت چینی در حوزه امنیت ملی و حتی در حوزه دیپلماسی تصمیم می‌گرفتند، عملاً خیلی زود حذف شد.

  • با توجه به مجموعه اتفاقاتی که بعد از سقوط صدام رخ ‌داده است، بسیاری تصور می‌کردند که ما هرگز دیگر شاهد نومحافظه‌کاران در سیاست خارجی امریکا نباشیم. چگونه است که این مجموعه دوباره توانسته است ظهور کندو آیا شما بر این باورید که آن‌ها این بار ایران را هدف قرارگرفته‌اند؟

من باور دارم که هدف آنان ایران است و این هدف جدید آنان نیست. نومحافظه‌کاران از اول دنبال حمله به ایران و سوریه بودند. در سوریه به‌نحو حقارت باری شکست خوردند و من فکر می‌کنم شکستشان در سوریه حتی به آنان انگیزه بیشتری برای حمله به ایران داده است. محاسبات آنان در سوریه شکست خورد، چون فکر می‌کردند با یک حسنی مبارک دیگر سر و کار دارند. ما در امریکا فکر می‌کنیم همه کشورهای عرب شبیه هم هستند، ولی این کشورها شبیه هم نیستند. پس ما به حسنی مبارک و سقوطش نگاه کردیم و گفتیم کافی است به سعودی‌ها بگوییم یک جنگ کوچکی آنجا راه بیندازند و ما با هم و با سی‌آی‌ای به آنان کمک می‌کنیم. اما این تلاش‌ها به نتیجه نرسید، چون اسد برخلاف مبارک از حمایت قابل‌توجهی در سوریه برخورد بود. پس آن‌ها شکست خوردند. اما به اعتقاد من این آنان را برای جنگ با ایران مصمم‌تر می‌کند. به‌ویژه اکنون‌که تحریم‌ها تشدید شده است. من فکر می‌کنم جان بولتن و اطرافیانش فکر می‌کنند که تحریم‌ها چنان صدمه‌ای خواهد زد که رژیم تهران تنها زیر فشار آن سقوط خواهد کرد و مردم ایران قیام کرده و توماس جفرسونی در آن‌ها ظهور می‌کند و غیره. اما اگر این اتفاق نیافتد که به‌احتمال زیاد نخواهد افتاد، ما ممکن است با یک عملیات فریب برای شعله‌ورتر کردن یک جنگ بسیار فراگیرتر مواجه شویم که بار دیگر امریکا درگیر جنگی در جنوب غرب آسیا خواهد کرد.

  • به‌نظر می‌رسد که ما پیام‌های متناقضی از دولت امریکا دریافت می‌کنیم. از یک‌سو پرزیدنت ترامپ در چند نوبت گفته است که آماده مذاکره مستقیم و بدون پیش‌شرط با ایران است. این علی‌رغم پیش‌شرط‌هایی است که آقای پمپئو، وزیر امور خارجه او، برای ایران تعیین کرده است. آقای ترامپ حتی وقتی تصمیمش برای خروج نیروهای امریکایی از سوریه را اعلام کرد، باز برای گفتوگو با ایران اعلام آمادگی کرد، اما هم‌زمان همین رئیس‌جمهور چهره‌هایی مثل جان بولتن و مایک پمپئو را به عالی‌ترین مقامات دولتی نصب‌کرده است، کسانی که پیش از انتصاب به این سمت‌ها خواستار تغییر رژیم در ایران شده بودند. این تضاد ناشی از چیست؟ آیا این تاکتیک است؟

گاهی اوقات فکر می‌کنم که یک تاکتیک است، اما برخی اوقات فکر می‌کنم که وزیر خارجه آلمان به هدف زد وقتی گفت، نقض برجام  ترامپ مطلقاً با انگیزه‌های داخلی انجام شده است. ترامپ به هواداران قول داده بود که از این توافق خارج شود و این کار را کرد؛  بنابراین اگر ما دنبال دلیلی برای اقدامات ترامپ هستیم عمدتاً به هواداران وفادارش بازمی‌گردد. حالا به‌نحو فزاینده‌ای او از انعکاس پیام‌هایی که می‌تواند او را نزد هوادارانش زیر سؤال ببرد  جلوگیری می‌کند. به همین منظور او به اقدامات دراماتیکی یا نمایشی متوسل می‌شود. با این وجود من بیشتر نگران زیرمجموعه دونالد ترامپ هستم تا خود او. چون اتفاقاتی در سایه او دارد رخ می‌دهد که او چندان هم بر آن نظارت ندارد. یکی از آن‌ها اتفاقاتی بود که در پنتاگون افتاد. من از مدافعان جیم متیس، وزیر مستعفی دفاع امریکا،  نیستم. او از قوه تخیل فوق‌العاده‌ای برخوردار نبود. کارنامه خوبی هم در وزارت دفاع از خود برجای نگذاشت. وزارت دفاع دارد در میلیون‌ها دلار بودجه‌ای که به آن نیاز ندارد غرق می‌شود. این وضعیت تأثیر مخربی بر نیروهای مسلح گذاشته و آمادگی آن‌ها به پایین‌ترین سطح ممکن در بیست سال اخیر رسیده است. نیروهای هوایی دو هزار خلبان کم دارد. ارتش سال گذشته شش هزار نفر کمتر از ظرفیت هدف خود نیرو جذب کرد. این کمبود نیرو باعث شده است بسیاری از پیش‌شرط‌ها ازجمله عدم سوءپیشینه برای جذب در ارتش حذف شود. جیم متیس هیچ کاری برای آن نکرد. تنها کاری که او کرد حفظ نوعی عقلانیت در تفکر راهبردی نیروهای مسلح بود. پس یکی از دلایلی که ترامپ نسبت به استعفای متیس واکنش تندی نشان داد و قبل از موعد استعفا عملاً او را اخراج کرد، با این هدف بود که عملاً واقعه‌ای که می‌توانست برای پایگاه سیاسی‌اش منفی محسوب بشود، را به‌نوعی مثبت جلوه بدهد. پس اینجا هم ما شاهد سیاسی‌کاری‌های داخلی است. اما در ذیل همه این‌ها اتفاقاتی در جریان است که من را جدا نگران می‌کند، و سکان‌دار این تحولات بیش از هر اندیشکده ای در واشنگتن، در اورشلیم است. همان‌طور گیدیون لیوی نویسنده روزنامه هاآرتص به‌درستی گفت سیاست خاورمیانه‌ای ایالات‌متحده به‌جای واشنگتن در تلاوویو تعریف می‌شود. نتانیاهو اکنون این بازی را می‌گرداند و این اتحاد مصلحتی بین عربستان سعودی و اسرائیل بخشی از این بازی است. همان‌گونه که باب گیت وزیر دفاع سابق گفت سعودی‌ها حاضرند تا مرگ آخرین سرباز امریکایی با ایران بجنگند. امارات متحده عربی نیز در این صحنه نقش دارد. اماراتی می‌خواهند پایگاه نیروهای هوایی امریکا در العُدید قطر به امارات منتقل شود. قطر هم که امروز توسط امارات متحده و عربستان سعودی تحت تحریم است. پس بازیگران خارجی زیادی نیز دخیل هستند. علاوه بر بازیگران داخلی مانند بولتن و دیگران و در کانون این مکانیسمی که توسط عربستان، امارات و اسرائیل در واشنگتن فعال شده است بسیاری از چهره‌هایی که پیش‌تر حامی جنگ علیه عراق بودند را تحت پوشش داده است. امثال جان هانا یا دیگرانی که یا در این بنیاد هستند یا اطلاعاتشان را از طریق این بنیاد منتشر می‌کنند. پس آنچه امروز می‌بینیم مشابه واحد ویژه‌ای است که داگلاس فایت در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ در پنتاگون اداره می‌کرد.

  • اما یک قطعه از این جورچین با آن تصویری که شما ارائه می‌کنید نمی‌خواند، تصمیم پرزیدنت ترامپ برای خروج از سوریه است.

ترامپ هر روز دارد نقشه بازی آن‌ها را به هم می‌ریزد. اما سؤال این است که آیا این خروج انجام خواهد شد؟ من شایعاتی از پنتاگون می‌شنوم که رئیس‌جمهور از تعیین هرگونه ظرف زمانی برای خروج نیروها فاصله گرفته است. موضوعی که عملاً به استعفای متیس منجر شد. من مطمئنم بولتن با ترامپ صحبت کرده و برایش توضیح داده است که حضور امریکا در سوریه زمینه‌ساز اقدام علیه ایران می‌تواند باشد. حالا چه اقدام سری و چه اقدام علنی و یا هر دو. بنابراین من فکر می‌کنم که ترامپ در حال تجدیدنظر در مورد کل این موضوع است و بعید می‌دانم طرح خروج نیروهای امریکایی از سوریه تا بعد از فوریه دوام بیاورد.

به نظرم وقتی درباره این گروه صحبت می‌کنیم اشاره ما به صنایع نظامی مثل لاکید مارتین، یا بخش‌هایی مثل هالی برتُن که میلیاردها دلار در این راه هزینه می‌کنند، یا اشاره ما به چهره‌هایی است که خود را در قامت برگزیدگان الهی می‌بینند و می‌خواهند همه رهبران خودکامه را خورد کنند. همه این‌ها در مجموعه‌ای که من آن را مجموعه جنگ می‌نامم به هم می‌پیوندند و جنگ دلیل زندگی آنان است. آن‌ها جنگ‌افروزند حالا چه برای سود و چه به‌زعم خودشان برای اهداف انسان دوستانه و چه حفظ منافع تجاری اینجاوآنجا.

اینکه ما تبدیل به یک امپراتوری با آرایشی تهاجمی شده‌ایم، مشکلی جدی برای این کشور در حال حاضر است. مشکلی که دارد از یک‌سو ما را به لحاظ مالی و از سوی دیگر ازنظر اخلاقی و ارزشی ورشکسته می‌کند.

  • به‌عنوان سؤال آخر آیا به نظر شما تهران باید دعوت ترامپ را برای مذاکره مستقیم و بدون پیش‌شرط را بپذیرد؟

من فکر می‌کنم دونالد ترامپ در چشم به هم زدنی حاضر است همان‌طور که در سنگاپور با رهبر کره شمالی دیدار کرد با روحانی، ظریف یا دیگر مقامات ایرانی دیدار کند و فکر می‌کنم او واقعاً به این ملاقات علاقه‌مند است. چون آن اجلاس لحظه تاریخی ترامپ خواهد بود. لحظه‌ای که او رو به دوربین‌های تلویزیونی خواهد کرد، درحالی‌که هیئت ایرانی در آن‌سوی میز نشسته‌اند و به انگلیسی خواهد گفت، دیدید من گفتم من توافقی بهتری خواهم کرد. حالا اهمیتی هم ندارد که آن توافق بهتر باشد یا نباشد. بنابراین او مشتاق است و فکر می‌کنم جان بولتن در صورت تحقق چنین دیداری له شود و ترامپ احتمالاً او را اخراج خواهد کرد. سؤال این است که آیا طرف مقابل یعنی روحانی، ظریف و آیت‌الله یا دیگران حاضر به چنین دیداری باشند یا نه. اکثر منابع معتبری که من ظرف دو دهه گذشته با آنان درباره ایران به آنان اعتماد کرده‌ام، به من می‌گویند شانس خیلی کمی وجود دارد که آن‌ها بپذیرند. به همین خاطر من فکر می‌کنم ما در رابطه با ایران در همان مسیری قرار داریم که به فرجام صدام حسین منتهی شد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط