گزارش رونمایی کتاب «نامه یک سرباز»
نوشتن نامه به رهبران و مسئولان سیاسیکار مسبوق به سابقهای است و بسیاری از افراد مشهور سیاسی به یک شخصیت نامه نوشتند که در همان زمان یا بعدها آن نامه بازتاب خاصی داشته است. در ایران نیز در برهههای مختلفی نامه نوشتن به یک رهبر یا فعال سیاسی دیده شده و در تاریخ نمونههایی از آن ثبت شده است، اما موضوع کتابی که به کوشش بهروز (امیر) طیرانی گردآوری شده نامۀ یک سرباز نامهای است که مصطفی شعاعیان، فعال سیاسی منتسب به چپ، برای دکتر محمد مصدق در سال ۱۳۴۱ نوشته است و دکتر مصدق نیز در متنی تأملبرانگیز پاسخ وی را داده است؛ پاسخ رهبری که در احمدآباد مستوفی در حصر است و با نامه شعاعیان نسبت به آینده ایران و جوانهایی که توانایی تجزیهوتحلیل قضایای کشور را دارند ابراز امیدواری میکند.
چهلوشش سال پس از نوشتن این نامه که نشر صمدیه آن را منتشر کرده، ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۷ دوستان و فعالان سیاسی در نشستی کنار هم آمدند تا ضمن نگاهی به محتوای نامه، یادی از مبارز تنهای سالهای دور کنند. در این نشست علی کمالی، رضا فروتن، امیر طیرانی، لطفالله میثمی و بهزاد نبوی سخنرانی کردند.
لحن خشن اعلامیههای شعاعیان
علی کمالی، دوست مصطفی شعاعیان با اشاره بهنحوه آشنایی گفت: سال ۴۷ یا ۴۸ بهواسطه مرتضی افشاری با شعاعیان که به مبارزه مسلحانه معتقد بود آشنا شدم. این آشنایی بعدها به رابطه دوستانهای در حین مبارزه تبدیل شد. مصطفی در اتاقی درباز بدون بخاری با یک چراغ والور میماند و در شبهای سرد زمستان در بالکن میخوابید. همچنین در بیابان چالههایی کنده بود و روی این چالهها را با پلاستیک پوشانده بود تا وقتی باران بارید داخل چالهها پر از آب نشود. بعدها فهمیدم چرا مصطفی از چنان شیوهای برای زندگی استفاده میکرد؛ شیوهای که سطح مقاومت و آمادگی یک مبارز را افزایش میدهد و او را علاوه بر آمادگی و زبدگی در برابر شکنجه ساواک مقاوم میکرد. در عین حال که مصطفی یک مبارز در سطح مسلحانه بود با قلم و کتاب رابطهای خاص داشت، دست به نوشتنش خوب بود و تألیفاتی را هم قلمی کرده بود، ازجمله جزوهای در نقد جبهه ملی نوشته بود و برای سران جبهه ملی فرستاده و خواسته بود که جزوه پلیکپیشده را بخرند. در پاسخ مصطفی، آنها گفته بودند در این جزوه به آنها فحشها و نقدهای تندی شده است، چطور انتظار میرود که این جزوه را بخریم.
علی کمالی در ادامه با اشاره به برخی همکاریهای خود با شعاعیان گفت: زمانی که بحرین از ایران جدا شد، ما معتقد بودیم شاه با این کار خواسته با انگلیس معامله کند، لذا اعلامیه تندی نوشتیم و یکی از دوستان برای شاه فرستاد. مصطفی اعلامیه را با «فاحشهخانه پهلوی، استان بحرین را تحویل انگلیس میدهد» آغاز کرده بود. آن موقع با این لحن موافق بودم. اعلامیهها پخش شد و ما پیش از تغییر لحن اعلامیه محاسبه کرده بودیم اگر دستگیر شویم، بین سه تا چهار سال به زندان محکوم خواهیم شد، اما با متنی که مصطفی نوشت مدت حبس افزایش پیدا میکرد. پس از پخش اعلامیهها، مصلح حیدرزاده بازداشت شد و بدون الصاق اعلامیه به پرونده، به یک سال زندان محکوم شد. علت الصاق نکردن اعلامیه به پرونده حیدرزاده به این دلیل بود که چون در دادگاه نظامی محاکمه میشد متن اعلامیه میتوانست باعث آگاهی و واکنش نظامیان شود.
مغفول ماندن وجه ادبی شعاعیان
رضا فروتن، یکی دیگر از یاران شعاعیان، با اشاره به برخی از ویژگیهایش گفت: یکی از نکاتی که درباره شخصیت مصطفی شعاعیان چندان به آن توجه نشده است وجه ادبی اوست. اگرچه شخصیت مصطفی را میتوان از سه منظر سیاسی، فرهنگی و نظامی بررسی کرد، که حوزه سوم در تخصصم نیست، اما در بخش سیاسی و فرهنگی حرف بسیار است. وی افزود: شعاعیان بهغیر از تألیفات سیاسی، دستی در شعر و قصه نیز داشت و داستان طویلی سال ۱۳۳۶ به نام «اختر و همایون» نوشت که بیش از متن و موضوع داستان، خط خاص نویسنده جلب توجه میکرد؛ البته نمیدانم این نوشتهها هنوز باشد یا بتوان آنها را پیدا کرد، اما به هر حال خواندن آن بهدلیل مضمون عمیق اجتماعی آن بهویژه برای زنان بسیار مفید است، اما از تألیفات غیرسیاسی مصطفی، آنچه قدری به آن توجه شد و نقدی هم درباره آن شد، شعر «چشم به راه» بود؛ شعری که مصطفی از برخی دوستان خواست آن را نقد کنند. این وجه از شخصیتش خیلی برای ما جالب بود، بهویژه آنکه در میان مبارزان مسلح کمتر کسی را دیده بودیم که شعر بگوید و بخواهد در یک خانه تیمی نقد شود. در این میان مرضیه اسکویی نقدهای جدی به شعر وارد کرد که بخشی از آن نقد را در فضای ذهنی خودم ثبت کردم.
همرزم شعاعیان ادامه داد: مرضیه معتقد بود در شهر «چشم به راه»، گوهر تازندگی و جنگندگی وجود ندارد. کسی که کتاب شورش را نوشته باید در شعرش هم جنگندگی باشد، درحالیکه مضمون این شعر در خواننده حس ناامیدی و یأس را تلقین میکند. مصطفی در جواب نقدهای تند و تیز مرضیه گفت: دو خط کوتاه و بلند نوشتم، این همه قلمفرسایی نمیخواست! اما کتاب شورش یا انقلاب شعاعیان درواقع طرحی از یک انقلاب بود، درواقع میخواهد بگوید انقلابی که قرار است صورت بگیرد از یک جبهه میآید و اینطور نیست که مانند انقلابهای دیگر طبقه انقلاب را شکل بدهد و بعد کارگر به میان بیاید.
مبارز پیشرو ناشناخته
امیر طیرانی در ادامه این نشست با ارج نهادن به کتاب مصطفی شعاعیان و رمانتیسم انقلاب اظهار کرد: شعاعیان برخلاف بسیاری از کسانی که در دهه ۴۰ و ۵۰ سراغ مبارزه مسلحانه رفتند، عنصری تئوریک بود. اگر پویان، جزنی و حنیفنژاد را کنار بگذاریم، شعاعیان ازجمله نیروهایی بود که اهل تئوری و نظر بود. برخی از افراد صاحبنظر در حوزه سیاسی نظریاتی داشتند که قبلاً در خارج از کشور مطرح شده و آنها با تطبیق دادن آن با محیط ایران به بازنشرش پرداختند. برخی دیگر نظریاتی داشتند که تحت تأثیر مهندس مهدی بازرگان و طالقانی قرار داشتند، اما در کنار این افراد کسی که هم اهل تئوری بود و هم کارهای بکری کرد، شعاعیان بود. وی در کتاب شورش که بعدها با نام انقلاب منتشر شد، یک نظریه را جمعبندی میکند یا تزی برای تحرک را نوشت که برای مقابله با شرایط پس از خرداد ۱۳۴۲ بود که اساس و محور آن مقاومت منفی در مبارزه با رژیم بود.
شعاعیان ارتباط گستردهای با عده زیادی از نیروها و فعالان سیاسی آن روزگار ازجمله بهزاد نبوی، پرویز صدری، داریوش فروهر، احمد رضایی، رضا رضایی، حسین ضیاءظریفی، حسین شاهحسینی و… داشت که هرکدام به یک جریان سیاسی خاصی و با ایدئولوژیهای گوناگون متعلق بودند. از طرفی به وحدت همه نیروها و تلاش برای ایجاد جبههای متشکل از همه نیروهای سیاسی علیه رژیم شاه معتقد بود. وی در این دوره در کنار کار نظری و نیز تشکیل جبهه واحدی از گروههای مبارز، تلاش زیادی برای ایجاد یک تشکل مستقل با نیروهای همفکر خود بهعمل آورد. در ابتدای دهه ۵۰ همکاری مشترک تشکیلاتی و نظری با دیگر گروههای مبارزاتی را گسترش داد. او ارتباط گستردهای با سازمان مجاهدین خلق و بهویژه با رضا رضایی داشت. در همین رابطه چند مقاله نوشت که در برنامه خارجی رادیو عراق خوانده شد.
طیرانی درباره پیوستن شعاعیان به چریکهایی فدایی خلق گفت: او از قول و قرارهایی که با حمید اشرف، رهبر سازمان چریکهای فدایی خلق، گذاشت به همراه سایر اعضای گروه به آن سازمان پیوست. مهمترین شرط مصطفی برای پیوستن به سازمان چریکهای فدایی طرح نظریات وی بهویژه مهمترین اثر او کتاب شورش بود. پس از آنکه شرایطی که مصطفی به دنبال آن بود در گروه چریکهای فدایی خلق صورت نگرفت، به دنبال گفتوگوهایی که بهصورت مکتوب انجام شد از آنها جدا شد. درحالیکه برخی از یارانش همچون صبا بیژنزاده، مرضیه احمدی اسکویی در میان چریکها باقی ماندند و راهشان را از مصطفی جدا کردند.
انزوای شعاعیان پس از انتقاد به لنین
لطفالله میثمی، فعال سیاسی و مدیرمسئول دوماهنامه چشمانداز، در بخش دیگری از این نشست گفت: یادم میآید نامه مصطفی به دکتر مصدق در سال ۴۱ را بچههای نهضت آزادی دانشکده فنی از طریق پلیکپی تکثیر کردند که یک نسخه آن به این کتاب تبدیل شد.
بهرام آرام نقل میکرد مصطفی با احمد رضایی خیلی دوست بود و برای چاپ کتاب نگاهی به روابط شوری و نهضت انقلابی جنگل تلاش بسیاری کرد و وقتی احمد شهید شد و شعاعیان خواست پنهان شود رضا به او بسیار کمک کرد. در عین حال رضا برای کتاب دفاعیات مجاهدین وقت بسیاری گذاشت و در مقدمه آن نیز شعاعیان کمک بسیاری کرد. یادم میآید کتاب امام حسین را چاپ کردیم و تقریباً بیست نسخه برای بچههای فداییان خلق فرستادیم، آنها کتابها را پس فرستاده بودند با این انتقاد که کتاب خیلی ایدهآلیستی است، اما مصطفی کتاب را خیلی پسندید و به نقد از فداییان خلق پرداخت. او گفت کسی که نماد ضدیت با ظلم است و شعار عدالت میدهد، ما به او بگوییم ایدهالیست است!
بعداً که مجاهدین مصطفی را به فداییان خلق وصل کردند، در همان زمان بحثهای میان آنها شروع شده بود و کتاب تحکیم سوسیالیست را نوشتند مبنی بر اینکه کار استالین پایههای سوسیالیسم را تحکیم کرده است، اما مصطفی به آنها انتقاداتی داشت. انتقاداتی که به انزوایش منجر شد؛ انزوایی که باعث جدایی از فداییان خلق شد و عاقبت تنهای تنها شد و بعدها ماجرای کشته شدنش پیش آمد، اما یکی از ویژگیهای شعاعیان، نقد به دگماتیزم اصالت ابزار بود و میگفت ما از دو چیز رنج میبریم: دگماتیزم چپ؛ و دگماتیزم راست.
مارکسیستی که مارکس را قبول نداشت!
بهزاد نبوی، فعال سیاسی با اشاره به خاطراتی از مصطفی شعاعیان گفت: به نظرم مصطفی مارکسیستی بود که به مارکس انتقاد داشت! بسیار آزاداندیشتر از این حرفها بود و حتی در آخرین کتابش میگوید به مارکس هم انتقاداتی هست که در جای خودش بیان خواهد شد. ضمن اینکه قبلاً پنبه انگلس را در کتاب شورش زده بود، علت اینکه نام نخست کتاب شورش بود، بهدلیل اینکه مصطفی نثر فارسی سره را مدنظر گرفته که بعدها آن را به انقلاب ترجمه کردند؛ لذا به استالین و لنین نقد داشت و نمیتوان گفت که تروتسکیست بود، چون انگلس را کاملاً رد میکند.
شعاعیان دید طبقاتی نداشت، چون اصالتاً به مارکسیسم علاقه داشت، تفکر پرولتاریایی داشت، اما در عمرش دست به ماشین ابزار نزده بود. در مقابل خیلیها هستند که سالها پشت ماشین ابزار بودند، اما تفکر پرولتاریایی ندارند اما این نفی کل کار بود که انسان را آفرید. بهعبارتی مصطفی آنقدر فرد آزاداندیشی بود که اصلاً خودش را اسیر دگمها و ایسمها نمیکرد و از این لحاظ بسیار قوی بود. وی آدم بزرگی بود که من در طول مبارزه سیاسی از وی بسیار آموختم، یک استراتژیست بهمعنای تام و تمام که در همه زمینهها صاحبنظر و صاحبفکر بود.
دوستان ابعاد فکری مصطفی را در زمینههای سیاسی و فرهنگی برشمردند، باید اشاره کنم که در زمینه نظامی نیز خلاقیت و نبوغ خاصی داشت که گاه از آن بهره میگرفت مثل ساختن نارنجک. وقتی خواستیم مسلح شویم و با آن تجهیزات به تصور خودمان پدر ساواک و رژیم شاه را دربیاوریم، مصطفی نارنجکی طراحی کرد در یک پوسته پلاستیکی در سه قسمت و هر قسمت را به یک ریختهگری داد که قالب آن را ساخت و یک پلاستیکساز لاستیک آن را. ما هم در این میان کارهای حملونقل آن را انجام دادیم تا وقتیکه سر هم شد و در اختیار گروهها قرار گرفت و دیگر من نبودم که کار آن را ببینم چون راهی زندان شدم.
وقتی ساواک رضا رضایی را بازداشت کرد، پس از مدتی او را بیرون آورد تا افراد سازمان مجاهدین خلق را شناسایی کند. اعضای سازمان نیز مانند احمد به این فکر بودند که به ساواک حمله کنند و رضا را از دست ساواکیها نجات بدهند، در حالی حدود نه نفر ساواکی رضا را همراهی میکرد، اما مصطفی به فکر دور زدن ساواک افتاد، برای همین مصطفی حمام دو دری در خیابان بوذرجمهری نزدیک بازار را معرفی کرد تا از طریق آن بتوان بدون دردسر و با دور زدن ساواک رضا را نجات داد.