نقی آقالو
بخش اول: حباب آسیا و کشف جدید منابع آب
«حباب آسیا» به مجموعه کشورهای قد و نیمقد آسیایی ازجمله ایران میگویند که منابع زیرزمینی آب را بیرحمانه با استفاده از موتورهای خشن، میکشند و میمکند. کارشناسان معتقدند، این حباب بالاخره میترکد، اما زمان ترکیدن معلوم نیست. غارتگران آبها در همه جای جهان پراکندهاند؛ در امریکای شمالی، مکزیک و امریکای جنوبی و آسیای مرکزی و خلیج فارس و خاور دور و… ردپای مجرمان درندهخوی بلعنده ذخایر آب دیده میشود، اما مردمان آسیا بهطور یقین بیشتر از سایر ملل دنیا در این فاجعه، نقش منفی به عهده دارند.
جدیترین و بدترین این فجایع را باید در خاورمیانه جستوجو کرد حتی در فلسطین و نوار غزه. اما در آفریقای شمالی، دو کشور مصر و لیبی بیش از سایر کشورهای این قاره به دلایلی ازجمله مسئله آب مورد توجهاند.
در اواسط سال ۱۹۵۳، شرکتهای بزرگ جوینده نفت جهان در حال جستوجوی میادین جدید در جنوب لیبی بودند که به کشف جدیدی در مرزهای چهار کشور، نائل آمدند؛ بهجای نفت، ذخایر عظیمی از آب به حجم تخمینی حدود ۲۰۰۰ تا ۵۰۰۰ کیلومتر مکعب!
به گزارش کارشناسان، بخش زیادی از این آب، ۴۰ تا ۱۲ هزار سال قبل، یعنی در پایان دوره موسوم به عصر یخبندان در آن منطقه ذخیره شدهاند. کلنل جاهطلب و سرکش لیبی که بر ثروت هنگفت ناشی از صادرات نفت تکیه زده بود، نمیتوانست از این منبع افسانهای و ارزشمند، چشم بپوشد.
کشاورزان این کشور بیآب بودند، اما گویا هنوز کارد به استخوانشان نرسیده بود و بنابراین از طرح انتقال و کوچ به سمت کویر سر باز زدند و سرهنگ بلندپرواز آفریقا، اراده آن کرد تا آب را به آنان برساند.
در اکتبر ۱۹۸۳ کنگره عمومی خلق لیبی تحت نظر معمر قذافی، آغاز اجرای عملیات «پروژه بزرگ انتقال آب» را تصویب کرد که عنوان «النهر الصناعی العظیم» داشت، در قالب این طرح، آب کویرهای جنوب و جنوب شرقی لیبی را باید به مناطق شمالی و شمال غربی این کشور، میرساندند؛ حجمی برابر با ۶/۵ میلیون مترمکعب در روز.
سرهنگ قذافی به این طرح بزرگ میبالید و همیشه از آن بهعنوان «هشتمین عجایب جهان» نام میبرد. این منابع عظیم فسیلی در حقیقت، ذخیره خارقالعادهای بود از آب شیرین در محدوده جنوب لیبی و مشترک با کشورهای چاد، مصر و سودان.
در اقدامی مشترک از سوی سه ارگان بینالمللی -آژانس انرژی اتمی، برنامه توسعه سازمان ملل و بانک جهانی- و با همکاری دولتهای چهار کشور مذکور، مطالعات برای اکتشاف و بهرهبرداری و انتقال ذخایر مذکور آغاز شد. در گزارشی آمد: این منبع، دارای بزرگتری سیستم آب فسیلی دنیاست که در برخی موارد، تنها منبع آینده آب برای تأمین نیازهای فزاینده چهار کشور یادشده خواهد بود.
بخش دوم: آغاز تنشها و رویارویی هولناک!
شاید امریکاییها فکرش را هم نمیکردند حمله جنگندههای این کشور به مقر سکونت قذافی در سال ۱۹۸۶ به انفجار هواپیمای مسافربری امریکا در سال ۱۹۸۸ بر فراز منطقه لاکربی۱ اسکاتلند توسط لیبی بینجامد، اما این حادث اتفاق افتاد و در پی آن ۲۸۰ آمریکایی کشته شدند.
حسنین هیکل، روزنامهنگار نامی مصری، روزی قذافی را عامل قدرتهای غربی خوانده بود، اما اکنون این عامل، علیه غربیها سر به طغیان گذاشته بود. برخی میگفتند عامل سرکش شدن عناصر نامطلوبی چون قذافی، دسترسی نامحدود به درآمد هنگفت نفت است.
هنری کیسینجر زمانی گفته بود: «نفت در حال حاضر بسیار باارزشتر از آن است که به عربها سپرده شود.» و البته سرهنگ، یک عرب مسلمان آفریقایی بود، اما نه بهاندازه حکام ثروتاندوز عربستان و کشورهای حوزه خلیجفارس.
پس از سرنگونی دیکتاتور عراق در ۲۰۰۳، قذافی چرخش ۱۸۰ درجهای به سمت غرب پیدا کرد و در یک اقدام غیرمنتظره بر سر تحویل یا انهدام تأسیسات هستهای و سلاحهای پیشرفته خود به ارزش دهها میلیارد دلار که از شوروی سابق و چین خریده بود به معامله و گفتوگو نشست.
برای به دست آوردن دل غربیان، اما این اقدامات کافی نبود؟ بنابراین، پرداخت ۲۰ میلیارد دلار نیز بابت غرامت ناشی از انفجار دو هواپیمای ایرفرانس و پانامریکن به امریکا و فرانسه، ضمیمه آن کرد.
پایههای حکومت سرهنگ لرزیده بود و بنابراین بهطور پنهانی با لابی صهیونیستها در امریکا رابطه برقرار کرد به امید آنکه پس از خود، قدرتیابی پسرش-سیف الاسلام- را تضمین کرده باشد.
به گزارش رسانهها، مردم لیبی به سیاستهای سازشکارانه و دوپهلوی رهبرشان در قبال غرب معترض شدند، اما غربیان نیز خود را طرفدار مردم این کشور جا زدند.
برخی تحلیلگران گفتند: دشمن چشم طمع انداخته و برای به چنگ آوردن ثروت لیبی و تسلط بر چاههای نفت و دلارهای انباشته، لحظهشماری میکند.
رژیم دیکتاتور ۴۲ ساله و پوشالی سرهنگ معمر قذافی براثر قیام مردم لیبی و البته با حمایت و مداخله نظامی خارجی پس از نبردی خونین و ششماهه فروریخت.
آری! آنچه درباره برخی رفتارهای ابلهانه و غیرطبیعی و عملکرد سراسر اشتباه و خطا و سیاستهای تشنجزای مرد جاهطلب لیبی گفته شده تا حدود زیادی صحیح است، اما این آدم بالاخره اقداماتی هم در کارنامه خود دارد که نمیتوان نادیده گرفت.
برخی نیازهای حیاتی جامعه خود را چون تأمین آب و انتقال آن به شهرها و آبادیهای لیبی تشخیص داده و میلیاردها دلار نیز در راه اجرای پروژهها، سرمایهگذاری کرده است. به علت برخی اصلاحات و کمکهای انسان دوستانهاش در آفریقا، حتی قرار بود او را رئیس اتحادیه آفریقا کنند. این سخن نباید به مفهوم همدردی با دیکتاتور لیبی تلقی شود، اما آنسوی ماجرا را نباید هرگز فراموش کرد. دیوانگیها، جنگافروزیها، فرصتطلبیها، جنایتها و آزمندی بیحدوحصر شرکتهای چندملیتی و دولتهای متجاوزی چون فرانسه و امریکا را که پس از قذافی موفق به غارت دارایی و ذخایر عظیم ملت لیبی شدند، نباید و نمیتوان از یاد برد.
یک نمونه آن، تأسیسات و تجهیزات و سرمایهگذاری دهها میلیارد دلاری بود که قذافی برای ساخت اَبَرپروژهای با عنوان «رودخانه بزرگ ساخت بشر» اختصاص داده و میلیونها انسان بیآبوغذا را به زندگی امیدوار کرده بود.
این تجهیزات و امکانات نیز به دست همان شرکتها افتاد و دولتهای متجاوز نیز پشت تصویر تیره و تاریک رهبر نابخرد لیبی پس از مرگش، پنهان شدند.
اینکه او چه کرده بود و عاقبت آن رودخانه به کجا انجامید، موضوع اصلی بخش سوم مقاله است.
بخش سوم: «رودخانه بزرگ ساخت بشر»!
۹۰ درصد مملکت یک میلیون و ۷۶۰ هزار کیلومترمربعی لیبی را بیابان و صحرای لمیزرع تشکیل داده است. همینطور حدود ۹۰ درصد جمعیت حدود ۷ میلیون نفری این کشور در نوار ساحلی مدیترانه در سرزمینی به وسعت تقریبی ۲۰۰ هزار کیلومترمربع زندگی میکنند. بخش عمدهای از همین مردم را ساکنان طرابلس و بنغازی تشکیل میدهند.
این کشور دارای بزرگترین ذخایر نفتی آفریقا با حجمی معادل ۴۳ میلیارد مترمکعب است. درآمد نفت چون دیگر کشورهای نفتخیز خلیجفارس و خاورمیانه، دستان دیکتاتور لیبی را برای خریدها، گشادهدستی و حیفومیل و در آخر کار هم سرمایهگذاری، باز گذاشته بود.
شاید عجیب باشد، اما گفته میشود در سالهای پایانی حکومت قذافی، ۲۵ درصد لیبیاییها، دارای مدرک فوقلیسانس و دکترا بودهاند. به دلیل وجود همین اقلیت تحصیلکرده و پرتوقع، رهبر پرادعای لیبی در مقاطعی مجبور و ملزم به انجام کارها و پروژههای آیندهدار بود. بر اساس گزارشها، بخشی از درآمد فروش نفت این کشور، سالانه به حساب بانکی شهروندان واریز میشد و آموزش و درمان نیز کاملاً رایگان بود. لیبی هیچگونه بدهی خارجی نداشت، ولی از پشتوانه و ذخیره ۱۵۰ میلیارد دلاری برخوردار بود و در همه موارد فوق، نقش قذافی بارز بوده. بر اساس همان گزارشها، پروژه سرهنگ برای توسعه توأمان لیبی و آفریقا، این موارد بودند:
بیش از ۳۰۰ میلیون دلار سرمایهگذاری برای طرحهای توسعه در قاره آفریقا؛
اعطای دهها میلیون دلار برای نجات بانک توسعه آفریقا و صندوق کمکهای مالی این قاره مفلوک؛
کاهش قدرت شرکتهای چندملیتی در آفریقا و خنثیکردن عملیات این شرکتها در اقتصاد و سیاست این قاره؛
تلاش برای برقراری یک واحد پول آفریقایی جایگزین فرانک فرانسه؛
و بالاخره، اختصاص ۳۰ میلیارد دلار برای ساخت یک سیستم آبرسانی و آبیاری و رودخانه مصنوعی به طول بیش از ۳ هزار کیلومتر.
عملیات «نهر العظیم» قذافی با توجه به دلارهای فراوان نفتی، با تأسیس «سازمان رودخانه مصنوعی عظیم» به فرمان سرهنگ در سال ۱۹۸۳ آغاز شد. در فاز اول این طرح، حدود ۱۳۰۰ حلقه چاه تا عمق ۵۰۰ متری در بیابان حفر شد. گفته میشد تا سال ۲۰۰۸ دولت لیبی، حدود ۶/۵ میلیارد دلار برای اجرای آن هزینه کرده بود.
یک گزارش دیگر میگوید: سرهنگ قذافی تا سال ۲۰۱۱ برای اجرای طرحی که بعدها رودخانه بزرگ ساخت بشر نامگذاری شد با مشاورت شخصی به نام کلنل «بشیر الصالح»، ۲۷ میلیارد دلار هزینه کرد. در این طرح ابتدا حجم آبی معادل ۶/۵ میلیون مترمکعب در روز از چاهها به کمک موتورپمپهای نیرومند مکیده و سپس وارد لولههایی به قطر ۴ متر میشود.
طول خط لوله با ارقام متفاوت بین ۲۸۰۰ تا ۳۲۰۰ کیلومتر اعلام شده. قرار بود آب بلعیده و پمپاژشده به لولهها به بخش بزرگی از جمعیت ۷ میلیون نفری این کشور که اکثراً در شهرهای بنغازی، تریپولی و سرت زندگی میکردند رسانده شود.
بر اساس گزارشی، وقتی فاز پنجم و نهایی پروژه تکمیل شد، طول لولههای این شبکه به ۴ هزار کیلومتر رسیده بود.
فاز یک این طرح رؤیایی در سال ۱۹۹۶ به تریپولی رسید، اما فازهای سوم و چهارم هرگز به پایان راه نرسیدند و کشتی طرح عظیم حدود ۳۰ میلیارد دلاری انتقال آب، به گِل نشست.
در سال ۲۰۱۱ ناتو، شبکه لولههای این رودخانه عظیم را در نزدیکی «برگا»۲ بمباران کرد. کارخانه تولید لوله نیز از این بمباران، صدمه فراوان دید و سرانجام با مرگ خفتبار و فجیع قذافی در سال ۲۰۱۱، این پروژه عجیب، ناتمام رها شد.
بدین ترتیب، سرنوشت این پروژه در هالهای از ابهام فرورفت و امید ۷۰ درصد از جمعیتی که به آب این رودخانه دلبسته بودند، به یأس تبدیل شد.
بخش چهارم: رؤیاها و سرزمین سوخته!
بمباران تأسیسات گرانبهای رودخانه مصنوعی لیبی توسط جنگندههای ناتو بر اساس بهانهای زیرکانه بود. ناتو ادعا کرده بود از این کارخانه بهعنوان انبار مهمات نظامی استفاده میشده و راکتهای مهاجم از اینجا شلیک میشدند.
«فرد پییرس» نویسنده کتاب خواندنی وقتی رودخانهها میخشکند، در کتابش آورده: نیویورکتایمز و گاردین در سال ۱۹۹۷ در مقالاتی اعلام کردند، لولههای قطور برای جابهجایی تانکهای جنگی لیبی ساخته شده و قذافی قصد داشته از این طریق به خاک کشورهای همسایه، دستدرازی کند. آنان همچنین ادعا کردند، بمبهای شیمیایی و بیولوژیک در این لولهها پنهان شدهاند. به گفته «عبدالباری عطوان»، نویسنده و تحلیلگر مشهور عرب، سرنگونی قذافی پنج منفعت برای غرب داشته:
سیطره بر نفت لیبی و بهکارگیری عواید آن در خدمت فرانسه و انگلیس؛
جلوگیری از گسترش نفوذ قذافی در قاره سیاه؛
تضمین ادامه نفوذ فرانسه در شمال آفریقا؛
تأکید بر قدرت نظامی فرانسه در همین قاره؛
تقویت محبوبیت سارکوزی در فرانسه و برنده شدن در انتخابات بعدی ریاستجمهوری.
اما مهمتر از همه اینها، ذخایر کلان طلا و نقره لیبی بود که قذافی آنها را جمع کرده (۱۴۳ تن طلا و ۱۵۰ تن نقره). این حجم عظیم دلار و طلا و نقره، پشتوانهای بود برای ایجاد پول واحد آفریقایی و درنتیجه سقوط فرانک فرانسه در آفریقا.
سیلویو برلوسکونی نیز همین اعتراف را کرده و فرانسه و انگلستان را عامل سرنگونی قذافی خوانده.
امریکا و فرانسه نگران آن بودند که سرهنگ خودخواه در سال ۲۰۰۹ به ریاست اتحادیه آفریقا برگزیده شود. کسی که با لغو چند قرارداد بزرگ به ارزش دهها میلیارد دلار، نفوذ شرکتهای چندملیتی را در قاره کاهش داده بود.
بعدها، انتشار ایمیلهای منسوب به هیلاری کلینتون از اسرار بیشتری از سقوط قذافی پرده برداشت. بر اساس آن ایمیلها، اهداف سرنگونی سرهنگ، اینها بودند:
کنترل بر نفت لیبی؛
تضمین حفظ نفوذ و قدرت نظامی فرانسه؛
بهبود وجهه سارکوزی در فرانسه؛
جلوگیری از گسترش نفوذ قذافی در کشورهای فرانسویزبان آفریقا.
یک روزنامه فرانسوی در این باره نوشت: دستگاه اطلاعاتی فرانسه پس از آنکه از تصمیم قذافی برای ایجاد دینار طلای لیبی اطلاع یافت، تصمیم به آغاز حمله علیه وی گرفت. بدین ترتیب، صدها میلیارد دلار از ذخایر مالی، ارزی و طلای لیبی، در فرآیندی پیچیده و بیرحمانه، ناپدید شد و به غارت رفت. بر اساس گزارشها، در یک مورد ویژه پس از سقوط و به گفته وزیر سابق نفت لیبی، حدود ۲۵۰ میلیارد دلار از سرمایههای این کشور در زمان سیفالاسلام به خارج انتقال یافت.
بدون تردید در چنین وضعیتی که همه آمال بر باد رفته و هست و نیست غارت شده، وخامت اوضاع و ناامنی و فقر و فلاکت روزبهروز در این کشور کویری و نگونبخت افزایش داشته است.
شاید اگر مردم دوباره به زمان عقب برگردند، دیکتاتوری رهبر خیرهسرشان را با تمام ظلمها و خطاها، تحمل کنند و به دخالت نیروهای نظامی خارجی ترجیح دهند.
دخالتی که آنان را به خاک سیاه نشانده و جز ناامنی و فقر و بدبختی، ارمغانی برای مردم نداشته است.
قبلاً گفتهام و اکنون جا دارد در پایان مقاله، این نکته را تکرار کنم:
مردم معمولاً در اوضاع آشفته و بیثبات، نوکر حاکم معزولاند؛ یعنی، پس از تغییر و جابهجایی در قدرت و حکومت به دلیل افزایش مشکلات اقتصادی میگویند، «خدا پدر فلانی را بیامرزد»، اما وقتی در برخی کشورها، تعداد عزلها، جابهجاییها و تغییر رؤسای دولت از تعداد انگشتان دو دست تجاوز کند، آنگاه گفته میشود «همهشان سر و ته یک کرباساند»؛ و این «همه» شامل حاکمان و ثابتان در مقامها و سایر دولتمردان هم میشود.■
پینوشت:
- Lockerbie
- berga