بدون دیدگاه

ایجاد اسرائیل دوم در خاورمیانه جدید؛

تبدیل همزیستی به تجزیه قومیت‌ها

آقای محمد احمدی در مقاله بسیار راهبردی و تحقیقی خود به نام
«مانیفست اسرائیل برای نظم جدید منطقه: تبدیل همزیستی به تجزیه قومیت‌ها» سعی کرده‌اند نشان دهند هدف اسرائیل در منطقه نه‌تنها ایجاد اسرائیل دوم در خاورمیانه جدید بلکه فرمول درازمدت تغییر شکل منطقه به نفع اسرائیل و یهودیان امریکایی است. همچنین ایجاد زنجیره ناپایدار از شورش، جنگ و درنهایت تجزیه است. چشم‌انداز ایران مطالعه این مقاله مستند و خواندنی را به هم‌وطنان عزیز پیشنهاد می‌کند و برخورد فعال با آن را انتظار دارد.

 

بازی بزرگ منطقه: زنجیره ناپایداری-شورش-جنگ-تجزیه

شناخت سیاست‌های درازمدت اسرائیل در منطقه غرب آسیا برای درک و تحلیل رفتارهای آن لازم است. اینکه اسرائیل چه مشکلات راهبردی دارد و باید چه نقشه راهی را برای آینده خود ترسیم کند، از زمان تأسیس آن در ۱۹۴۸ تاکنون به‌صورت پنهان یا آشکار مورد بحث سیاست‌گذاران اسرائیلی بوده، اما برای شناخت راهبردهای آنان در قالب یک الگوی سیاست خارجی، باید به تأثیر آن در تحولات کشورهای دیگر منطقه پرداخت. برای شروع به نمونه‌ای از این تحولات نظر می‌اندازیم.

فلسطینی‌ها، اسرائیل و کردها

اسرائیل از مدت‌ها قبل به شکل پنهان از تجزیه‌طلبان کردستان عراق پشتیبانی می‌کرد. در دهه اخیر، این سیاست به شکل آشکار درآمده است. نتانیاهو در اوت ۲۰۱۴ یعنی زمانی که نخست‌وزیر اسرائیل بود، حمایت خود از استقلال کردستان عراق را در اندیشکده‌ای در تل‌آویو اعلام کرد. این تأکیدی بر سیاست درازمدت اسرائیل در این زمینه است. استدلال اسرائیل برای نزدیک شدن به کردها این است که یهودیان و کردها دو اقلیت درون اکثریت مسلمان در منطقه غرب آسیا هستند که حق داشتن کشور جداگانه را برای آن‌ها قائل نیستند.[۱]

پس از همه‌پرسی استقلال کردستان عراق در ۲۵ سپتامبر ۲۰۱۷ اسرائیل تنها دولتی بود که نتیجه این همه‌پرسی، یعنی رأی به استقلال کردستان را ستود و از آن حمایت کرد. تلاش اسرائیل در تبلیغات خود برای کردها این بود که خود را قهرمان حمایت از آزادی ملت‌ها توصیف کند.[۲]

این همه‌پرسی به دلایلی که بعداً خواهیم دید به استقلال اقلیم کردستان منجر نشد؛ اما چرا اسرائیل خود را حامی استقلال یک قوم مسلمان معرفی می‌کند، اما قوم مسلمان دیگری را نه‌تنها از استقلال سؤال این است که وقتی اسرائیل حاضر نیست حق فلسطینی‌ها برای تعیین سرنوشت خود را در یک همه‌پرسی بپذیرد، چرا برای کردهای عراق چنین حقی را مشتاقانه می‌پذیرد؟، بلکه از مشارکت در نظام انتخاباتی و حکومتی محروم می‌کند؟ پاسخ شبکه الجزیره این است که موضع اسرائیل بر اساس منافع و انگیزه‌های جغرافیای سیاسی خود است، نه برای آزادی و رفاه کردها.

البته بین وضعیت کردها و فلسطینی‌ها تفاوت‌هایی وجود دارد: کردها در طی تاریخ، همواره در کشورهای محل سکونت خود به‌عنوان یک قوم و نه ملتی جداگانه، زندگی کرده‌اند و از منابع طبیعی و سرزمینی خود بهره‌مند بوده‌اند. هر زمان که نظام استبدادی در این کشورها حاکم بوده، کردها مانند دیگر اقوام رنج برده‌اند و هر زمان که نظام دموکراتیک در این کشورها برقرار بوده، کردها نیز در کنار سایر اقوام این کشورها دارای حق رأی و نمایندگانی بوده‌اند که از حقوق آن‌ها دفاع کرده‌اند؛ اما فلسطینی‌ها در طی حیات اسرائیل، همواره تحت اشغال و تهدید بوده‌اند تا سرزمین و منابع خود را رها کنند و به تبعید بروند، یا در محرومیت و فشار روزمره زندگی کنند. همچنین با آن‌ها در سرزمین‌های اشغالی اسرائیل همانند آواره‌هایی فاقد حق رأی و بدون مشارکت در نظام حکومتی رفتار شده است. این‌گونه رفتارها سیاست یک دولت خاص در اسرائیل نبوده، بلکه راهبردهای اساسی اسرائیل از ابتدا تا حال بوده و با قوانین نژادی صهیونیست‌ها تداوم یافته است.

مهم‌ترین امتیاز کشور فرضی کردستان برای اسرائیل این است که چنین موجودیتی برای هیچ‌یک از کشورهای همسایه خود خوشایند نخواهد بود و بنابراین، برای بقای خویش، وابسته به اسرائیل خواهد شد. درواقع، این پایگاهی بزرگ برای اسرائیل در قلب این منطقه خواهد بود تا نظامیان و مأموران امنیتی و جاسوسی آن در این پایگاه مستقر شده و تهدیدی دائمی برای کل منطقه و به‌ویژه ایران باشند. هم‌اکنون برخی گروه‌های کرد ایرانی از اقلیم کردستان عراق، با حمایت امریکا و اسرائیل برای حمله به ایران استفاده می‌کنند.

در جریان همه‌پرسی سال ۲۰۱۷ عده‌ای پرچم اسرائیل را در شهرهای کردستان عراق بالا بردند و این شعار را سر دادند: «ما اسرائیل دوم هستیم». این در حالی است که چریک‌های کرد از دهه ۱۹۶۰ تا اوایل دهه ۱۹۸۰ در اردوگاه‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین در لبنان در کنار مبارزان فلسطینی تعلیم می‌دیدند؛ اما اسرائیل از طریق روابط خود با برخی شخصیت‌های کرد نظیر ملامصطفی بارزانی و پسرش مسعود بارزانی به‌تدریج ارتباط بین کردها و فلسطینی‌ها را قطع کرد. اسرائیل برای این منظور، شباهت‌هایی بین تاریخ خود با تاریخ کردها برقرار کرد، یعنی دو اقلیت در میان اکثریت عرب که مخالف تشکیل کشور مستقل برای هریک از آن‌ها بوده‌اند.

نکته کلیدی در این تشبیه مغالطه‌آمیز آن است که اکثر یهودیان تشکیل‌دهنده اسرائیل، مهاجران خارجی بودند که در قرن بیستم توسط صهیونیست‌های اروپایی از کشورهای اصلی خود و با حمایت قدرت‌های استعماری به این منطقه آورده شدند تا با محروم کردن یا اخراج ساکنان آن یعنی فلسطینی‌ها، متحدی برای آن قدرت‌ها تشکیل شود. درحالی‌که کردها از زمان باستان در این منطقه و تحت نظام‌های چندقومیتی زیسته‌اند، مذهب و فرهنگ مشابه اقوام دیگر منطقه داشته‌اند، هرگز کسی را از سرزمین خود بیرون نرانده‌اند و مبارزات آن‌ها برای تبدیل شدن به پایگاه قدرت‌های دیگر نبوده است. تردیدی نیست که کردها باید حقوقی مساوی با سایر اقوام کشورهای خود داشته باشند؛ اما راهبرد اسرائیل تحریک شکاف و دشمنی بین کردها و اقوام همسایه برای تخریب رابطه تاریخی بین آن‌هاست تا فضایی از جنگ، تنفر و کینه‌ورزی، شبیه آنچه خود در فلسطین ایجاد کرده، جانشین محیط چندفرهنگی و چندقومیتی موجود شود. برافراشتن پرچم اسرائیل و سر دادن شعار «ما اسرائیل دوم هستیم» و پخش آن در رسانه‌ها برای تحریک افکار عمومی ملت‌های منطقه علیه کرده است. این دقیقاً روش قدرت‌های بزرگ از دوره استعمار تاکنون بوده: تفرقه ‌انداز و حکومت کن.

طرح تقسیم کشورها

ایجاد یک کشور مستقل کرد در چارچوب برنامه‌ای بزرگ‌تر است که عودید اینون[۳] مشاور آریل شارون، نخست‌وزیر سابق اسرائیل، برای خاورمیانه معرفی کرد. اصول این طرح از مدت‌ها قبل در محافل اسرائیلی مطرح بود، اما اولین بار در ۱۹۸۲ در زمانی منتشر شد که شارون وزیر دفاع در کابینه مناخیم بگین بود. طبق این طرح، جهان عرب باید بر اساس قومیت‌ها و فرقه‌ها تقسیم شود تا تسلط اسرائیل بر منطقه تحقق و توسعه یابد. مشکلاتی که به دنبال این تجزیه و خلق کشورهای جدید پیدا خواهد شد، ازجمله چگونگی تقسیم منابع طبیعی و سرزمین‌ها، و جنگ‌های آینده بر سر ترسیم خطوط مرزی، هدایایی بی‌پایان برای اسرائیل خواهد بود که تاکنون از اتحاد و مقاومت برخی کشورهای منطقه در مقابل خود، رنج برده است.

اینون که از مقامات ارشد وزارت خارجه اسرائیل بود، طرحی را در فصلنامه عبری کیوونیم[۴] (به معنای «جهت‌گیری‌ها») منتشر کرد که اصول راهبرد بلندمدت اسرائیل را نشان می‌داد.[۵]

این فصلنامه یک نشریه رسمی و ایدئولوژیک برای سازمان جهانی صهیونیسم[۶] است. سند اینون درواقع، نظر مشترک رهبران اسرائیل و نومحافظه‌کاران امریکا درباره آینده منطقه غرب آسیا را بیان می‌کرد و راهبرد‌های چند دهه آینده پس از انتشار خود را در قالب فرمول مشخصی می‌ریخت.

نوآم چامسکی که منتقد روابط امریکا با اسرائیل است، در کتاب خود به نام مثلث سرنوشت: ایالات‌متحده، اسرائیل و فلسطینی‌ها[۷]که به فارسی هم ترجمه شده، به رابطه گسترده بین طرح اسرائیلی اینون و نومحافظه‌کاران امریکا اشاره می‌کند. اولین مرحله این طرح، اشغال لبنان در جنگ سال ۱۹۸۲ و پس از آن، حضور نیروهای غربی در خاک لبنان، اخراج سازمان‌های فلسطینی و ایجاد مناطق جداگانه در لبنان بود. در دهه ۲۰۰۰ دولت امریکا تحت ریاست‎جمهوری جرج بوش از این فرمول در طرح خود موسوم به خاورمیانه جدید استفاده کرد و با اشغال عراق، موجودیت نیمه‌مستقل اقلیم کردستان را پایه گذاشت. سپس نومحافظه‌کاران از دولت امریکا کنار رفتند، اما اصول راهبردی آنان در دولت‌های بعدی ادامه یافت. در دهه ۲۰۱۰ دولت‌های باراک اوباما و دونالد ترامپ با حمایت از جنگ داخلی سوریه و اجازه به ترکیه و برخی شیوخ عرب در کمک‌های همه‌جانبه به نیروهای مخالف دولت عراق و سوریه، ازجمله داعش و تکفیری‌ها، محتوای طرح خاورمیانه جدید را دنبال کردند.

فروپاشی خانه‌های مقوایی

سند اینون می‌گوید بنیان‌های تمدن غرب در خطر است و نیروهای مخالف آن ازجمله یهودستیزان، در حال افزایش قدرت خود هستند؛ بنابراین اسرائیل آخرین پناهگاه یهودیان جهان است. اسرائیل که در محاصره جهان عرب است، مورد تهدید قرار دارد و باید امنیت آینده خود را به شکلی تأمین کند. در جنگ جهانی اول، قدرت‌های بزرگ وقت یعنی انگلیس و فرانسه، جهان عرب را به نوزده کشور تقسیم کردند که هریک دارای قومیت‌های مختلفی در درون خود هستند. این سند می‌افزاید: «این کشورها خانه‌هایی مقوایی هستند که توسط خارجی‌ها به شکل موقت برپا شده‌اند». هریک از آن‌ها شامل یک اکثریت و چند اقلیت قومی متخاصم هستند که وقتی به قبایل فئودالی تجزیه شوند، دیگر نمی‌توانند اسرائیل را تهدید کنند. با تکه‌تکه شدن آن‌ها، اسرائیل فرصت‌هایی را خواهد یافت که در جنگ شش روزه در ۱۹۶۷ نتوانست تا آخر دنبال کند. این سند ادامه می‌دهد که وقایع لبنان در سال ۱۹۸۲ و پس از آن، نشانه‌‌ای از تحولات آینده در سراسر جهان عرب خواهد بود و مقدمه‌ای بر راهبردهای کوتاه‌مدت و بلندمدت اسرائیل به شمار می‌رود. بر اساس آن، هدف سیاست‌گذاری کوتاه‌مدت اسرائیل باید انحلال قابلیت‌های نظامی کشورهای عربی در آسیا باشد و هدف درازمدت آن باید تشکیل مناطقی جداگانه بر اساس هویت قومی و مذهبی متمایز باشد.

چندین سال قبل از ارائه طرح اینون، فؤاد عجمی (متولد ۱۹۴۵ لبنان و متوفی ۲۰۱۴ امریکا) استاد رشته مطالعات خاورمیانه در مؤسسه هوور[۸] وابسته به دانشگاه استنفورد گفته بود که پان‌عربیسم یا ایده ملی‌گرایی کشورهای عربی فقط یک خانه مقوایی است که سرنوشتی جز فروپاشی ندارد. عجمی که از اعضای ارشد شورای روابط خارجی[۹] در امریکا به شمار می‌رفت، حامی سرسخت سیاست‌های دولت بوش، مشاور وزیر خارجه وقت یعنی کاندولیزا رایس و از نزدیکان معاون وزیر دفاع وقت یعنی پاول ولفوویتز بود. او مرتباً در شبکه‌های امریکایی ازجمله فاکس نیوز به‌عنوان کارشناس ظاهر می‌شد.[۱۰]

فؤاد عجمی حمله امریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ را جنگی شرافتمندانه و هدیه‌ای برای مردم عراق می‌دانست. او در کتاب خود به نام «هدیه خارجی: امریکاییان، اعراب و عراقی‌ها در عراق» از نظرات خود در این زمینه دفاع کرد.[۱۱]

دیک چنی، معاون جرج بوش و از دوستان عجمی، در یک سخنرانی در اوت ۲۰۰۲ یعنی چند ماه پیش از اشغال عراق، در توجیه ایده جنگ گفت: «در مورد واکنش مردم عادی عرب، کارشناس خاورمیانه پروفسور فؤاد عجمی پیش‌بینی می‌کند که پس از آزادسازی، در خیابان‌های بصره و بغداد مطمئناً شادی فوران خواهد کرد، همان‌طور که توده‌های مردم کابل از امریکایی‌ها استقبال کردند». چند سال بعد، وقتی امریکایی‌ها در مشکلات ناشی از جنگ عراق گرفتار شده بودند، دیک چنی در سخنرانی در یک اندیشکده امریکایی در اکتبر ۲۰۰۷ بار دیگر اعتماد خود به گفته‌های عجمی را ابراز کرد: «ما درباره راه آینده توهم نداریم. همان‌طور که فؤاد عجمی اخیراً گفته، عراق هنوز کشوری صلح‌آمیز نشده و همه خشم‌های آن فروننشسته، اما نظم تا حدودی شروع به شکل‌گیری کرده است». یکی از اهداف نظم مورد نظر امریکا، تشکیل حکومت در اقلیم کردستان به‌عنوان قدمی مهم در مسیر استقلال آن در درازمدت بود.

نسخه‌ برای کشورهای عربی

طرح اینون برای هریک از کشورهای عرب به‌ویژه همسایگان اسرائیل، بخشی جداگانه دارد:

  1. مصر: بر اساس این طرح، پیمان کمپ دیوید که در ۱۹۷۸ بین مناخیم بگین و انور سادات رهبران وقت اسرائیل و مصر امضا شد، اشتباه بود و مصر باید تجزیه شود. صحرای سینا باید به اسرائیل ملحق شود و یک کشور جدید تحت حکومت مسیحیان قبطی مصر در شمال آن کشور تأسیس شود. این کشور جدید در حد فاصل اسرائیل و مصر تشکیل می‎شود. اکنون حدود ۹۵ درصد از جمعیت ۱۰۴ میلیونی مصر در کرانه‌های نیل زندگی می‌کنند و بخش اعظم حیات اقتصادی این کشور وابسته به ناحیه شمالی یعنی دلتای نیل، ساحل مدیترانه و حمل‌ونقل در کانال سوئز است که طبق طرح فوق باید به قبطی‌ها تحویل شود. بر اساس این طرح، هر گاه اوضاع مصر به هم بریزد، فرصت مناسبی خواهد بود تا سینا توسط اسرائیل اشغال شود و کشور قبطی هم تشکیل شود. در زمان انقلاب مصر در سال ۲۰۱۱ این خطر وجود داشت که شرایط برای اجرای نقشه فراهم شده باشد، اما کودتای سال ۲۰۱۳ سبب بازگشت مصر به اردوگاه دوستان امریکا شد، گرچه تنش‌ها با قبطیان ادامه دارد. دولت مصر جمعیت قبطی این کشور را ۵ میلیون نفر اعلام کرده، اما کلیسای ارتدوکس قبطی می‌گوید آن‌ها بین ۱۵ تا ۱۸ میلیون نفر هستند. در هر صورت، آن‌ها بزرگ‌ترین جامعه مسیحی در جهان عرب را تشکیل می‌دهند و غرب می‌گوید که حقوق بشر درباره آن‌ها رعایت نمی‌شود.[۱۲]
  2. اردن و کرانه باختری: نماینده امریکا در سازمان ملل در سال ۱۹۸۲ بعد از حمله اسرائیل به لبنان، در مقابل کمیته روابط خارجی سنای امریکا گفت که آریل شارون، وزیر دفاع وقت اسرائیل، طراح و مجری این جنگ در گفت‎وگوهای خود با او، راهبرد بلندمدت اسرائیل را چنین توصیف کرده است: «تحت فشار گذاشتن فلسطینی‌ها برای خروج از کرانه باختری … و اجازه باقی ماندن فقط به تعداد لازم برای کارگری».[۱۳]

بر اساس طرح اینون، سیاست اسرائیل باید تجزیه اردن باشد به‌طوری که فلسطینی‌های کرانه باختری به بخش شرقی اردن یعنی بخش دور از اسرائیل منتقل شوند. به این ترتیب، تمرکز میلیون‌ها فلسطینی در نواحی اشغالی اسرائیل که از ۱۹۶۷ تاکنون عامل مشکلات زیادی برای آن بوده، از میان می‌رود.

  1. لبنان: از ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۳ لبنان تحت کنترل فرانسه بود. از زمان استقلال این کشور چندقومیتی، برخی از اقوام آن برای حفظ قدرت خود در مقابل دیگران، بر پیوندهای خارجی تکیه داشته‌اند. همچنین خطر تجزیه آن بین اقوام و مذاهب مختلف وجود داشته و این خطر با شروع جنگ داخلی لبنان در ۱۹۷۵ شدت گرفت. لبنانی‌ها سیاست خاورمیانه‌ای هنری کیسینجر، وزیر خارجه وقت امریکا را عامل تضعیف خود می‌دیدند و او را طراح تجزیه لبنان به دو کشور مسیحی و مسلمان می‌دانستند. اسرائیل حامی مسیحیان راست‌گرا در جنگ داخلی لبنان بود و پس از حمله و اشغال حدود نیمی از آن کشور در دهه ۱۹۸۰ فلسطینی‌ها را از آن اخراج کرد و دولتی متمایل به خود را در بیروت بر سر کار آورد. اسرائیل در سال‌های بعد، بخش بزرگی از جنوب لبنان را به‌عنوان منطقه حائل به نظامیان مسیحی تحت نظارت خود سپرد. به این ترتیب، طرح اینون برای تجزیه لبنان در حال ثمر دادن بود، اما با ظهور حزب‌الله و قدرت گرفتن آن، سرانجام در سال ۲۰۰۰ اسرائیل و وابستگان آن از این مناطق بیرون رانده شدند. گرچه فرقه‌گرایی در لبنان با نفوذ غرب و عربستان در جهت منافع اسرائیل ادامه دارد.
  2. عراق: بر اساس طرح اینون، عراق به علت ثروت نفتی خود، تهدید بزرگی برای اسرائیل است و باید بین قومیت‌های مختلف تجزیه شود: یک دولت سنی در مرکز، یک دولت شیعه در جنوب و یک دولت کرد در شمال. گروه‌های مسلح کرد از ده‌ها سال پیش مورد حمایت اسرائیل بوده‌اند، اما حمله و اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ این فرصت را داد که این گروه‌‌ها دولت نیمه‌مستقل اقلیم کردستان را به شکل قانونی تشکیل دهند.

توهم توطئه؟

یکی از منتقدان یهودی سیاست‌های اسرائیل، استاد دانشگاه و فعال حقوق بشر به نام ییسرائیل شاهاک[۱۴] (متولد ۱۹۳۳ و متوفی ۲۰۰۱) ترجمه انگلیسی طرح اینون را با نام نقشه صهیونیستی برای خاورمیانه[۱۵] منتشر و نقد کرد. شاهاک در ایران به‌عنوان نویسنده کتاب تاریخ یهود، آیین یهود: سابقه سه هزار ساله[۱۶] که به فارسی ترجمه شده، شناخته می‌شود. شاهاک در نقد این طرح، آن را از یک‎سو آرزوهای خیالی طراحان آن می‌داند و از سوی دیگر، راهبرد آریل شارون و رافائل ایتان،[۱۷] رئیس ستاد مشترک ارتش در دولت مناخیم بگین معرفی می‌کند. شاهاک ایده‌های این طرح را مشابه ایده‌های توسعه‌طلبانه آلمان از ۱۸۹۰ تا ۱۹۳۳ می‌داند که الهام‌بخش هیتلر در دوران حکومتش بود. این ایده‌ها همچنین با بلندپروازی نومحافظه‌کاران امریکا در دولت جرج بوش شباهت دارد. پس از شکست نومحافظه‌کاران، بار دیگر با ظهور داعش و تلاش برای تجزیه عراق و سوریه، ایده‌های طرح اینون دنبال شد.

پس از انتشار ترجمه انگلیسی طرح اینون، نشریات امریکایی ازجمله نیوزویک و وال‌استریت ژورنال به آن اشاره کردند، اما جرئت نداشتند ایده‌های آن را به‌طور جدی نقد کنند. نوآم چامسکی در کتاب خود، مثلث سرنوشت: ایالات‌متحده، اسرائیل و فلسطینی‌ها می‌گوید حامیان اسرائیل در امریکا تظاهر می‌کنند که چنین طرحی وجود ندارد و منتقدان را با تهدید و افترا از موشکافی آن باز می‌دارند. یکی از برچسب‌هایی که برای افترا به منتقدان زده می‌شود، بر اساس «تئوری توطئه» است؛ یعنی منتقد طرح‌های اسرائیل را متوهم به توطئه‌ای خیالی می‌خوانند. برچسب رایج دیگر، یهودستیزی است که در امریکا حتی بیشتر از اسرائیل به کار می‌رود. هر دو نوع برچسب باعث تحریم این منتقدان می‌شود.

چامسکی در کتابش می‌گوید حزب کارگر اسرائیل در طرح‌هایی که برای آینده منطقه ریخته شده، تفاوت مهمی با راست‌گرایان نداشته است. حزب کارگر که قبلاً حزب ماپای[۱۸] (مخفف عبری برای حزب کارگران سرزمین اسرائیل) نامیده می‌شد، مادر احزاب چپ‌گرا و میانه چپ است که امروز در اسرائیل فعالیت می‌کنند. دیوید بن‌گوریون، پایه‌گذار اسرائیل در ۱۹۴۸، اولین نخست‌وزیر آن و از حزب ماپای بود. حزب چپ‌گرای ماپای و سپس حزب کارگر از ابتدای تأسیس اسرائیل تا ژوئن ۱۹۷۷ حاکم بودند، تا اینکه بگین از حزب لیکود، رقیب راست‌گرای آن‌ها به قدرت رسید و در دوران او طرح اینون منتشر شد، اما اصول طرح اینون را در اهداف راهبردی بن‌گوریون هم می‌توان یافت. چامسکی این اهداف را بر اساس منابع خود چنین ذکر می‌کند:

  1. درهم شکستن کشورهای سوریه و اردن؛
  2. ضمیمه‌سازی جنوب لبنان به اسرائیل و برپا کردن یک حکومت مسیحی در بقیه لبنان؛
  3. حمله به مصر در صورت مقاومت آن در برابر طرح‌ اسرائیل؛
  4. حرکت به سمت افق درازمدت حتی با کاربرد زور.

بنابراین، بسیاری از آنچه در طرح اینون آمده، ذهنیت جریان اصلی رهبران اسرائیل است و نباید تصور کرد که این طرح منحصر به ذهنیت یک طیف افراطی است. چامسکی می‌گوید هر دو جناح سیاسی اسرائیل معتقدند اردن کشور فلسطینی‌هاست و جمعیت زیاد فلسطینی‌ها در کرانه باختری باید به آنجا منتقل شود تا مشکل رقابت جمعیتی به نفع اسرائیل حل گردد. چامسکی می‌افزاید دیدگاه اسرائیل درباره آینده لبنان و سوریه بر اساس «نظم جدید» مشابه آن چیزی است که در طرح اینون آمده است. تقسیم عراق به سه کشور سنی، شیعه و کرد نیز در همین چارچوب و در جهت منافع اسرائیل است.

وحدت ما، تجزیه شما

یکی از نتایج تجزیه کشورها به قومیت‌ها و پیروان مذاهب مختلف این است که قلمرو هریک از این کشورهای کوچک‌تر با قلمرو همسایگان آن تداخل خواهد داشت؛ زیرا قومیت‌ها پیش از تجزیه، جدا از هم زندگی نکرده‌اند و سرزمین‌ها و منابع طبیعی آن‌ها درهم تنیده شده است؛ بنابراین، پس از تجزیه، قومیت‌های همسایه بر سر مرزبندی‌ها به جان هم می‌افتند و بسیاری از مردم آن‌ها مجبور به ترک اموال و دیار خود خواهند شد، چون در قلمرو قومی دیگر قرار دارد. نمونه‌ای از این وضع پس از استقلال هندوستان در ۱۹۴۷ و تجزیه آن به دو کشور هندو و مسلمان، یعنی هند و پاکستان، اتفاق افتاد. در نتیجه این تجزیه، صدها هزار نفر کشته و بیش از ۱۰ میلیون نفر آواره شدند.[۱۹]

هند و پاکستان پس از آن در چند جنگ خونین با یکدیگر درگیر شدند و هر دو به سلاح اتمی مجهز شدند تا در مقابل هم بایستند. تاکنون هیچ افقی برای همسایگی مسالمت‌آمیز بین این دو متصور نبوده است. نمونه‌های دیگر از مشکلات تجزیه و کشمکش بر سر قلمرو را پس از فروپاشی شوروی و بلوک شرق دیده‌ایم: جنگ‌های فاجعه‌بار بالکان، جنگ‌های آذربایجان و ارمنستان، و جنگ اوکراین.

در صورت تجزیه کشورهای چندقومیتی، به‌احتمال زیاد هریک باید منتظر نتایج وخیمی باشند. حتی اگر پس از تجزیه، جنگ بین کشورهای کوچک‌تر جدید صورت نگیرد، هریک به مراتب ضعیف‌تر از گذشته خواهد بود و مجبور به وابستگی به قدرت‌های بزرگ یا قدرت برتر منطقه خواهد شد. طبق طرح اینون، این قدرت برتر در غرب آسیا، اسرائیل خواهد بود. در حال حاضر، نقطه‌ضعف خود اسرائیل وجود میلیون‌ها فلسطینی در آن است. بر اساس این ایده، اسرائیل برخلاف کشورهای دیگر منطقه نباید تجزیه شود، بلکه باید فلسطینی‌ها را به جاهای دیگر اخراج کند تا وحدت قومی در اسرائیل برقرار شود. قانون دولت-‌ملت که در سال‌های اخیر در اسرائیل تصویب شده، برای همین است که کسی درباره ماهیت قومی و نژادی اسرائیل شک نکند و به فکر برقراری نظام چندقومیتی در آن، یا تجزیه آن به قلمروهای قومی جداگانه، مانند دو کشور یهودی و فلسطینی نباشد. این جلوه‌ای از استثناگرایی صهیونیستی است: وحدت برای اسرائیل، تجزیه برای بقیه کشورهای منطقه.

چامسکی می‌گوید اسرائیل تا پیش از جنگ سال ۱۹۶۷ شعار همزیستی را سر می‌داد، یعنی انتظار داشت کشورهای منطقه، موجودیت آن را به رسمیت بشناسند و با آن مسالمت‌آمیز رفتار کنند. در این رفتار، نوعی پذیرش نظم منطقه‌ای نهفته است، اما از جنگ ۱۹۶۷ و اشغال سرزمین‌های همسایه تا زمان ما، اسرائیل خود را با حمایت امریکا در موضع هژمونی و سلطه‌گری می‌بیند؛ بنابراین، نه‌تنها به صلح و همزیستی اهمیتی نمی‌دهد، بلکه با همکاری امریکا به دنبال ناپایدار کردن کشورهای منطقه است تا نظم جدیدی ایجاد کند که سلطه آن را پایدار سازد. لبنان از دهه ۱۹۷۰ تاکنون بارها قربانی همین تلاش اسرائیل و همدستان آن برای ناپایداری بوده، عراق از زمان اشغال آن توسط امریکا تاکنون به شکل‌های مختلف این ناپایداری را تجربه کرده و سوریه از زمان شورش‌ها و پیدایش گروه‌های مسلح و تکفیری با این ناپایداری مواجه شده است.

گسست کامل

در سال ۲۰۱۷ در هنگام جنگ گروه‌های تکفیری علیه عراق و سوریه، تد بکر،[۲۰] استاد حقوق دانشگاه نیویورک، و برایان پالکینگ‌هورن،[۲۱] استاد در حوزه تحلیل منازعات و حل‌وفصل اختلافات، از دانشگاه سالزبری در مریلند، به‌روزرسانی طرح اینون را بررسی کردند.[۲۲]

به گفته آن‌ها، این طرح در ۱۹۹۶ در یک اندیشکده‌ اسرائیلی به نام مؤسسه مطالعات پیشرفته راهبردی و سیاسی[۲۳] که شعبه‌ای در واشنگتن دارد، مورد بررسی مجدد قرار گرفت و بر اساس آن، یک سند سیاست‌گذاری تحت عنوان گسست کامل: راهبردی جدید برای امن کردن قلمرو[۲۴] با دقت بیشتری تدوین شد. مدیر پروژه روزآمدسازی طرح اینون، یک مقام یهودی امریکایی به نام ریچارد پرل[۲۵] بود. او در دهه ۱۹۸۰ در کابینه رونالد ریگان دستیار وزیر دفاع بود و از آن زمان تا دوره ریاست‌جمهوری جرج بوش، به مدت هفده سال در کمیته سیاست‌های دفاعی در وزارت دفاع امریکا تحت دولت‌های جمهوریخواه و دموکرات حضور داشت. پرل یکی از چهره‌های اصلی برای طرح راهبردی اشغال عراق در دولت جرج بوش بود. او به‌عنوان یک نومحافظه‌کار، در اندیشکده‌های امریکایی حامی اسرائیل فعالیت دارد.[۲۶]

دو استادی که روزآمدسازی طرح اینون را تحلیل کرده‌اند، می‌گویند وقتی منتقدان اسرائیل به زنجیره وقایع منطقه می‌نگرند که از اشغال کرانه باختری و بلندی‌های جولان شروع می‌شود و به جنگ لبنان، جنگ عراق، جنگ سوریه و مبارزه با ایران به بهانه برنامه هسته‌ای آن می‌رسد، این وقایع را بخشی از طرح اینون و طرح گسست کامل می‌بینند. همچنین آن را دلیلی برای حضور اسرائیل در نسخه جدیدی از بازی بزرگ[۲۷] با حمایت صهیونیست‌های امریکا شامل نومحافظه‌کاران و بنیادگرایان مسیحی می‌دانند. بازی بزرگ اصطلاحی است که به رقابت قدرت‌های بزرگ برای تقسیم کشورهای دیگر اشاره می‌کند، مانند آنچه امپراتوری‌های بریتانیا و روسیه در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم یعنی دوران قاجار برای تقسیم ایران اجرا کردند. دو استاد یادشده از تحلیل خود نتیجه می‌گیرند حزب لیکود در دوران طولانی حاکمیت خود، هر دو طرح را دنبال کرده است. لیکود حزب راست‌گرایی است که در بیشتر ۴۵ سال اخیر، با نخست‌وزیرانی چون مناخیم بگین، اسحق شامیر، آریل شارون و بنیامین نتانیاهو بر اسرائیل حکومت کرده است؛ البته شارون در اواخر حکومت خود از لیکود انشعاب کرد.[۲۸]

طرح گسست کامل را اندیشکده‌ای اسرائیلی در واشنگتن با همکاری ریچارد پرل، داگلاس فیث[۲۹] (از مقامات یهودی در وزارت دفاع امریکا) و چند نفر دیگر برای نتانیاهو نخست‌وزیر وقت اسرائیل تهیه کرد. هدف از این طرح، حل درازمدت مشکلات امنیتی اسرائیل با تأکید بر «ارزش‌های غربی» بود، اما وقتی محتوای آن فاش شد، به علت جهت‌گیری تهاجمی‌اش مورد انتقاد قرار گرفت. بر اساس این طرح، اشغال عراق و جنگ نیابتی در سوریه برای تأمین امنیت اسرائیل مورد توجه بود.[۳۰]

ایده طرح این بود که به‌جای پیگیری صلح جامع با جهان عرب، اسرائیل باید با ترکیه و اردن پروژه‌ای مشترک را دنبال کند تا موجودیت‌های مخالف خود را دچار ناپایداری نماید. بر اساس این طرح، نظریه زمین در مقابل صلح که قبلاً در اسرائیل و جهان مطرح بود، به معنای عقب‌نشینی اسرائیل از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی است و باید کنار گذاشته شود. به‌جای آن، اسرائیل باید ترویج «ارزش‌های غربی» را دنبال کند که شامل صلح از طریق قدرت می‌شود و مورد استقبال امریکا خواهد بود.

در طرح گسست کامل، جنگ برای تغییر رژیم در عراق به‌عنوان یک هدف راهبردی برای اسرائیل ذکر شده است. راه مؤثر برای برخورد با سوریه نیز که امریکا با آن موافق خواهد بود، این است که اسرائیل با نقشه‌ای راهبردی، حزب‌الله و سوریه و ایران را درگیر حملات خود کند. این شامل حمله نیروهای نیابتی اسرائیل به سوریه خواهد بود. اسرائیل باید شعار صلح با سوریه را که قبلاً مطرح بود، رها کرده و این کشور را تحت فشار قرار دهد. همچنین برای شکل دادن راهبردی به محیط اطراف خود، باید با همکاری ترکیه و اردن، سوریه را تضعیف کرده و آن را وادار به رها کردن بخش‌هایی از خاک خود کند. به این منظور، ترکیه و اردن باید از نظر نظامی و سیاسی علیه سوریه اقدام کنند و در این راه،‌ با مخالفان داخلی حکومت سوریه متحد شوند. از سوی دیگر، اسرائیل باید سیاست حمله پیش‌دستانه را برای خود تثبیت کند؛ زیرا اساس خاورمیانه جدید وجود اسرائیل قوی است.

جنگ پیش‌دستانه و تغییر رژیم

پس از آغاز جنگ عراق در مارس ۲۰۰۳ پاتریک بوکانان،[۳۱] سیاستمدار منتقد آن و نامزد چند دوره ریاست‌جمهوری امریکا گفت: این نقشه که از اسرائیل می‌خواهد «اصل حمله پیش‌دستانه» را تثبیت کند، اکنون توسط پرل و دوستانش بر ایالات‌متحده تحمیل شده است. نیویورک‌تایمز نیز در اوت ۲۰۰۳ نوشت: داگلاس فیث و ریچارد پرل به نتانیاهو که در ۱۹۹۶ نخست‌وزیر بود، مشورت می‌دادند تا یک «گسست کامل» از پیمان صلح با فلسطینی‌ها در اسلو داشته باشد. آن‌ها همچنین استدلال می‌کردند امنیت اسرائیل وقتی به بهترین وجه تأمین می‌شود که در کشورهای اطراف، تغییر رژیم صورت بگیرد. با وجود مشکلات کنونی در عراق، این نظر هنوز در واشنگتن حاکم است. به قول پاول ولفوویتز، معاون یهودی وزیر دفاع وقت، «راه صلح در خاورمیانه از بغداد می‌گذرد».[۳۲]

منظور از صلح خاورمیانه، صلحی است که به قیمت ناامنی منطقه، موقعیت اسرائیل را امن کند. نیویورک‌تایمز اصطلاحاتی مانند «جنگ پیش‌دستانه» و «تغییر رژیم» را که در فرهنگ سیاسی معاصر راه یافته،‌ ساخته اسرائیل می‌داند. برای نمونه، جنگ شش روزه در ۱۹۶۷ را مثال می‌زند که جنگی پیش‌دستانه بود که اسرائیل به بهانه حفاظت از خود شروع کرد. نیز حمله به لبنان در ۱۹۸۲ را مثال می‌زند که یکی از اهدافش تغییر حکومت لبنان و روی کار آوردن دوستان اسرائیل در آنجا بود. این نوع اقدامات اسرائیل برای تغییر نقشه و تغییر حکومت‌ کشورهای منطقه از طریق اتحاد اسرائیل با چند گروه پرنفوذ در امریکا ممکن شده است: تندروهای طراح سیاست خارجی، نومحافظه‌کاران، مسیحیان اونجلیک‌، و لابی‌های اسرائیل در امریکا. برخی از این گروه‌ها انگیزه‌های مذهبی دارند، اما طراحان اصلی در بین آن‌ها صهیونیست‌های سکولار و همفکران آن‌ها هستند که امنیت اسرائیل را در ناامنی کشورهای دیگر می‌بینند. نفوذ آن‌ها در زمان حاکمیت جمهوریخواهان شدت می‌گیرد، اما در زمان حاکمیت دموکرات‌ها نیز ادامه دارد؛ زیرا دموکرات‌ها هم به لابی‌های اسرائیل نیاز دارند، با این تفاوت که آن‌ها به انگیزه‌های مذهبی توجهی ندارند، بلکه از اسرائیل به‌عنوان پایگاه «ارزش‌های غربی» در این منطقه حمایت می‌کنند.

مانیفست جنگ

باید توجه کنیم زمان تدوین این طرح درازمدت، چند سال قبل از سه جنگ مهم در منطقه است که به نوعی با آن مطابقت می‌کند:

  1. جنگ عراق از ۲۰۰۳ به بعد (شامل جنگ امریکا، نبرد القاعده و نبرد داعش)؛
  2. حمله اسرائیل به لبنان در ۲۰۰۶ (جنگ ۳۳ روزه)؛
  3. جنگ سوریه از ۲۰۱۱ به بعد (شامل نبرد گروه‌های تکفیری، اشغال بخش‌هایی توسط ترکیه و امریکا، بمباران‌ها توسط اسرائیل)؛

قرار بود پس از موفقیت در این جنگ‌ها، هجوم بعدی در چارچوب حمله پیش‌دستانه علیه ایران شکل بگیرد و بهانه آن، برنامه هسته‌ای ایران باشد. فشار اسرائیل برای شروع این جنگ، چه با حمایت امریکا و چه بدون آن، از دوره جرج بوش تاکنون بارها مطرح شده، اما اجرای آن با موانعی مواجه بوده است؛ بنابراین، طرح‌های جایگزین مانند تغییر رژیم، تحریم، خرابکاری، و حمایت از شورش‌ها و تجزیه‌طلبان ایران دنبال شده است.

سیدنی بلومنتال[۳۳] که مشاور ارشد رئیس‌جمهور بیل کلینتون در دهه ۱۹۹۰ و مشاور سناتور هیلاری کلینتون در دهه ۲۰۰۰ بود، به ارتباط بین طرح گسست کامل با تمایل اسرائیل برای حمله به سوریه و ایران اشاره می‌کند. به گفته او، متخصصان ارشد امریکا در حوزه امنیت ملی، برای درک نقشه راه موجود، طرح گسست کامل را به‌عنوان «مانیفست نئوکان» (اهداف و برنامه نومحافظه‌کاران) بین یکدیگر پخش کرده‌اند. از سوی دیگر، کمی پس از جنگ ۳۳ روزه لبنان، نشریه آمریکن کانسرواتیو[۳۴] نوشت: «به نظر می‌رسد نتانیاهو محرک اصلی امریکا برای اتخاذ رسمی سند ۱۹۹۶ به نام گسست کامل باشد که توسط خودش و دوستان نومحافظه‌کار امریکایی‌اش نوشته شده، با این هدف که به نحوی تهاجمی، حوزه راهبردی عراق، فلسطین، لبنان، سوریه و ایران را به شکلی جدید درآورند. آن‌طور که در مسابقات بوکس می‌گویند، سه تای آن‌ها افتاده‌اند و دو تای دیگر قرار است بیفتند».[۳۵]

این نشریه اضافه می‌کند نقشه مزبور ناکام مانده و حتی آن سه یعنی عراق، فلسطین و لبنان هم از پا نیفتاده‌اند، اما قرار است قدم بعدی، تلاش برای تجزیه سوریه و ایران باشد. سپس هشدار می‌دهد عواقب این جنگ‌ها برای اسرائیل و امریکا سنگین خواهد بود و نفرت جهانی را به بار خواهد آورد. یکی از نتایج این مانیفست امریکایی-اسرائیلی ایجاد فضایی شبیه جنگ سرد در غرب آسیاست که ویژگی آن کاربرد ارتش‌های نیابتی و شورش‌ها برای ناپایداری و تغییر رژیم‌هاست.

بخش بعدی این مقاله درباره تأثیر راهبردهای اسرائیل بر ایران، کردهای ایران و کردهای عراق خواهد بود.

ادعای سازمان‌های ملی‌گرای کرد درباره قلمرو کردستان متفاوت است و برخی مدعی‌اند از خلیج فارس تا دریای مدیترانه وسعت دارد. اسرائیل از تنش بیشتر بین قومیت‌های منطقه سود می‌برد.

نقشه امریکایی اسرائیلی برای تجزیه سوریه: کردها در شمال شرقی، علوی‌ها در شمال غربی، دروزها در منطقه حائل بین اسرائیل و بقیه سوریه.

مسعود بارزانی، رئیس سابق اقلیم کردستان و مجری همه‌پرسی استقلال، در دیدار نتانیاهو نخست‌وزیر سابق اسرائیل

اعراب در هزارتوی صلح: در طرح راهبردی اسرائیل در اهداف متفاوتی از صلح جای گرفته‌اند.

 

[۱] https://www.tandfonline.com/doi/abs/10.1080/13537121.2021.1968209?journalCode=fisa20

[۲] https://www.aljazeera.com/opinions/2017/10/7/why-is-israel-supporting-kurdish-secession-from-iraq

 

[۳] Oded Yinon

[۴] Kivunim

[۵] https://en.wikipedia.org/wiki/Yinon_Plan

[۶] World Zionist Organization

[۷] Fateful Triangle: The United States, Israel, and the Palestinians

[۸] Hoover Institution

[۹] Council on Foreign Relations

[۱۰] https://en.wikipedia.org/wiki/Fouad_Ajami

[۱۱] The Foreigner’s Gift: The Americans, The Arabs and The Iraqis in Iraq (۲۰۰۶)

 

[۱۲] https://www.wsj.com/articles/BL-263B-3637

[۱۳] https://en.wikipedia.org/wiki/Yinon_Plan

 

[۱۴] Israel Shahak

[۱۵] The Zionist Plan for the Middle East

[۱۶] Jewish History, Jewish Religion: The Weight of Three Thousand Years

[۱۷] Rafael Eitan

[۱۸] Mapai

[۱۹] https://en.wikipedia.org/wiki/Partition_of_India

 

[۲۰] Ted Becker

[۲۱] Brian Polkinghorn

[۲۲] https://en.wikipedia.org/wiki/Yinon_Plan

[۲۳] Institute for Advanced Strategic and Political Studies

[۲۴] A Clean Break: A New Strategy for Securing the Realm

[۲۵] Richard Perle

[۲۶] https://en.wikipedia.org/wiki/Richard_Perle

[۲۷] The Great Game

[۲۸] https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_prime_ministers_of_Israel

[۲۹] Douglas Feith

[۳۰] https://en.wikipedia.org/wiki/A_Clean_Break:_A_New_Strategy_for_Securing_the_Realm

 

[۳۱] Patrick Buchanan

[۳۲] https://www.nytimes.com/2003/08/31/magazine/how-to-talk-about-israel.html

 

[۳۳] Sidney Blumenthal

[۳۴] The American Conservative

[۳۵] https://www.theamericanconservative.com/not-so-clean-break/

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط