بدون دیدگاه

نگاهی به فیلم «علت مرگ: نامعلوم» به بهانه اکران پس از سه سال توقیف؛ امکان‌ناپذیری عدالت بدون قضاوت

سپند آرند؛ پژوهشگر

وقتی قرار است از سینمای امروز ایران صحبت کنیم و فیلم‌هایی که روی پرده می‌رود، ناگزیر به یاد همه فیلم‌هایی می‌افتیم که در این سال‌ها با لودگی‌ها و طنزهایی سطحی، بی‌هیچ محتوای عمیقی، تنها در قالب صنعت سرگرمی تمام سینماها را اشغال کرده‌اند و سطح نازلی از محتوای فرهنگی را به جامعه تزریق می‌کنند. مخاطب جدی سینما، احتمالاً در سال‌های اخیر از تماشای یک فیلم «خوب» در سینماهای ایران ناامید شده و دیگر شوقی برای رفتن به سینما نداشته باشد، با این‌ حال اگر جانب انصاف را رعایت کنیم، اکران فیلم «علت مرگ: نامعلوم» غنیمتی در روزهای خاموشی سینمای ایران است.
«علت مرگ: نامعلوم» به کارگردانی علی زرنگار سه سال توقیف بود تا از آنچه شایسته آن است؛ یعنی دیده شدن روی پرده سینما، محروم بماند و سینمای مستقل و دغدغه‌مند همچنان به حاشیه رانده شود. حالا بعد از سه سال محرومیت و تعلیق این فیلم روی پرده رفته است. فیلمی اجتماعی با مایه‌های داستانی قابل اتکا که می‌تواند فارغ از سویه‌های جامعه‌شناختی و سیاسی، به‌واسطه تعلیق‌های بجا و هدفمند در روایت، تمام‌مدت مخاطب را با خود همراه کند تا از تماشای این فیلم لذت ببرد.
«علت مرگ: نامعلوم» روایتی جاده‌ای است از چند مسافر که هرکدام داستان خودشان را دارند و در بزنگاه تصمیم‌گیری اخلاقی در مواجهه با وضعیتی که در آن گرفتار می‌شوند، چالش‌های داستانی را رقم می‌زنند. یک اتفاق پیش‌بینی‌ناپذیر در این فیلم، داستان‌های مجزای این مسافران را به هم پیوند می‌دهد تا انتخاب‌های اخلاقی و اجتماعی آن‌ها را به چالش بکشد. چالش‌هایی که احتمالاً همچون وضعیت ما مردم، در روزگاری است که هرکدام‌مان گرفتار شده‌ایم؛ گرفتاری‌هایی که حالا نسبت به زمان ساخت فیلم چند برابر شده و اگر آنجا اشاراتی به دلار ۳۰ هزار تومانی سیاه‌نمایی تلقی می‌شد، در زمان اکران فیلم یعنی بعد از سه سال توقیف، نرخ دلار مرز ۸۰ هزار تومان را هم رد کرده است تا یادمان بیاید امتداد چالش‌های این فیلم تا امروز و زندگی روزمره‌مان هم قابل‌ ردیابی است.
آنچه از کارگردانی و سناریوی این فیلم می‌توان گفت دست‌کم از نظر صاحبان فن، دقت و ظرافت‌هایی تأمل‎برانگیزی است که علی زرنگار با وسواس زیاد روی تک‌تک سکانس‌ها آن را پیاده کرده است تا دغدغه‌های اجتماعی روایتش با چفت‌وبست‌هایی هدفمند به همان جایی برسد که در نهایت ما را به قضاوت بنشاند، هرچند در این مسیر نباید از بازی‌های درخشان بازیگران هم گذشت.
در این نوشتار اما بیش از نکات فنی و هنری می‌خواهم به‌واسطه دغدغه‌های اجتماعی و اخلاقی فیلم به مسئله دیگری اشاره کنم که شاید یکی از محورهای اصلی سناریو بوده باشد.
اکران این فیلم هم‌زمان شد با بحث‌هایی که مدتی با چند نفر از دوستان درباره مسئله عدالت داشتیم. درواقع ما در حال خوانش بحث‌های عدالت از منظر مایکل سندل بودیم که موفق به تماشای این فیلم در سینما شدم. با این حال برای آنکه نسبت این مسئله با فیلم را بیشتر روشن کنم، لازم است پیش از آن به خلاصه‌ای از برداشت‌های فلسفی درباره عدالت بپردازم. در مسئله عدالت شاید چارچوب‌مندترین نگاه کلاسیک، همان نگاه ارسطو باشد که از نظر او عدالت یعنی اعطای هر چیزی به کسی که شایسته آن است و در این رهگذر فضیلت‌مندی با نگاه به زندگی خوب، می‌تواند پایه‌ای برای عدالت باشد که باید به پرورش افراد خوب در یک جامعه منجر شود، اما رویکرد دیگر به عدالت را می‌توان نگاه فایده‌گرایانه دانست که عدالت را در آن چیزی دنبال می‌کند که بیشترین خشنودی را به همراه می‌آورد؛ اراده‌گرایان، عدالت را به امکان‌های آزادانه برای انتخاب فردی تعبیر می‌کنند و از منظر مارکس که البته در بحث‌های سندل به آن پرداخته نمی‌شود، عدالت را می‌توان در این عبارت جست: از هر کس به اندازه توانش و به هر کس به اندازه نیازش. تعبیر متأخر عدالت را نیز در نظریات جان رالز می‌توان یافت که با تکیه بر انصاف، ضمن دفاع از آزادی‌های لیبرال و حق انتخاب، با ارجاع به پرده جهل، وضعیتی را ترسیم می‌کند که افراد با انصاف به یکدیگر، تأمین حداقل‌های زیستی را در قالب حمایت‌های دولتی از محل مالیات و بودجه عمومی،‌ ضرورتی انکارناپذیر می‌دانند. درواقع در تلقی لیبرال از عدالت، جایی برای ارزش‌گذاری‌های اخلاقی نسبت به عدالت باقی نمی‌ماند، اما مایکل سندل ضمن وام‌گیری از رویکرد ارسطو، مک‌اینتایر و جان رالز بر این باور است که عدالت بدون قضاوت به دست نمی‌آید.
با این توضیحات به روایت فیلم «علت مرگ: نامعلوم» بازگردیم که در آن چند مسافر که هرکدام با چالشی در زندگی‌شان مواجه هستند و به دلایل مختلف نیازی مالی دارند، باید درباره پولی تصمیم بگیرند که نسبت به مبدأ و مالکیت و مقصد آن مطلع نیستند. آن‌ها در چالشی اخلاقی میان نیازها و انتخاب‌ها، خط روایی فیلم را شکل می‌دهند، اما در نهایت آنچه به مخاطب در انتهای فیلم واگذار می‌شود احتمالاً همان روایت سندل از عدالت باشد که بدون «قضاوت» به دست نمی‌آید. محق دانستن هریک از کاراکترها در تصمیمش، احتمالاً اگر در فضایی به دور از ارزش‌گذاری‌های اجتماعی، تاریخی و سیاسی تفسیر شود، شاید به امر مطلق کانت تکیه کند تا دوگانه خیر و شر، آدم خوب و آدم بد و تصمیم درست و نادرست ساخته شود. درحالی‌که شخصیت‌های این فیلم در همان وضعیت خاکستری قرار می‌گیرند که می‌توانی به همه طرف‌های بعضاً متضاد حق بدهی که تصمیمی عادلانه گرفته‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط